10.04.202509:00
◾️جهان برهم زنان
▫️فریدریش نیچه
▫️سپیدهدمان، ترجمهی علی عبدالهی، بند ۳۰۴
📄 @reqa_a
کامی نمییابند، سرانجام از سر خشم بانگ برمیآورند: «بادا که جهان ویران باد!». این احساس نفرتانگیز اوج رشکورزیست که بدین منجر میشود: چون من نمیتوانم دارندۀ چیزی باشم، پس جهان را نیز هیچ مباد! نابود بادا تمامیِ گیتی!
▫️فریدریش نیچه
▫️سپیدهدمان، ترجمهی علی عبدالهی، بند ۳۰۴
📄 @reqa_a
28.03.202509:25
◾️ روزهخواری و شرب خمر در حکومت علوی
▫️ابراهیم بن محمد ثقفی
▫️الغارات، ترجمهی سید محمود زارعی، ص ۱۳۳
📄 @reqa_a
روز اول رمضان بود، نجاشی از خانه بیرون آمد. در راه ابوسَمّال اسدی را دید که در ورودی خانهی خود نشسته است. ابوسمّال از نجاشی پرسید: «کجا میروی؟» نجاشی گفت: «به محلهی کُناسه.» ابوسمّال گفت: «میخواهی از کله و دنبهی گوسفندی که از اول شب در تنور گذاشتهام و اکنون کاملاً پخته شده بخوری؟» نجاشی گفت: «وای بر تو، در روز اول رمضان؟» ابوسمّال گفت: «ما با چیزی که از آن بیخبریم کاری نداریم!» نجاشی گفت: «دیگر چه؟» ابوسمّال گفت: «سپس شرابی خوشرنگ میدهم که تو را سرخوش میکند و در رگها جریان پیدا میکند و قوتت را میافزاید. غذا را هضم میکند و زبانت را گویا میکند.» نجاشی به خانهاش رفت و با هم غذا خوردند و شراب نوشیدند. آخر روز که شد صدایشان از مستی بلند شد. در همسایگی آنان یکی از اصحاب و شیعیان امیرالمؤمنین (ع) زندگی میکرد. او را پیش امام رفت و ماجرا را بازگو کرد.
حضرت جمعی به آنجا فرستاد. آنان رفتند و خانه را محاصره کردند. ابوسمّال توانست خود را محلهی بنیاسد برساند و پنهان شود. ولی نجاشی را گرفتند و نزد امام بردند. فردای آنروز، حضرت او را -که فقط شلواری به پایش داشت- نگه داشت و صد ضربهی شلاق به او زد. نجاشی گفت: «یا امیرالمؤمنین! آن هشتاد شلاق برای حد بود، این بیست ضربهی اضافه چه بود؟» حضرت فرمود: «برای جسارت تو در برابر پروردگارت و اینکه در ماه رمضان روزهات را خوردی.»
امام علی (ع) پس از اجرای حد، نجاشی را همچنان با همان شلوار در برابر دید مردم نگه داشت و بچهها در اطراف او فریاد میزدند که «نجاشی خودش را نجس کرده»!
▫️ابراهیم بن محمد ثقفی
▫️الغارات، ترجمهی سید محمود زارعی، ص ۱۳۳
📄 @reqa_a
03.04.202508:27
◾️اصفهان
▫️ناصرخسرو
▫️سفرنامه، تصحیح دبیرسیاقی، ص ۱۲۲-۱۲۴
📄 @reqa_a
از آن جا برفتیم هشتم صفر سنهی اربع و اربعین و اربع مائه بود که به شهر اصفهان رسیدیم. از بصره تا اصفهان صد و هشتاد فرسنگ باشد. شهری است بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هرجا که ده گز چاه فرو برند آبی سرد خوش بیرون آید و شهر دیواری حصین بلند دارد و دروازهها و جنگگاهها ساخته و بر همه بارو و کنگره ساخته و در شهر جویهای آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینهی بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و اندرون شهر همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم و بازارهای بسیار، و بازاری دیدم از آن صرافان که اندر او دویست مرد صرّاف بود و هر بازاری را دربندی و دروازهای و همهی محلتها و کوچهها را همچنین دربندها و دروازههای محکم و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچ ای بود که آن را کوطراز میگفتند و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک بیاعان و حجرهداران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم هیچ بازدید نیامد که چگونه فرو آمدند که هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذر مُقام و علوفه. و چون سلطان طغرل بیک ابوطالب محمدبن میکائیل بن سلجوق رحمة الله علیه آن شهر گرفته بود مردی جوان آن جا گماشته بود نیشابوری، دبیری نیک با خط نیکو، مردی آهسته، نیکو لقا و او را خواجه عمید میگفتند، فضل دوست بود و خوش سخن و کریم. و سلطان فرموده بود که سه سال از مردم هیچ چیز نخواهند و او بر آن میرفت و پراکندگان همه روی به وطن نهاده بودند و این مرد از دبیران سوری بوده بود و پیش از رسیدن ما قحطی عظیم افتاده بود اما چون ما آن جا رسیدیم جو میدرویدند و یک من و نیم نان گندم به یک درم عدل و سه من نان جوین هم و مردم آن جا میگفتند هرگز بدین شهر هشت من نان کم تر به یک درم کس ندیده است، و من در همهی زمین پارسیگویان شهری نیکوتر و جامعتر و آبادانتر از اصفهان ندیدم، و گفتند اگر گندم و جو و دیگر حبوب بیست سال نهند تباه نشود و بعضی گفتند پیش از اینکه بارو [=حصار] نبود هوای شهر خوشتر از این بود و چون بارو ساختند متغییر شد چنانکه بعضی چیزها به زیان میآید اما روستا همچنان است که بود، و به سبب آن که کاروان دیرتر به راه میافتاد بیست روز در اصفهان بماندم.
▫️ناصرخسرو
▫️سفرنامه، تصحیح دبیرسیاقی، ص ۱۲۲-۱۲۴
📄 @reqa_a
20.03.202502:43
آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتشبازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آن همه کتیبههای زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، میخواستید یکی را هم بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام.»
▫️شیخ فضلالله نوری
▫️تاریخ اجتماعی ایران، راوندی
📄 @reqa_a
02.04.202519:47
◾️در باب عشق
▫️محمد بن زکریای رازی
▫️الطب الروحانی، ترجمهی پرویز اذکائی، ص ۲۵-۲۶
📄 @reqa_a
مردان والاهمّت و بزرگنفس، این بلیّت (عشق) از سرشتها و نهادشان بدور است؛ زیرا برای اینگونه مردمان چیزی سختتر از خواری و فروتنی و فرمانبری، اظهار حاجت و نیاز یا بِزِهبرداری و بیآبرویی نباشد. چه هرگاه که بدان چه دربایستِ عاشقان از این معانی است اندیشند، از آن (عشق) نفرت یابند و بر هوی شکیبا باشند، اگر هم بدان گرفتار آیند از خود آن را میزدایند. همچنیناند کسانی که کارهای دست بالا، و پیشههای ناگزیر دنیایی یا دینی متعهدشان ساخته است. امّا مردانِ نامردِ زنصفت و زنبارهی آسودهخیال، نازپروردهی شهوتپرستی که جز این کار همّ و غمی ندارند؛ و جز برخورداری از دنیا چیزی دیگر نخواهند، بر از دست شدن آن سخت اندوهگین شوند، و بر آنچه از آن ناتوانند رنج و حسرت برند؛ همانا بسی دور باشد که از این بلیّت رهایی یابند، به ویژه آن که اگر داستانهای عاشقان را بیش ایستوا گیرند، يا قول و غزلهاى نازکخيالى و شعرهاى غنائى و آهنگين شنوند.
▫️محمد بن زکریای رازی
▫️الطب الروحانی، ترجمهی پرویز اذکائی، ص ۲۵-۲۶
📄 @reqa_a
31.01.202508:26
◾️انحراف در دین و شریعت
▫️امام محمّد غزالی
▫️المنقذ من الضلال، ترجمهی سید ناصر طباطبایی، ص ۵۴-۵۵
📄 @reqa_a
مدتها به جستجو در میان مردم پرداختم. به دنبال کسانی بودم که در پیروی از شرع کوتاهی میکردند و از شبهههایی میپرسیدم و از عقیده و راز آن پیجویی میکردم. به او میگفتم: چرا در امور دینی کوتاهی میورزی؟ اگر به آخرت ایمان داری چرا خود را برای آن آماده نمیسازی و آن را به دنیا میفروشی؟ این حماقت است. تو که دو را به یکی نمیفروشی، چگونه آنچه که برایش پایانی نیست در برابر روزهای محدود میفروشی؟ و اگر ایمان نداری پس کافر هستی. پس به خود بیندیش و برای خود ایمان فراهم کن. به علتِ کفرِ خفی خود بنگر که همان مذهب باطنی توست. و همان باعث شده است تا گستاخ شوی. تو برای آنکه خود را پیرو مذهب نشان دهی از بر زبان راندنِ عقاید خود طفره میروی. کسی میگفت: این موضوع اگر درست باشد در این میان عالمان میباید نسبت به آن محافظت بیشتری از خود نشان دهند. درحالیکه فلانی که از مشاهیر فاضل است نماز نمیگزارد و شراب مینوشد، و آن دیگری اموال اوقاف و یتیمان را میخورد؛ فلانی حقوقبگیر پادشاه است و از حرام پرهیز نمیکند، و دیگری در برابر قضا و شهادت رشوه میگیرد و مثالهای بسیاری از اینگونه ...
گویندهی دوم که ادعای دانش تصوف میکند گمان میکند که به جایگاهی نائل شده است که بینیاز از عبادت است. گویندهی سوم شبههی دیگر از شبهات اهل اباحه دلیل میآورد. همهی اینان کسانی هستند که از راه تصوف گمراه شدهاند.
گویندهی چهارم که با باطنیان دیدار داشت میگفت: حق مشکل است و راه رسیدن به آن فرد بسته به اختلاف دربارهی آن بسیار است. پیروان هیچیک از مذاهب بر دیگری برتری ندارد. حال آنکه دلایل عقل در تعارض با یکدیگر میباشند. اعتمادی به اهل رأی نیست، آنکس که به مذهب باطنیان فرا میخواند دلیل در دست ندارد. پس چگونه از شک به یقین برسم؟
گویندهی پنجم میگفت: آنچه بر زبان میرانم برگرفته از تقلید نیست. من فلسفه خواندهام و حقیقت نبوّت را درک کردهام، که حاصل آن به حکمت و مصلحت باز میگردد. زیرا حاصل نبوّت، حکمت است و مصلحت و مقصود از عبادات دور نگه داشتن عوام از برخورد و کشمکش و فرو رفتن در شهوات است. حال آنکه من از جملهی عوام جاهل نیستم تا وارد دایرهی تکلیف شوم. من از حکیمان هستم که از حکمت پیروی میکنم. من به آن بینایم و از این که بصیرتی دارم از تقلید بینیازم.
این سرانجام کسانی است که فلسفهی الهی را از طریق کتابهای ابن سینا و فارابی فرا گرفتهاند. اینان خود را با اسلام زیبا ساختهاند چه بسا یکی از آنان را ببینی که در حال خواندن قرآن است و در جماعات و نمازها حاضر شود و شریعت را با زبان بزرگ دارد ولی با وجود این، دست از شرب خمر بر نمیدارد و خود را به انواع فسق و فجور آغشته است. و چون به او گفته شود: اگر نبوّت درست نیست چرا نماز میگزاری؟ چه بسا در پاسخ گوید: به دلیل ریاضت بدن و بنا بر عادت همشهریان و برای حفظ مال و فرزندان. چه بسا گفته شود: شریعت درست است و نبوّت حق. و یا گفته شود: چرا شراب مینوشی؟ در پاسخ گوید: از شراب نهی شده زیرا موجب دشمنی و کینه میشود ولی من با حکمت خویش از آن به دور میباشم. بلکه برای آنکه به تیزی ذهن و درک خویش بیفزایم مینوشم. تا جایی که ابن سینا در وصیت خویش که در کتابهایش موجود است گوید: با خداوند چنان و چنان عهد کرده بودم تا شرع را بزرگ شمارم و در عبادات دینی کوتاهی نورزم و شراب را نه از روی هوس بلکه برای مداوا و شفا بنوشم. چرا که منتهای نوشیدن شراب صفای ایمان است و التزام به پرستش و من شراب را برای درمان مینوشم.
▫️امام محمّد غزالی
▫️المنقذ من الضلال، ترجمهی سید ناصر طباطبایی، ص ۵۴-۵۵
📄 @reqa_a
29.03.202507:22
◾️فلاسفه
▫️فریدریش نیچه
▫️غروب بتها، نکتهها و اندرزها، ۱۱
📄 @reqa_a
آیا خر میتواند تراژیک باشد؟ زیر باری درهم شکستن که نه توان کشیدنش را داری نه امکانِ زمین گذاشتنش را: موردِ فلاسفه.
▫️فریدریش نیچه
▫️غروب بتها، نکتهها و اندرزها، ۱۱
📄 @reqa_a
20.12.202408:59
◾️دیانت و روحانیت در زمان ساسانیان
▫️آرتور کریستینسن
▫️ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی، ص ۸۳-۸۶
📄 @reqa_a
هیئت روحانیان با دخالتی که در امور عرفی میکردند، آن امور را جنبه مقدس و رنگ دیانتی میبخشیدند. این طایفه در کلیه مواردی که در زندگانی افراد پیش میآمد، حق مداخله داشتند و میتوان گفت که هر فردی من المهد الی اللحد در تحت نظارت و سرپرستی روحانیان بود. «عموم مردمان مغان را مقدس شمرده، احترام میکردند. امور عامه خلق بر طبق نصایح و موافق پیشبینی مغان ترتیب و تمشیت میگرفت و مخصوصاً در دعاوی اشخاص دقت میکردند و با نهایت مواظبت جریان وقایع را در نظر گرفته، فتوا میدادند و ظاهراً هیچ چیزی را مردمان درست و قانونی نمیدانستند مگر آنکه به تصدیق مغی رسیده باشد.»[...]
اسباب قدرت روحانیان فقط این نبود که از جانب دولت حق قضاوت داشتند و ثبت ولادت و عروسی و تطهیر و قربانی و غیره با آنان بود، بلکه علت عمده اقتدار آنان داشتن املاک و زمینهای زراعتی و ثروت هنگفت بود که از راه کفارههای دینی و عشریه و صدقات عاید آنان میشد. در عمل این طایفه استقلال تام داشتند و میتوان گفت که دولتی در دولت تشکیل داده بودند. حتی در زمان شاهپور دوم کشور ماد و خصوصاً ایالت آذرآبادگان را کشور مغان میشمردند. [...]
اگر در بعضی نواحی نسبت به دین رسمی کشور نغمه مخالفتی برمیخاست و بنابر رسم زمانه محکمه خاصی برای تحقیق و تفتیش امر دایر میشد، شخص موبدان موبد نیز در آن محاکمه دخالت تام مییافت. شاه در جمیع مواردی که با مذهب تماس داشت، رأی موبدان موبد را میخواست. [...]
روحانیان در روابط خود با جامعه وظایف متعدد و مختلف داشتند از قبیل: اجرای احکام طهارت و گوش سپردن به اعترافات گناهکاران و عفو و بخشایش آنان و تعیین میزان کفارات و جرائم و انجام دادن تشریفات عادی هنگام ولادت و بستن کستی (کمربند مقدس) و عروسی و تشییع جنازه و اعیاد مذهبی.
▫️آرتور کریستینسن
▫️ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی، ص ۸۳-۸۶
📄 @reqa_a
Shown 1 - 8 of 8
Log in to unlock more functionality.