
Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

دورنمای اقتصاد
"دورنمای اقتصاد" رسانه اقتصادی اجتماعی مستقل ایران
https://ecoviews.ir/
https://ecoviews.ir/
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateFeb 21, 2018
Added to TGlist
Jan 21, 2025Linked chat
گروه بحث دورنمای اقتصاد
143
Subscribers
20 252
24 hours
60%Week
170.1%Month
550.3%
Citation index
0
Mentions10Shares on channels0Mentions on channels10
Average views per post
371
12 hours3120%24 hours371
6.5%48 hours3970%
Engagement rate (ER)
0.76%
Reposts0Comments0Reactions3
Engagement rate by reach (ERR)
0%
24 hours0%Week0%Month
0.26%
Average views per ad post
371
1 hour14940.16%1 – 4 hours19051.21%4 - 24 hours10026.95%
Total posts in 24 hours
2
Dynamic
2
Records
10.02.202511:53
20.3KSubscribers21.03.202523:59
1400Citation index03.04.202523:59
1.5KAverage views per post10.02.202521:24
1.2KAverage views per ad post25.03.202523:59
6.36%ER03.04.202523:59
7.48%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
Reposted from:
دورنمای اقتصاد

03.04.202502:31
🔵 اقتصاد بیوزن چیست و چگونه جهان را متحول کرده است؟
✳️ ثروت ایلان ماسک، مالک تسلا و اسپیسایکس، در اوج خود به بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار رسید! برای درک این رقم کافی است بدانید این مقدار از کل بودجه سالانه برخی کشورهای بزرگ جهان بیشتر است. چگونه یک فرد میتواند چنین ثروتی انباشته کند؟ پاسخ در اقتصاد بیوزن نهفته است.
✳️ آمازون، غول تجارت الکترونیک، روزی تنها یک فروشنده کتاب آنلاین بود، بدون حتی یک کتابفروشی فیزیکی! امروز اما تقریباً هر چیزی را که تصور کنید میفروشد. اوبر بزرگترین سرویس حملونقل جهان است، بدون آنکه خودرویی داشته باشد. ایربیانبی بزرگترین اجارهدهنده مسکن است، در حالیکه مالک هیچ ملکی نیست. اینها نمونههای بارز اقتصاد بیوزن هستند: اقتصادی که نه بر داراییهای فیزیکی، بلکه بر اطلاعات و ارتباطات استوار است.
✳️ پروفسور دنی کوا، اقتصاددان مشهور، معتقد است در گذشته رشد اقتصادی با تولید فولاد، ماشینآلات سنگین و کالاهای فیزیکی سنجیده میشد، اما امروزه ارزش واقعی در دادهها، نرمافزارها و خدمات دیجیتال است. سهم فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در ارزشافزوده جهانی، امروز از بسیاری صنایع سنتی پیشی گرفته است.
✳️ گوگل بزرگترین شرکت تبلیغاتی جهان است، بدون آنکه یک بیلبورد فیزیکی داشته باشد. متا (فیسبوک) بزرگترین شبکه رسانهای است، بدون تولید محتوای سنتی. نتفلیکس سینماها را متحول کرد، بدون سالنهای سینمایی. همه اینها بر پایه اقتصاد بیوزن کار میکنند: کسبوکارهایی که وزن فیزیکی ندارند، اما ارزش آنها از بسیاری صنایع سنگین بیشتر است.
✳️ اما چرا برخی هنوز در اقتصاد "کلنگی" گیر کردهاند؟
در بسیاری از کشورها، مدیران و سیاستمداران ترجیح میدهند پروژههای فیزیکی مانند احداث جاده، بیمارستان یا پل را افتتاح کنند، چون ملموس هستند و رسانهها آنها را پوشش میدهند. اما آیا اینها واقعاً اولویتهای توسعهای هستند؟ کشورداری کلنگی یعنی تمرکز بر پروژههای سنگین و پرهزینه، در حالیکه زیرساختهای نرم (مانند قوانین، محیط کسبوکار و فناوری اطلاعات) نادیده گرفته میشوند.
✳️ کشورداری نسل جدید: دولتهای هوشمند، اقتصاد بیوزن
دولتهای پیشرو دیگر خود را درگیر ساخت بیمارستان و مدرسه نمیکنند، بلکه زیرساختهای دیجیتال و قوانین تسهیلکننده را فراهم میکنند تا بخش خصوصی این کارها را انجام دهد. استونی نمونه بارز این مدل است: دولتی که خدمات خود را کاملاً دیجیتالی کرده و اقتصادش بر پایه فناوری اطلاعات استوار است.
✳️ در زندگی شخصی: سرمایهگذاری کلنگی یا بیوزن؟
- آیا پول خود را صرف خانه، ماشین و کالاهای لوکس میکنید؟ (سرمایهگذاری کلنگی)
- یا روی مهارتهای دیجیتال، شبکهسازی و برند شخصی سرمایهگذاری میکنید؟ (سرمایهگذاری بیوزن)
✳️ در مدیریت سازمانی: تولید با کارخانه یا بدون کارخانه؟
- آیا باید میلیاردها تومان صرف خرید ماشینآلات و تجهیزات کنیم؟
- یا میتوان با پلتفرمهای اشتراکگذاری، برونسپاری و فناوریهای دیجیتال، ارزش آفرینی کرد؟
✳️ در سیاستگذاری اقتصادی: آیا دولت باید تاجر باشد؟
- آیا دولت باید مدرسه و بیمارستان بسازد؟
- یا باید قوانین شفاف، اینترنت پرسرعت و اکوسیستم استارتآپی ایجاد کند تا بخش خصوصی رشد کند؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی-اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@econviews
📸 اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
✳️ ثروت ایلان ماسک، مالک تسلا و اسپیسایکس، در اوج خود به بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار رسید! برای درک این رقم کافی است بدانید این مقدار از کل بودجه سالانه برخی کشورهای بزرگ جهان بیشتر است. چگونه یک فرد میتواند چنین ثروتی انباشته کند؟ پاسخ در اقتصاد بیوزن نهفته است.
✳️ آمازون، غول تجارت الکترونیک، روزی تنها یک فروشنده کتاب آنلاین بود، بدون حتی یک کتابفروشی فیزیکی! امروز اما تقریباً هر چیزی را که تصور کنید میفروشد. اوبر بزرگترین سرویس حملونقل جهان است، بدون آنکه خودرویی داشته باشد. ایربیانبی بزرگترین اجارهدهنده مسکن است، در حالیکه مالک هیچ ملکی نیست. اینها نمونههای بارز اقتصاد بیوزن هستند: اقتصادی که نه بر داراییهای فیزیکی، بلکه بر اطلاعات و ارتباطات استوار است.
✳️ پروفسور دنی کوا، اقتصاددان مشهور، معتقد است در گذشته رشد اقتصادی با تولید فولاد، ماشینآلات سنگین و کالاهای فیزیکی سنجیده میشد، اما امروزه ارزش واقعی در دادهها، نرمافزارها و خدمات دیجیتال است. سهم فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در ارزشافزوده جهانی، امروز از بسیاری صنایع سنتی پیشی گرفته است.
✳️ گوگل بزرگترین شرکت تبلیغاتی جهان است، بدون آنکه یک بیلبورد فیزیکی داشته باشد. متا (فیسبوک) بزرگترین شبکه رسانهای است، بدون تولید محتوای سنتی. نتفلیکس سینماها را متحول کرد، بدون سالنهای سینمایی. همه اینها بر پایه اقتصاد بیوزن کار میکنند: کسبوکارهایی که وزن فیزیکی ندارند، اما ارزش آنها از بسیاری صنایع سنگین بیشتر است.
✳️ اما چرا برخی هنوز در اقتصاد "کلنگی" گیر کردهاند؟
در بسیاری از کشورها، مدیران و سیاستمداران ترجیح میدهند پروژههای فیزیکی مانند احداث جاده، بیمارستان یا پل را افتتاح کنند، چون ملموس هستند و رسانهها آنها را پوشش میدهند. اما آیا اینها واقعاً اولویتهای توسعهای هستند؟ کشورداری کلنگی یعنی تمرکز بر پروژههای سنگین و پرهزینه، در حالیکه زیرساختهای نرم (مانند قوانین، محیط کسبوکار و فناوری اطلاعات) نادیده گرفته میشوند.
✳️ کشورداری نسل جدید: دولتهای هوشمند، اقتصاد بیوزن
دولتهای پیشرو دیگر خود را درگیر ساخت بیمارستان و مدرسه نمیکنند، بلکه زیرساختهای دیجیتال و قوانین تسهیلکننده را فراهم میکنند تا بخش خصوصی این کارها را انجام دهد. استونی نمونه بارز این مدل است: دولتی که خدمات خود را کاملاً دیجیتالی کرده و اقتصادش بر پایه فناوری اطلاعات استوار است.
✳️ در زندگی شخصی: سرمایهگذاری کلنگی یا بیوزن؟
- آیا پول خود را صرف خانه، ماشین و کالاهای لوکس میکنید؟ (سرمایهگذاری کلنگی)
- یا روی مهارتهای دیجیتال، شبکهسازی و برند شخصی سرمایهگذاری میکنید؟ (سرمایهگذاری بیوزن)
✳️ در مدیریت سازمانی: تولید با کارخانه یا بدون کارخانه؟
- آیا باید میلیاردها تومان صرف خرید ماشینآلات و تجهیزات کنیم؟
- یا میتوان با پلتفرمهای اشتراکگذاری، برونسپاری و فناوریهای دیجیتال، ارزش آفرینی کرد؟
✳️ در سیاستگذاری اقتصادی: آیا دولت باید تاجر باشد؟
- آیا دولت باید مدرسه و بیمارستان بسازد؟
- یا باید قوانین شفاف، اینترنت پرسرعت و اکوسیستم استارتآپی ایجاد کند تا بخش خصوصی رشد کند؟
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی-اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@econviews
📸 اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
30.03.202506:34
🔵 ۱۰ مهارت کلیدی برای انسان آینده
در عصر تحولات پرشتاب فنآوری و گذار به انقلاب صنعتی چهارم، تقویت مهارتهای کلیدی برای همگامی با چالشها و فرصتهای آینده ضروری است. گزارش مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد تحولات حوزههایی مانند هوش مصنوعی، اتوماسیون و تغییرات اقلیمی، بازتعریف عمیقی از نیازهای مهارتی بازار کار ایجاد کرده است. در این شرایط، تنها کسانی موفق خواهند شد که ترکیبی از تواناییهای تحلیلی، خلاقیت انسانی و انعطافپذیری را با سواد فنآورانه تلفیق کنند.
مهارتهای معرفیشده در این فهرست نهتنها ابزاری برای بقا در محیط کار آینده، بلکه راهکاری برای نقشآفرینی مؤثر در حل مسائل جهانی و ساختن جوامع پایدارند.
۱. تفکر تحلیلی و نوآوری
این مهارت شامل توانایی تحلیل مسائل پیچیده، شناسایی الگوها و ارائه راهحلهای مبتکرانه است. تفکر تحلیلی به تصمیمگیری مبتنی بر دادهها و پیشبینی روندهای آینده کمک میکند، در حالی که نوآوری برای خلق ایدههای جدید در حوزههای فناوری و کسبوکار حیاتی است.
مثال: استفاده از دادههای بازار برای توسعهی محصولات جدید یا بهبود فرآیندهای سازمانی.
۲. توانایی حل مسائل پیچیده
مسائلی که چندین متغیر و لایه دارند (مانند تغییرات اقلیمی یا چالشهای زنجیرهی تأمین) نیازمند رویکردی سیستماتیک و ترکیبی از مهارتهای تحلیلی، فنی و خلاقانه هستند. این مهارت در مشاغلی مانند مهندسی، مدیریت پروژه و مشاورهی استراتژیک کاربرد دارد.
۳. خلاقیت، اصالت و ایدهپردازی
با جایگزینی برخی مشاغل توسط هوش مصنوعی، خلاقیت انسانی به یک مزیت رقابتی تبدیل میشود. این مهارت شامل خلق محتوا، طراحی محصولات نوآورانه و ارائهی راهحلهای خارج از چارچوبهای سنتی است.
مثال: استفاده از هوش مصنوعی برای توسعهی طرحهای هنری یا بازاریابی خلاقانه.
۴. سواد تکنولوژیک و کار با فناوریهای نوین
آشنایی با ابزارهای دیجیتال پیشرفته مانند هوش مصنوعی، دادههای بزرگ (Big Data) و پلتفرمهای ابری ضروری است. حتی در مشاغل غیرفنی، درک مفاهیمی مانند اتوماسیون یا بلاکچین به یک نیاز پایهای تبدیل شده است.
نمونه ابزارها: Power BI، TensorFlow، Python.
۵. تابآوری، انعطافپذیری و چابکی
توانایی سازگاری با تغییرات سریع بازار (مانند تحولات فناوری یا بحرانهای جهانی) و حفظ عملکرد در شرایط پراسترس، از ویژگیهای کلیدی نیروی کار آینده است. این مهارت شامل یادگیری مستمر و بازآموزی است.
۶. رهبری و اثرگذاری اجتماعی
رهبری مدرن نهتنها به مدیریت تیمها، بلکه به ایجاد انگیزه، همکاری بینرشتهای و هدایت پروژههای مبتنی بر ارزشهای اخلاقی (مانند پایداری محیطزیست) نیاز دارد. این مهارت در مشاغل مدیریتی و استارتاپها حیاتی است.
۷. یادگیری فعالانه و مادامالعمر
با سرعت تغییرات فناوری، کارکنان باید همواره به دنبال آموزش مهارتهای جدید باشند. دورههای آنلاین (مانند Coursera) و کارگاههای تخصصی ابزارهای اصلی این فرآیند هستند.
آمار: ۹۴٪ کارفرمایان انتظار دارند کارکنانشان مهارتهای جدید بیاموزند.
۸. تفکر سیستمی
درک ارتباط بین اجزای یک سیستم (مانند اقتصاد، محیطزیست یا زنجیرهی تأمین) برای حل مسائل کلان ضروری است. این مهارت در حوزههایی مانند مدیریت شهری، سیاستگذاری عمومی و مهندسی سیستمها کاربرد دارد.
۹. هوش هیجانی و مهارتهای ارتباطی
توانایی همدلی، مدیریت تعارضات و برقراری ارتباط مؤثر با مشتریان یا همکاران، بهویژه در محیطهای چندفرهنگی و دورکاری، از نیازهای اساسی است. رباتها نمیتوانند جایگزین ارتباطات انسانی عمیق شوند.
۱۰. تخصص در حوزههای سبز و پایداری
با تمرکز جهانی بر تغییرات اقلیمی، مهارتهایی مانند مدیریت انرژیهای تجدیدپذیر، کشاورزی پایدار و اقتصاد چرخشی رشد چشمگیری خواهند داشت. مشاغلی مانند مهندسی محیطزیست یا مشاورهی پایداری در این دسته جای میگیرند.
نکات تکمیلی گزارش
✔️ اتوماسیون تا سال ۲۰۲۵ حدود ۸۵ میلیون شغل را حذف و ۹۷ میلیون شغل جدید ایجاد میکند.
✔️ مهارتهای نرم مانند انعطافپذیری و کنجکاوی، حتی از تخصصهای فنی مهمتر خواهند شد.
✔️ دورکاری و دیجیتالی شدن فرآیندها، نیاز به سواد فناوری را افزایش میدهد.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
اختصاصی دورنمای اقتصاد
نشر با ذکر منبع آزاد است.
در عصر تحولات پرشتاب فنآوری و گذار به انقلاب صنعتی چهارم، تقویت مهارتهای کلیدی برای همگامی با چالشها و فرصتهای آینده ضروری است. گزارش مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد تحولات حوزههایی مانند هوش مصنوعی، اتوماسیون و تغییرات اقلیمی، بازتعریف عمیقی از نیازهای مهارتی بازار کار ایجاد کرده است. در این شرایط، تنها کسانی موفق خواهند شد که ترکیبی از تواناییهای تحلیلی، خلاقیت انسانی و انعطافپذیری را با سواد فنآورانه تلفیق کنند.
مهارتهای معرفیشده در این فهرست نهتنها ابزاری برای بقا در محیط کار آینده، بلکه راهکاری برای نقشآفرینی مؤثر در حل مسائل جهانی و ساختن جوامع پایدارند.
۱. تفکر تحلیلی و نوآوری
این مهارت شامل توانایی تحلیل مسائل پیچیده، شناسایی الگوها و ارائه راهحلهای مبتکرانه است. تفکر تحلیلی به تصمیمگیری مبتنی بر دادهها و پیشبینی روندهای آینده کمک میکند، در حالی که نوآوری برای خلق ایدههای جدید در حوزههای فناوری و کسبوکار حیاتی است.
مثال: استفاده از دادههای بازار برای توسعهی محصولات جدید یا بهبود فرآیندهای سازمانی.
۲. توانایی حل مسائل پیچیده
مسائلی که چندین متغیر و لایه دارند (مانند تغییرات اقلیمی یا چالشهای زنجیرهی تأمین) نیازمند رویکردی سیستماتیک و ترکیبی از مهارتهای تحلیلی، فنی و خلاقانه هستند. این مهارت در مشاغلی مانند مهندسی، مدیریت پروژه و مشاورهی استراتژیک کاربرد دارد.
۳. خلاقیت، اصالت و ایدهپردازی
با جایگزینی برخی مشاغل توسط هوش مصنوعی، خلاقیت انسانی به یک مزیت رقابتی تبدیل میشود. این مهارت شامل خلق محتوا، طراحی محصولات نوآورانه و ارائهی راهحلهای خارج از چارچوبهای سنتی است.
مثال: استفاده از هوش مصنوعی برای توسعهی طرحهای هنری یا بازاریابی خلاقانه.
۴. سواد تکنولوژیک و کار با فناوریهای نوین
آشنایی با ابزارهای دیجیتال پیشرفته مانند هوش مصنوعی، دادههای بزرگ (Big Data) و پلتفرمهای ابری ضروری است. حتی در مشاغل غیرفنی، درک مفاهیمی مانند اتوماسیون یا بلاکچین به یک نیاز پایهای تبدیل شده است.
نمونه ابزارها: Power BI، TensorFlow، Python.
۵. تابآوری، انعطافپذیری و چابکی
توانایی سازگاری با تغییرات سریع بازار (مانند تحولات فناوری یا بحرانهای جهانی) و حفظ عملکرد در شرایط پراسترس، از ویژگیهای کلیدی نیروی کار آینده است. این مهارت شامل یادگیری مستمر و بازآموزی است.
۶. رهبری و اثرگذاری اجتماعی
رهبری مدرن نهتنها به مدیریت تیمها، بلکه به ایجاد انگیزه، همکاری بینرشتهای و هدایت پروژههای مبتنی بر ارزشهای اخلاقی (مانند پایداری محیطزیست) نیاز دارد. این مهارت در مشاغل مدیریتی و استارتاپها حیاتی است.
۷. یادگیری فعالانه و مادامالعمر
با سرعت تغییرات فناوری، کارکنان باید همواره به دنبال آموزش مهارتهای جدید باشند. دورههای آنلاین (مانند Coursera) و کارگاههای تخصصی ابزارهای اصلی این فرآیند هستند.
آمار: ۹۴٪ کارفرمایان انتظار دارند کارکنانشان مهارتهای جدید بیاموزند.
۸. تفکر سیستمی
درک ارتباط بین اجزای یک سیستم (مانند اقتصاد، محیطزیست یا زنجیرهی تأمین) برای حل مسائل کلان ضروری است. این مهارت در حوزههایی مانند مدیریت شهری، سیاستگذاری عمومی و مهندسی سیستمها کاربرد دارد.
۹. هوش هیجانی و مهارتهای ارتباطی
توانایی همدلی، مدیریت تعارضات و برقراری ارتباط مؤثر با مشتریان یا همکاران، بهویژه در محیطهای چندفرهنگی و دورکاری، از نیازهای اساسی است. رباتها نمیتوانند جایگزین ارتباطات انسانی عمیق شوند.
۱۰. تخصص در حوزههای سبز و پایداری
با تمرکز جهانی بر تغییرات اقلیمی، مهارتهایی مانند مدیریت انرژیهای تجدیدپذیر، کشاورزی پایدار و اقتصاد چرخشی رشد چشمگیری خواهند داشت. مشاغلی مانند مهندسی محیطزیست یا مشاورهی پایداری در این دسته جای میگیرند.
نکات تکمیلی گزارش
✔️ اتوماسیون تا سال ۲۰۲۵ حدود ۸۵ میلیون شغل را حذف و ۹۷ میلیون شغل جدید ایجاد میکند.
✔️ مهارتهای نرم مانند انعطافپذیری و کنجکاوی، حتی از تخصصهای فنی مهمتر خواهند شد.
✔️ دورکاری و دیجیتالی شدن فرآیندها، نیاز به سواد فناوری را افزایش میدهد.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
02.04.202518:00
🔵 استاد اخراجی دانشگاه تهران به دانشگاه هاروارد پیوست.
بر اساس گزارشهای متعدد از جمله خبرآنلاین و دیگر منابع، آرش رئیسینژاد، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه تهران، پس از تعلیق از دانشگاه تهران در اسفند ۱۴۰۱، از پیوستن به دانشگاه هاروارد خبر داده است. او این موضوع را در صفحه اجتماعی خود تأیید کرده و ابراز امیدواری کرده است که بتواند در راستای منافع ایران و ملت ایران فعالیت کند.
زندگی و تحصیلات
آرش رئیسینژاد متولد سال ۱۳۶۳ است. او تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی مهندسی شیمی در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۸۶، به تحصیل در رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه بینالمللی فلوریدا رفت و در سال ۱۳۹۶ در مقطع دکترای روابط بینالملل فارغالتحصیل شد. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۹۸، به عنوان استادیار در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد.
تعلیق از دانشگاه تهران
در اسفند ۱۴۰۱، خبر تعلیق رئیسینژاد از دانشگاه تهران منتشر شد. برخی رسانهها این اقدام را به دلیل حمایت او از دانشجویان معترض در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ مرتبط دانستند. مرکز جذب هیئت علمی وزارت علوم نیز با تمدید قرارداد او مخالفت کرد. این موضوع با واکنشهای گسترده از سوی دانشجویان و رسانهها مواجه شد.
انتقال به دانشگاه هاروارد
پس از تعلیق از دانشگاه تهران، رئیسینژاد در صفحه اجتماعی خود اعلام کرد که به دانشگاه هاروارد پیوسته است. او در پیام خود نوشت:
*"امید که بتوانم در راستای ایران و منافع ملت ایران گام بردارم. ولی ای کاش دانشگاه تهران اجازه میداد تا در خدمت جوانان ایران باشم. نشد؛ نگذاشتند که بشود."*.
آثار و تخصصها
رئیسینژاد نویسنده دو کتاب مهم است:
1. «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» (با عنوان اصلی *The Shah of Iran, the Iraqi Kurds and the Lebanese Shia*) که توسط انتشارات پالگریو-مکمیلان منتشر شده است.
2. «ایران و راه ابریشم نوین» که توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است.
تخصص اصلی او در حوزههای ژئوپلیتیک، روابط بینالملل و مسائل ایران است، و او به عنوان تحلیلگر در رسانههای داخلی و بینالمللی حضور فعالی دارد.
واکنشها به تعلیق و انتقال به هاروارد
تعلیق رئیسینژاد از دانشگاه تهران با انتقادهای زیادی مواجه شد. برخی آن را نشاندهنده محدودیتهای فزاینده بر استقلال دانشگاهها در ایران دانستند. از سوی دیگر، پیوستن او به هاروارد به عنوان یک فرصت جدید برای ادامه فعالیتهای علمی و پژوهشی او در سطح بینالمللی مورد توجه قرار گرفته است.
جمعبندی
آرش رئیسینژاد از چهرههای شناختهشده در حوزه روابط بینالملل و ژئوپلیتیک ایران است. تعلیق او از دانشگاه تهران و انتقالش به هاروارد نشاندهنده چالشهای پیشروی اساتید دانشگاهی در ایران است که گاه به دلیل مواضعشان با محدودیتهایی مواجه میشوند. این رویداد همچنین برجستهکننده مسئله «فرار مغزها» و از دست دادن نیروهای متخصص در نظام آموزش عالی ایران است.
بر اساس گزارشهای متعدد از جمله خبرآنلاین و دیگر منابع، آرش رئیسینژاد، پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه تهران، پس از تعلیق از دانشگاه تهران در اسفند ۱۴۰۱، از پیوستن به دانشگاه هاروارد خبر داده است. او این موضوع را در صفحه اجتماعی خود تأیید کرده و ابراز امیدواری کرده است که بتواند در راستای منافع ایران و ملت ایران فعالیت کند.
زندگی و تحصیلات
آرش رئیسینژاد متولد سال ۱۳۶۳ است. او تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی مهندسی شیمی در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۸۶، به تحصیل در رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه بینالمللی فلوریدا رفت و در سال ۱۳۹۶ در مقطع دکترای روابط بینالملل فارغالتحصیل شد. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۹۸، به عنوان استادیار در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد.
تعلیق از دانشگاه تهران
در اسفند ۱۴۰۱، خبر تعلیق رئیسینژاد از دانشگاه تهران منتشر شد. برخی رسانهها این اقدام را به دلیل حمایت او از دانشجویان معترض در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ مرتبط دانستند. مرکز جذب هیئت علمی وزارت علوم نیز با تمدید قرارداد او مخالفت کرد. این موضوع با واکنشهای گسترده از سوی دانشجویان و رسانهها مواجه شد.
انتقال به دانشگاه هاروارد
پس از تعلیق از دانشگاه تهران، رئیسینژاد در صفحه اجتماعی خود اعلام کرد که به دانشگاه هاروارد پیوسته است. او در پیام خود نوشت:
*"امید که بتوانم در راستای ایران و منافع ملت ایران گام بردارم. ولی ای کاش دانشگاه تهران اجازه میداد تا در خدمت جوانان ایران باشم. نشد؛ نگذاشتند که بشود."*.
آثار و تخصصها
رئیسینژاد نویسنده دو کتاب مهم است:
1. «شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه» (با عنوان اصلی *The Shah of Iran, the Iraqi Kurds and the Lebanese Shia*) که توسط انتشارات پالگریو-مکمیلان منتشر شده است.
2. «ایران و راه ابریشم نوین» که توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است.
تخصص اصلی او در حوزههای ژئوپلیتیک، روابط بینالملل و مسائل ایران است، و او به عنوان تحلیلگر در رسانههای داخلی و بینالمللی حضور فعالی دارد.
واکنشها به تعلیق و انتقال به هاروارد
تعلیق رئیسینژاد از دانشگاه تهران با انتقادهای زیادی مواجه شد. برخی آن را نشاندهنده محدودیتهای فزاینده بر استقلال دانشگاهها در ایران دانستند. از سوی دیگر، پیوستن او به هاروارد به عنوان یک فرصت جدید برای ادامه فعالیتهای علمی و پژوهشی او در سطح بینالمللی مورد توجه قرار گرفته است.
جمعبندی
آرش رئیسینژاد از چهرههای شناختهشده در حوزه روابط بینالملل و ژئوپلیتیک ایران است. تعلیق او از دانشگاه تهران و انتقالش به هاروارد نشاندهنده چالشهای پیشروی اساتید دانشگاهی در ایران است که گاه به دلیل مواضعشان با محدودیتهایی مواجه میشوند. این رویداد همچنین برجستهکننده مسئله «فرار مغزها» و از دست دادن نیروهای متخصص در نظام آموزش عالی ایران است.
03.04.202515:35
شدیداً مشتاق انسانی هستم که صادق باشد و بتواند صحبت کند، حتی اگر یک هیولا باشد.
✍ #فردریش_نیچه
شب خوش
✍ #فردریش_نیچه
شب خوش
30.03.202516:04
کسى که جرات دست زدن به خار را ندارد،
هرگز نباید آرزوى گل سرخ را داشته باشد...
👤 #آن_برونته
شب خوش
هرگز نباید آرزوى گل سرخ را داشته باشد...
👤 #آن_برونته
شب خوش
29.03.202506:33
🔵 #معرفی_کتاب
اقتصاد نیازها و محدودیتها: نظریهای برای رفاه پایدار
✔️ عنوان کتاب :
The Economics of Needs and Limits:
A theory for sustainable well-being
✔️ نویسنده : Frank Rotering
#فرانک_روترینگ
✔️ چاپ: 2021
به صورت خلاصه در ابتدا به منطق اقتصادی به عنوان جوهره اصلی هر علمی پرداخته شده است و اهداف و فرضیات علم اقتصاد مرور شده است.
در ادامه نیز شیوه تفکر اقتصادی و ویژگی مفروضات و ویژگیهای اصلی علم اقتصاد مرور شده است.
در ادامه نیز ارزش و هزینه که مفاهیم اصلی در اندیشه اقتصادی هستند مرور خواهد شد و تاریخچهای مختصر ا از این مفاهیم در تاریخ اندیشه اقتصادی مرور خواهد شد.
در بخش بعدی به شیوه حداکثر کردن دستاوردها و شیوه رویارویی با محدودیتهای اقتصادی را با ابزارهای تحلیلی خاص مورد بحث قرار میدهد.
بخش ششم نیز به محدودیتهای زیست محیطی پیش روی انسان پرداخته خواهد شد.
بخش هفتم نیز به مساله جمعیت و نقش آن در نیازها و محدودیت منابع خواهد پرداخت.
بخش هشتم و نهم نیز مساله تجارت و بهرهوری و فصل پایانی دلالتهای سیاست گذاری را ا ارائه میدهد.
@dataecofin
🔻رسانه دورنمای اقتصاد
👇👇
@ECONVIEWS
اقتصاد نیازها و محدودیتها: نظریهای برای رفاه پایدار
✔️ عنوان کتاب :
The Economics of Needs and Limits:
A theory for sustainable well-being
✔️ نویسنده : Frank Rotering
#فرانک_روترینگ
✔️ چاپ: 2021
به صورت خلاصه در ابتدا به منطق اقتصادی به عنوان جوهره اصلی هر علمی پرداخته شده است و اهداف و فرضیات علم اقتصاد مرور شده است.
در ادامه نیز شیوه تفکر اقتصادی و ویژگی مفروضات و ویژگیهای اصلی علم اقتصاد مرور شده است.
در ادامه نیز ارزش و هزینه که مفاهیم اصلی در اندیشه اقتصادی هستند مرور خواهد شد و تاریخچهای مختصر ا از این مفاهیم در تاریخ اندیشه اقتصادی مرور خواهد شد.
در بخش بعدی به شیوه حداکثر کردن دستاوردها و شیوه رویارویی با محدودیتهای اقتصادی را با ابزارهای تحلیلی خاص مورد بحث قرار میدهد.
بخش ششم نیز به محدودیتهای زیست محیطی پیش روی انسان پرداخته خواهد شد.
بخش هفتم نیز به مساله جمعیت و نقش آن در نیازها و محدودیت منابع خواهد پرداخت.
بخش هشتم و نهم نیز مساله تجارت و بهرهوری و فصل پایانی دلالتهای سیاست گذاری را ا ارائه میدهد.
@dataecofin
🔻رسانه دورنمای اقتصاد
👇👇
@ECONVIEWS
29.03.202510:36
🔺🔺🔺🔺
○خستگیِ زیاد، ما رو مستعدِ دروغ و فریبکاری میکنه.
تصور کنید بعد از یه روزِ پرمشغلهی کاری به خونه برگشتین و خسته و گشنه و بدعُنُقین. با خودتون میگید: امشب جون میده از بیرون غذا بگیریم.
چرا واقعاً ماها بعد از یه روزِ خستهکننده به غذاهای فستفودی میل پیدا میکنیم؟
وقتی ما از مغزِخودمون شدیداً کار میکشیم و اصطلاحاً فشارِ ذهنی رو تحمل میکنیم، خیلی راحتتر وسوسه میشیم.
■توی یکی از آزمایشها، به گروهی از افراد یه عددِ دورقمی نشون دادن و ازشون خواستن این عددو به خاطر بسپارن و بعد به یه اتاقِ دیگه برن و اون عددو از حفظ بگن. وسطِ راه، بهشون یه کارت دادن که توش دوتا خوراکی پیشنهاد شده بود که باید قبل از اینکه واردِ اتاقِ بعدی بشن و عددو به یاد بیارن، یکی رو انتخاب میکردن تا بعد از به یاد آوردنِ عدد، همون خوراکی رو بهشون بدن: یکی کیکِ شکلاتی بود و یکی هم میوههای تازه.
همین آزمایشو با یه گروهِ دیگه هم تکرار کردن، با این تفاوتِ اساسی که به گروهِ دوم، یه عددِ هفترقمی نشون دادن تا به خاطر بسپارنش.
اما نتیجه:
انتخابِ هر گروه بستگی به تعداد رقمهای عددی داشت که باید حفظ میکردن. اعضای گروهی که باید اون عددِ هفترقمی رو به خاطر میسپردن، اکثراً کیکِ شکلاتی رو انتخاب کردن.
□نکته اینجاست که فشارِ ذهنی نه تنها شما رو در برابرِ وسوسههای نفسانی تسلیم میکنه، بلکه میلِ به فریبکاری و تقلب رو هم در شما بیشتر میکنه:
توی یه آزمایشِ دیگه، شرکتکنندهها به دو گروه تقسیم شدن. از گروهِ اول خواسته شد تا یه مقالهی کوتاه بنویسن بدونِ اینکه از حروفِ a و n استفاده کنن، که خب، مسلماً کارِ خیلی سختی بود، و بعد، از اونا خواستن تا یه تستِ ریاضی رو حل کنن.
از گروهِ دوم هم خواسته شد تا یه مقاله بنویسن بدونِ اینکه از حروفِ x و z استفاده کنن، که خب، کارِ نسبتاً آسونی بود. اونا هم بعد از انجامِ این تکلیف باید یه تستِ ریاضی رو حل میکردن.
هر دو گروه مجاز بودن قبل از اینکه تعدادِ جوابهای درستشون رو اعلام کنن، برگههاشونو پاره کنن. بنابراین زمینه برای دروغ و تقلب فراهم بود.
راستشو بخواید، هر دو گروه تقلب کردن، اما میزانِ تقلبِ گروهِ اول سه برابرِ تقلبِ گروهِ دوم بود.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
○خستگیِ زیاد، ما رو مستعدِ دروغ و فریبکاری میکنه.
تصور کنید بعد از یه روزِ پرمشغلهی کاری به خونه برگشتین و خسته و گشنه و بدعُنُقین. با خودتون میگید: امشب جون میده از بیرون غذا بگیریم.
چرا واقعاً ماها بعد از یه روزِ خستهکننده به غذاهای فستفودی میل پیدا میکنیم؟
وقتی ما از مغزِخودمون شدیداً کار میکشیم و اصطلاحاً فشارِ ذهنی رو تحمل میکنیم، خیلی راحتتر وسوسه میشیم.
■توی یکی از آزمایشها، به گروهی از افراد یه عددِ دورقمی نشون دادن و ازشون خواستن این عددو به خاطر بسپارن و بعد به یه اتاقِ دیگه برن و اون عددو از حفظ بگن. وسطِ راه، بهشون یه کارت دادن که توش دوتا خوراکی پیشنهاد شده بود که باید قبل از اینکه واردِ اتاقِ بعدی بشن و عددو به یاد بیارن، یکی رو انتخاب میکردن تا بعد از به یاد آوردنِ عدد، همون خوراکی رو بهشون بدن: یکی کیکِ شکلاتی بود و یکی هم میوههای تازه.
همین آزمایشو با یه گروهِ دیگه هم تکرار کردن، با این تفاوتِ اساسی که به گروهِ دوم، یه عددِ هفترقمی نشون دادن تا به خاطر بسپارنش.
اما نتیجه:
انتخابِ هر گروه بستگی به تعداد رقمهای عددی داشت که باید حفظ میکردن. اعضای گروهی که باید اون عددِ هفترقمی رو به خاطر میسپردن، اکثراً کیکِ شکلاتی رو انتخاب کردن.
□نکته اینجاست که فشارِ ذهنی نه تنها شما رو در برابرِ وسوسههای نفسانی تسلیم میکنه، بلکه میلِ به فریبکاری و تقلب رو هم در شما بیشتر میکنه:
توی یه آزمایشِ دیگه، شرکتکنندهها به دو گروه تقسیم شدن. از گروهِ اول خواسته شد تا یه مقالهی کوتاه بنویسن بدونِ اینکه از حروفِ a و n استفاده کنن، که خب، مسلماً کارِ خیلی سختی بود، و بعد، از اونا خواستن تا یه تستِ ریاضی رو حل کنن.
از گروهِ دوم هم خواسته شد تا یه مقاله بنویسن بدونِ اینکه از حروفِ x و z استفاده کنن، که خب، کارِ نسبتاً آسونی بود. اونا هم بعد از انجامِ این تکلیف باید یه تستِ ریاضی رو حل میکردن.
هر دو گروه مجاز بودن قبل از اینکه تعدادِ جوابهای درستشون رو اعلام کنن، برگههاشونو پاره کنن. بنابراین زمینه برای دروغ و تقلب فراهم بود.
راستشو بخواید، هر دو گروه تقلب کردن، اما میزانِ تقلبِ گروهِ اول سه برابرِ تقلبِ گروهِ دوم بود.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
30.03.202510:32
🔵 داستان دیترش بونهوفر، کشیش آلمانی که مفهوم حماقت همگانی را زوردتر از همه شناخت؟ حماقت جمعی چیست؟!
اما نکتهٔ جالبتر، نگاه متفاوت او به ریشههای این سقوط اخلاقی و سیاسی بود. او در نامهای که در زندان نوشت، به این نتیجه رسیده بود که مشکل اصلی، «شرارت» نبود؛ بلکه «حماقت» بود. دو روز بعد از اینکه آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شد، کشیش لوتری، دیترش بونهوفر، در یک برنامه رادیویی به مردم کشورش هشدار داد. اما پیش از آنکه حرفهایش تمام شود، پخش برنامهاش قطع شد.
به گزارش یک پزشک، او در همان آغاز کار نازیها هشدار داد که هیتلر ممکن است نه «رهنما» بلکه «گمراهکننده» باشد. بونهوفر تا پایان عمرش در سال ۱۹۴۵ که بهخاطر همکاری با توطئه ترور هیتلر اعدام شد، در برابر نازیسم ایستادگی کرد. اما نکتهٔ جالبتر، نگاه متفاوت او به ریشههای این سقوط اخلاقی و سیاسی بود. او در نامهای که در زندان نوشت، به این نتیجه رسیده بود که مشکل اصلی، «شرارت» نبود؛ بلکه «حماقت» بود.
🔻متن کامل را در اینستنت ویو بخوانید
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
اما نکتهٔ جالبتر، نگاه متفاوت او به ریشههای این سقوط اخلاقی و سیاسی بود. او در نامهای که در زندان نوشت، به این نتیجه رسیده بود که مشکل اصلی، «شرارت» نبود؛ بلکه «حماقت» بود. دو روز بعد از اینکه آدولف هیتلر صدراعظم آلمان شد، کشیش لوتری، دیترش بونهوفر، در یک برنامه رادیویی به مردم کشورش هشدار داد. اما پیش از آنکه حرفهایش تمام شود، پخش برنامهاش قطع شد.
به گزارش یک پزشک، او در همان آغاز کار نازیها هشدار داد که هیتلر ممکن است نه «رهنما» بلکه «گمراهکننده» باشد. بونهوفر تا پایان عمرش در سال ۱۹۴۵ که بهخاطر همکاری با توطئه ترور هیتلر اعدام شد، در برابر نازیسم ایستادگی کرد. اما نکتهٔ جالبتر، نگاه متفاوت او به ریشههای این سقوط اخلاقی و سیاسی بود. او در نامهای که در زندان نوشت، به این نتیجه رسیده بود که مشکل اصلی، «شرارت» نبود؛ بلکه «حماقت» بود.
او نوشت:
«حماقت، دشمنی خطرناکتر برای خوبی است تا شرارت. چون میتوان در برابر شرارت مقاومت کرد، آن را افشا کرد یا جلویش را گرفت. اما در برابر حماقت، ما ناتوان هستیم.»
🔻متن کامل را در اینستنت ویو بخوانید
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
29.03.202510:34
🔵 #مصائب_زندگی_صادقانه
(خلاصه کتاب)(۲ از ۳)
🖊️#دن_آریلی
*نشر:* گاهنامه مدیر
○اخلاقِ ما بستگی به این داره که با چه میزان تقلب و فریب راحت باشیم.
آدما زمانی که فرصتِ تقلب پیدا کنن لزوماً متقلبتر نمیشن. پس عاملِ بازدارندهی ما از تقلب چیه؟ خلاصهش یک کلمهست: وجدانِ شخصیِ خودمون.
انسانها معمولاً بینِ یه دوراهیِ وسوسهانگیز گیر میکنن: یا باید با فریب و پنهانکاری جلو برن یا اینکه تصویرِ خوب و باصداقتی که از خودشون دارنو حفظ کنن.
■به این نمونه دقت کنید: نویسنده از یه کمدین دعوت کرد تا در ظاهرِ یه مشاورِ حرفهایِ کسبوکار به دانشگاه بره و برای دانشجوها حرف بزنه. این کمدین کلی تکنیکِ دوز-و-کلک به دانشجوها یاد داد تا برای موفقیت ازش استفاده کنن.
در پایانِ سخنرانی، دانشجوها تحتِ تأثیرِ این توصیهها قرار گرفته بودن، اما از اینکه یه مشاور باید اینقدر صریح اونا رو به تقلب و نیرنگ تشویق کنه، احساسِ خوبی نداشتن.
از یه طرف، دانشجوها این توصیهها رو حسابشده و وسوسهانگیز میدونستن، ولی از طرفِ دیگه، یه چیزی در درونشون بود که نمیذاشت با تمامِ وجود این تکنیکها رو قبول کنن. درسته که آدما میلِ به فریب و نیرنگ دارن، اما وجدانشون اونا رو از این کار نهی میکنه.
■ضمناً اگه ما قبل از اینکه وسوسه بشیم که دست به فریب و نیرنگ بزنیم، هنجارهای اخلاقیِ پذیرفتهشده رو به خودمون یادآوری کنیم، احتمالِ اینکه به سمتِ این کار بریم کمتر و کمتر میشه. نمونهش همون آزمایشِ ریاضیه که توی بخشِ قبلی دربارهش صحبت کردیم.
□در ادامهی این آزمایش، نویسنده دو گروهِ جدید تشکیل داد و قبل از آغازِ امتحان، از گروهِ اول خواست تا «ده فرمانِ» معروف رو به یاد بیارن. از گروهِ دوم هم خواست تا ده کتابی که توی دبیرستان خوندهبودن رو یادآوری کنن. بعد از اینکه نویسنده این آزمایشو ترتیب داد، توی گروهِ دوم تقلب رو در حدِ معمول و متوسط مشاهده کرد. اما توی گروهِ اول، هیچگونه تقلبی اتفاق نیفتاده بود. چرا؟ چون اصولِ اخلاقییی که قبل از امتحان بهشون یادآوری شده بود روی رفتارشون تأثیر گذاشته بود و اونا رو به تقلب بیمیل کرده بود. بنابراین، ما از یه طرف تمایل داریم از منافعِ حاصل از تقلب بهرهمند بشیم، و از طرفِدیگه از اینکه غیراخلاقی رفتار کنیم میترسیم.
●عمومِ انسانها از دو روشِ توجیه و خودفریبی برای پشتِ سر گذاشتنِ این دوراهی استفاده میکنن که در ادامه باهاشون آشنا میشیم.
فریب و تقلب نتیجهی توجیه و خودفریبیه. آیا ممکنه هم از مزایای تقلب بهرهمند بشیم و هم همزمان خودمون رو آدمِ خوب و باصداقتی تصور کنیم؟ راستش، جواب مثبته. ما برای توجیهِ نابکاریهامون، خلاقیتِ خاصی داریم.
○بیاید یه بارِ دیگه یه نگاهی بندازیم به اون آزمونِ ریاضی. ابتدا، شرکتکنندهها خودشون مسئولِ تصحیحِ ورقههاشون شدن، و این، دستِ اونا رو برای تقلب باز میکرد، چون باعث میشد جوابهای غلطشون رو با جوابِ درست جایگزین کنن.
بعد ازشون خواستن تا پیشبینی کنن اگه یه آزمونِ مشابهی ازشون گرفته بشه و این بار، خودشون مصحّحِ برگههای خودشون نباشن، چه عملکردی از خودشون نشون میدن.
پاسخشون این بود که این بار هم سطحِ عملکردشون مثلِ قبل خواهد بود، چه اجازهی تقلب بهشون بدن چه ندن. به عبارتِ دیگه، اونا خودشون رو فریب داده بودن که عملکردی که بارِ اول از خودشون نشون دادن، به خاطرِ استعدادِ خودشون بوده نه تقلب.
■راهِ دیگهای که ما برای گول زدنِ خودمون و توجیهِ کارهای نادرستمون استفاده میکنیم اینه که به طورِ غیرمستقیم اون کارِ نادرست رو انجام میدیم و یه جور فاصلهی ذهنی بینِ خودمون و اون عمل برقرار میکنیم. هر قدر این فاصله بیشتر باشه، راحتتر خودمون رو میبخشیم. مثلاً همهی ما میدونیم که دزدیدنِ پول کارِ بدیه. اما دزدیدنِ کالاهایی که با پول خریداری شدهن، به نظرمون اونقدرا بد نمیاد، چرا؟ چون با این کار مستقیماً به پول نمیرسیم.
□یکی از آزمایشهایی که نویسنده در همین زمینه انجام داد این بود که توی یه خونهی دانشجویی، یه شِلِ ۶ تاییِ نوشابه توی یکی از یخچالها گذاشت و یه چندتا اسکناسِ یک دلاری هم توی یه یخچالِ دیگه.
ضمناً دانشجوها میدونستن که هم پولها و هم نوشابهها مالِ کسیه و نباید بهشون دست بزنن.
نتیجه این شد که پولها همینطور دستنخورده توی یخچال باقی موند اما تمامِ قوطیهای نوشابه به سرقت رفت.
●نویسنده میگه ماها برای اینکه بینِ انگیزههای متضادِ خودمون تعادل برقرار کنیم و همزمان سعی کنیم به اصولِ اخلاقی هم پایبند باشیم، از قابلیتی به اسمِ «انعطافپذیریِ شناختی» استفاده میکنیم، و عاملِ اصلیِ بیصداقتیها و پنهانکاریهای ما هم همین قابلیته، نه حسابوکتابهای مبتنی بر سود و زیان. البته این عامل، عاملِ درونیه. توی بخشِ بعد با عواملِ بیرونیِ تقلب و فریب آشنا میشیم.
🔻🔻🔻🔻
(خلاصه کتاب)(۲ از ۳)
🖊️#دن_آریلی
*نشر:* گاهنامه مدیر
○اخلاقِ ما بستگی به این داره که با چه میزان تقلب و فریب راحت باشیم.
آدما زمانی که فرصتِ تقلب پیدا کنن لزوماً متقلبتر نمیشن. پس عاملِ بازدارندهی ما از تقلب چیه؟ خلاصهش یک کلمهست: وجدانِ شخصیِ خودمون.
انسانها معمولاً بینِ یه دوراهیِ وسوسهانگیز گیر میکنن: یا باید با فریب و پنهانکاری جلو برن یا اینکه تصویرِ خوب و باصداقتی که از خودشون دارنو حفظ کنن.
■به این نمونه دقت کنید: نویسنده از یه کمدین دعوت کرد تا در ظاهرِ یه مشاورِ حرفهایِ کسبوکار به دانشگاه بره و برای دانشجوها حرف بزنه. این کمدین کلی تکنیکِ دوز-و-کلک به دانشجوها یاد داد تا برای موفقیت ازش استفاده کنن.
در پایانِ سخنرانی، دانشجوها تحتِ تأثیرِ این توصیهها قرار گرفته بودن، اما از اینکه یه مشاور باید اینقدر صریح اونا رو به تقلب و نیرنگ تشویق کنه، احساسِ خوبی نداشتن.
از یه طرف، دانشجوها این توصیهها رو حسابشده و وسوسهانگیز میدونستن، ولی از طرفِ دیگه، یه چیزی در درونشون بود که نمیذاشت با تمامِ وجود این تکنیکها رو قبول کنن. درسته که آدما میلِ به فریب و نیرنگ دارن، اما وجدانشون اونا رو از این کار نهی میکنه.
■ضمناً اگه ما قبل از اینکه وسوسه بشیم که دست به فریب و نیرنگ بزنیم، هنجارهای اخلاقیِ پذیرفتهشده رو به خودمون یادآوری کنیم، احتمالِ اینکه به سمتِ این کار بریم کمتر و کمتر میشه. نمونهش همون آزمایشِ ریاضیه که توی بخشِ قبلی دربارهش صحبت کردیم.
□در ادامهی این آزمایش، نویسنده دو گروهِ جدید تشکیل داد و قبل از آغازِ امتحان، از گروهِ اول خواست تا «ده فرمانِ» معروف رو به یاد بیارن. از گروهِ دوم هم خواست تا ده کتابی که توی دبیرستان خوندهبودن رو یادآوری کنن. بعد از اینکه نویسنده این آزمایشو ترتیب داد، توی گروهِ دوم تقلب رو در حدِ معمول و متوسط مشاهده کرد. اما توی گروهِ اول، هیچگونه تقلبی اتفاق نیفتاده بود. چرا؟ چون اصولِ اخلاقییی که قبل از امتحان بهشون یادآوری شده بود روی رفتارشون تأثیر گذاشته بود و اونا رو به تقلب بیمیل کرده بود. بنابراین، ما از یه طرف تمایل داریم از منافعِ حاصل از تقلب بهرهمند بشیم، و از طرفِدیگه از اینکه غیراخلاقی رفتار کنیم میترسیم.
●عمومِ انسانها از دو روشِ توجیه و خودفریبی برای پشتِ سر گذاشتنِ این دوراهی استفاده میکنن که در ادامه باهاشون آشنا میشیم.
فریب و تقلب نتیجهی توجیه و خودفریبیه. آیا ممکنه هم از مزایای تقلب بهرهمند بشیم و هم همزمان خودمون رو آدمِ خوب و باصداقتی تصور کنیم؟ راستش، جواب مثبته. ما برای توجیهِ نابکاریهامون، خلاقیتِ خاصی داریم.
○بیاید یه بارِ دیگه یه نگاهی بندازیم به اون آزمونِ ریاضی. ابتدا، شرکتکنندهها خودشون مسئولِ تصحیحِ ورقههاشون شدن، و این، دستِ اونا رو برای تقلب باز میکرد، چون باعث میشد جوابهای غلطشون رو با جوابِ درست جایگزین کنن.
بعد ازشون خواستن تا پیشبینی کنن اگه یه آزمونِ مشابهی ازشون گرفته بشه و این بار، خودشون مصحّحِ برگههای خودشون نباشن، چه عملکردی از خودشون نشون میدن.
پاسخشون این بود که این بار هم سطحِ عملکردشون مثلِ قبل خواهد بود، چه اجازهی تقلب بهشون بدن چه ندن. به عبارتِ دیگه، اونا خودشون رو فریب داده بودن که عملکردی که بارِ اول از خودشون نشون دادن، به خاطرِ استعدادِ خودشون بوده نه تقلب.
■راهِ دیگهای که ما برای گول زدنِ خودمون و توجیهِ کارهای نادرستمون استفاده میکنیم اینه که به طورِ غیرمستقیم اون کارِ نادرست رو انجام میدیم و یه جور فاصلهی ذهنی بینِ خودمون و اون عمل برقرار میکنیم. هر قدر این فاصله بیشتر باشه، راحتتر خودمون رو میبخشیم. مثلاً همهی ما میدونیم که دزدیدنِ پول کارِ بدیه. اما دزدیدنِ کالاهایی که با پول خریداری شدهن، به نظرمون اونقدرا بد نمیاد، چرا؟ چون با این کار مستقیماً به پول نمیرسیم.
□یکی از آزمایشهایی که نویسنده در همین زمینه انجام داد این بود که توی یه خونهی دانشجویی، یه شِلِ ۶ تاییِ نوشابه توی یکی از یخچالها گذاشت و یه چندتا اسکناسِ یک دلاری هم توی یه یخچالِ دیگه.
ضمناً دانشجوها میدونستن که هم پولها و هم نوشابهها مالِ کسیه و نباید بهشون دست بزنن.
نتیجه این شد که پولها همینطور دستنخورده توی یخچال باقی موند اما تمامِ قوطیهای نوشابه به سرقت رفت.
●نویسنده میگه ماها برای اینکه بینِ انگیزههای متضادِ خودمون تعادل برقرار کنیم و همزمان سعی کنیم به اصولِ اخلاقی هم پایبند باشیم، از قابلیتی به اسمِ «انعطافپذیریِ شناختی» استفاده میکنیم، و عاملِ اصلیِ بیصداقتیها و پنهانکاریهای ما هم همین قابلیته، نه حسابوکتابهای مبتنی بر سود و زیان. البته این عامل، عاملِ درونیه. توی بخشِ بعد با عواملِ بیرونیِ تقلب و فریب آشنا میشیم.
🔻🔻🔻🔻
30.03.202508:34
🔵 #مصائب_زندگی_صادقانه
(خلاصه کتاب)(۳ از ۳)
🖊️دن_آریلی
*نشر:* گاهنامه مدیر
●شما با پوشیدنِ یه لباسِ مارکدارِ قلابی میتونید به راحتی به یه شخصیتِ متقلب تبدیل بشین و به دیگران هم بیاعتماد بشین.
احتمالاً خیلی از ما در طولِ زندگی حداقل یه بار لباسهای مارکدارِ بدل تنمون کردهیم. اما کمتر کسی حتی فکرشو میکنه که این رفتارِ به ظاهر بیاهمیت میتونه تأثیرِ منفی روی شخصیتِ آدم بذاره.
واقعیت اینه که شواهدِ تجربی نشون میده بینِ پوشیدنِ لباسهای بدل و دست زدن به سایرِ اَعمالِ فریبکارانه ارتباط وجود داره.
توی یکی از آزمایشها، شرکتکنندهها به سه گروه تقسیم شدن و بهشون عینکآفتابیهای برند داده شد. به گروهِ اول گفته شد که این عینکها اصلن. به گروهِ دوم گفته شد قلابیان، و به گروهِ سوم هیچ حرفی در موردِ اصل بودن یا نبودنِ عینکها زده نشد. بعد، به شرکتکنندهها یه تستِ ریاضی دادن تا حل کنن. ضمناً زمینهی تقلب هم فراهم بود.
اما نتیجه: توی گروهِ سوم، که هیچ اطلاعاتی دربارهی عینکها بهشون نداده بودن، میزانِ تقلب ۴۲ درصد بود. ولی توی دوتا گروهِ دیگه نتایج کاملاً متفاوت بود. توی گروهِ اول، که باور داشتند این عینکها اصله و در نتیجه تصورِ مثبتی دربارهی خودشون پیدا کرده بودن، میزانِ تقلب فقط ۳۰ درصد بود. اما توی گروهِ دوم، تأثیرِ منفیِ استفاده از عینکهای تقلبی اونقدر زیاد بود که ۷۴ درصد از شرکتکنندهها دست به تقلب زدن! حیرتآوره!
از این آزمایش می فهمیم که دست زدن به یه عملِ فریبکارانه یا متقلبانه (که در اینجا استفاده از عینکهای تقلبی بود) احتمالِ ارتکابِ سایرِ اعمالِ فریبکارانه رو هم افزایش میده.
○علاوه بر این، استفاده از پوشاکهای قلابی باعث میشه به دیگران هم بدبینتر بشیم.
توی یه آزمایشِ دیگه، نویسنده مجدداً بینِ سه گروه با همون شرایطِ قبلی عینکِ آفتابی توزیع کرد. بعد از اینکه شرکتکنندهها حسابی با عینکهای آفتابیشون ژست گرفتن، ازشون خواسته شد تا یه نظرسنجی پر کنن دربارهی اینکه در موردِ دیگران چی فکر میکنن.
نتیجه این شد که شرکتکنندههایی که میدونستن عینکهای قلابی به چشم زدهن، نسبت به اون دو گروهِ دیگه، به صداقتِ دوستان و آشناهاشون بدبینتر بودن.
■هر چقدر دروغ و دغل توی جامعه پذیرفتهتر باشه، احتمالش بیشتره که ازش استفاده کنیم.
تا اینجا ما به رفتارهای فریبکارانه از زاویهی فردی نگاه کردیم. حالا میخوایم به جنبههای اجتماعیِ تقلب و فریب بپردازیم. آیا فریبکاری از فردی به فردِ دیگه قابلِ انتقاله؟ واقعیتش اینه که بله، بیصداقتی و تقلب و فریبکاری هم مثلِ هر رفتارِ دیگهای بینِ افرادِ یک جامعه قابلِ سرایته.
توی یه آزمایش، شرکتکنندهها به چند گروه تقسیم شدن و تحتِ شرایطِ مختلف، ازشون خواسته شد تا به یه آزمونِ ریاضی جواب بدن. قرار بود بابتِ هر سؤالی که درست جواب میدادن، بهشون پول پرداخت بشه.
به یکی از گروهها فرصتِ تقلب داده شد. به این صورت که شرکتکنندهها میتونستن برگهشونو پاره کنن و بعد خودشون اعلام کنن که چندتا سؤالو درست جواب دادن.
توی یه گروهِ دیگه، یه عاملِ اجتماعی رو هم دخیل کردند. به این معنی که بعد از شروعِ آزمون، بلافاصله یکی از کسایی که تظاهر میکرد جزءِ شرکتکنندههاست، طبقِ سناریوی قبلی از جاش بلند میشد و ادعا میکرد که کارشو تموم کرده و به همهی سؤالا جواب داده.
هر چند معلوم بود که داره دروغ میگه، اما جلوی چشمِ کلِ اون گروه، پولشو تمام و کمال بهش پرداخت کردن. و اما نتیجهی آزمایش: شرکتکنندههای گروهِ اول تقلب بینشون کم بود. اما توی شرکتکنندههای گروهِ دوم تقلبِ خیلی زیادی اتفاق افتاده بود و تعدادِ پاسخهای درستی که نوشته بودن، نصفِ اون تعدادی بود که خودشون ادعا کرده بودند. اونا وقتی که دیدن یه نفر با توسل به دروغ تونسته از این امتحان قسر در بره، بقیهشون هم یکی یکی به تقلب و دروغ متمایل شدن.
□ضمناً کارِ گروهی همیشه مانع از تقلب نمیشه:
توی یه آزمایشِ دیگه، از شرکتکنندهها خواسته شد تا توی دستههای دوتایی، یه آزمونِ ریاضی رو حل کنن. تا وقتی که افراد حقِ حرف زدن نداشتن، هر کس روی کارِ همگروهیش نظارت داشت و تقلبی صورت نمیگرفت. اما وقتی که بهشون اجازهی حرف زدن دادن، افراد از طریقِ تبانی دست به تقلب زدن تا هردو، یه پولی به جیب بزنن. این اتفاق دوتا دلیل داره: اول اینکه زمانی که شرکتکنندهها فقط ناظرِ همدیگه باشن و حرفی رد و بدل نشه، امکانِ تقلب کم میشه. اما وقتی که بتونن با هم صحبت کنن، حسِ نوعدوستیشون گُل میکنه و در نتیجه، تقلب و فریبکاری بینِ شرکتکنندهها افزایش پیدا میکنه، چون اعضای هر تیم میتونن با هم از مزایای این تبانی بهرهمند بشن.
🔻🔻🔻🔻
(خلاصه کتاب)(۳ از ۳)
🖊️دن_آریلی
*نشر:* گاهنامه مدیر
●شما با پوشیدنِ یه لباسِ مارکدارِ قلابی میتونید به راحتی به یه شخصیتِ متقلب تبدیل بشین و به دیگران هم بیاعتماد بشین.
احتمالاً خیلی از ما در طولِ زندگی حداقل یه بار لباسهای مارکدارِ بدل تنمون کردهیم. اما کمتر کسی حتی فکرشو میکنه که این رفتارِ به ظاهر بیاهمیت میتونه تأثیرِ منفی روی شخصیتِ آدم بذاره.
واقعیت اینه که شواهدِ تجربی نشون میده بینِ پوشیدنِ لباسهای بدل و دست زدن به سایرِ اَعمالِ فریبکارانه ارتباط وجود داره.
توی یکی از آزمایشها، شرکتکنندهها به سه گروه تقسیم شدن و بهشون عینکآفتابیهای برند داده شد. به گروهِ اول گفته شد که این عینکها اصلن. به گروهِ دوم گفته شد قلابیان، و به گروهِ سوم هیچ حرفی در موردِ اصل بودن یا نبودنِ عینکها زده نشد. بعد، به شرکتکنندهها یه تستِ ریاضی دادن تا حل کنن. ضمناً زمینهی تقلب هم فراهم بود.
اما نتیجه: توی گروهِ سوم، که هیچ اطلاعاتی دربارهی عینکها بهشون نداده بودن، میزانِ تقلب ۴۲ درصد بود. ولی توی دوتا گروهِ دیگه نتایج کاملاً متفاوت بود. توی گروهِ اول، که باور داشتند این عینکها اصله و در نتیجه تصورِ مثبتی دربارهی خودشون پیدا کرده بودن، میزانِ تقلب فقط ۳۰ درصد بود. اما توی گروهِ دوم، تأثیرِ منفیِ استفاده از عینکهای تقلبی اونقدر زیاد بود که ۷۴ درصد از شرکتکنندهها دست به تقلب زدن! حیرتآوره!
از این آزمایش می فهمیم که دست زدن به یه عملِ فریبکارانه یا متقلبانه (که در اینجا استفاده از عینکهای تقلبی بود) احتمالِ ارتکابِ سایرِ اعمالِ فریبکارانه رو هم افزایش میده.
○علاوه بر این، استفاده از پوشاکهای قلابی باعث میشه به دیگران هم بدبینتر بشیم.
توی یه آزمایشِ دیگه، نویسنده مجدداً بینِ سه گروه با همون شرایطِ قبلی عینکِ آفتابی توزیع کرد. بعد از اینکه شرکتکنندهها حسابی با عینکهای آفتابیشون ژست گرفتن، ازشون خواسته شد تا یه نظرسنجی پر کنن دربارهی اینکه در موردِ دیگران چی فکر میکنن.
نتیجه این شد که شرکتکنندههایی که میدونستن عینکهای قلابی به چشم زدهن، نسبت به اون دو گروهِ دیگه، به صداقتِ دوستان و آشناهاشون بدبینتر بودن.
■هر چقدر دروغ و دغل توی جامعه پذیرفتهتر باشه، احتمالش بیشتره که ازش استفاده کنیم.
تا اینجا ما به رفتارهای فریبکارانه از زاویهی فردی نگاه کردیم. حالا میخوایم به جنبههای اجتماعیِ تقلب و فریب بپردازیم. آیا فریبکاری از فردی به فردِ دیگه قابلِ انتقاله؟ واقعیتش اینه که بله، بیصداقتی و تقلب و فریبکاری هم مثلِ هر رفتارِ دیگهای بینِ افرادِ یک جامعه قابلِ سرایته.
توی یه آزمایش، شرکتکنندهها به چند گروه تقسیم شدن و تحتِ شرایطِ مختلف، ازشون خواسته شد تا به یه آزمونِ ریاضی جواب بدن. قرار بود بابتِ هر سؤالی که درست جواب میدادن، بهشون پول پرداخت بشه.
به یکی از گروهها فرصتِ تقلب داده شد. به این صورت که شرکتکنندهها میتونستن برگهشونو پاره کنن و بعد خودشون اعلام کنن که چندتا سؤالو درست جواب دادن.
توی یه گروهِ دیگه، یه عاملِ اجتماعی رو هم دخیل کردند. به این معنی که بعد از شروعِ آزمون، بلافاصله یکی از کسایی که تظاهر میکرد جزءِ شرکتکنندههاست، طبقِ سناریوی قبلی از جاش بلند میشد و ادعا میکرد که کارشو تموم کرده و به همهی سؤالا جواب داده.
هر چند معلوم بود که داره دروغ میگه، اما جلوی چشمِ کلِ اون گروه، پولشو تمام و کمال بهش پرداخت کردن. و اما نتیجهی آزمایش: شرکتکنندههای گروهِ اول تقلب بینشون کم بود. اما توی شرکتکنندههای گروهِ دوم تقلبِ خیلی زیادی اتفاق افتاده بود و تعدادِ پاسخهای درستی که نوشته بودن، نصفِ اون تعدادی بود که خودشون ادعا کرده بودند. اونا وقتی که دیدن یه نفر با توسل به دروغ تونسته از این امتحان قسر در بره، بقیهشون هم یکی یکی به تقلب و دروغ متمایل شدن.
□ضمناً کارِ گروهی همیشه مانع از تقلب نمیشه:
توی یه آزمایشِ دیگه، از شرکتکنندهها خواسته شد تا توی دستههای دوتایی، یه آزمونِ ریاضی رو حل کنن. تا وقتی که افراد حقِ حرف زدن نداشتن، هر کس روی کارِ همگروهیش نظارت داشت و تقلبی صورت نمیگرفت. اما وقتی که بهشون اجازهی حرف زدن دادن، افراد از طریقِ تبانی دست به تقلب زدن تا هردو، یه پولی به جیب بزنن. این اتفاق دوتا دلیل داره: اول اینکه زمانی که شرکتکنندهها فقط ناظرِ همدیگه باشن و حرفی رد و بدل نشه، امکانِ تقلب کم میشه. اما وقتی که بتونن با هم صحبت کنن، حسِ نوعدوستیشون گُل میکنه و در نتیجه، تقلب و فریبکاری بینِ شرکتکنندهها افزایش پیدا میکنه، چون اعضای هر تیم میتونن با هم از مزایای این تبانی بهرهمند بشن.
🔻🔻🔻🔻
30.03.202508:50
🔺🔺🔺🔺
●ما فقط زمانی میتونیم از فریبکاری جلوگیری کنیم که بدونیم انسانها دقیقاً چرا با بیصداقتی رفتار میکنن. حالا که همه چیزو دربارهی بیصداقتی و فریبکاری یاد گرفتید، چطور میتونید این دانش رو به کار بندازید و روی رفتارهای فریبکارانه تسلط داشته باشید؟
اول از همه، باید روانشناسیِ فریب رو مدنظر قرار بدید. برای مثال به این مورد توجه کنید:
زنِ خونهداری متوجه میشه که خدمتکارش هر از گاهی از فریزر گوشت میدزده. حالا این زن باید چیکار کنه؟
اولین اقدامی که باید انجام بده اینه که یه قفل واسه فریزرش بسازه. بعد به خدمتکارش بگه: «تازگیا به بعضی از کسایی که توی این خونه کار میکنن مشکوک شدهم، برای همین بهتره فقط خودم و خودت کلیدِ این فریزر رو داشته باشیم.» در عینِ حال، دستمزدِ خدمتکارش رو هم بابتِ این مسئولیتِ جدید یه کم افزایش میده.
○آیا این راهکار جواب میده؟ بله.
چرا؟ چندتا دلیل داره که همهی این دلایل با انگیزههای پنهانکاری و فریب که توی بخشهای قبل یاد گرفتیم در ارتباطن:
دلیلِ اول: این خانم با قفل کردنِ فریزر جلوی وسوسهی خدمتکار رو برای دزدی میگیره.
دلیلِ دوم: وقتی که مسئولیتِ خدمتکارو هدف قرار میده، در واقع باعث میشه خدمتکار خودشو به عملِ فریبکارانهش نزدیکتر حس کنه. استفادهی آگاهانه از کلید، توجیهِ عملِ سرقت رو مشکلتر میکنه.
دلیلِ سوم: با سپردنِ کلیدِ فریزر به خدمتکار، صداقت رو به یه هنجار اجتماعی توی اون خونه تبدیل میکنه.
■یه راهِ دیگه برای جلوگیری از رفتارهای فریبکارانه اینه که وسوسه و میلِ فریبکاری رو کم کنیم. چطوری؟
مثلاً میتونید تعارضِ منافع رو کاهش بدید. یه جاهایی، آدما منافعشون در تضاد با نقشیه که به عهده گرفتهن.
مثلاً نقشِ یه پزشک اینه که مراقبِ سلامتِ جسمیِ بیماراش باشه. ولی در بعضی موارد، پزشکها بابتِ تجویزِ بعضی از داروها به بیمارانشون، از شرکتهای سازندهی اون داروها پاداش میگیرن.
نتیجهش میشه تعارضِ منافع. یعنی پزشک وسوسه میشه به نیرنگ و فریب متوسل بشه و داروهای نامناسب رو به بیماراش تجویز کنه.
برای کاهشِ وسوسهی این پزشک، باید تعارضِ منافع از بین بره. یعنی باید قانونی وضع کرد که پزشکها نتونن از شرکتهای داروسازی پول دریافت کنن.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
●ما فقط زمانی میتونیم از فریبکاری جلوگیری کنیم که بدونیم انسانها دقیقاً چرا با بیصداقتی رفتار میکنن. حالا که همه چیزو دربارهی بیصداقتی و فریبکاری یاد گرفتید، چطور میتونید این دانش رو به کار بندازید و روی رفتارهای فریبکارانه تسلط داشته باشید؟
اول از همه، باید روانشناسیِ فریب رو مدنظر قرار بدید. برای مثال به این مورد توجه کنید:
زنِ خونهداری متوجه میشه که خدمتکارش هر از گاهی از فریزر گوشت میدزده. حالا این زن باید چیکار کنه؟
اولین اقدامی که باید انجام بده اینه که یه قفل واسه فریزرش بسازه. بعد به خدمتکارش بگه: «تازگیا به بعضی از کسایی که توی این خونه کار میکنن مشکوک شدهم، برای همین بهتره فقط خودم و خودت کلیدِ این فریزر رو داشته باشیم.» در عینِ حال، دستمزدِ خدمتکارش رو هم بابتِ این مسئولیتِ جدید یه کم افزایش میده.
○آیا این راهکار جواب میده؟ بله.
چرا؟ چندتا دلیل داره که همهی این دلایل با انگیزههای پنهانکاری و فریب که توی بخشهای قبل یاد گرفتیم در ارتباطن:
دلیلِ اول: این خانم با قفل کردنِ فریزر جلوی وسوسهی خدمتکار رو برای دزدی میگیره.
دلیلِ دوم: وقتی که مسئولیتِ خدمتکارو هدف قرار میده، در واقع باعث میشه خدمتکار خودشو به عملِ فریبکارانهش نزدیکتر حس کنه. استفادهی آگاهانه از کلید، توجیهِ عملِ سرقت رو مشکلتر میکنه.
دلیلِ سوم: با سپردنِ کلیدِ فریزر به خدمتکار، صداقت رو به یه هنجار اجتماعی توی اون خونه تبدیل میکنه.
■یه راهِ دیگه برای جلوگیری از رفتارهای فریبکارانه اینه که وسوسه و میلِ فریبکاری رو کم کنیم. چطوری؟
مثلاً میتونید تعارضِ منافع رو کاهش بدید. یه جاهایی، آدما منافعشون در تضاد با نقشیه که به عهده گرفتهن.
مثلاً نقشِ یه پزشک اینه که مراقبِ سلامتِ جسمیِ بیماراش باشه. ولی در بعضی موارد، پزشکها بابتِ تجویزِ بعضی از داروها به بیمارانشون، از شرکتهای سازندهی اون داروها پاداش میگیرن.
نتیجهش میشه تعارضِ منافع. یعنی پزشک وسوسه میشه به نیرنگ و فریب متوسل بشه و داروهای نامناسب رو به بیماراش تجویز کنه.
برای کاهشِ وسوسهی این پزشک، باید تعارضِ منافع از بین بره. یعنی باید قانونی وضع کرد که پزشکها نتونن از شرکتهای داروسازی پول دریافت کنن.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
29.03.202515:21
وقتی به دنیا آمدم
شب بود
اما مادرم آهنگ صبح را میخواند.
بعدها
هرگاه به افقها نگاه میکردم
پدرم میگفت:
به زودی صبح میدمد!
در تاریکی به دنیا آمدهام
به همین خاطر
چشم و ابروی من سیاه است
و جسمم ضعیف و ناتوان
زخمی نیز
در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد!
من چهل و دو سال است به دنیا آمدهام
اما این شب دراز
هنوز به پایان نرسیده
آه خدای من!
چقدر ستاره باید افول کند
تا این صبح بدمد؟!
#احمدجان_عثمان
برگردان: #رسول_یونان
شب خوش
شب بود
اما مادرم آهنگ صبح را میخواند.
بعدها
هرگاه به افقها نگاه میکردم
پدرم میگفت:
به زودی صبح میدمد!
در تاریکی به دنیا آمدهام
به همین خاطر
چشم و ابروی من سیاه است
و جسمم ضعیف و ناتوان
زخمی نیز
در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد!
من چهل و دو سال است به دنیا آمدهام
اما این شب دراز
هنوز به پایان نرسیده
آه خدای من!
چقدر ستاره باید افول کند
تا این صبح بدمد؟!
#احمدجان_عثمان
برگردان: #رسول_یونان
شب خوش
Reposted from:
دورنمای اقتصاد

10.04.202514:35
8⃣ «#اقتصاد_در_یک_درس»، #هنری_هازلیت
✔️ ترفند طول دادن کار (مثال: محدود کردن ساعات کاری هفتگی)
🖋...متداولترین ترفند برای طول دادن کار، محدود کردن ساعات کاری هفتگی با هدف اجبار کارفرمایان به استخدام بیشتر و در نهایت اشتغال بیشتر است. در زمان نوشتن این کتاب طرحهای بسیاری برای رفع بیکاری با وضع قانون هفته ای سی ساعت کار (بجای چهل ساعت فعلی) وجود دارد.
این قانون دو حالت دارد:
1⃣حالت اول کاهش ساعات کار بدون تغییر در دستمزد ِساعتی کارگران است که بدین ترتیب اگر فرض کنیم کارگران اضافی بیکار با همان مهارت در هر فن و شغلی در دسترس باشد و کارآیی کارگران جدید کمتر از قبلی ها نباشد (که در غیر اینصورت با کاهش تولید مواجه خواهیم شد)، اتفاقی که رخ میدهد اینست که کارگران از پیش استخدام شده به کارگران جدید، یارانه پرداخت کرده اند. درآمد قدیمی ها یک چهارم کاهش می یابد هرچند اوقات فراغت بیشتری دارند اما این تامین اوقات فراغت با قیمت بالا به آنها تحمیل شده و از جیب آنها برای تامین شغل دیگران فداکاری زورکی شده.
2⃣ اما اتحادیه های کارگری هم خدا را میخواهند هم خرما را لذا حالت دوم رخ میدهد و کلیه پیشنهادات کاهش ساعت کار با افزایش دستمزد ساعتی همراه است بدین ترتیب هزینه تولید افزایش می یابد. افزایش هزینهٔ تولید در پی افزایش 33.33% دستمزد ساعتی، بسیار بیشتر از آن است که وضعیت موجود قیمتها، تولید و هزینه ها بتواند تحمل کند و منجر به نرخ بیکاری ای بسیار بیشتر از قبل خواهد شد: بنگاههای با کارایی کمتر از میدان کار کنار میروند و کارگران ناکارآمدتر شغلشان را از دست میدهند تولید در همه جا کاهش خواهد یافت.
❌ هزینهٔ بالاتر ِتولید و عرضهٔ کمیابتر، به افزایش قیمتها🔺 میل میکند بطوریکه کارگران با همان دستمزد اکنون میتوانند خرید کمتری انجام دهند. از سوی دیگر بیکاری ِافزایش یافته به کاهش تقاضا انجامیده و در نتیجه به سوی کاهش قیمتها 🔻سوق می یابد❗️ چیزی که در نهایت بر سر قیمت کالاها می آید به سیاستهای پولی اتخاذی بستگی دارد. اما اگر یک سیاست تورم پولی در پیش گرفته شود تا با افزایش قیمتها بتوان دستمزد ِساعتی بالاتر را پرداخت، این تنها سرپوشی برای کاهش نرخ دستمزدهای واقعی خواهد بود بطوریکه دستمزدها از منظر قدرت ِخرید به همان نرخ واقعی قبلی بازخواهد گشت در اینصورت نتیجهٔ کار، بازگشت به حالت اول است که قبلا بررسی اش کردیم.
✅خلاصه حامیان این ترفند و ترفندهای مشابه، تنها به اشتغالی که در اثر این سیاستها برای اشخاص و گروههای خاص فراهم میشود فکر میکنند نه منافع درازمدت همه گروهها. این ترفند بر این فرض نادرست متکی است که تنها مقدار ثابتی کار برای انجام دادن وجود دارد. خطایی بزرگتر از این قابل تصور نیست. مادام که انسان نیاز یا آرزوی ارضا نشده ای دارد که کار میتواند محقق سازد، محدودیتی برای مقدار کاری که باید انجام گیرد وجود ندارد. در اقتصاد مبادله ای امروزین بیشترین مقدار کار زمانی انجام خواهد گرفت که قیمتها، هزینه ها و دستمزدها در بهترین رابطه با یکدیگر باشند. چیستی این روابط را در فصول بعد بررسی خواهیم کرد.
🔸منبع: کانال بازار آزاد
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@econviews
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/econ.views
✔️ ترفند طول دادن کار (مثال: محدود کردن ساعات کاری هفتگی)
🖋...متداولترین ترفند برای طول دادن کار، محدود کردن ساعات کاری هفتگی با هدف اجبار کارفرمایان به استخدام بیشتر و در نهایت اشتغال بیشتر است. در زمان نوشتن این کتاب طرحهای بسیاری برای رفع بیکاری با وضع قانون هفته ای سی ساعت کار (بجای چهل ساعت فعلی) وجود دارد.
این قانون دو حالت دارد:
1⃣حالت اول کاهش ساعات کار بدون تغییر در دستمزد ِساعتی کارگران است که بدین ترتیب اگر فرض کنیم کارگران اضافی بیکار با همان مهارت در هر فن و شغلی در دسترس باشد و کارآیی کارگران جدید کمتر از قبلی ها نباشد (که در غیر اینصورت با کاهش تولید مواجه خواهیم شد)، اتفاقی که رخ میدهد اینست که کارگران از پیش استخدام شده به کارگران جدید، یارانه پرداخت کرده اند. درآمد قدیمی ها یک چهارم کاهش می یابد هرچند اوقات فراغت بیشتری دارند اما این تامین اوقات فراغت با قیمت بالا به آنها تحمیل شده و از جیب آنها برای تامین شغل دیگران فداکاری زورکی شده.
2⃣ اما اتحادیه های کارگری هم خدا را میخواهند هم خرما را لذا حالت دوم رخ میدهد و کلیه پیشنهادات کاهش ساعت کار با افزایش دستمزد ساعتی همراه است بدین ترتیب هزینه تولید افزایش می یابد. افزایش هزینهٔ تولید در پی افزایش 33.33% دستمزد ساعتی، بسیار بیشتر از آن است که وضعیت موجود قیمتها، تولید و هزینه ها بتواند تحمل کند و منجر به نرخ بیکاری ای بسیار بیشتر از قبل خواهد شد: بنگاههای با کارایی کمتر از میدان کار کنار میروند و کارگران ناکارآمدتر شغلشان را از دست میدهند تولید در همه جا کاهش خواهد یافت.
❌ هزینهٔ بالاتر ِتولید و عرضهٔ کمیابتر، به افزایش قیمتها🔺 میل میکند بطوریکه کارگران با همان دستمزد اکنون میتوانند خرید کمتری انجام دهند. از سوی دیگر بیکاری ِافزایش یافته به کاهش تقاضا انجامیده و در نتیجه به سوی کاهش قیمتها 🔻سوق می یابد❗️ چیزی که در نهایت بر سر قیمت کالاها می آید به سیاستهای پولی اتخاذی بستگی دارد. اما اگر یک سیاست تورم پولی در پیش گرفته شود تا با افزایش قیمتها بتوان دستمزد ِساعتی بالاتر را پرداخت، این تنها سرپوشی برای کاهش نرخ دستمزدهای واقعی خواهد بود بطوریکه دستمزدها از منظر قدرت ِخرید به همان نرخ واقعی قبلی بازخواهد گشت در اینصورت نتیجهٔ کار، بازگشت به حالت اول است که قبلا بررسی اش کردیم.
✅خلاصه حامیان این ترفند و ترفندهای مشابه، تنها به اشتغالی که در اثر این سیاستها برای اشخاص و گروههای خاص فراهم میشود فکر میکنند نه منافع درازمدت همه گروهها. این ترفند بر این فرض نادرست متکی است که تنها مقدار ثابتی کار برای انجام دادن وجود دارد. خطایی بزرگتر از این قابل تصور نیست. مادام که انسان نیاز یا آرزوی ارضا نشده ای دارد که کار میتواند محقق سازد، محدودیتی برای مقدار کاری که باید انجام گیرد وجود ندارد. در اقتصاد مبادله ای امروزین بیشترین مقدار کار زمانی انجام خواهد گرفت که قیمتها، هزینه ها و دستمزدها در بهترین رابطه با یکدیگر باشند. چیستی این روابط را در فصول بعد بررسی خواهیم کرد.
🔸منبع: کانال بازار آزاد
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@econviews
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/econ.views
20.04.202514:32
🔵#آموزش_اقتصاد
#اقتصاد_خرد
#دکتر_فاطمی
✔️ جلسه ۱۷
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
https://t.me/econ_archive_videos/18
#اقتصاد_خرد
#دکتر_فاطمی
✔️ جلسه ۱۷
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
https://t.me/econ_archive_videos/18
29.03.202508:31
🔵 #مستند_اقتصادی
■ #Hidden_Secrets_of_Money- Episode 8-From Bitcoin To Hedera Hashgraph
■ #رازهای_پنهان_پول
✔️قسمت 8- از بیت کوین تا هدرا هش گراف
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
https://t.me/Economics_Documentary/18
■ #Hidden_Secrets_of_Money- Episode 8-From Bitcoin To Hedera Hashgraph
■ #رازهای_پنهان_پول
✔️قسمت 8- از بیت کوین تا هدرا هش گراف
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✅ رسانه اقتصادی اجتماعی دورنمای اقتصاد
👇👇👇👇
@ECONVIEWS
اینستاگرام:
👇👇
https://www.instagram.com/econ.views
https://t.me/Economics_Documentary/18
History of channel changes
Log in to unlock more functionality.