Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

View

Инсайдер UA

View

ندانستم.

بالاخره یه ‌روز دریا رو می‌بینم.

@aliptodaybot
.
https://t.me/HarfChatBot?start=596e5feb8b1f

TGlist rating

TypePublic

Verification

Not verified

Trust

Not trusted

Location

LanguageOther

Channel creation dateDec 27, 2023

Added to TGlist

Mar 25, 2025

I own this channel

History of changes

Statistic of Telegram Channel ندانستم.

More details

Subscribers

1 057

24 hours

10%Week

181.7%Month

18020.5%

Citation index

0

Mentions0Shares on channels0Mentions on channels0

Average views per post

278

12 hours214

40.3%24 hours2780%48 hours343

46.4%

Engagement rate (ER)

2.52%

Reposts7Comments0Reactions0

Engagement rate by reach (ERR)

26.3%

24 hours

0.02%Week

5.56%Month

33.22%

Average views per ad post

105

1 hour00%1 – 4 hours00%4 - 24 hours00%

More details

Connect our bot to the channel to find out the gender distribution of this channel's audience.

Total posts in 24 hours

0

Dynamic

Latest posts in group "ندانستم."

All posts

19.05.202521:33

اردی نات سو بهشت هم داره تموم میشه، از این بابت خوشحالم. از تموم شدن هر ماهی که منو دوباره به زمستون و سرما برسونه خوشحال میشم.

18.05.202522:20

18.05.202522:05

شب شد دوباره. کنار هم بایستید و سپرهاتون رو به هم بچسبونید و حالت تدافعی بگیرید. شمشیرها و نیزه‌ها رو از غلاف دربیارید و از هم جدا نشید. از دور صدای پای اسب‌های ارتش تاریکی به گوش می‌رسه، نترسید. امشب هم می‌گذره و دوباره طلوع خورشید رو خواهیم دید. [در دقایق ابتدایی جنگ تیری از کمانی نامعلوم به نزدیک قلبش اصابت می‌کند، تیر را می‌شکند و مثل جان اسنو در سکانس مشهور اپیزود نبرد حرامزاده‌ها - تک و تنها - با شمشیری در دست مقابل تاختِ لشکر تاریکی می‌ایستد.]

18.05.202514:32

دوباره آدم لطیف و مهربونی شدم. فداکار شدم و می‌بخشم. اگه می‌تونستم روحم رو از کالبدم می‌کشیدم بیرون و به یه آدم رندوم تو خیابون تعارفش می‌کردم، شاید یه‌جایی به‌دردش بخوره. به کهن‌سال‌ها و بچه‌ها لبخند می‌زنم. دستم رو می‌ذارم زیر چونه‌م و با تبسم به گلدون‌ها نگاه می‌کنم. با حوصله نقابام رو می‌چینم و اونی که از همه بااحساس‌تره رو انتخاب می‌کنم. امروز نوبت نقاب مهربونیه، چقدر زندگی زیباست.

18.05.202513:45

اگه جایی باشه که بهتر از هر موقعیت دیگه بتونم صدای خودم رو بشنوم داخل آبه. همون لحظه که آب با تمام زورش بهم فشار میاره تا متوجهم کنه اینجا قلمرو اونه، همون موقع که صدای بقیه که بیرون از آب صحبت می‌کنن نامفهومه، همون ثانیه‌ که تمام تمرکزم روی بیشتر نگه‌داشتن نفسمه، چشمام رو می‌بندم و منتظر می‌مونم تا کسی که در من زندگی می‌کنه به حرف بیاد. [ناگهان در آخرین لایه ذهن و در تاریکی مطلق چهره‌ای - بی‌حوصله - پدیدار می‌شود، طلبکارانه می‌پرسد:
- چی می‌خوای؟
- راه زندگی رو.
- راه خاصی نداره، زندگی کن.
- همین؟
- آره همین. الانم زود برو بیرون تا خفه نشدی.
- نِمیرم.
- به من ربطی نداره. خداف...
- نه نه صبر کن!
- چیه؟
- من کی‌ام؟
- نمی‌دونم. یکی مثل بقیه.
- اگه بخوام تو زندگ...
[صدای سوتِ گنگ و ممتد غریق‌نجات کانکشن را قطع می‌کند. چشمانش را باز می‌کند و سراسیمه خودش را به روی آب می‌رساند. نفس‌ نفس‌ زنان به کف استخر خیره می‌شود. چهره زیر آب پدیدار می‌شود، لبخند معناداری می‌زند و دوباره محو می‌شود.]

18.05.202513:45

17.05.202508:51

منتظر روزی‌ام که نمی‌دونم چه روزیه و نمی‌دونم چه اتفاقی قراره توش بیفته. یکی از شخصیت‌هام افتاده دنبال انجام کارهای روزمره و گذران زندگی، اون یکی شخصیتم تو یه اتاق خالیِ کوچیک با دیوارهای سفید رنگ نشسته رو صندلی و خیره به در منتظره. منتظر یه شادی بزرگه. منتظر خوشحالی‌ای که نشه اندازه‌ش گرفت. می‌دونه که یه روزی شادی در رو می‌شکنه و بغلش می‌کنه. همزمان یکی دیگه از شخصیت‌هام تو یه اتاق نمور و تاریک قایم شده پشت یکی از ستون‌ها و از غم فرار می‌کنه. می‌دونه که غم بی‌‌سروصدا میاد. کل شکاف‌ها و درزها رو پوشونده تا یه موقع غم به اتاق رخنه نکنه.

15.05.202518:32

ترس مادامی که یه حس گذرا باشه قابل کنترله اما اگه بهش اجازه بدی وارد خونت بشه و توی رگ‌هات جریان داشته باشه دیگه قابل کنترل نیست. مغزت از کار میفته و تبدیل به موجودی میشی که هیچ کاری ازش بعید نیست. ناخواسته ممکنه تبدیل به هیولا شی. ترسِ زیاد به اندازه‌ی زیادی شجاع بودن خطرناکه. درون مایه سریال وحشی ترسیدن و دروغ‌های ناشی از اونه. جواد آقا و هومن جون خیلی خوب تونستن از عهده به نمایش گذاشتنش بر بیان.

15.05.202514:11

نمی‌تونستم برای چشمای همیشه نگرانم کاری کنم. زود منو لو می‌دادن. به خاطر همین، تمرین می‌کردم کمتر به آدم‌ها نگاه کنم، نمی‌تونستم. دائما دنبال یه چیزی می‌‌گشتن، چیزی که بتونه آرومشون کنه، انگار به چیزی که می‌دیدن قانع نبودن. دلم می‌خواست داخل ذهن بقیه رو ببینم، بعضی موقع‌ها دوست داشتم با چشمام سر آدم‌ها رو بشکافم و به داخل جمجمه‌شون تونل بزنم. ببینم آدم بودن از نظر اون‌ها یعنی چی. نمی‌تونستم. سال‌ها گذشت، از بالا ‌نگه‌داشتن سرم خسته شده بودم. بعد از مدتی خودبه‌خود رو به پائین متمایل شد، اون‌قدر پائین رفت تا اینکه چشمم به قلبم افتاد. همه جواب‌ها اون‌جا بود، پیش خودم.

14.05.202522:24

آهنگ مناسب این‌موقع. حس می‌کنم باید راجع‌بهش یه چیزی بگم ولی خود رامین جان به قدر کافی و وافی منظور رو رسونده. هیاهوی امروز رو فراموش کنید و از جنجال فردا نترسید. شب بخیر.

14.05.202522:23

بی‌کلام -
chemidoonestam

14.05.202519:54

کارمندهای بخش تولید محتوای مغزم دیگه مثل سابق کار نمی‌کنن. به جون هم افتادن. قدیمی‌ها هر کارمند جدیدی که اضافه میشه رو می‌کشن. به نشونه اعتراض هر کلمه‌ای که به دستشون می‌رسه رو تیکه‌پاره می‌کنن تا به دست من نرسه. امروز بعد از مدت‌ها رفتم بهشون سر بزنم، همه جا تاریک بود، وسیله‌ها شکسته شده بودن و یه چراغ نیم‌سوز از ته سالن روشن و خاموش می‌شد. حین آروم قدم‌ برداشتن پام خورد به یه چیزی، دیدم جمله‌ساز جدیدم افتاده روی زمین و کلی خون ازش رفته، با ترس چراغ‌ها رو روشن کردم، روی دیوار با خون نوشته شده بود: "بالاخره اومدی؟ سلام دوست قدیمی."

14.05.202515:30

بی‌کلام -
chemidoonestam

14.05.202515:29

Deleted15.05.202500:11

14.05.202508:18

آهنگ زیبایی بشنوید از شادمهر عقیلی وقتی که هنوز شادمهر بود نه این خواننده‌ای که دیگه نمی‌شناسمش.

فکتِ احتمالا بی‌اهمیت: مونا برزویی برای شادمهر حکم حسین صفا برای چاوشی رو داشت. جایی که ترانه‌سرا و خواننده به اوج فهم و تعامل از چیزی که از هم می‌خوان می‌رسن. بعد از آهنگ تقدیر، این آهنگ اثر شاخصِ همکاری شادمهر و خانم برزوئیه.
- chemidoonestam

All posts

Nothing found 😢

More details

Records

20.05.202507:44

1.1KSubscribers

05.03.202523:59

0Citation index

13.05.202510:52

2.2KAverage views per post

03.05.202512:51

105Average views per ad post

02.05.202521:01

15.24%ER

13.05.202500:32

214.04%ERR

Growth

More details

Subscribers

Citation index

Avg views per post

Avg views per ad post

ERR

More details

Popular posts ندانستم.

All posts

01.05.202518:27

بی‌کلام -
وایب اون لحظه‌ای رو میده که آخر شب با ماشینت دوستات رو رسوندی خونه‌هاشون و حالا خودت تنها داری تو اتوبان می‌رونی و برمی‌گردی خونه. شیشه رو یه‌کم می‌کشی پائین، باد خنک می‌خوره به کله‌ت، دستت رو می‌بری بیرون، جریان زنده بودن رو توی رگ‌هات حس می‌کنی. رهگذرها رو می‌بینی که هر کدوم دنبال یه کاری‌ان. پشت چراغ‌ قرمز می‌ایستی و زل می‌زنی به ماشین جلویی و به مفهوم تنهایی فکر می‌کنی.
@chemidoonestam

Deleted15.05.202500:11

14.05.202508:18

08.05.202508:07

روزانه با آدم‌های زیادی صحبت می‌کنم ولی باهاشون مکالمه واقعی ندارم. کمبود خنده و دوست برای وقت‌گذروندن و موضوع برای حرف زدن ندارم اما منِ واقعیم رو به کسی نشون نمیدم. اون آدمی که دستش رو بگیرم و با خودم ببرمش به پائین‌ترین طبقه‌ شخصیتم تا چیزهایی که اون‌جا قایم کردم رو بهش نشون بدم نیست. فکر می‌کنم تنهایی یعنی همین: نداشتن مکالمات واقعی.

08.05.202508:43

پروسه گوش دادن به این آهنگ مثل پروسه پختن دیزی سنگیه. باید بذاریش رو حرارت ملایم قلبت و بهش فرصت بدی تا خوب توی وجودت جا بیفته. محتوای کلی آهنگ مرثیه‌‌‌ست، مرثیه‌ای برای فرزندی که هرگز به دنیا نیومد.
- chemidoonestam

14.05.202522:23

بی‌کلام -
chemidoonestam

08.05.202507:48

بی‌کلام -
یکی دیگه از شاهکارهای عمو لودویکو. آدم بعد از شنیدنش دوست داره پاشه یه‌ کاری کنه. مهم نیست چه‌ کاری، فقط یه چیزی از درونش فریاد می‌زنه پاشو با زندگیت یه کاری کن.
- chemidoonestam

07.05.202506:52

بی‌کلام -
وقتی می‌شنومش تبدیل به گیاهی میشم که آسفالت رو می‌شکافه و جوونه می‌زنه.
- chemidoonestam

04.05.202508:52

مشکل اینکه آدم خودش رو دوست‌نداشتنی بدونه این نیست که هر لحظه دوست داره از بقیه پنهان شه و دائم با درد و رنج روحی دست و پنجه نرم کنه، مشکل اینه که اگر کسی پیدا شد که بخواد دوسش داشته باشه باهاش مقابله می‌کنه. نمی‌تونه خلاف نظری که خودش ته دلش نسبت خودش داره رو بپذیره. اگه کسی پیدا شد که بخواد از این چاه نجاتش بده از همون ته چاه فریاد می‌زنه که برو، من لیاقتم اینه که اینجا باشم، حق من این نیست که نجات داده بشم.

14.05.202515:30

بی‌کلام -
chemidoonestam

07.05.202507:02

بی‌کلام -
وقتی که توی شهر غریب گم شدی و نمی‌دونی چه‌جوری سر از اونجا درآوردی. وسط خیابون ایستادی، سرگردون دور خودت می‌چرخی و هر چهره‌ای که می‌بینی غریبه‌ایه که بی‌اعتنا از کنارت رد میشه.
- chemidoonestam

10.05.202509:50

بی‌کلام -
این آهنگ رو نمی‌دونم در چه شرایطی باید گوش داد. وقتی بهش گوش میدم حس می‌کنم کوطولهو از اعماق اقیانوس اسمم رو صدا می‌زنه و شیره وجودم رو طلب می‌کنه.
- chemidoonestam

12.05.202508:02

من نمی‌خوام تو مسابقه دیده شدن شرکت کنم. نمی‌خوام هر لحظه حس کنم از بقیه جا موندم و باید با زندگیم یه کاری کنم. نمی‌خوام عمرم رو اسراف کنم. نمی‌خوام همه‌چیز رو انباشت کنم بدون اینکه فرصتی برای فکر کردن روی انباشته‌ها داشته باشم. نمی‌خوام برای عقب نیفتادن از بقیه هر کاری کنم. من اون آدمی‌ام که رفته تماشای مسابقه دو، هم‌زمان که بین تماشاگرها نشسته و دونده‌ها مشغول دویدنن و باقی تماشا‌کننده‌ها توی سر و کله هم می‌زنن توی اون شلوغی حواسش پرت شده به پرواز یه پروانه، به جای تماشای دویدن بقیه، چشماش مسیر پرواز اون پروانه رو دنبال می‌کنن. اگر تنها دلیل به دنیا اومدنم تماشای همین صحنه باشه از زندگیم راضی‌ام.

05.05.202518:01

به نظر من از همه عاقل‌تر کسی‌ست که حداقل یک‌بار در ماه خودش را دیوانه خطاب کند. چنین قدرتی این روزگار نایاب است - داستایفسکی

05.05.202508:34

به هر طریقی اضطراب رو می‌زنم کنار و میرم گوشه اتاق می‌شینم و یه کتاب می‌گیرم جلوی صورتم و ادای کتاب خوندن درمیارم که باهاش چشم تو چشم نشم. یه کم کتاب رو میارم پائین تا زیر چشمی ببینم داره چیکار می‌کنه، از دور می‌بینمش که بهم خیره شده، دستش رو گذاشته روی میز و خیلی آروم چهار انگشتش رو با ضرب تیک تاک ساعت به میز می‌کوبونه، انگار منتظر چیزیه. کتاب رو دوباره می‌گیرم جلوی صورتم، آب دهنم رو قورت میدم، چشمام رو می‌بندم و به خودم تلقین می‌کنم که نیست. چند لحظه بعد دوباره زیرچشمی بهش نگاه می‌کنم، غیبش زده. خوشحال کتاب رو از جلوی صورتم میارم پائین و یه نفس راحت می‌کشم. یه‌دفعه یه صدای غرش نزدیک‌شنونده از توی دیوار می‌شنوم که داره نزدیک و نزدیک‌تر میشه، نمی‌تونم تکون بخورم، حس می‌کنم الانه که دیوار شکافته شه، در یک آن دست‌ها و شاخک‌های دراز اضطراب که حالا با چهره‌ واقعی به سراغم اومده از جای‌جای دیوار بیرون می‌زنه و چند دور دور بدنم می‌پیچه و کل وجودم رو شکار می‌کنه. دیگه چیزی نمی‌بینم. از اعماق وجودم پژواک صدای گریه‌ بچه‌ای میاد که تک و تنها توی کوچه گم شده و راه برگشت به خونه رو بلد نیست.

17.05.202508:51