Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Série Next Wave: New Directions in Women's Studies avatar
Série Next Wave: New Directions in Women's Studies
Série Next Wave: New Directions in Women's Studies avatar
Série Next Wave: New Directions in Women's Studies
21.04.202509:06
در نظریه‌ای کهنه، گفته‌اند پادشاه دو بدن دارد: یکی که می‌پوسد، یکی که نه. بدن طبیعی، فانی‌ست؛ حامل خصیصه‌های زیستی، آسیب‌پذیر، محکوم به زوال. اما در برابر آن، بدنی سیاسی قرار می‌گیرد که نه از گوشت و پوست، که از قانون و نشانه ساخته شده؛ بدنی که در نظم نمادین دوام می‌آورد. این بدن دوم است که اجازه می‌دهد پادشاهی، علی‌رغم مرگ شاه، به کار خود ادامه دهد. در قرون وسطی، این دوگانگی نه صرفاً یک استعاره، که تدبیری فنی برای حفظ انسجام قدرت بود؛ مکانیسمی برای انتقال مشروعیت، حتی زمانی که بدن فیزیکی فروبپاشد.
در تصویر مبهمی که از آخرین تزار روسیه در حال شنا باقی مانده، ما تنها با یکی از این دو بدن روبه‌رو هستیم. کالبدی برهنه، معلق در تاریکی، بی‌هیچ نشان سلطنت. این‌جا، بدن طبیعی هنوز ثبت می‌شود؛ اما بدن سیاسی، پیش‌تر از میان رفته. تصویر، هم‌زمان حامل حضور و غیاب است. یک پادشاه هست، بی‌آن‌که پادشاهی باشد. نه فرمانی در کار است، نه ردا، نه زمینی که در آن، این کالبد چیزی جز جسمی در حال حرکت باشد. اگر «بدن سیاسی» حامل قانون، تاریخ، و استمرار قدرت بود، این‌جا تنها چیزی که باقی مانده، پوست و استخوانی‌ست در مواجهه با عنصری بی‌زمان: آب.
اما مسئله از تصویر فراتر می‌رود. در تجربه‌ی خاص روسیه، هر دو بدن، هم فانی و هم نمادین، به‌طور هم‌زمان حذف شدند. نه تنها شخص تزار از میان برداشته شد، بلکه کل معماری سلطنت نیز نابود گشت. این حذف مضاعف، در تاریخ معاصر، رخدادی نادر است. اغلب، یکی از دو بدن جان به در می‌برد: یا نهاد باقی می‌ماند، یا اسطوره‌ی فرد. اما این‌جا، خلأیی کامل شکل گرفت؛ نوعی گسست بی‌تداوم، که نه به بازسازی انجامید، نه به انتقال مشروعیت. قدرت، از آن پس، دیگر در بدن تجسم نیافت، بلکه در سازوکارهایی غیربدنی جاری شد: در ایدئولوژی، در واهمه، در سازش‌های بی‌نام‌ونشان. آن‌چه جای بدن سیاسی را گرفت، نه فرم جدید حکومت، که شکل دیگری از غیاب بود، غیابی که سخن نمی‌گوید، چهره ندارد، اما تصمیم می‌گیرد.

پ‌ن: عکس‌ها را از این کانال بی‌نظیر برداشتیم.

@CineManiaa | سینمانیا
18.04.202513:03
میانجی‌ها اساسی‌اند. آفرینش تماماً دربارهٔ میانجی‌هاست. بدون آن‌ها هیچ چیز رخ نمی‌دهد. آن‌ها می‌توانند انسان باشند—برای یک فیلسوف، هنرمندان یا دانشمندان؛ برای یک دانشمند، فیلسوفان یا هنرمندان—اما چیزها هم می‌توانند میانجی باشند، حتی گیاهان یا حیوانات... چه واقعی باشند و چه خیالی، جاندار یا بی‌جان، تو باید میانجی‌هایت را بسازی. این یک زنجیره است. اگر درون هیچ زنجیره‌ای نباشی—حتی اگر کاملاً خیالی باشد—گم می‌شوی. من برای بیان به میانجی‌ها نیاز دارم، و آن‌ها هم بدون من هیچ‌گاه خود را بیان نمی‌کردند: تو همیشه در یک جمع کار می‌کنی، حتی وقتی که به نظر می‌رسد تنهایی.

Gilles Deleuze,
Negotiations
11.04.202514:31
نظام شوروی هرگز از هولوکاست یاد نکرد. یکی از دلایلش این بود که به‌محض آن‌که نسل‌کشی‌ای را به‌رسمیت بشناسیم، امکان شناسایی نسل‌کشی‌های دیگر هم پدید می‌آید. امپراتوری شوروی نمی‌خواست ما تاریخ‌مان را بشناسیم.

—Victoria Amelina, “Nothing Bad Has Ever Happened”
Reposted from:
Aasoo - آسو avatar
Aasoo - آسو
10.04.202520:05
کتاب چرا علیه حجاب شوریدم نوشته‌ی صدیقه وسمقی منتشر شد!

🔸 این کتاب را همچنین می‌توانید در وب‌سایت آسو مطالعه یا دانلود کنید. برای خریداریِ نسخه‌ی چاپی این کتاب می‌توانید اینجا کلیک کنید.

@NashrAasoo 🔸
Reposted from:
تاریخ نویس avatar
تاریخ نویس
05.04.202508:01
زیست کارگری ایرانیان در جنوب قفقاز
🔺از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم میلادی نیروی کار ایرانی در قفقاز تجربه‌های زیسته متفاوت از آنچه که در ایران داشت، پشت سر گذاشت که یکی از مهمترین این تجربه‌ها در زمینه نوع اشتغال، ساعات کار و دستمزد آنان اتفاق افتاد. براین اساس «مهدی احمدی» در مقاله‌ای با عنوان «زیست کارگری ایرانیان در جنوب قفقاز؛ وضعیت اشتغال، ساعات کار و دستمزد» به واکاوی تجربه زیسته این افراد در زمینه‌های یاد شده پرداخته است.
در این مقاله تلاش شده تا با رویکرد تاریخ از پایین و الهام‌گیری از روش‌شناسی «ادوارد پالمر تامپسون» به این پرسش پاسخ داده شود که نیروی کار ایرانی در قفقاز در سپهرهای حیات اجتماعی؛ یعنی اشتغال، ساعات کار و دستمزد چه تجربه‌ای پشت سر گذاشت و این تجربه چه نسبتی باهستی طبقاتی آنان داشت؟
02.04.202520:48
21.04.202509:05
لختِ نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه


Tsar Nicholas II. 1912,
14.04.202518:39
آیا می‌توانیم آنچه را «اندیشیدن» می‌نامیم، به‌طور هم‌زمان همچون چیزی که در حال رخ دادن است (رخداد) و همچون برنامه‌ریزیِ قابل‌محاسبه‌ی یک تکرارِ خودکار (ماشین) درک کنیم؟
برای این کار، باید در آینده—و البته آینده‌ای نخواهیم داشت مگر به‌شرط تحقق این امکان—بتوانیم «رخداد» و «ماشین» را نه‌تنها سازگار، بلکه درهم‌تنیده و جدایی‌ناپذیر تصور کنیم. امروزه این دو مفهوم هنوز برای ما متضاد به نظر می‌رسند.


Jacques Derrida,
Without Alibi, 2002
07.04.202517:28
این کتابو میتونید رایگان دانلود کنید و بخونید. عالیه.

https://uclpress.co.uk/book/an-anthropology-of-architectural-transformation/
12.04.202520:27
این جالبه!
11.04.202514:22
درسی که سده‌ی گذشته به ما آموخته این است که رژیم‌های اقتدارگرا اغلب تاریخ را به‌طرز عمیقی تهدیدآمیز می‌دانند. این رژیم‌ها در هر فرصت ممکن می‌کوشند تاریخ را پاک یا پنهان کنند تا قدرت خود را تثبیت نمایند. اما چرا؟ تاریخ چه می‌کند که چنین مزاحم اهداف اقتدارگرایانه است؟ شاید مهم‌ترین دلیل این باشد که تاریخ چشم‌اندازهای متعددی از گذشته فراهم می‌کند. رقیب بزرگ اقتدارگرایی، یعنی دموکراسی، مستلزم پذیرش واقعیتی مشترک است که از دیدگاه‌های گوناگون شکل گرفته است. از خلال مواجهه با این دیدگاه‌های متنوع، شهروندان می‌آموزند یکدیگر را به‌مثابه مشارکت‌کنندگانی برابر در روایت ملی بشناسند. آنان ــ ما ــ یاد می‌گیرند که این روایت را گشوده به بازاندیشی جمعی و خیال‌پردازی دوباره بدانند، روایتی که همواره در حال بازتعریف بر پایه‌ی ایده‌های نو، شواهد تازه، چشم‌اندازهای متفاوت و چارچوب‌های نظری بدیل است. تاریخ در دموکراسی نه ایستا و اسطوره‌ای، بلکه پوینده و انتقادی است.
پاک‌کردن تاریخ به اقتدارگرایان یاری می‌رساند، زیرا به آن‌ها امکان می‌دهد تا آن را به‌صورت روایتی یگانه و دیدگاهی واحد بازنمایی کنند. اما حذف کامل یک چشم‌انداز ناممکن است. اقتدارگرایان تلاش می‌کنند تاریخ را از طریق آموزش رسمی پاک کنند، مثلاً با زدودن برخی روایت‌ها از برنامه‌های درسی یا حتی ممنوع‌کردن بازگویی آن‌ها در خانه. با این حال، آنان نمی‌توانند تجربه‌های زیسته‌ی مردم و میراثی را که در استخوان نسل‌ها حک شده، از بین ببرند. در همین واقعیت ساده همواره امکان بازپس‌گیری چشم‌اندازهای از دست‌رفته نهفته است.
تمامی این نکات درباره‌ی اقتدارگرایی به‌طور کلی صادق است، اما درباره‌ی یکی از گونه‌های خاص ایدئولوژی اقتدارگرا، یعنی فاشیسم، به‌مراتب صادق‌تر است؛ ایدئولوژی‌ای که می‌کوشد جمعیت‌ها را از طریق برانگیختن تمایزات قومی، نژادی یا دینی به «ما» و «آن‌ها» تقسیم کند. در کتاب پیشینم فاشیسم چگونه عمل می‌کند: سیاست ما و آن‌ها، مجموعه‌ای از شگردها را شناسایی کرده‌ام که مشخصه‌ی سیاست فاشیستی‌اند: ساختن گذشته‌ای اسطوره‌ای؛ بهره‌گیری از پروپاگاندا و ضدعقل‌گرایی برای ایجاد وضعیتی از واقعیت‌زدایی؛ تلاش برای توجیه سلسله‌مراتب‌های نژادی یا دینی؛ بهره‌برداری از احساسات رنجیدگی و قربانی‌بودن؛ ترجیح نظم و قانون بر آزادی؛ تحریک اضطراب جنسی؛ احضار اسطوره‌ی سدوم و عموره که در آن شهرها فاسد و جرم‌خیزند و روستاها قلب تپنده‌ی ملت؛ و در نهایت، نظام ارزشی‌ای که گروه‌ها را بر اساس ظرفیتِ ادعایی‌شان برای کار طبقه‌بندی می‌کند ــ همان چیزی که نازی‌ها به‌طور ریاکارانه در شعارشان می‌گفتند: Arbeit macht frei، یا «کار آزاد می‌کند».
05.04.202514:58
Afterlives of revolution : everyday counterhistories in southern Oman
Stanford University Press, 2023
Alice Wilson
04.04.202507:33
موضوع آرشیو، حافظه و تاریخ، پس از جنگ جهانی دوم اهمیتی فوق‌العاده یافت. فاجعه‌ی همگانی مقدماتی را برای بازخوانی تاریخ‌های فردی و جمعی گشود.
فضای فرهنگی و هنری ایران معاصر هم  چندی است بر این موضوع تمرکز معناداری یافته است. در متنی که به‌زودی منتشر خواهم کرد با اتکا به بحث ژاک دریدا در کتاب «تب آرشیو: برداشتی فرویدی» کمی درباره‌ی این موضوع در ایران سخن خواهم گفت. پیش از آن مناسب دیدم که برای آشنایی با مبحث دریدا بخش نخست کتاب او را به فارسی ارائه دهم. امیدوارم ترجمه‌ی کامل کتاب «تب آرشیو» دریدا را بتوانیم به‌زودی به پایان برسانیم. تمامی پانوشت‌ها از مترجمان است.
@AminBozorgiyan
12.04.202520:27
Rahbari, L., Longman, C., & Coene, G. (2019). The female body as the bearer of national identity in Iran: a critical discourse analysis of the representation of women’s bodies in official online outlets. Gender, Place & Culture, 1–21. doi:10.1080/0966369X.2018.1555147
11.04.202514:14
Erasing History: How Fascists Rewrite the Past to Control the Future

Atria/One Signal Publishers, 2024
Jason Stanley
05.04.202514:47
اینو گوش میدم هم‌اکنون. عالیه.
https://youtu.be/BJL8YHf7Nk8?si=L9oZS3TW4vcAWgiU
03.04.202508:25
«آیا واقعاً آن‌قدر عجیب و خطرناک است که کسی از دیدن با چشم‌ها، نفس کشیدن با ریه‌ها، بلعیدن با دهان، سخن گفتن با زبان، اندیشیدن با مغز و داشتن مقعد و حنجره و سر و پا خسته شده باشد؟ چرا با سر راه نرویم، با سینوس‌ها آواز نخوانیم، از طریق پوست نبینیم، با شکم نفس نکشیم؟»

دلوز و گتاری
Shown 1 - 22 of 22
Log in to unlock more functionality.