Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
ایرانبان کُرد avatar
ایرانبان کُرد
ایرانبان کُرد avatar
ایرانبان کُرد
04.05.202516:48
این نقشه صرفا خوانشی کودکانه از کتاب شرفنامه است که آن را به سادگی تحریف کرده است، اما... این نقشه به خوبی به ما نشان می‌دهد که چگونه سرزمین های تاریخی دیگر مردمان، امروز کردسازی یا کردنشین شده‌اند.
ارمنی و آشوری و ترکمان و فارس‌های زاگرس نسل‌کشی شدند و سرزمین هایشان از ارمنستان و جزیره و دینور و ماه‌اسپیدان و مهرگان‌کدک به کردستان تبدیل شدند، حال آنکه هنوز نام های ارمنی و سریانی و عربی و فارسی و ترکی چه در کتاب های تاریخی و چه بر تارک جغرافیای این سرزمین‌ها باقی مانده است.
در سوی دیگر مردمانی هستند صرفا یا چون گویشور زبان های ایرانی شمال غربی هستند بابت زندگی عشایری در جایی کرد شمرده شده‌اند، بخشی از ملت موهوم کرد شمرده می‌شوند و جالب اینجاست که کمابیش خودشان نیز به این امر تمایلاتی دارند که دولا شده و به پانکردها سواری می‌دهند و افسار خود را به دست ناپاک ایشان می‌سپارند.

اما فاجعه این نقشه سرزمین هایی است که هیچ کردی ندارند و صرفا چون زمانی کردی بر این مناطق حکومت کرده، کردستان شمرده شده اند.

اما براستی چگونه است که اربیل و دهوک و حکاری و سیرت و ارومیه و اورفا نام‌های آشوری دارند و جزیره و دیاربکر نام های عربی دارند و در تمام متون تاریخی، بر نام های ارمنی سرزمین‌های آناتولی دلالت دارند و از همه مهمتر اینکه نام های بسیاری از روستاها و رودها و کوه و سایر پدیده های جغرافیایی در روژهلات خیالی از قدیم نام‌های ترکی و فارسی داشته اند؟
آیا جز اینست که کردستان بر اجساد مردگان دیگر بنا شده و سرزمینی جعلی و غصبی است؟


آری کسانی که مدعی جنگ با داعش هستند، در تمام طول تاریخ داعش وارانه در راه جهاد اسلامی مردمان سر راه خود را کشتار یا کردسازی کردند.
کاری که داعش ده سال پیش با ایزدی ها کرد را قرن ها کردهای دهوک و سلیمانیه و حکاری و دیاربکر با ایشان می‌کردند و البته همین کار را با مسیحیان ارمنی و آشوری و شیعیان فارس و آذری میکردند.

@iranban_kord
29.04.202506:17
🔻 یک زن ترکیه ای مدیریت و سرپرستی پاویلیون مسرور بارزانی می کند

ژنێکی تورک سەرپەرشتی پاڤیلۆنی مەسرور بارزانی دەکات!!

پ.ن
شبکه آوا با افتخار این رو پست کرده مدیریت پاویلیون در اربیل زن ترکیه ای است
شبکه آوا مانند شبکه آوا تودی علی جوانمردی وابسته به بارزانی ها و میت ترکیه است و همیشه ضد ملت ایران اراجیف گویی میکنند

#پانکرد_نوکر_ترکیه
#بارزانی_جاشی_تورکیا

@Kurdpatriott
بله...
سرزمین گناهی نکرده ،گناه رو کسانی کردن که گفتن چرا هر روز مهمونیه تو این سرزمین .
و گرنه چه سرزمینی بلاخیز تر از ژاپن .
@iranban_kord
_ادعاهای عجیب و غیر علمی ناصر رزازی برای تصاحب و تحریف جشن سده
@iranban_kord
بر پایه این نقشه (1896) ساسون (که به شکل Sjun نوشته شده) اکثریت ارمنی داشت (50% و بالاتر).
@iranban_kord
04.05.202509:05
از همین‌رو، ایلغار واژگانی و دستوری زبان کردی سورانی در نشریات قوم‌گرای ایلام و کرمانشاه را نمی‌توان صرفاً یک روند زبانی یا تغییر طبیعی تلقی کرد؛ این پدیده را باید به‌مثابه یک پروژه‌ی آگاهانه‌ی زبان‌زدایی و هویت‌ستیزی تحلیل کرد که هدف غایی آن چیزی نیست جز استحاله‌ی لری، لکی، کلهری، و حتی فارسیِ محلی، در دهان سورانیِ مرکزگرا.
دستگاه شونیستیِ زبانی که در سوران‌محوری نشریات تجزیه‌طلب تنیده شده، از یک‌سو با دزدی آشکار از واژگان فارسی تغذیه می‌کند، و از سوی دیگر با تقلایی کودکانه و گاه کمیک در واژه‌سازی‌های نارس، می‌کوشد زبان‌هایی اصیل و چندلایه را در قالب یک زبان رسانه‌ایِ تهی از عمق و ریشه، از صحنه حذف کند.
شگفت آن‌که تا کمتر از هفتاد سال پیش، متون کردی سورانی و حتی کرمانجی، از حیث ساختار و واژگان، برای یک فارسی‌زبان یا لُر قابل درک بودند؛ حال آنکه امروز، به یُمن مهندسی قوم‌محور، نوعی زبان مصنوعی، پر از اختراعات واژگانی بی‌ریشه و فاقد بار فرهنگی، تولید شده است که نه‌تنها برای اقوام مجاور، بلکه حتی برای گویشوران تاریخی همان زبان‌ها، بیگانه، تهی، و بی‌ریشه جلوه می‌کند.
آنچه رخ می‌دهد، نه تکامل زبانی بلکه کولونیالیسم زبان‌شناختی (linguistic colonialism) در لباسی قوم‌گرایانه است؛ پروژه‌ای که نه برای شکوفایی هویت‌ها، بلکه برای محو و بلعیدن آن‌ها طراحی شده است.
@iranban_kord
29.04.202504:00
🔻 شماری از شهروندهای منطقه بارزان ( شمال کردستان عراق) که وابسته به حزب بارزانی هستن ، با خوشحالی با یک درجه دار ارتش ترکیه دست می دهند

ژمارەیەک هاوڵاتیای بارزان، کە سەر بە پارتین، بە دڵخۆشیەوە تەوقە لەگەڵ سەربازێکی پلەداری تورک دەکەن!

پ ن
چند سالی است که با توافق حزب بارزانی ارتش ترکیه نیروهایش را در مناطق بادینی زبان کردستان عراق مستقر کرده است و کردهای فراری از ترکیه و گروه های تروریستی پ ک ک که به کردستان عراق پناه آورده اند و در میان روستاها پنهان شده اند توسط ارتش ترکیه بمب باران می شود و ایست بازرسی برقرار شده است برای بارزانی ها که مدعی تشکیل کشور کردستان بزرگ هستن همین بس که برای بردوامی قدرت قبیله خود در اقلیم حاضر هستن با ترکیه که رسما دشمن کُرد است همدستی کند و از طرفی احزاب رقیب خود را نابود کند. همان کاری که با حزب اتحادیه میهنی کردستان انجام داد و متحد صدام شد.

#بارزانی_جاشی_تورکیا

@Kurdpatriott
27.04.202515:02
دزدیدن واژه‌های فارسی برای چپاندن در کردی سورانی.
@iranban_kord
آذربایجان غربی عالیه ،حتما نصب کنید 👌
@iranban_kord
26.04.202509:00
دیدار شاه از مردم کُرد در مناطق مرزی

این دیدار در مهر ماه 1341 انجام شد و بخشی از سفر شاه به آذربایجان غربی بود. دوم مهر شاه به سنندج، بناب، میاندوآب و مهاباد سفر کرد.

#ویدئوی_تاریخی

@Garajetadayoni | گاراژ
25.04.202503:47
🔷 سرپوش گذاشتن به نقش کردها در نسل کشی ارمنیان به روش اسماعیل شمس
چندی پیش ایرانبان کرد به مناسبت سالروز نسل‌کشی ارمنیان کاریکاتوری را به اشتراک گذاشت که در تمثیلی مردی ترک با شمشیر کردها، بانوی ارمنستان را می‌کشد که واکنش هایی را برانگیخت.
آقای اسماعیل شمس مدیر بخش کردی دایره المعارف بزرگ اسلامی در کانال خود(کردستان نامه ) نکاتی در انکار نقش کردها در نسل کشی ارمنی ها و آشوری در آناتولی و میانرودان مطرح کرده که پاسخ می‌دهیم .

🔹متن کامل
@iranban_kord
03.05.202516:15
📝 با تأثیرات پان‌کُردهای ایرانی بر کردهای ترکیه آشنا شوید.
کرد خواندن گیلک‌ها در صفحه‌ای که خود را نماینده کردهای ترکیه می‌داند، تحت تأثیر روایت‌سازی‌های کردهای ایرانی که نه‌تنها شاهنشاهی ساسانی را به‌عنوان «کشور کردستان» مصادره کرده، بلکه گیلک‌ها را به‌عنوان «کردهای شمال» بازتعریف کرده است و از این‌رو، حتی مقاومت گیلانیان در برابر یورش مغول نیز در این روایت، به نام کردها مصادره می‌شود!!!
آن‌هم زیر پرچمی موسوم به «پرچم عمودی کردستان» که حتی در مبانی نشانه‌شناسی خود، جعلی و وارداتی است.

این، رویای بلندپروازانه با تکیه بر نادانی یا مماشات متحدان بومیِ ایرانی، می‌کوشد مشروعیتی تصنعی برای خود در عرصه ژئوپلیتیک و رسانه‌ای ایجاد کند.
این مساله تنها محدود به پان‌کُردها نیست؛ بلکه بسیاری از صفحات موسوم به پان‌کاسپین در عمل توسط ادمین‌های کرد اداره می‌شوند.
حتی بر فرض محالِ تحقق پروژه پان‌کردیسم—یعنی تشکیل «دولت کردستان» با بلعیدن نیمه غربی ایران، از آذربایجان تا دزفول_ ایرانشهری ها به آرزوی خود می‌رسند، چون ایران دست غریبه نیفتاده. چون نوروز را جشن می‌گیرند(فقط در ایران ملی‌گرا می‌تونه پشتیبان تجزیه‌طلب باشه )کردها از دشمنی با ایران دست بر نخواهند داشت و به دنبال تحریک هر عنصر غیر فارسی زبان و فارسی زبان لهجه داری خواهند بود.
خصومت بنیادین و گفتمانِ نهادینه‌شده‌ی پان‌کُردیسم با هویت تاریخی ایران، یک خصومت تاکتیکی نیست که با تأسیس یک دولت خاتمه یابد، بلکه ساختاری است از نفی و دشمن‌سازی دائمی. در حقیقت، به‌محض تثبیت حاکمیت خود در جغرافیای تازه، این گفتمان برای مشروعیت‌بخشی بیشتر به کیان نوپای خود، بی‌درنگ به پروژه‌های جدیدی از تحریکات قوم‌گرایانه علیه ایران ادامه خواهد داد—این‌بار با خطاب قرار دادن گیلک‌ها، سمنانی‌ها، بلوچ‌ها و دیگر تیره‌های ایرانی.
کردها حتی بارها خواستار همراهی و اتحاد با پانترک‌ها و پانعربها شده‌اند.
پان‌کردیسم، مانند سایر گفتمان‌های قوم‌گرا، در ماهیت خویش نیازمند یک دشمن ثابت و یک «دیگری» (the Other) دائمی است تا هم انسجام درونی خود را حفظ کند و هم گفتمان خود را در برابر ملت‌سازی‌های کلاسیک توجیه کند. ایران، در این دستگاه مفهومی، نه یک وطن تاریخی بلکه همواره یک پروژه استعماری بازنمایی می‌شود که باید تجزیه شود و این ایده، با هر پرچم و هر آیین مشترکی، چه نوروز و چه زبان پارسی، پاک نمی‌شود.
بخشی از این دشمنیِ مستمر و نهادینه‌شده‌ی پان‌کُردیسم با ایران، نه صرفاً برخاسته از پروژه‌های ایدئولوژیک قوم‌گرایانه، بلکه متأثر از یک پدیده‌ی روان‌شناختی و تاریخیِ تلخ‌تر است: سپر انداختن مکرر ایرانیان و ابراز محبتی یک‌سویه، غیرنقادانه و ابلهانه نسبت به کردها.
طی دهه‌های گذشته، طیفی از نخبگان فرهنگی، رسانه‌ای و حتی سیاسی در ایران، با ایده‌آل‌سازی بی‌پشتوانه، نسبت به گفتمان‌های کردی رواداری بی‌سابقه‌ای نشان داده‌اند—تا آن‌جا که بسیاری از بنیادهای هویتی ایرانی به سود بازنمایی‌ پان‌کُردی قربانی شده‌اند. این تساهلِ یک‌طرفه، نه تنها به همگرایی و احترام متقابل نینجامیده، بلکه در بسیاری موارد به عنوان «ضعف مفهومی» تلقی شده و دشمنی‌ها را تشدید کرده است.
در چنین فضایی، هرچه ایران بیشتر به سوی آغوش گشاده و گفت‌وگوی بین‌الاذهانی می‌رود، آن‌سوتر، پاسخ کردها اغلب با جعل تاریخی، گسترش نفرت قومی و تحریک گسل‌های قومی-جغرافیایی داده می‌شود. این واکنش خصمانه، نه واکنشی تصادفی، بلکه نتیجه‌ی منطقیِ ساختار یک گفتمان واگرای مبتنی بر تضاد با امر ملی (the national) است.
خیانت تاریخی جریان موسوم به «ایرانشهری‌» در سانسور نظام‌مند و عامدانه‌ی مظاهر تجزیه‌طلبی قومی—به‌ویژه نوروزهای آیینی‌ای که به ابزاری برای تبلیغ پان‌کردیسم بدل شده‌اند—نه‌تنها نابخشودنی، بلکه از منظر اخلاق سیاسی و مسئولیت نخبگان، غیرقابل تطهیر است.
این جریان، با استناد به مفاهیم انحراف‌یافته‌ای چون «وحدت فرهنگی»، «میراث مشترک» و «غیریت‌ناپذیری قومی»و «وحدت در کثرت»، همواره کوشیده است چشم بر واقعیت‌های آشکار ببندد و بازنمایی‌های تهدیدآمیز قومی را در لفافه‌ی تساهل فرهنگی پنهان کند. فاجعه‌بارتر آن‌که برخی از چهره‌های شاخص این طیف با خونسردی وقیحانه‌ای اظهار می‌دارند که اگر کردها بخش‌هایی از خاک ایران را تجزیه کنند، «عیبی ندارد»، چراکه دست بیگانه نیفتاده است!
این گفتار، نمایانگر ژرف‌ترین سطح از فروپاشی مفهومیِ اندیشه‌ی ملت (nation) در میان نخبگان فرهنگی ایران است؛ آن‌جایی که جغرافیای سیاسی ایران نه به‌مثابه یک کل تاریخی و یکان هویتی، بلکه به‌مثابه یک پازل بی‌روح قابل‌تفکیک و چانه‌زنی بازنمایی می‌شود.
در برابر چنین خائنان قلم به‌دست و سردمداران بی‌ریشه‌ی این تساهل خطرناک، تنها یک پاسخ سزاوار است: ننگ ابدی، و طرد اخلاقی از حافظه تاریخی ملت ایران.
@iranban_kord
📎 پس‌لرزه‌های فاجعه بندرعباس؛ از اصفهان تا گیلان و تبریز ، و رسوایی چپ خیانت‌پیشه .

پس از انفجار فاجعه‌آمیز در بندرعباس، که بر جان‌های بی‌گناه فرود آمد، جشنواره کوچه در بوشهر به دسته‌های سوگ بدل شد. شهروندان اصفهان، گیلان و تبریز، ساعت‌ها در صف‌های اهدای خون ایستادند و در اردبیل، جشن تیم فوتبال‌شان را به تعویق انداختند و پزشکان به رایگان مجروحان را مداوا کردند ؛ گویی روح ملت در کالبد مجروحان جاری و خون مردم ایران همچون شریانی حیاتی، به رگ‌های پاره‌پاره بندرعباس دوید.
این همبستگی، صرفاً واکنشی عاطفی به یک فاجعه نبود؛ بلکه تبلور عینی پیوستگی روحانی ملت بود، آن‌گونه که آنتونی اسمیت در آثار خود بر آن تأکید می‌کند؛ پیوندی که ریشه در ژرفای تاریخ قومی و فرهنگی دارد و در ساعات بحران، چون نیرویی دیالکتیکی ، اضداد پراکنده را به وحدتی اصیل فرا می‌خواند.
همان‌گونه که اسمیت تصریح می‌کند، ملت‌ها در لحظات تیره و تنگ، بر هویت‌های مشترک خویش تکیه می‌کنند و از این طریق، همبستگی فرهنگی و تاریخی خود را در ساحت‌های اجتماعی و سیاسی به منصه ظهور می‌رسانند. این همبستگی فعال، بازتاب ناسیونالیسم انسانی‌ای است که به پیوندهای اخلاقی و انسانی بنیاد می‌نهد؛ ناسیونالیسمی که نه در طنین سرد شعارها، بلکه در تپش گرم قلب‌ها تجلی می‌یابد.
در سوی مقابل، در این میدان نبرد معنوی، چپ‌گرایان در سکوتی سرد فرو رفتند؛ آنجا که جان‌های کارگران به خون نشست، بی‌آنکه پژواکی از مدعیان دفاع از طبقه کارگر برآید. و قوم‌گرایان، در حاشیه‌ی این فاجعه‌ی ملی، در پی یافتن هم‌قومان خویش یا خرسندی پنهان از رنج دیگران، چهره‌ای از انحطاط اخلاقی و زوال معنوی را برملا کردند.
اهدای خون، در این بستر، نه تنها نشانه مسئولیت اجتماعی، بلکه نمادی از بازشناسی خویشتن به مثابه ملت بود؛ ملتی که در واکنش به رنج، نه به تفرقه، بلکه به وحدت روی می‌آورد.
در تحلیل کارل دویچ ، ملت‌ها نه از خلال نهادهای رسمی، بلکه از رهگذر ارتباطات عمیق انسانی و شبکه‌های اجتماعی خود تکوین می‌یابند.
ناسیونالیسم ایرانی، در این بزنگاه تاریخی، نه چون ایدئولوژی‌ای متصلب، بلکه به‌مثابه حیاتی زنده، هم به هویت فرهنگی و تاریخی وفادار ماند و هم به کرامت انسانی ارج نهاد. آنچه در بوشهر، اصفهان، گیلان، تبریز و اردبیل رخ داد، تجلی راستین هویتی بود که ریشه در تاریخ، زبان، اسطوره و رنج مشترک دارد؛ و در برابر تلاطم‌های زمانه، با شهامت و انسان‌دوستی به خود معنا می‌بخشد.
@iranban_kord
27.04.202515:02
📎وقتی می‌خواهند کردی اصیل بگویند ،دزدیدن واژه‌های فارسی برای چپاندن در سورانی/عربی

در سال‌های اخیر، در فضای رسانه‌ای کردی، شاهد گسترش گفتمان‌ «کردی اصیل سخن گفتن» هستیم که با حذف نظام‌مند واژه‌های عربی و نیز ترکی، و جایگزینی آنها با فارسی (بخوانید دزدی از زبان فارسی)می‌کوشند واژگان فارسی را به عنوان جایگزین‌های «کردی» این واژه‌ها معرفی کنند.البته از آنجا که در زبان‌های کردی واژه‌ها در بسیاری از موارد دفرمه می‌شوند و از اصل خود دورند حتی واژه‌های عربی و ترکی نیز کردی معرفی می‌شوند اما شمار دزدی از زبان فارسی بسیار بیشتر است.
از مهم‌ترین پیامدهای این روند، گسست عمیق میان گونه‌های مختلف کردی است، به‌گونه‌ای که با ورود واژه‌ها و دستور زبان کردی شمالی به نشریات و روزنامه‌های تجزیه‌ طلب کردی‌جنوبی این متون نه برای گویشوران جنوبی قابل فهم است و نه برای گویشوران شمالی(بهتر😁).

به‌عنوان نمونه‌، در این ویدئو می‌بینید که یک دختر کرد عراقی پیشنهاد می‌دهد به‌جای واژه‌ی عربی «رياضة» از واژه‌‌ی مثلا کردی «ورزش» استفاده شود که فارسی است؛ حال آنکه واژه‌ی «ورزش» برگرفته از مصدر «ورزیدن» در فارسی میانه (پارسیگ: warzīdan) است و ریشه‌ای در زبان کردی ندارد. نکته‌ی جالب این است که اگر زبان‌های کردی این مصدر را داشتند، احتمالا به گونه‌ی «ورژش» یا «ورژین» خوانده می‌شد. واژه‌ی پیشنهادی برای «ورزشگاه» نیز به‌طور کامل برگرفته از فارسی نو است (ورزش + گاه) و اساساً با ساخت واژگانی کردی بیگانه است.
در ادامه، واژه‌ی «تمرین» با «راهینان» جایگزین شده است؛ حال آنکه «راهینان» در کردی جنوبی به‌معنای نوعی حرکت تدریجی و راه رفتن سبک است و فاقد بار معنایی مرتبط با تمرین (به‌معنای repetitive physical training) در بافت ورزشی یا نظامی است.
همچنین، پیشنهاد شده به‌جای واژه‌ «صحت» از «تندرستی» استفاده شود. واژه‌ی «تندرستی» مرکب از «تن» و «درستی» است. نکته‌ قابل تأمل این است که در زبان کردی، واژه‌ی «تن» به‌کار نمی‌رود و معادل آن «لش» (leş) است که احتمالا خود وام‌واژه‌ای از فارسی میانه به معنای «لاشه» است. واژه‌ی «درست» نیز در کردی جایگاهی ندارد و به‌جای آن از واژه‌ی ترکی «ساخ» (sağ) استفاده می‌شود که از ترکی «ساغ» به‌معنای «سالم» است و نزدیک‌ترین واژه‌ی احتمالا ایرانی/کردی به آن، همان «باش» کرمانجی‌ست که در سورانی نیز معنای مشابهی دارد.
در مورد واژه‌ی «جسم»، باز هم واژه‌ی «لش» پیشنهاد می‌شود؛ با این حال باید توجه داشت که «لش» ریشه در واژه‌ فارسی «لاشه» دارد و نمی‌توان آن را به‌عنوان معادل اصیل کردی برای جسم تلقی کرد.
در بخش مربوط به فیزیولوژی، واژه‌ «قوت» و «عضلات» با «هیز» و «ماسۆلکه» (masôleke) جایگزین شده‌اند که گرچه «هیز» به‌معنای نیرو به کار می‌رود ، اما «ماسۆلکه» برگرفته از واژه‌ی انگلیسی muscle است که با ساختی تلفظی و آوایی کردی‌شده است.
نکته‌ قابل‌تأمل دیگر، جایگزینی واژه‌ «استفاده» با «سود» است. واژه‌ «سود» در فارسی به‌معنای «منفعت» است و در کردی نیز در این معنا کاربرد دارد، ولی در معنای «کاربرد» یا «به‌کارگیری» (usage) کارکرد ندارد؛ لذا این جایگزینی نه‌تنها نارسا بلکه گمراه‌کننده نیز هست !
در این ویدئو، واژه‌ی «مله» برای «شنا» استفاده می‌شود که ریشه‌ی ایرانی و سامی ندارد ولی احتمالا از راه زبان‌های جنوب‌غربی ایرانی به دیگر زبان‌های ایرانی راه یافته است. به‌جای «مسبح» (در عربی یعنی استخر) پیشنهاد شده از «ملوان‌گه» استفاده شود که واژه‌ی ملوان از واژه‌های فرهنگستان فارسی است و درباره‌ی پسوند «گاه» نیز توضیح دادیم فاقد پیشینه در زبان کردی است.
در پایان نیز واژه‌ی «بوکس» با «مشت» جایگزین می‌شود، حال آن‌که «مشت» نام ابزار (fist) است نه نام ورزش رزمی و رزمی‌ورز. چنین جایگزینی، نتیجه‌ فهم نادرست از روابط دلالتی واژگان در سطوح زبان‌شناسی کاربردی و ناسیونالیسم کور و داشتن زبانی فاقد ریشه‌های عمیق ادبی و سنت نوشتاری است.
آن‌چه در این نوع ویدئوها ارائه می‌شود، نه بازسازی زبان کردی بلکه تحمیل نوعی زبانِ استانداردِ جعلی است که با بهره‌گیری از عناصر زبان فارسی از 《سورانی/عربی》به 《سورانی/فارسی》شیفت می‌کند که در نهایت نه با گویش‌های کردی انطباق دارد، نه با منطق تحول تاریخی زبان.
آنچه لازم است، رجوع به زبان‌شناسی تاریخی و ریشه‌شناسی دانشی (etymology) و پرهیز از سیاست‌زدگی زبانی است، تا زبان‌های کردی بتوانند اصالت خود را در بستر چندزبانی منطقه‌ای حفظ کند.

@iranban_kord
26.04.202514:42
⚫️🔴 با تسلیت به هم میهنان بندر عباسی و آرزوی شکیبایی برای بازماندگان
حال شماری از هم میهنان ما نامساعد و به دریافت خون نیاز دارند.
از هموطنان گرامی، به‌ویژه دارندگان گروه خونی O منفی، دعوت می‌شود با حضور در پایگاه‌های انتقال خون به ویژه در بندر عباس و شهرهای هم‌جوار نسبت به اهدای خون اقدام نمایند.

شرایط اهدای خون به شرح زیر است:
سن: +۱۸ سال
وزن: حداقل ۵۰ کیلو
برخورداری از سلامت کامل و نداشتن بیماری‌های مزمن
همراه داشتن کارت شناسایی معتبر
با اهدای خون، در نجات جان هم‌میهنان آسیب‌دیده سهیم باشیم.
@iranban_kord
25.04.202515:52
📝«من فرهنگم را نشان نمی‌دهم»: لغزش فرویدی زن کرد در صحنه تاکسی تبریز

در میان جریان‌های قبیله‌گرایانه ایرانی، هیچ گروهی به اندازه کردها در به‌کارگیری زبان تند و فحاشانه، بی‌پروا نیست . فرهنگ قبیله‌ای، به‌ویژه در بستر زیست‌دامداری و مرزهای قومی، با نوعی خشونت زبانی و جنسی همراه است که از دل مناسبات قدرت درون‌قبیله‌ای نشئت می‌گیرد. در این بستر، فحاشی نه صرفاً کنشی فردی بلکه عنصری از گفتمان سلطه و کنترل است.

در این راستا، واقعه‌ای که طی آن زنی کُرد در فضای عمومی شهر تبریز، عمداً سخنانی تحریک‌آمیز بیان می‌کند تا واکنش‌ تبریزی‌ها را برانگیزد و از آن فیلم گرفته و پخش کند ، شایسته تأمل روان‌کاوانه و جامعه‌شناختی‌ست.
او در پاسخ به اعتراض مردی تبریزی، در لحظه‌ای بحرانی می‌گوید: «من مثل تو فرهنگم را نشان نمی‌دهم». این جمله – به‌مثابه یک لغزش فرویدی (Freudian slip) – نشانگر گسستی در نظام نمادین (symbolic order) و تجلی ناهشیار سوژه در حوزه زبان است. آن‌چه این لغزش را واجد اهمیت می‌سازد، نه صرف محتوای جمله، بلکه زمینه و جایگاه گفتمانی آن است.

نمایشی طراحی‌شده برای تحریک واکنش احساسی و دفاعی سوژه‌های درون یک گفتمان قومی-شهری. هدف، تولید تصویر قربانی‌شدن است. اما درست در نقطه‌ای که زبان باید در خدمت مظلوم‌نمایی باشد، زبان می‌لغزد، و نیت پنهان از پرده برون می‌افتد.

جمله‌ی «من فرهنگم را نشان نمی‌دهم» در این‌جا واجد این لایه معنایی‌ست:

〽️اعتراف ناخواسته به تهی‌بودگی فرهنگی: این گفتار، بر خلاف ادعای نخست زن کرد به برتری فرهنگی، حاکی از آن است که گوینده، چیزی برای نمایش ندارد – یا بهتر بگوییم، آن‌چه دارد، قابل‌نمایش نیست. در این معنا، میل به پنهان‌کردن فرهنگ، خود گواهی‌ست بر آگاهی ضمنی به محتوای خشونت‌آمیز، فحاشانه و سرکوبگر آن؛ فرهنگی که نه تنها پاک نیست، بلکه فرهنگی که زن کرد از آن می‌آید با عناصر زن‌ستیزانه، بددهانی، و تمارض تاریخی پیوند خورده است و او به خوبی این را می‌داند و در یک لحظه ناخودآگاه حقیقت را می‌گوید ،اینکه او فرهنگش را نشان نمی‌دهد!

این رخداد نه صرفاً یک نزاع قومی سطحی، بلکه تجلی تضادهای ساختاری میان خودآگاه (ego) و ناهشیار (unconscious)، میان واقعیت اجتماعی و بازنمایی‌های ساختگی رسانه‌ای‌ست. به زبان لاکانی، آن‌چه در این‌جا رخ می‌دهد، رخنه امر واقعی (the irruption of the Real) در ساحت نمادین است؛ لحظه‌ای که نقاب سوبژکتیویته فرو می‌افتد و حقیقتِ میل پنهان، خود را در لغزشی زبانی نمایان می‌سازد.

در نهایت، این واقعه نشان می‌دهد که چگونه روابط قدرت، گفتمان‌های قومی، و کنش‌های سیاسی، همواره در معرض بازنویسی ناهشیار قرار دارند؛ و چگونه سوبژکتیویته، ولو آگاهانه طراحی شده باشد، در برابر امیال واپس‌زده، لغزنده و ناپایدار باقی می‌ماند.
درک فرهنگ قبیله‌ای صرفاً بر اساس مؤلفه‌هایی نظیر زور، اجبار یا فحاشی، تحلیلی ناکامل و تقلیل‌گرایانه است. آن‌چه به‌ویژه در افق نظریه‌پردازانی چون گلنر و لوی-استروس اهمیت می‌یابد، تأمل در پیچیدگی ساختارهای نمادین و مناسبات قدرت درون‌قبیله‌ای است؛ مناسباتی که در آن، حیله‌گری و تاکتیک‌های بقاء جایگاهی محوری دارند. در این راستا، می‌توان گفت که یکی از شاخص‌ترین مؤلفه‌های فرهنگ قبیله‌ای، نه خشونت صرف، بلکه نظام‌مندی فریب و تدبیر است که در طی نسل‌ها به‌شکل آموخته‌های فرهنگی (cultural transmission) و الگوهای رفتاری بازتولید شده و در نظم نمادین قبیله نهادینه شده است.

انسان قبیله‌ای، به‌واسطه زیست در ساختارهای فاقد نهادهای انتزاعی مدرن و تحت فشار منطق بقاء، به‌گونه‌ای از عقلانیت عملی (practical rationality) متوسل می‌شود که در آن، مکر، دوراندیشی، فریب تاکتیکی و چیرگی در مناسبات چهره به چهره ابزارهای مشروع بقاء و پیشرفت تلقی می‌شوند. آن‌چه از بیرون ممکن است به‌صورت چاپلوسی یا حیله‌گری دیده شود، در درون این منطق، نوعی مهارت نمادین و سرمایه اجتماعی (social capital) است.
در تقابل با این الگوی زیستی، انسان شهری – که در تحلیل گلنر، محصول ظهور جامعه صنعتی و تخصصی‌شدن ساختارهای اجتماعی است – بناچار در شبکه‌ای از مناسبات اقتصادی و حقوقی مشارکت می‌کند، که در آن اعتماد به‌مثابه شرط لازم همکاری پایدار، تنها از مسیر درستکاری، قانون‌مداری و کنش غیرشخصی ممکن می‌شود. جامعه شهری مبتنی بر قراردادها و نهادهاست؛ در حالی که در جامعه قبیله‌ای، شبکه‌های خویشاوندی و روابط شخصی مبتنی بر قدرت، جایگزین نهادهای انتزاعی شده‌اند. در چنین بافتی، فریب، نه انحراف، بلکه عنصری از عقلانیت بومی‌ست و دقیقا به دلیل همین فرهنگ است که کردها احترام و محبت فارسی زبانان که ناشی از زیست متمدنانه شهری آنان است را نمی‌توانند درک کنند و آن را به ترس فارس‌ها از خود و یا سیاست داشتنشان تعبیر می‌کنند.
@iranban_kord
25.04.202503:47
تصویر نوشته روزنامه ی فرانسوی Le Petit Parisien در جریان قتل عام های «حمیدیه»، تاریخ 17 نوامبر 1895 :
اتفاقات ترکیه، یک قتل عام ارمنیان به دست کردها.
@iranban_kord
29.04.202512:57
📎آخوند کرد سنی ایرانی و گرامی‌داشت سالروز برپایی جمهوری مهاباد : برپایی جمهوری کردستان (جمهوری ۴۰ کیلومتری مهاباد و ساخته شوروی) در ۱۳۲۴ به دست زنده‌یاد حضرت پیشوا قازی که بر علیه ظلم و جور خاندان پهلوی ایستاد و رضا خان او را دار زد و نامش تا هست در دل ملت‌های آزادی خواه باقی خواهد ماند و ما فرزندان او هستیم و راهش را ادامه می‌دهیم و فریاد تکبیر مردم کرد .


📎روحانیت سنّی و ناسیونالیسم کرد: پیوندی فرهنگی و سیاسی در حرکت‌های ملی کردی

در جوامع کردی، روحانیون سنّی تنها مرجع دینی نبودند بلکه به‌طور فعال نقش‌های آموزشی، حقوقی و سیاسی را نیز بر عهده داشتند. به همین دلیل، آنان به طور طبیعی رهبری جنبش‌های اجتماعی و سیاسی ـ اعم از مذهبی یا ناسیونالیستی ـ را بر عهده می‌گرفتند. روحانیون سنّی ناسیونالیسم را با دفاع از مظلومیت قومی-دینی پیوند می‌زدند و آن را در تضاد با ایمان دینی نمی‌دیدند. درک آنان از ناسیونالیسم بیشتر به عنوان دفاع از حقوق قومی و دینی تفسیر می‌شد، نه به عنوان جایگزینی برای دین.

تصوف کردی نقش اساسی در تغذیه ناسیونالیسم کردی از درون سنت‌های دینی داشت. طریقت‌های صوفیانه مانند نقشبندیه و قادریه در کردستان به‌عنوان شبکه‌های اجتماعی و سیاسی عمل کرده و بستر ناسیونالیسم را فراهم ساختند. این طریقت‌ها نهادهایی فراتر از قبیله‌ها ایجاد کردند که افراد را تحت رهبری معنوی یک شیخ یا پیر گرد می‌آوردند و این امر باعث همبستگی قومی و شکل‌گیری جنبش‌های ناسیونالیستی می‌شد.
رهبری در طریقت‌های صوفیانه کردی مبتنی بر کاريزماي دینی بود و به شیوخ اجازه می‌داد تا جنبش‌های ناسیونالیستی را رهبری کنند، بدون آنکه از اصول دینی خود عدول کنند. جهان‌بینی عرفانی تصوف کردی، مفاهیم دینی همچون «ظلم» و «حق» را به سوی تفسیرهای سیاسی-قومی هدایت می‌کرد و مبارزات قومی را به‌عنوان یک جهاد معنوی در نظر می‌گرفت.
از سوی دیگر، تصوف کردی تعهد شدیدی به نظم خلافت نداشت و مشروعیت خود را بیشتر بر پایه عدالت عرفانی می‌سنجید، نه بر اساس ساختار خلافت. این ویژگی، امکان نقد نظم سیاسی موجود و شکل‌گیری جنبش‌های ناسیونالیستی کرد را فراهم می‌آورد.
در نهایت، تصوف کردی پلی میان دینداری سنتی و ناسیونالیسم مدرن کرد و به روحانیت سنّی اجازه داد که بدون تعارض با اصول دینی، رهبری جنبش‌های ناسیونالیستی را به‌طور مؤثر بر عهده گیرد.
گرچه این طرز فکر در چندین برهه موجب انهدام اقوام ایزدی ،آشوری و ارامنه توسط کردها شد اما راه را برای ایجاد کردستانی یکدست کرد و سنی مذهب را گشود .
مسئله کردستان و آرزوی آنان برای استقلال هرگز بدون نابودی این اقوام شدنی نبود .
@iranban_kord
28.04.202504:01
صبح همه به جز ملی‌گدایانی که فکر می‌کنن اگه کردها بتونن ایران رو تجزیه‌ کنن عیبی نداره چون بالاخره دست غریبه نیفتاده بخیر ❤️
27.04.202515:02
شاید ملی‌گرایان ساده‌دل بگویند: «چه خوب! هم‌تباران کرد ما تصمیم گرفته‌اند واژه‌های فارسی را جایگزین واژه‌های ترکی و عربی کنند!» که باید گفت خوشحال نشوید و دور برندارید! کردها معتقدند فارسی لهجه‌ای عربی‌مآب است که هفتاد درصدش عربی و باقی‌مانده‌اش کردی است!
کردها حتی در مواجهه با واژه‌های یکسان در زبان فارسی و زبان‌های کردی همتباری با ایرانیان و همریشه بودن این زبان‌ها را برنمی‌تابند و مدعی کردی بودن واژه‌ها و دزدیده شدن آنها توسط فارس‌ها هستند و به جد معتقدند فارسها تا پیش از آن به زبان اشاره سخن می‌گفتند!
ناسیونالیست‌های ایرانی پیش‌تر، با چهره‌ای پدرسالارانه و دستی کریمانه، نوروز و ساسانیان و ماد را به کردها «بخشیدند»؛ و از تحرکات فعلی شان پیداست برای جشن سده نقشه دارند .
اما نتیجه‌اش چه شد؟ نه این که کردها بگویند «پس ما ایرانی هستیم»، بلکه گفتند: «حالا که ما ماد و ساسانی هستیم، پس فارس‌ها کولی‌اند و هندی‌تبار!» این است میوه‌ی شیرین وحدت زبانی و تاریخیِ تزریق‌شده از سوی حضرات نظریه‌پرداز.
کردها به اندازه‌ی کافی در پروژه‌ نوروز، شاهکار آفریده‌اند، و اگر هم‌پیمانی ایرانشهری‌های خیانت‌پیشه در سانسور شعارهای تجزیه‌طلبانه و لاپوشانی پرچم‌هایشان نبود، امروز تمام ایران درک می‌کرد که چه خطری، نه‌تنها تمامیت ارضی کشور، بلکه جان میلیون‌ها آذربایجانی را تهدید می‌کند.
اما انگار پرچمِ آذربایجان روی ناخن مصنوعی یک زن آذری، از شعارهای صریح تجزیه‌طلبانه هزاران نفری کردها برای این حضرات مهم‌تر است.
فعلاً جای زخم‌ خیانت‌های قبلی‌تان تازه است، پس لطفاً پان‌ایرانیست‌های خوش‌خیال ، ایرانشهری‌ها ،ملیگدایان و نظریه‌پردازان «نخستین دولت‌ـ‌ملتیم»، زبان فارسی را هم همچون نوروز و ساسانیان، به کردها «واگذار» نکنند و مردم ساده‌دل و از همه‌جا بی‌خبر ایران را که زیر تشعشعات مسموم ایرانشهری به سر می‌برند، از این بی‌آبروتر نکنند .
و بله، این «زبان کردی» که امروز با ترکیب سورانی/فارسی و سورانی/عربی عرضه می‌شود، اگر از وام‌گیری واژه‌های فارسی و عربی و ترکی «واژه‌دزدی» نکند، چیزی برای عرضه ندارد. از «ورزش» گرفته تا «تندرستی»، از «ملوان‌گه» تا «مشت»؛ گویی دکان واژه‌سازی کردی، بدون انبار فارسی تعطیل است.

@iranban_kord
26.04.202512:59
📝از آتش سده تا خاک‌انداز موکریان؛ چگونه رزازی گوسفند را صد روزه زایاند و سده را از زمستان به پاییز برد
_ادعای ناصر رزازی مبنی بر تصاحب و تحریف جشن سده
ناصر رزازی در اظهاراتی محیرالعقول مدعی شده است که جشن سده در سراسر کردستان برگزار می‌شود اما اکنون تنها در موکریان باقی مانده است!
البته نام آن سده نیست که تا به امروز در یزد، کرمان ،خراسان و اصفهان برگزار می‌شود بلکه به آن «بیلن‌دانه» به معنای «خاک‌انداز»!! ‌ می‌گویند .
چنانچه وی می‌گوید :پس از پایان کار کشاورزی در ماه مهر فارسی ، بیل یا خاک‌انداز بر زمین نهاده می‌شود، حیوانات به آغل بازمی‌گردند و شگفتا، گوسفندان پس از صد روز زایمان می‌کنند و همین صد روز پرده از نام جشن سده کردی که به آن بیلدانه می‌گویند و نه سده برمی‌دارد!
این تفسیر شگرف در حالی است که دورهٔ طبیعی بارداری گوسفند پنج ماه به طول می‌انجامد؛ اما رزازی گوسفند را در ۱۰۰ روز می‌زایاند تا تابع روایت‌سازی‌های قومی گردد. به این ترتیب، او برای پیوند زدن جشن تمدنی سده، که جایگاه آن در تقویم رسمی ایران دهم بهمن‌ماه است، با فرهنگ کوچ‌نشینی و دامداری بی‌هیچ پروای علمی، دورهٔ بارداری را به صد روز تقلیل می‌دهد؛ گویی که در کارگاه اسطوره‌سازی پانکردیسم حتی طبیعت نیز باید دچار تحول شود.
رزازی در ادامه، «بیلن‌دانه» را نوروز کردها می‌داند و مدعی می‌شود که بره‌های مست از شیر طی سیزده روز از حصار خارج شده و این فرایند برابر با مراسم «سیزده به‌در» است!!!
به طرز عجیبی در این جشن سده که نامش سده نیست و حتی نه در زمستان و بهمن ماه که در پاییز و مهر ماه است و احتمالا رزازی تحت تاثیر مهرگان نیز بوده است ،صد روز پس از مهرماه گوسفندان می‌زایند و ۱۳ روز پس از آن سیزده به در است!!!
بدین ترتیب، سده که از دیرباز با آتش‌افروزی در نیمهٔ زمستان و استقبال از گرما و نور شناخته می‌شده است، در دستگاه خیال‌پردازی ایشان، به طرز معجزه‌آسایی به ماه مهر و فصل پاییز کوچانده می‌شود؛ چنان‌که انگار تاریخ و طبیعت، موظف به تبعیت از آرزوهای ایدئولوژیک‌اند.
این جابه‌جایی‌های شگفت، بی‌ارتباط با ادعاهای اخیر رزازی نیست؛ جایی که وی، با نبوغی بی‌نظیر در بازآفرینی تاریخ، ضحاک را کرد و فریدون را فارس معرفی کرد و نوروز را روز شکست ضحاک کرد به دست فریدون فارس دانسته است.
طبیعی است که در چنین روایتی، باید برای کردها نیز یک نوروز ویژه و مستقل ساخته شود؛ و از آنجا که در مناطق کردنشین رسمی جز خاک‌انداز وحود ندارد که آن هم تنها در موکریان است ، به مدد اندکی ذوق شاعرانه و شوخ‌طبعی ایدئولوژیک، به نماد یک نوروز «مخصوص» بدل می‌شود.
بدین ترتیب، اگرچه در سنت‌های باستانی سده آتشی برای گرمایش و امید به فردا افروخته می‌شد، در نسخهٔ رزازی، این آتش در پاییز روشن می‌شود، گوسفندان در صد روز بار می‌گیرند، و بره‌ها، مست از این روایت‌سازی‌های تخیلی، حصار واقعیت را در سیزده روز می‌شکنند!
@iranban_kord
25.04.202512:21
🥀مراسم یادبود یک‌صد و دهمین سالگرد کشتار ارامنه در خیابان‌های ایروان و با مشعل‌های افروخته
کردها در مقام مجریان میدانی این کشتار، همان کاری را کردند که تاریخ‌نویسان ایرانشهری و پان‌ایرانیست‌ها در روایت‌های خود تصویر کرده‌اند؛ شاید از ترس شکستن بت کردیسم که در توهماتشان آن را نیزه ایرانشهر می‌پندارد.
کانال‌ها و صفحات پرهیاهویشان با بی‌شرمی کردها را در کنار ارامنه و آشوریان، قربانیان نسلکشی‌ عثمانی می‌دانند حال آنکه به برکت همان «جنایت بی‌بدیل» شهرهای ارمنی‌ و آشوری‌نشین، امروز در قلمرو کردها جای گرفته‌اند.
به جرئت می‌توان گفت «ایرانبان کرد» تنها کانالی بود که جرئت پرداختن به این زخم را داشته‌ و این خود نشانه‌ای از وخامتِ اخلاقیِ گفتمان ملی است.
ایرانشهری‌ها، با ائتلاف ضمنی با پان‌کردیسم، سبب شدند که کردهای ایلام و کرمانشاه از مسیر رنج‌های جعلی، خویشتن را در هیئت قربانیان مشترک بازسازی کنند و پروژه‌ تجزیه‌طلبی کردی تا ایلام و کرمانشاه امتداد یابد.
شما که تاریخ را چون روسپیانِ فرسوده بزک می‌کنید و خویشتن را ناجی ایران می‌پندارید این خاک، اگر دهان باز کند، نه تنها استخوان، که نام شما را نیز بالا خواهد آورد.
تیتر نیویورک تایمز در 26 آپریل 1915 در جریان نسل کشی ارامنه:
کردها ارمنی های بیشتری را قتل عام می کنند
....
گفته شده تمام ساکنان ده روستا در نزدیک وان کشته شده اند.
@iranban_kord
Shown 1 - 24 of 250
Log in to unlock more functionality.