Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

View

Николаевский Ванёк

View

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

View

Труха⚡️Україна

View

Николаевский Ванёк

View

سیتا؛

بیا فعلاً به زنده موندن فکر کنیم!
.
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1417676818
.
https://zil.ink/cta

TGlist rating

TypePublic

Verification

Not verified

Trust

Not trusted

Location

LanguageOther

Channel creation dateOct 28, 2022

Added to TGlist

Mar 04, 2025

I own this channel

History of changes

Statistic of Telegram Channel سیتا؛

More details

Subscribers

950

24 hours00%Week

2-0.2%Month

50.6%

Citation index

0

Mentions0Shares on channels0Mentions on channels0

Average views per post

181

12 hours770%24 hours1810%48 hours1960%

Engagement rate (ER)

2.21%

Reposts4Comments0Reactions3

Engagement rate by reach (ERR)

19.05%

24 hours0%Week

7.41%Month

45.5%

Average views per ad post

18

1 hour18100%1 – 4 hours00%4 - 24 hours00%

More details

Connect our bot to the channel to find out the gender distribution of this channel's audience.

Total posts in 24 hours

6

Dynamic

Latest posts in group "سیتا؛"

All posts

21.04.202520:59

نوشته بود: «هیچ‌کس نمی‌تونه کسی که زیبایی رو در همه‌چیز حتی در درد، می‌بینه بشکنه.»

21.04.202519:25

"هر شخصی برای رسیدن به آرامش خودش باید مسیری رو پیدا کنه که براش مناسب باشه، چه این شامل بخشش باشه و چه فاصله گرفتن از افراد یا موقعیت‌های خاص."

21.04.202516:12

به مناسبت بزرگداشت استاد سخن، سعدی. خواننده هم که جناب چاوشی و چی از این ترکیب بهتر؟!

21.04.202514:17

در برابر وسوسه‌های بهار نمی‌تونم مقاومت کنم. همیشه درنهایت خواب رو محکم بغل می‌کنم و برو که رفتیم!

21.04.202506:41

2nd day.

20.04.202520:18

زندگی خیلی عجیبه مامان. زندگی انقدر عجیبه که کاملاً ناگهانی میزنم زیر گریه و زیر لب صدات می‌کنم. وقتی این شکلی میشم می‌دونم نیازت دارم. می‌دونم دلتنگ اینم که تو رو صدا بزنم. که بگم مامان. تو خیال خودم جوابم رو میدی. گاهی هم تو خیال خودم می‌بینمت. توهم نیست، می‌دونم که کنارمی. من احساس می‌کنم. حالا سر انگشت‌هات رو روی گونه‌هام احساس می‌کنم. می‌دونم با گریه‌های من غمگین شدی. می‌دونم داری میگی گریه نکن، باید قوی باشی، باید امیدوار باشی. ولی من خیلی طفلکی‌ام مامان. دلم بوسه‌های تو رو می‌خواد. هنوز یادم هست صدای بوسه‌هات روی صورتم رو. هنوز یادم هست نرمی و لطافت لب‌هات رو. هنوز یادمه نگاهت رو. هنوز یادمه جزئیاتت رو. زندگی پر از یادآورهای توعه مامان. در هر چیزی تکرار میشی. در هر لحظه حضور داری. در هر دم و بازدم من هستی. دستم از دست تو دوره، اما دلم هنوز و تا همیشه کنار دلت می‌مونه. اینهمه نوشتم بلکه از وزن اشک‌هام کم شه، اما دلتنگی که ته نداره. هنوز هم یک زنده‌ی مشتاق پایانم.

20.04.202519:33

یکی بود یکی نبود، یک آدمی وقتی هیچکی نبود شد بهترین دوستم. بود بود بود، بعد یکهو دیگه نبود. کمرنگ می‌شد، فاصله می‌گرفت، حضورش رو حس نمی‌کردم. غمگین می‌شدم وقتی استوری‌هاش رو با افراد دیگه‌ای می‌دیدم و برای من نبود. دل‌سرد شدم. نبود نبود نبود. یکهو خواست که باشه، من نخواستم، و دوباره نبود. این بار واقعاً دیگه نبود.
یکی بود یکی نبود، یه دوستی بود خیلی عزیز. دوستش داشتم. دوستم داشت. بود بود بود، هر بار می‌خواستم بود. بودنش احساس می‌شد. دور بود اما نزدیک می‌دیدمش. برام عزیزتر شد. می‌خواستم بیشتر باشه، نخواست. دور شد. بودنش پوشالی شد. دیگه حس نمی‌کردم که بود. شاید چون دیگه برای من نبود. بودن نصفه نیمه‌ش اذیتم می‌کرد، گفتم بره. رفت. دیگه نبود.

20.04.202518:48

بهم می‌گه "تو شبیه‌ترین آدم به طبیعتی."

20.04.202516:53

علاقه‌ی آدمی‌زاد روی چهره‌اش می‌شینه. چیزی که عمیقاً دوستش داری رو بعد از مدتی می‌بینی که جوری بهت میاد، که به هیچ‌کس دیگه‌ای نمیاد.

20.04.202516:52

یکی‌شون گفت فروشنده‌ی لوازم خانگی، و چند ثانیه بعد من در حالی‌که توی یک فروشگاه بزرگ باکلاس تصورش می‌کردم گفتم که "وای! آره! خیلی بهت میاد!"

20.04.202516:50

امروز از بچه‌هام پرسیدم که دوست دارن در آینده چه کاره بشن، و با هر جوابی که می‌دادن، من آینده‌ی اونها رو می‌دیدم و تجسم می‌کردم، و قند تو دلم آب می‌شد...

20.04.202511:47

"دلت انقدر عمیقه که می‌تونه غم رو توی خودش بغل کنه، بدون اینکه از عشق خالی بشه."

Reposted from:

آوای یک رویا

20.04.202511:22

سلام دوستان عزیز. امیدوارم حال دلتون خوب خوب باشه. به رسم هر ماه بنده و تعدادی از دوستان قصد تهیه مقداری مواد غذایی برای چندتا خانواده‌ی بی بضاعت داریم. هر کدوم از شما که براش مقدوره کمکی هر چند کم در این خصوص داشته باشه به آیدی بنده پیام بده. ممنون از محبت همیشگیتون❤️

6280231377113120
سجاد احمدی‌پور.

@Ahmadiiiipour

20.04.202509:09

از آدم‌هایی که یهویی ازت تعریف، و یا ابراز محبت می‌کنن خیلی خوشم میاد خیلی. این افراد همیشه قلبم و لمس می‌کنن.✨

Reposted from:

سیتا؛

19.04.202523:03

کلمات ناکافی‌اند. کلمات همیشه حقیرتر و کمتر از چیزی بودند که می‌بایست باشند. برای منی که همیشه نوشتم و با کلمات احساس و نیاز خودم رو ابراز کردم هم، کلمات قدرت کمی داشتند. حالا کلمات کم‌زورتر و پوچ‌تر هستند. کاش می‌شد کلمات رو فریاد زد. اونها رو سوزوند و خاکستر کرد؛ درست مثل غمی که مثل آتش در حال گُر گرفتن تو سینه‌ی منه و وجودم رو خاکستر می‌کنه. اما من می‌نویسم درد، می‌نویسم غصه، می‌نویسم زجر و جهنم، و فقط همینطور خونده میشن. همین‌قدر ساده و کوتاه. در حالی‌که منظور و مقصود من فراتر از اینهاست. من می‌گم درد و باید "زیستن با تقلا" خونده بشه، می‌نویسم غصه و باید "آتشِ میان سینه" فهمیده بشه؛ اما کلمات این احساسات رو فریاد نمی‌زنند. من هم دیگه فریاد نمی‌زنم، به ظاهر آرام خطاب می‌شم، اما داغ دیده‌ام و این سوزشِ سینه نگاهم رو سردتر کرده و چشم‌هام رو غمگین‌تر. چشم‌های من فریاد میزنه، نگاه من گریه می‌کنه، قلب من درد می‌کنه و می‌سوزه، و من با این‌حال باز هم می‌نویسم؛ چرا که نوشتن برای من همیشه بوده و کلمات تنها دارایی الان من هستند.

All posts

Nothing found 😢

More details

Records

16.04.202523:59

957Subscribers

26.11.202423:59

0Citation index

31.03.202519:20

1.2KAverage views per post

04.03.202519:53

190Average views per ad post

11.04.202523:59

22.22%ER

01.04.202500:38

126.14%ERR

Growth

More details

Subscribers

Citation index

Avg views per post

Avg views per ad post

ERR

More details

Popular posts سیتا؛

All posts

01.04.202518:49

گاهی ارتباط و بها دادن به شخصی که سطح بسیار پایین‌تری از تو داره، یک بی‌احترامی بزرگ به خودت و در وهله‌ی بعد دلیل وا ماندن دهان اطرافیانت می‌شه.

06.04.202518:42

چند وقت پیش اینجا گفتم که به یک دستِ زور بالای سرم نیاز دارم برای اینکه در انجام کارهایی که باید، استمرار داشته باشم. در همین راستا یک ایده‌ای به ذهنم رسید که اون رو اجرایی کردم. یک گروهی متشکل از هر کسی که با اهمال‌کاری مخالف و در مسیر تداوم‌بخشی به برنامه‌اش یک مبارزه. روند گروه خیلی ساده‌ست. هر شب قبل از خواب، اعضا یک لیست از کارهای فردای خودشون رو می‌نویسن و در انتهای همون روز یک گزارش کار می‌نویسن و ارسال می‌کنن. انجام این کار به نوعی تشویق‌کننده هم هست و موجب نظم و استمرار می‌شه. از این پس من در این گروه برنامه‌های روزانه‌ی خودم رو می‌فرستم و گزارش کار ثبت می‌کنم. در انتهای هر ماه می‌شه با مرور اینها به خوشحالی و رضایت‌مندی کافی‌ای رسید. اگر دوست داشتید، می‌تونید کنار من باشید.
https://t.me/+SiJd8qczE_k0MDk0

24.03.202517:43

می‌دونی عزیزم، همیشه هم نباید در هر چیزی پی معنا و مفهوم بگردی. غرق اینها نشو. بعضی چیزها همین که معنادار بشن، به پایان می‌رسن.

10.04.202523:40

گریه، اولین قدم التیامه.

Reposted from:

FOu!

06.04.202520:32

زندگی هنوز خوشگلی‌هاش رو داره، مثلا خودِ من.

21.04.202516:12

به مناسبت بزرگداشت استاد سخن، سعدی. خواننده هم که جناب چاوشی و چی از این ترکیب بهتر؟!

09.04.202516:18

از هر صفحه‌ی چتی که دارم و اون بالا "Deleted Account" نوشته شده متنفرم. تمام خاطرات و احساسات من در اون صفحه‌چت و مکالمه‌ها انگار می‌میرن. انگار اون‌ها هم delete میشن.

24.03.202520:58

وقتی هیچ علتی برای حال بد/زمخت/بی‌حوصلگی‌م ندارم.

08.04.202509:43

آدمی اگر بخواد، راهی پیدا می‌کنه.

06.04.202512:46

"اگه الان نه، پس کِی؟
اگه تو نه، پس کی؟"

26.03.202506:10

گاهی از این تنهایی واقعاً خسته می‌شم و دلم می‌خواد این حجم از تنهایی و غصه رو با کسی شریک بشم.

01.04.202518:56

"ما مهمان طبیعتیم، زباله پاداش میزبان نیست."

Reposted from:

بیگانه

30.03.202514:07

درنهایت هیچ رابطه‌ای سالم و بی‌خط و خش نمی‌مونه. این آدم‌های داخلشن که تا وقتی ارزشش رو داره، باز برمی‌گردن و از اول می‌سازنش و بهبودش می‌دن.

Reposted from:

بیگانه

29.03.202507:48

از اینکه آدم‌ها بابت عذاب‌وجدانشون یا اینکه چون فکر می‌کردن لازمه عذرخواهی کنن، خسته شدم. عذر باید از درون بجوشه.

03.04.202520:42

گفتید "مهربان، مسئولیت‌پذیر، قدرشناس، دختری که با عشق آشپزی می‌کنه، ارزشمند، واقعی" و من قلبم اکلیلی شد. قلب بهتون. ممنونم که هستید و دلگرمی میدید.🤍