بنام خدا
جناب علوی تبار ، چپ گرای دیروز ، به باز اندیشی رادیکال در الهیات رهایی بخش پرداخته که امثال ایشان به عنوان " الهیات انقلابی " در دهه چهل بخورد ملت دادند.
اینک مفهوم نامفهوم دیگری به نام " الهیات انتقادی " خلق کرده است تا از چپ گرایی کلاسیک به چپ اندیشی فرانکفورتی کوچ کند.
جناب علوی تبار ، که من سالهاست خواننده نوشته های تحلیلی او هستم، دوباره خطای دهه چهل و پنجاه را تکرار می کند. از زاویه سیاسی به نوشته اش نمی پردازم. چند نکته دین شناسانه عرض می کنم.
۱. کاربرد مفهوم الهیات ( تئولوژی ) در بستر اندیشه دینی اسلامی خالی از اشکال نیست. شاید اگر مسیحیت معتقد بود انجیل کلام الله است و تلاش کلیسا باید معطوف به کلام خدا باشد، بجای تئو - لوژی ( که در واقع یعنی شناخت خدای تجلی یافته بصورت عیسی) از وردولوژی ( wordology) كلمه شناسي يا كلام شناسي استفاده می کرد.
۲. الهیات های مضاف ، جای فلسفه های مضاف در مسیحیت کاتولیک را گرفته است. اینک روشنفکران ما کاتولیک تر از پاپ، همان را مضاف به چیزی یا موصوف به صفتی می کنند و از آن الگوی فکری می سازند.
۳.در حالیکه جامعه ایران دچار چنان تحولی شده است که من از ان به " چرخش فرهنگی ایرانیان " یاد می کنم، جناب علوی تبار دوباره یادش آمده است که نظریه انتقادی را پیوست الهیات کند تا به اهل ایدئولوژی و انقلاب بیاموزد ، دست از انقلابی بودن اگر مبکشید، مبادا از نگرش و اندیشه مارکسی خارج شوید. فوئرباخی هم هست فراتر از مارکس. او را در قالب " الهیات انتقادی " زنده می کنیم.
۴. جناب علوی تبار عزیز، مفهوم سازی های بریده از تحولات جامعه ایران موجب تحلیل های نادرستی می شود.
جناب دکتر !
باید می نوشتید " از کلام اجتماعی - انقلابی " به " فرهنگ اصلاح و مدارا" تا نشان دهید که تحولات عینی ایران را در نظر داشته اید. زبان مردم ایران، فکر مردم ایران ، عمل مردم ایران ، ( البته درست این است که بگویم اکثریت مردم ایران ) نه الهیاتی است ، نه کلامی است، نه سوسالیستی است ، نه مارکسیستی است. یک گفتمان و عمل فرهنگی است. بس کنید تحلیل های چپ گرانه با مفاهیم اختراعی جدید را.