19.04.202510:47
خانواده ایرانی، مهمترین گروه مرجع رفتارها و نگرشها در ایران است، و توانسته همزمان با اتکای به سنت، خود را با تغییرات ناشی از مدرنتیه هم هماهنگ سازد. نگاهی به بخش ارزشها و هنجارهای خانوادگی در موج چهارم ارزشها و نگرشها (۱۴۰۲) و تفاوت آن با موجهای گذشته این پیمایش, و همچنین بخش سرمایه خُرد در پیمایشهای سرمایه اجتماعی موید این تغییرات است.
اما خانواده ایرانی در حال فرسایش است، زیرا به اجبار بار زیادی را بر عهده گرفته است و مجبور است رفع کاستیهای دولت در آموزش کارآمد نوجوانان، درآمد حداقلی برای زندگی جوانان، و کمک برای تامین مسکن زوجهای جوان را خود برعهده بگیرد.
نظام سیاسی بهتر است بجای مداخلات و سیاستگذاریهای غیرضروری و گاه زیانآور در حوزه خانواده، وظایف ضروری خود را انجام دهد. و اجازه بدهد که خانواده ایرانی به عنوان موفقترین نهاد اجتماعی در ایران، مدیریت تغییرات در حوزه خانواده و جامعهپذیری را خود بر عهده بگیرد.
اما خانواده ایرانی در حال فرسایش است، زیرا به اجبار بار زیادی را بر عهده گرفته است و مجبور است رفع کاستیهای دولت در آموزش کارآمد نوجوانان، درآمد حداقلی برای زندگی جوانان، و کمک برای تامین مسکن زوجهای جوان را خود برعهده بگیرد.
نظام سیاسی بهتر است بجای مداخلات و سیاستگذاریهای غیرضروری و گاه زیانآور در حوزه خانواده، وظایف ضروری خود را انجام دهد. و اجازه بدهد که خانواده ایرانی به عنوان موفقترین نهاد اجتماعی در ایران، مدیریت تغییرات در حوزه خانواده و جامعهپذیری را خود بر عهده بگیرد.
Пераслаў з:
روزنوشتههای سمیه توحیدلو

13.04.202513:50
برای آغاز
🔹 از روزهایی که وبلاگ مینوشتیم زمان زیادی گذشته است. روزگاری که نوشتن گیرِ شمارش کلمات نبود. کلمات به سادگی جریان مییافتند و ما تازه از وب دو، ارتباطات اجتماعی - وبلاگی را آموخته بودیم. به مرور هرچه گذشت، نوشتهها کم و کمرنگتر شد و ارتباطات پررنگتر. ارتباطات دیگر با کلمات جاری نمیشد. از طرفی کلمات هزینهزا شدند، آنقدر که تمایل به گردآوردن این تمرینهای نوشتن را به صلاح نمیدیدم. بعد از رونق کانال تلگرامی در فضای اندیشهورزی، به همان دلایل در برابر داشتن کانال تلگرامی مقاومت کردم.
🔸 بعد از چند سال چشم باز کردم و دیدم نوشتهها و کارهای خودم را هم نمیتوانم پیدا کنم. قلمم برای نوشتن از وضعیت روز و روزگار نه تنها مصلحتسنجی که کارکتر شماری هم میکند. گویی در جام دیگری مسابقهای بود که میدان مسابقه هرآنکس که عاشق کلمات است نبود.
🔹 به خودم قول داده بودم در سال جدید جایی برای جمعآوری نوشتهها و نوشتنهای بلند مدت به جز توییتر (ایکس) @smto برای خودم دست و پا کنم. جایی که قبلتر برای خودم ساخته بودم را مرتب کردم. تعداد محدودی از پراکندهگوییهای توییتر را منتقل کردم و این کانال را ساختم.
🔸 اینجا میخواهم از برنامه پژوهشیام بنویسم. درباره حساسیتهای اجتماعی و جامعه قلم بزنم. از کتابهای خوانده یا شنیده شده بنویسم. آمار و اعداد به درد بخور برای تحلیلهای اجتماعی را جمعآوری بکنم. تا حد امکان مراوده علمی و نظری با دوستان و عزیزانی داشته باشم که بسیار بیشتر و پیشتر در این فضا بودهاند.
🔹 حضور در شبکههای اجتماعی ارتباط مستقیمی دارند با تشویق و دیده و شنیده شدن. تعاملات و انتقادات و اصلاح رویهها از همین مسیر است. طبیعی است مانند هر فردی دیگر از بازنشر این پست یا معرفی این کانال به دوستداران این مباحث خوشحال
خواهم شد.
#یادداشت
🔹 از روزهایی که وبلاگ مینوشتیم زمان زیادی گذشته است. روزگاری که نوشتن گیرِ شمارش کلمات نبود. کلمات به سادگی جریان مییافتند و ما تازه از وب دو، ارتباطات اجتماعی - وبلاگی را آموخته بودیم. به مرور هرچه گذشت، نوشتهها کم و کمرنگتر شد و ارتباطات پررنگتر. ارتباطات دیگر با کلمات جاری نمیشد. از طرفی کلمات هزینهزا شدند، آنقدر که تمایل به گردآوردن این تمرینهای نوشتن را به صلاح نمیدیدم. بعد از رونق کانال تلگرامی در فضای اندیشهورزی، به همان دلایل در برابر داشتن کانال تلگرامی مقاومت کردم.
🔸 بعد از چند سال چشم باز کردم و دیدم نوشتهها و کارهای خودم را هم نمیتوانم پیدا کنم. قلمم برای نوشتن از وضعیت روز و روزگار نه تنها مصلحتسنجی که کارکتر شماری هم میکند. گویی در جام دیگری مسابقهای بود که میدان مسابقه هرآنکس که عاشق کلمات است نبود.
🔹 به خودم قول داده بودم در سال جدید جایی برای جمعآوری نوشتهها و نوشتنهای بلند مدت به جز توییتر (ایکس) @smto برای خودم دست و پا کنم. جایی که قبلتر برای خودم ساخته بودم را مرتب کردم. تعداد محدودی از پراکندهگوییهای توییتر را منتقل کردم و این کانال را ساختم.
🔸 اینجا میخواهم از برنامه پژوهشیام بنویسم. درباره حساسیتهای اجتماعی و جامعه قلم بزنم. از کتابهای خوانده یا شنیده شده بنویسم. آمار و اعداد به درد بخور برای تحلیلهای اجتماعی را جمعآوری بکنم. تا حد امکان مراوده علمی و نظری با دوستان و عزیزانی داشته باشم که بسیار بیشتر و پیشتر در این فضا بودهاند.
🔹 حضور در شبکههای اجتماعی ارتباط مستقیمی دارند با تشویق و دیده و شنیده شدن. تعاملات و انتقادات و اصلاح رویهها از همین مسیر است. طبیعی است مانند هر فردی دیگر از بازنشر این پست یا معرفی این کانال به دوستداران این مباحث خوشحال
خواهم شد.
#یادداشت
Пераслаў з:
خیابان جمهوری

05.04.202514:45
مسائل اخلاقی اجتماعی، علت عقب ماندگی جامعه ایران تعریف شده
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️ما از زمانی که درگیر غرب شدیم (میگویند از زمان جنگهای ایران و روس که عباسمیرزا متوجه عقب ماندگی ایران شد) دنبال راههایی برای گذر از این عقب ماندگی بودیم. مدرنیزاسیون دنبال شد، مدرنیته دنبال شد، تیپهایی مثل سیدجمال و بعدا مشروطه، غرب و استعمار دلیل عقب ماندگی اعلام شد و… همه اینها با هم بودند.
▫️به تدریج تا دوره پهلوی دوم یک رگههایی آمد که علت عقب ماندگی ما خودمان هستیم و رفتارهایمان. تا سال ۴۳ که مرحوم جمالزاده کتاب «خلقیات ما ایرانیان» را نوشت و دیگر اوجش است که مسئله عقب ماندگی جامعه ایران مسئله اخلاقی اجتماعی تعریف شد.
▫️در دهههای بعد و تا الان میدانید پرفروشترین کتابهای علوم اجتماعی، ژانر خلقیات است. ما کاری نداریم که واقعا جامعه ایران مسئله اخلاقی دارد یا ندارد اما همینکه مردم چنین کتابهایی را میخرند نشان میدهد یک جایی یک مسئلهای وجود دارد.
▫️مردم ایران معتقدند که ما از نظر وضعیت اخلاقی وضعیت خوبی نداریم. کتابهای خلقیات هم همین را میگویند.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️ما از زمانی که درگیر غرب شدیم (میگویند از زمان جنگهای ایران و روس که عباسمیرزا متوجه عقب ماندگی ایران شد) دنبال راههایی برای گذر از این عقب ماندگی بودیم. مدرنیزاسیون دنبال شد، مدرنیته دنبال شد، تیپهایی مثل سیدجمال و بعدا مشروطه، غرب و استعمار دلیل عقب ماندگی اعلام شد و… همه اینها با هم بودند.
▫️به تدریج تا دوره پهلوی دوم یک رگههایی آمد که علت عقب ماندگی ما خودمان هستیم و رفتارهایمان. تا سال ۴۳ که مرحوم جمالزاده کتاب «خلقیات ما ایرانیان» را نوشت و دیگر اوجش است که مسئله عقب ماندگی جامعه ایران مسئله اخلاقی اجتماعی تعریف شد.
▫️در دهههای بعد و تا الان میدانید پرفروشترین کتابهای علوم اجتماعی، ژانر خلقیات است. ما کاری نداریم که واقعا جامعه ایران مسئله اخلاقی دارد یا ندارد اما همینکه مردم چنین کتابهایی را میخرند نشان میدهد یک جایی یک مسئلهای وجود دارد.
▫️مردم ایران معتقدند که ما از نظر وضعیت اخلاقی وضعیت خوبی نداریم. کتابهای خلقیات هم همین را میگویند.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
27.03.202512:11
دوقطبیساز و دوقطبیسازی همیشه بوده، دوقطبیپسندی است که مساله است و مشکلساز؛ یعنی تمایل آشکار ابزارهای ترویجی حکومت به دوقطبیسازها.
نظام سیاسی، همانند عدلیه، باید به همه مردم، با هر گویش و گرایش، به یک چشم بنگرد، و در دستهبندیهای مردمان بیطرف و بینفع باشد.
نظام سیاسی، همانند عدلیه، باید به همه مردم، با هر گویش و گرایش، به یک چشم بنگرد، و در دستهبندیهای مردمان بیطرف و بینفع باشد.
11.03.202503:46
بر اساس پیمایشهای ملی، اکثریت قاطع جامعه ایران موافق عفاف و بیشتر آنها موافق حجاب هستند. اما تنها درصد اندکی از مردم موافق سیاستهای تنبیهی حجاب هستند.
جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.
جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.
30.01.202513:59
آنچه در ورزشگاه آزادی رخ داد، ناپسند هست ولی غیرمنتظره نیست. هتاکی و فحاشی، نگاههای نژادپرستانه و جنسیتزده، و دوقطبیسازی در ورزشگاهها وجود دارد، در جامعه هم دیده میشود.
قدم اولِ اصلاح، باور به نامطلوب بودن و مسئلهمندی وضعیت اخلاقی جامعه است که خود، معلول شرایط زمینهای است.
قدم اولِ اصلاح، باور به نامطلوب بودن و مسئلهمندی وضعیت اخلاقی جامعه است که خود، معلول شرایط زمینهای است.
19.04.202506:05
اکنون خطیر ایران و هشدار از موقعیت ادباری
مصاحبه دکتر محمدعلی اکبری با خبرآنلاین
محمدعلی اکبری، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در گفتگو با خبرآنلاین (۲۰ فروردین ۱۴۰۴، اینجا) در باره «اکنون خطیر ایران» صحبت میکند. به نظر او، مهم ترین بخش از کار مورخان بزرگ، گفتن از « تاریخ اکنون» یا «گفتنِ تاریخی وضعیت اکنون زمانهی خود» بوده است.
در پاسخ به این پرسش که اکنون ایران را در کدام دسته از اکنونیات باید جای داد؛ اکنون روالمند، اکنون بی قرار، اکنون تهی و.... پاسخ میدهد که از منظر «تاریخ اکنون»، اکنون ایران را باید «اکنون خطیر» نامید.
ویژگی نخست اکنون خطیر ایران، تجمیع مخاطرات است یعنی مخاطرات به صورت انباشتی، هم افزا و پیچیده، از قله به سوی دامنه سرازیر می شوند. انواع ناترازی ها در سطوح اقتصادی ، حکمرانی، سرمایه اجتماعی، بین المللی و انسجام اجتماعی، همگی سویه های مختلفی از مخاطرات ایران است، که اکنون همزمان با هم سررسیده شده اند. به بیانی دیگر بدهی های تاریخمند شامل مشکلات و بحران ها، یکجا «سررسید» شده اند. ویژگی دوم آن، لزوم اتخاذ تصمیمات سخت، دشوار، و تاریخ ساز است. در زمانه مخاطرات تجمیع شده با فرارسیدن سررسید آن ها، نمی توان تصمیمات اساسی و مهم را به فردا واگذار کرد. اکنون زمان تصمیمات بسیار سخت است. این تصمیمات سخت نه فقط ناظر به حکومت کنندگان و نظام حکمرانی که متوجه روشنفکران، نخبگان و جامعه ایران نیز هست.
«خطیر بودن به این معنا است که اگر درک نکنیم که با چه امکانات و محدودیت هایی برای مواجهه با این امر خطیر روبه روهستیم، آن زمان در موقعیتی قرار می گیریم، که قدمای ما به آن موقعیت ادباری می گویند. بیهقی به عنوان حکیم مورخ، در داستانی که در گزارش منازعه پدریان و پسریان و جانشینی محمود است، با اشاره به شکست محمد به عنوان یکی از دو طرف این منازعه، می گوید محمد خیلی تدارک و تلاش کرد تا اوضاع را با حفظ جانشینی به نفع خود تغییر بدهد، اما شکست خورد، زیرا در موقعیت ادباری قرار گرفت.
موقعیت ادباری، یعنی عبور از لحظه طلایی فهم و تصمیم درست. در موقعیت ادباری چه می کنید؟ تدبیر می کنید، اما این تقدیر است که عمل می کند. این تعبیری را که ابوالفضل بیهقی به کار می برد و از یک شعر عربی استفاده می کند و می گوید: چون ادبار آمد، همه تدبیرها خطا شود و زمانه ی «ادبار» ظهور می کند. زمانه ادبار، یعنی دچار شدن به «لعنت و نفرین باد بی نیازی خداوند». این تعبیر، تعبیر بسیار مهم جوینی در تاریخ جهانگشا است. وقتی سپاهیان مغول بخارا را تصرف کردند، سوار بر اسب وارد مسجد جامع بخارا شدند، قرآن ها را زیر پای اسبان ریختند، چنگیز بر منبر پیامبر نشست. سپس یکی از سادات بزرگ شهر امیر امام جلال الدین علی بن الحسن الرَندی که مقتدای سادات ماوراء النهر بود، از رکن الدین امام زاده که از افاضل علمای عالم بود، یک سوال بسیار مهم پرسید و گفت: مولانا ! چه حالتست؟ این که می بینم به بیداریست یا رب یا به خواب؟ گفت: «خاموش باش! باد بی نیازی خداوند است که می وزد، سامان سخن گفتن نیست».
این سخن امام زاده، بیان لحظه ی تاریخی ظهورموقعیت ادباری است که در آن، هنگام تدبیر نیست و تدبیر به خطا می رود. ما در آستانه چنین زمانه ای قرار گرفته ایم. جامعه ، نخبگان ، نیروهای سیاسی ، دوستداران و نظام حکمرانی ایران، باید بدانند ما در چنین زمانه ای قرار گرفته ایم. زمان سررسیدها، فرا رسیده است. این موقعیتهای ادباری چندین وجه مشترک دارند ولی شاید مهمترین آن است که شرایط زمانه تغییر کرده است ولی نیروهای اصلی در چارچوب زمانه قدیم با جهان مواجه میشوند. یعنی هم ذهنیتشان نسبت به تغییرات تاخر دارد و هم عملشان. این عدم تناسب باعث میشود عملشان شبیه تلاش کسانی باشد که در باتلاق فرو رفتهاند. هر چه بیشتر تلاش میکنند، بیشتر فرو میروند. علت آن هم روشن است چون عملشان معطوف به جهان قدیم است ولی جهان قدیم جای خود را به جهان جدید داده است.»
اکبری چهار مثال در باره موقعیت ادباری در تاریخ معاصر ایران میآورد. اول تصمیم محمدرضا پهلوی پس از ۱۳ سال نخستوزیری هویدا، دوم رویکرد احساسی پس از شکست در جنگ اول ایران و روس، سوم در پناه بردن به آلمان در جنگ جهانی اول، و چهارم در داستان ملی شدن صنعت نفت که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد.
مصاحبه دکتر محمدعلی اکبری با خبرآنلاین
محمدعلی اکبری، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در گفتگو با خبرآنلاین (۲۰ فروردین ۱۴۰۴، اینجا) در باره «اکنون خطیر ایران» صحبت میکند. به نظر او، مهم ترین بخش از کار مورخان بزرگ، گفتن از « تاریخ اکنون» یا «گفتنِ تاریخی وضعیت اکنون زمانهی خود» بوده است.
در پاسخ به این پرسش که اکنون ایران را در کدام دسته از اکنونیات باید جای داد؛ اکنون روالمند، اکنون بی قرار، اکنون تهی و.... پاسخ میدهد که از منظر «تاریخ اکنون»، اکنون ایران را باید «اکنون خطیر» نامید.
ویژگی نخست اکنون خطیر ایران، تجمیع مخاطرات است یعنی مخاطرات به صورت انباشتی، هم افزا و پیچیده، از قله به سوی دامنه سرازیر می شوند. انواع ناترازی ها در سطوح اقتصادی ، حکمرانی، سرمایه اجتماعی، بین المللی و انسجام اجتماعی، همگی سویه های مختلفی از مخاطرات ایران است، که اکنون همزمان با هم سررسیده شده اند. به بیانی دیگر بدهی های تاریخمند شامل مشکلات و بحران ها، یکجا «سررسید» شده اند. ویژگی دوم آن، لزوم اتخاذ تصمیمات سخت، دشوار، و تاریخ ساز است. در زمانه مخاطرات تجمیع شده با فرارسیدن سررسید آن ها، نمی توان تصمیمات اساسی و مهم را به فردا واگذار کرد. اکنون زمان تصمیمات بسیار سخت است. این تصمیمات سخت نه فقط ناظر به حکومت کنندگان و نظام حکمرانی که متوجه روشنفکران، نخبگان و جامعه ایران نیز هست.
«خطیر بودن به این معنا است که اگر درک نکنیم که با چه امکانات و محدودیت هایی برای مواجهه با این امر خطیر روبه روهستیم، آن زمان در موقعیتی قرار می گیریم، که قدمای ما به آن موقعیت ادباری می گویند. بیهقی به عنوان حکیم مورخ، در داستانی که در گزارش منازعه پدریان و پسریان و جانشینی محمود است، با اشاره به شکست محمد به عنوان یکی از دو طرف این منازعه، می گوید محمد خیلی تدارک و تلاش کرد تا اوضاع را با حفظ جانشینی به نفع خود تغییر بدهد، اما شکست خورد، زیرا در موقعیت ادباری قرار گرفت.
موقعیت ادباری، یعنی عبور از لحظه طلایی فهم و تصمیم درست. در موقعیت ادباری چه می کنید؟ تدبیر می کنید، اما این تقدیر است که عمل می کند. این تعبیری را که ابوالفضل بیهقی به کار می برد و از یک شعر عربی استفاده می کند و می گوید: چون ادبار آمد، همه تدبیرها خطا شود و زمانه ی «ادبار» ظهور می کند. زمانه ادبار، یعنی دچار شدن به «لعنت و نفرین باد بی نیازی خداوند». این تعبیر، تعبیر بسیار مهم جوینی در تاریخ جهانگشا است. وقتی سپاهیان مغول بخارا را تصرف کردند، سوار بر اسب وارد مسجد جامع بخارا شدند، قرآن ها را زیر پای اسبان ریختند، چنگیز بر منبر پیامبر نشست. سپس یکی از سادات بزرگ شهر امیر امام جلال الدین علی بن الحسن الرَندی که مقتدای سادات ماوراء النهر بود، از رکن الدین امام زاده که از افاضل علمای عالم بود، یک سوال بسیار مهم پرسید و گفت: مولانا ! چه حالتست؟ این که می بینم به بیداریست یا رب یا به خواب؟ گفت: «خاموش باش! باد بی نیازی خداوند است که می وزد، سامان سخن گفتن نیست».
این سخن امام زاده، بیان لحظه ی تاریخی ظهورموقعیت ادباری است که در آن، هنگام تدبیر نیست و تدبیر به خطا می رود. ما در آستانه چنین زمانه ای قرار گرفته ایم. جامعه ، نخبگان ، نیروهای سیاسی ، دوستداران و نظام حکمرانی ایران، باید بدانند ما در چنین زمانه ای قرار گرفته ایم. زمان سررسیدها، فرا رسیده است. این موقعیتهای ادباری چندین وجه مشترک دارند ولی شاید مهمترین آن است که شرایط زمانه تغییر کرده است ولی نیروهای اصلی در چارچوب زمانه قدیم با جهان مواجه میشوند. یعنی هم ذهنیتشان نسبت به تغییرات تاخر دارد و هم عملشان. این عدم تناسب باعث میشود عملشان شبیه تلاش کسانی باشد که در باتلاق فرو رفتهاند. هر چه بیشتر تلاش میکنند، بیشتر فرو میروند. علت آن هم روشن است چون عملشان معطوف به جهان قدیم است ولی جهان قدیم جای خود را به جهان جدید داده است.»
اکبری چهار مثال در باره موقعیت ادباری در تاریخ معاصر ایران میآورد. اول تصمیم محمدرضا پهلوی پس از ۱۳ سال نخستوزیری هویدا، دوم رویکرد احساسی پس از شکست در جنگ اول ایران و روس، سوم در پناه بردن به آلمان در جنگ جهانی اول، و چهارم در داستان ملی شدن صنعت نفت که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد.
08.04.202505:34
سریال پایتخت نشان داد که تلویزیون هنوز رسانه اول کشور است؛ اگر نظرات و گرایشهای عموم مردم را در نظر بگیرد و از دوقطبیکردن جامعه، و نادیده گرفتن سبک زندگی نیمی از جامعه پرهیز کند.
دست مریزاد!
دست مریزاد!


05.04.202506:25
آنچه مهمتر بود، صداقت و صراحت و قاطعیت رئیسجمهور در #برکناری معاون پارلمانی خود و ذکر دلایل واقعی آن بود.
پیش از این، در موارد مشابه، اجبار یا توصیه به استعفا دادن، رواج داشته. هر چند متاسفانه، در بسیاری موارد، رفاقتها و ملاحظات غیرلازم، مانع امر و توصیه به استعفا بوده است.
پیش از این، در موارد مشابه، اجبار یا توصیه به استعفا دادن، رواج داشته. هر چند متاسفانه، در بسیاری موارد، رفاقتها و ملاحظات غیرلازم، مانع امر و توصیه به استعفا بوده است.
Пераслаў з:
یادداشت های حسن انصاری

25.03.202516:35
نو اندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
Пераслаў з:
سیمرغ



01.03.202515:37
آنچه دیروز رخ داد، اهمیت زندگی در شکاف» را برای ایران پررنگ ساخت هدفی استراتژیک برای کشوری که در دفاع از خود در بزنگاه ها» تنها و بی یاور بوده ولی بدلیل جایگاه جغرافیاییش منزوی نبوده. "تنهایی در دفاع" واقعیتی برآمده از ژئوپلیتیک ایران است؛ "انزوا از جهان" اما ریشه در ایدئولوژی حاکم دارد!
همانگونه که افراد را با جسمانیت گذشته و ویژگی هایشان می شناسیم ایران را نیز با جغرافیا تاریخ و فرهنگ آن درک کنیم. فهم این سه گانه نشان می دهد که فرمانروایی بر کشوری با جایگاه ژئو استراتژیک، تاریخی پرفراز و نشیب، و فرهنگ کهن بدون شناخت "تنهایی استراتژیک" به بیراهه میرود.
تنهایی استراتژیک برای فرمانروای ایران اندرزی داده: "هیچگاه متحد استراتژیک نداشتی و در بزنگاه های تاریخی تنها بودی؛ پس از دنباله روی از قدرتهای بزرگ بپرهیز ولی با همه کار کن، "زندگی در شکاف" را بیاموز و درونی بودن "عمق استراتژیک" ایران را درک کن؛ چرا که ملت ایران یگانه متحد توست!"
@Iran_simorgh
همانگونه که افراد را با جسمانیت گذشته و ویژگی هایشان می شناسیم ایران را نیز با جغرافیا تاریخ و فرهنگ آن درک کنیم. فهم این سه گانه نشان می دهد که فرمانروایی بر کشوری با جایگاه ژئو استراتژیک، تاریخی پرفراز و نشیب، و فرهنگ کهن بدون شناخت "تنهایی استراتژیک" به بیراهه میرود.
تنهایی استراتژیک برای فرمانروای ایران اندرزی داده: "هیچگاه متحد استراتژیک نداشتی و در بزنگاه های تاریخی تنها بودی؛ پس از دنباله روی از قدرتهای بزرگ بپرهیز ولی با همه کار کن، "زندگی در شکاف" را بیاموز و درونی بودن "عمق استراتژیک" ایران را درک کن؛ چرا که ملت ایران یگانه متحد توست!"
@Iran_simorgh
10.12.202404:06
بازگشت مداوم به مردم
در ضرورت سنجش مداوم نظام با رضایت مردم به عنوان «ملاک و مناط و معیار و میزان کار»
مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی در عام بودن آن بود. رهبری انقلاب، مشروعیت انقلاب را از همان ابتدا، در تکیه آن به مردم، یعنی توده و عامه مردم، تعریف کرد و تاکنون نیز جمهوری اسلامی بر همین نظر بوده است و اتکای به مردم، ویژگی جمهوری اسلامی و نقطه قوت اساسی آن بوده است.
من در مقالهای با عنوان «بازسازی نظریه مردمی انقلاب اسلامی» در تحلیل جامعهشناختی راهپیمایی ۲۲ بهمن (اینجا)، تلاش کردم تا این رابطه را تبیین کنم و امکان آسیبشناسی مداوم نظام بر اساس دوری و نزدیکی رابطهاش با مردم را تحلیل کنم.
در بخشی از آن مقاله آوردهام که «جسارت بالایی می طلبد که انقلابی، در موعد سالانۀ از پیش تعیین شدهای، تمام حیثیّت خود را به آزمون حضور راهپیمایانۀ مردم بگذارد؛ این نوع تهوّر و شجاعت در هیچ انقلاب دیگری شبیه ندارد. راهپیمایی ۲۲ بهمن، انقلاب مجدّدِ دائمیِ هر سالهای است که انقلاب اسلامی را زنده میکند و تازه نگه میدارد و حضور مردم تا الان باعث شده که انقلاب سرپای خودش بایستد. راهپیمایی ۲۲ بهمن نه «تجدید بیعت با انقلابی که در بهمن ۵۷ انجام شده» است و نه «مراسم گرامیداشت» و «جشن تولّد» انقلاب اسلامی است، بلکه، «تکرار سالانه خود انقلاب اسلامی» است؛ به نوعی «انقلاب مجدّد» است. راهپیمایی ۲۲ بهمن اینگونه نیست که ما به «یاد انقلاب اسلامی» بیرون بیایم و راهپیمایی کنیم، بلکه هر بار انقلاب اسلامی مجدّداً مورد تأیید مردم قرار میگیرد.»
و بر اساس این نظر، هشدار دادم که «جمهوری اسلامی باید مداوماً خودش را با «انقلاب اسلامی» بسنجد و با مردم بسنجد. مردم و رضایت مردم کوچه و بازار، نکتۀ اصلی است. اوّلین نکتهای که حضرت علی(ع) بعد از تذکّرات اخلاقی به مالک اشتر میفرمایند این است که مالک، «صالحین با نظر مردم ارزیابی میشوند».»
جمهوری اسلامی این گونه طراحی شده که رای و نظر مردم، معیار و میزان باشد، و اگر تاکنون توانسته در این زمانه پرآشوب، و منطقه پرتهدید و پردشمن، و علیرغم «تنهایی استراتژیک»، از مرزهای ایران و مردم ایران حمایت کند، بر اساس همین اتکا به مردم بوده است. از این روست که مردم و رضایت آنها، تنها نقطه قوت اصلی و اساسی نظام است و به تعبیر رهبر انقلاب «جلب رضایت مردم زمینهساز جلب رضایت الهی» خواهد شد و «بهترین کارها و محبوبترین کارها آن است که مورد نظر تودهی مردم باشد، آنها را خشنود کند، آنها را راضی کند، هماهنگ با رضایت آنها باشد».
در ضرورت سنجش مداوم نظام با رضایت مردم به عنوان «ملاک و مناط و معیار و میزان کار»
مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی در عام بودن آن بود. رهبری انقلاب، مشروعیت انقلاب را از همان ابتدا، در تکیه آن به مردم، یعنی توده و عامه مردم، تعریف کرد و تاکنون نیز جمهوری اسلامی بر همین نظر بوده است و اتکای به مردم، ویژگی جمهوری اسلامی و نقطه قوت اساسی آن بوده است.
من در مقالهای با عنوان «بازسازی نظریه مردمی انقلاب اسلامی» در تحلیل جامعهشناختی راهپیمایی ۲۲ بهمن (اینجا)، تلاش کردم تا این رابطه را تبیین کنم و امکان آسیبشناسی مداوم نظام بر اساس دوری و نزدیکی رابطهاش با مردم را تحلیل کنم.
در بخشی از آن مقاله آوردهام که «جسارت بالایی می طلبد که انقلابی، در موعد سالانۀ از پیش تعیین شدهای، تمام حیثیّت خود را به آزمون حضور راهپیمایانۀ مردم بگذارد؛ این نوع تهوّر و شجاعت در هیچ انقلاب دیگری شبیه ندارد. راهپیمایی ۲۲ بهمن، انقلاب مجدّدِ دائمیِ هر سالهای است که انقلاب اسلامی را زنده میکند و تازه نگه میدارد و حضور مردم تا الان باعث شده که انقلاب سرپای خودش بایستد. راهپیمایی ۲۲ بهمن نه «تجدید بیعت با انقلابی که در بهمن ۵۷ انجام شده» است و نه «مراسم گرامیداشت» و «جشن تولّد» انقلاب اسلامی است، بلکه، «تکرار سالانه خود انقلاب اسلامی» است؛ به نوعی «انقلاب مجدّد» است. راهپیمایی ۲۲ بهمن اینگونه نیست که ما به «یاد انقلاب اسلامی» بیرون بیایم و راهپیمایی کنیم، بلکه هر بار انقلاب اسلامی مجدّداً مورد تأیید مردم قرار میگیرد.»
و بر اساس این نظر، هشدار دادم که «جمهوری اسلامی باید مداوماً خودش را با «انقلاب اسلامی» بسنجد و با مردم بسنجد. مردم و رضایت مردم کوچه و بازار، نکتۀ اصلی است. اوّلین نکتهای که حضرت علی(ع) بعد از تذکّرات اخلاقی به مالک اشتر میفرمایند این است که مالک، «صالحین با نظر مردم ارزیابی میشوند».»
جمهوری اسلامی این گونه طراحی شده که رای و نظر مردم، معیار و میزان باشد، و اگر تاکنون توانسته در این زمانه پرآشوب، و منطقه پرتهدید و پردشمن، و علیرغم «تنهایی استراتژیک»، از مرزهای ایران و مردم ایران حمایت کند، بر اساس همین اتکا به مردم بوده است. از این روست که مردم و رضایت آنها، تنها نقطه قوت اصلی و اساسی نظام است و به تعبیر رهبر انقلاب «جلب رضایت مردم زمینهساز جلب رضایت الهی» خواهد شد و «بهترین کارها و محبوبترین کارها آن است که مورد نظر تودهی مردم باشد، آنها را خشنود کند، آنها را راضی کند، هماهنگ با رضایت آنها باشد».
16.04.202520:00
تلویزیون، اندکی، در سریال پایتخت، به زندگی مردم، همین مردم کوچه و بازار نزدیک شد و از زندگی معمولی و دغدغههای روزمرهشان گفت، و با این اقبال روبرو شد. حال تصور کنید روزی را که از تلاشِ تاکنونناموفقش برای همشکل کردن اکثریت مردم با یک اقلیت تندرو دست بردارد و به مردم بازگردد!
Пераслаў з:
خیابان جمهوری

06.04.202514:39
خلقیات نویسان، خلقیات را منفی تعریف کردند
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️کلمه خلقیات عمدتا کلمه منفیای است. ما منظورمان از خلقیات مواردی است که ناپسند میشماریمش، نه به اندازهای که جرم باشد ولی ناپسند است. تاریخی هم هست، عمومیت هم دارد و اینها را در همه پهنه ایران میبینیم اما دوست نداریم ولی عمل میکنیم.
▫️کسانی که درباره خلقیات نوشتهاند معمولا مهماننوازی و تعارف و ادب را به عنوان خلقیات مثبت ذکر کردند اما بیشتر کتابهای خلقیات، خلقیات منفی است. بیشتر دروغگویی، بدعهدی، انصاف نداشتن، چاپلوسی و… گفتهاند.
▫️همانطور که ما «فیلمفارسی» را فیلمهایی است که اعتبار پایینی هم دارد، «ایرونیبازی» هم همینطور است. کلمه خلقیات همان چیزهایی است که میگوییم ایرونیبازی؛ کلمه ایرونیبازی هم از خارج آمده.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️کلمه خلقیات عمدتا کلمه منفیای است. ما منظورمان از خلقیات مواردی است که ناپسند میشماریمش، نه به اندازهای که جرم باشد ولی ناپسند است. تاریخی هم هست، عمومیت هم دارد و اینها را در همه پهنه ایران میبینیم اما دوست نداریم ولی عمل میکنیم.
▫️کسانی که درباره خلقیات نوشتهاند معمولا مهماننوازی و تعارف و ادب را به عنوان خلقیات مثبت ذکر کردند اما بیشتر کتابهای خلقیات، خلقیات منفی است. بیشتر دروغگویی، بدعهدی، انصاف نداشتن، چاپلوسی و… گفتهاند.
▫️همانطور که ما «فیلمفارسی» را فیلمهایی است که اعتبار پایینی هم دارد، «ایرونیبازی» هم همینطور است. کلمه خلقیات همان چیزهایی است که میگوییم ایرونیبازی؛ کلمه ایرونیبازی هم از خارج آمده.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
02.04.202520:01
Пераслаў з:
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی

14.03.202509:58
🔻 آخرین افطار...
✍ علی ربیعی
از سال ۱۳۸۷ به اینسو، هر سال در ماه مبارک رمضان ضیافت افطار برپا کردهام. از رمضان ۱۳۸۶ (یکی از غمبارترین روزهای زندگیم) خاطرهای تلخ، همچون سایه با من همراه است. خاطرهای که هیچگاه از من جدا نشده است.
هرسال، یک شب دوستان کوچکترین فرزندم «محمدجواد» مهمان خانه ما بودند. دو سه سال بود که مهمانی افطاری در خانه ما با دوستان محمدجواد برقرار میشد. همسرم «نرگس» برایشان افطار و غذا آماده میکرد؛ من هم وقتی به خانه میرسیدم، خودم از آنها پذیرایی میکردم. در سال ۱۳۸۶ که محمدجواد پانزده سالگی را تجربه میکرد، در خانه دونفره ما، دیگر «نرگس» نبود که افطاری را در خانه آماده کند. محمدجواد از من پرسید: «حالا که آخرین روزهای ماه رمضان است، افطار دوستانم را چه کنم؟» کارت بانکیام را به او دادم، گفتم با دوستانت در یکی از رستورانهای فرحزاد، قرار بگذار و به صرف افطار مهمانشان کن ولی برای شام منتظرت میمانم. ساعت ده به خانه برگرد تا شام را با هم باشیم.
به یاد دارم آن شب شام، خورشت آلو اسفناج داشتیم. بر روی میز آشپزخانه دو بشقاب و قاشق و چنگال چیدم. ظرف برنج و قابلمه خورشت آلو اسفناج آماده بود تا با رسیدن محمدجواد، آنها را گرم کنم. عقربههای ساعت به جلو میرفت و نگاه من را به دنبال خود میکشید اما از محمدجواد خبری نبود. خورشت آلواسفناج ماسید و او نیامد...
از نیمههای شب، گذشته بود که با دلشوره و نگرانی همراه فرزند دیگرم به فرحزاد رفتیم. هیچ نشانی از او نیافتم. ساعت از دو بامداد گذشته بود که به کلانتری محل مراجعه کردیم. آنها هم بیخبر بودند. در موقع خروج از کلانتری، شنیدم که یکی گفت: تصادفی در خیابان سعادتآباد اتفاق افتاده ولی سنش بیش از این است که شما میگویید. صورتش هم قابل تشخیص نیست و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده است. با ناامیدی به سمت بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتم.
دیگر ساعت از سه بامداد هم عبور کرده بود. از نگهبانی در خصوص تصادفیها پرسیدم. گفتند تصادفی به نام «محمدجواد ربیعی» نداریم اما «علی ربیعی» داریم... گفتم از کجا میدانید؟ گفتند کارت بانکیاش در جیبش است... همانجا گویی دنیا دور سرم چرخید. با آنکه زمستان بود، چنان عرق سرد بر تنم نشست که بر خود لرزیدم. به سمت بخش مراقبتهای ویژه رفتم. اجازه ورود دادند. دیدم محمدجوادم است که بر روی تخت قرار گرفته.
محمدجواد بیش از بیست روز در کما بود و پس از آن، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
در این بیست شبانهروز جانفرسا، هر شب تا سحر جلوی بیمارستان مینشستم. آتشی میافروختم و بر روی نیمکت تا صبح بیدار مانده و چشم به بیمارستان میدوختم. صبح هم به داخل بیمارستان میرفتم تا شب. و این چرخه تلخ متوالی، بیست روز ادامه یافت... گاهی که دیگر توانی برایم نمیماند، از پاافتاده در مسجد بیمارستان دقایقی استراحت می کردم و میخوابیدم.
اتفاق تلخ رخداده برای محمدجواد حاصل بیمسئولیتی یک راننده جوان بود که حتی گواهینامه هم نداشت و با ماشینی همانند خودروهای رالی، در حال لایی کشیدن به محمدجواد که در حال عبور از عرض خیابان بود چنان برخورد کرده بود که بعدها شاهد عینی این ماجرا برایم گفت من دیدم کسی از زمین به هوا رفت و با سر به زمین برگشت. راننده بیمسئولیت از صحنه گریخت.
راننده آژانس سرکوچهمان وقتی متوجه اتفاق شد گفت من دوبار سرویس مسافر بردم و هنوز بدن محمدجواد در کنار خیابان افتاده بود. گویی از ساعت حدود ده که تصادف رخ داده بود تا نزدیک ساعت یک، همینطور در کنار خیابان مانده بود. کنار تن فرزند روزهدارم، جویی از خون و آش رشته افطارش در هم آمیخته بود.
از آن تاریخ پر ازدرد، هر سال، مراسم افطاری برپا کردهام. در هر وضعیتی، به هر شکلی و با هر میزان از پسانداز سالیانهام، این افطاری را برگزار کرده و هرگز آن را تعطیل نکردهام.
مدتی است که این افطاری را به صورت خانوادگی برگزار میکنیم. افطاری که هرچند به یادبود پسر از دست رفته ام است اما در عین حال نمادی است برای یادآوری افراد بیمسئولیت که برای لذت لحظهای، آتش درد و هجران و داغ فراق را برای یک عمر به یک خانواده تحمیل میکنند.
همواره با خود میاندیشم شاید اگر راننده خطاکار از صحنه نمیگریخت شاید هنوز امیدی بود؛ اگر ارزشهای انسانی عابران، مانع از بیتفاوتی آنها میشد شاید جانی نجات داده میشد.اگر پلیس و آمبولانس به هنگام حاضر میشدند شاید محمدجواد در اوج نوجوانی ساکن بهشت زهرا نمیشد...
بیایید همه با هم در یک تلاش مسئولانه، خیابانها و جادهها را امن کنیم تا به قتلگاه تبدیل نشوند.
چه خوب است که همه ما با مشارکت در یک حرکت اجتماعی با پیوستن به کنش #نه_به_تصادف ، سبب شویم تا دیگر کسی غم از دستدادن را تجربه نکند و انسانهایی با ناتوانی و نقص جسمانی روزگار نگذرانند.
@alirabiei_ir
✍ علی ربیعی
از سال ۱۳۸۷ به اینسو، هر سال در ماه مبارک رمضان ضیافت افطار برپا کردهام. از رمضان ۱۳۸۶ (یکی از غمبارترین روزهای زندگیم) خاطرهای تلخ، همچون سایه با من همراه است. خاطرهای که هیچگاه از من جدا نشده است.
هرسال، یک شب دوستان کوچکترین فرزندم «محمدجواد» مهمان خانه ما بودند. دو سه سال بود که مهمانی افطاری در خانه ما با دوستان محمدجواد برقرار میشد. همسرم «نرگس» برایشان افطار و غذا آماده میکرد؛ من هم وقتی به خانه میرسیدم، خودم از آنها پذیرایی میکردم. در سال ۱۳۸۶ که محمدجواد پانزده سالگی را تجربه میکرد، در خانه دونفره ما، دیگر «نرگس» نبود که افطاری را در خانه آماده کند. محمدجواد از من پرسید: «حالا که آخرین روزهای ماه رمضان است، افطار دوستانم را چه کنم؟» کارت بانکیام را به او دادم، گفتم با دوستانت در یکی از رستورانهای فرحزاد، قرار بگذار و به صرف افطار مهمانشان کن ولی برای شام منتظرت میمانم. ساعت ده به خانه برگرد تا شام را با هم باشیم.
به یاد دارم آن شب شام، خورشت آلو اسفناج داشتیم. بر روی میز آشپزخانه دو بشقاب و قاشق و چنگال چیدم. ظرف برنج و قابلمه خورشت آلو اسفناج آماده بود تا با رسیدن محمدجواد، آنها را گرم کنم. عقربههای ساعت به جلو میرفت و نگاه من را به دنبال خود میکشید اما از محمدجواد خبری نبود. خورشت آلواسفناج ماسید و او نیامد...
از نیمههای شب، گذشته بود که با دلشوره و نگرانی همراه فرزند دیگرم به فرحزاد رفتیم. هیچ نشانی از او نیافتم. ساعت از دو بامداد گذشته بود که به کلانتری محل مراجعه کردیم. آنها هم بیخبر بودند. در موقع خروج از کلانتری، شنیدم که یکی گفت: تصادفی در خیابان سعادتآباد اتفاق افتاده ولی سنش بیش از این است که شما میگویید. صورتش هم قابل تشخیص نیست و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده است. با ناامیدی به سمت بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتم.
دیگر ساعت از سه بامداد هم عبور کرده بود. از نگهبانی در خصوص تصادفیها پرسیدم. گفتند تصادفی به نام «محمدجواد ربیعی» نداریم اما «علی ربیعی» داریم... گفتم از کجا میدانید؟ گفتند کارت بانکیاش در جیبش است... همانجا گویی دنیا دور سرم چرخید. با آنکه زمستان بود، چنان عرق سرد بر تنم نشست که بر خود لرزیدم. به سمت بخش مراقبتهای ویژه رفتم. اجازه ورود دادند. دیدم محمدجوادم است که بر روی تخت قرار گرفته.
محمدجواد بیش از بیست روز در کما بود و پس از آن، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
در این بیست شبانهروز جانفرسا، هر شب تا سحر جلوی بیمارستان مینشستم. آتشی میافروختم و بر روی نیمکت تا صبح بیدار مانده و چشم به بیمارستان میدوختم. صبح هم به داخل بیمارستان میرفتم تا شب. و این چرخه تلخ متوالی، بیست روز ادامه یافت... گاهی که دیگر توانی برایم نمیماند، از پاافتاده در مسجد بیمارستان دقایقی استراحت می کردم و میخوابیدم.
اتفاق تلخ رخداده برای محمدجواد حاصل بیمسئولیتی یک راننده جوان بود که حتی گواهینامه هم نداشت و با ماشینی همانند خودروهای رالی، در حال لایی کشیدن به محمدجواد که در حال عبور از عرض خیابان بود چنان برخورد کرده بود که بعدها شاهد عینی این ماجرا برایم گفت من دیدم کسی از زمین به هوا رفت و با سر به زمین برگشت. راننده بیمسئولیت از صحنه گریخت.
راننده آژانس سرکوچهمان وقتی متوجه اتفاق شد گفت من دوبار سرویس مسافر بردم و هنوز بدن محمدجواد در کنار خیابان افتاده بود. گویی از ساعت حدود ده که تصادف رخ داده بود تا نزدیک ساعت یک، همینطور در کنار خیابان مانده بود. کنار تن فرزند روزهدارم، جویی از خون و آش رشته افطارش در هم آمیخته بود.
از آن تاریخ پر ازدرد، هر سال، مراسم افطاری برپا کردهام. در هر وضعیتی، به هر شکلی و با هر میزان از پسانداز سالیانهام، این افطاری را برگزار کرده و هرگز آن را تعطیل نکردهام.
مدتی است که این افطاری را به صورت خانوادگی برگزار میکنیم. افطاری که هرچند به یادبود پسر از دست رفته ام است اما در عین حال نمادی است برای یادآوری افراد بیمسئولیت که برای لذت لحظهای، آتش درد و هجران و داغ فراق را برای یک عمر به یک خانواده تحمیل میکنند.
همواره با خود میاندیشم شاید اگر راننده خطاکار از صحنه نمیگریخت شاید هنوز امیدی بود؛ اگر ارزشهای انسانی عابران، مانع از بیتفاوتی آنها میشد شاید جانی نجات داده میشد.اگر پلیس و آمبولانس به هنگام حاضر میشدند شاید محمدجواد در اوج نوجوانی ساکن بهشت زهرا نمیشد...
بیایید همه با هم در یک تلاش مسئولانه، خیابانها و جادهها را امن کنیم تا به قتلگاه تبدیل نشوند.
چه خوب است که همه ما با مشارکت در یک حرکت اجتماعی با پیوستن به کنش #نه_به_تصادف ، سبب شویم تا دیگر کسی غم از دستدادن را تجربه نکند و انسانهایی با ناتوانی و نقص جسمانی روزگار نگذرانند.
@alirabiei_ir
01.03.202512:17
تأملی در باب رابطۀ منش ملی و امر توسعه بر اساس الگوی جامعهشناسی معرفت
این مقاله نوشته رضا اسداللهی و محمدتقی قزلفلسفی است و در شماره اسفند۱۴۰۳ مجله جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، در دانشگاه مازندران (اینجا) منتشر شده است. این مقاله که برگرفته از رساله دکتری اسداللهی است به رابطه منش ملی و توسعه میپردازد.
در چکیده مقاله آمده است: «منش ملی از موضوعاتی بوده که برخی از دیرباز با تأمل در باب آن، پیرامون نسبت خلقیات جوامع ملی و نقش آن بر امر توسعه، بهویژه چرایی و چگونگی توسعهنیافتگی، اندیشهورزی کردهاند. بر اساس این، پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر مبانی و مفاهیم دانش سیاست، به رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه در اندیشۀ متفکران بپردازد.
جامعهشناسی معرفت با توجه به بنمایههای نظری و با محوریت قرار دادن ارتباط میان واقعیات اجتماعی (فرهنگ جامعه و ساخت اجتماعی) از یک سو و کنش و اندیشۀ افراد از سوی دیگر، میتواند دربارۀ رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه بهویژه بحث توسعهنیافتگی، یافتههای مفهومی و نظری شایان تأملی را ارائه داده و حتی در مقام الگویی فرانظری، موجب تشکیک در صحت بسیاری از نظریات توسعه مبتنی بر منش ملی شود. نتایج: با تأکید بر اینکه شناخت متفکرین و کنشهای نظری هیچ اندیشمندی در خلأ به وجود نیامده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که در تئوریهای مربوط به پیوند منش ملی و توسعه، هرچه از ارائۀ استدلالات مبتنی بر عناصر ذاتی ملتها و همچنین منافع استعماری دولتهای متبوعۀ برخی اندیشمندان فاصله گرفته و بر دلایل هویتی، تاریخی، اجتماعی و ساختاری تمرکز شود، به همان نسبت، یافتههای واقعبینانهتری در خصوص ویژگیهای اخلاقی ملتها عرضه خواهد شد و بالعکس.»
این مقاله نوشته رضا اسداللهی و محمدتقی قزلفلسفی است و در شماره اسفند۱۴۰۳ مجله جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، در دانشگاه مازندران (اینجا) منتشر شده است. این مقاله که برگرفته از رساله دکتری اسداللهی است به رابطه منش ملی و توسعه میپردازد.
در چکیده مقاله آمده است: «منش ملی از موضوعاتی بوده که برخی از دیرباز با تأمل در باب آن، پیرامون نسبت خلقیات جوامع ملی و نقش آن بر امر توسعه، بهویژه چرایی و چگونگی توسعهنیافتگی، اندیشهورزی کردهاند. بر اساس این، پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر مبانی و مفاهیم دانش سیاست، به رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه در اندیشۀ متفکران بپردازد.
جامعهشناسی معرفت با توجه به بنمایههای نظری و با محوریت قرار دادن ارتباط میان واقعیات اجتماعی (فرهنگ جامعه و ساخت اجتماعی) از یک سو و کنش و اندیشۀ افراد از سوی دیگر، میتواند دربارۀ رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه بهویژه بحث توسعهنیافتگی، یافتههای مفهومی و نظری شایان تأملی را ارائه داده و حتی در مقام الگویی فرانظری، موجب تشکیک در صحت بسیاری از نظریات توسعه مبتنی بر منش ملی شود. نتایج: با تأکید بر اینکه شناخت متفکرین و کنشهای نظری هیچ اندیشمندی در خلأ به وجود نیامده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که در تئوریهای مربوط به پیوند منش ملی و توسعه، هرچه از ارائۀ استدلالات مبتنی بر عناصر ذاتی ملتها و همچنین منافع استعماری دولتهای متبوعۀ برخی اندیشمندان فاصله گرفته و بر دلایل هویتی، تاریخی، اجتماعی و ساختاری تمرکز شود، به همان نسبت، یافتههای واقعبینانهتری در خصوص ویژگیهای اخلاقی ملتها عرضه خواهد شد و بالعکس.»
09.12.202418:30
برای آنها که دل به فردای براندازی بستهاند!
امروز دقیقا «فردای براندازی» در سوریه است و همین امروز، اسراییل ۱۵۰ بار به سوریهی بیدفاع حمله کرده و بخشهای دیگری از خاکش را اشغال کرده و دهها جنگنده نیروی هوایی سوریه را منهدم کرده است.
مساله اسراییل، ویرانی ایران است نه سرنگونی جمهوری اسلامی. آنها همه منطقه را ضعیف و پرآشوب و سرگرم به خود میخواهند.
امروز دقیقا «فردای براندازی» در سوریه است و همین امروز، اسراییل ۱۵۰ بار به سوریهی بیدفاع حمله کرده و بخشهای دیگری از خاکش را اشغال کرده و دهها جنگنده نیروی هوایی سوریه را منهدم کرده است.
مساله اسراییل، ویرانی ایران است نه سرنگونی جمهوری اسلامی. آنها همه منطقه را ضعیف و پرآشوب و سرگرم به خود میخواهند.
13.04.202520:59
جدال بیسرانجام و بیبرنده بهتاش و نقی معمولی در قسمت اخیر پایتخت، یادآور «دویدن و نرسیدن» بود: ادراک چند نسل جامعه ایرانی از سرنوشت خود، در تراژدی تلاش همهجانبه اما بیفرجام. همه خود را بازنده حس میکنند، اما هیچیک مقصر نیستند.
06.04.202505:42
مقام دولتی یا حاکمیتی حق نیست بلکه فرصتی است که جهت خدمت به مردم به افراد واجد صلاحیت داده میشود و پذیرفتن آن مسئولیت، به معنی پذیرش عهد با صاحبان حق یعنی مردم است و افکار عمومی نسبت به آن محق، حساس و مطالبهگر است و باید هم باشد. لذا پاسخگویی به افکار عمومی و اقناع مردم و رفع شبهات، وظیفه مدیران ارشد است.
همچنان که یک مقام از مواهب و شان برخوردار است، به همان اندازه هم اگر افکار عمومی یک رفتار (یا قصورش) را برنتابیدند، باید به سرعت در باره رفتارش توضیح بدهد یا عذرخواهی کند. اگر باز هم افکار عمومی نپذیرفت، انتظار میرود که یا کنار برود یا برکنارش کنند.
این موضوع، یکی از شیوههای اعمال نظر مردم در حاکمیت است و میتواند بر سرمایه اجتماعی نظام سیاسی و #رضایت_مردمی از آن بیفزاید.
پ.ن. روشن است که در باره تقصیر و تخلف سخن نمیگوییم.
همچنان که یک مقام از مواهب و شان برخوردار است، به همان اندازه هم اگر افکار عمومی یک رفتار (یا قصورش) را برنتابیدند، باید به سرعت در باره رفتارش توضیح بدهد یا عذرخواهی کند. اگر باز هم افکار عمومی نپذیرفت، انتظار میرود که یا کنار برود یا برکنارش کنند.
این موضوع، یکی از شیوههای اعمال نظر مردم در حاکمیت است و میتواند بر سرمایه اجتماعی نظام سیاسی و #رضایت_مردمی از آن بیفزاید.
پ.ن. روشن است که در باره تقصیر و تخلف سخن نمیگوییم.
Пераслаў з:
خیابان جمهوری

02.04.202510:10
در شمارهی جدید خیابان جمهوری خواهید دید:
گفتوگوی خیابان جمهوری با دکتر محمدرضا جوادییگانه، استاد جامعهشناسی
اخلاق چیست؟ اخلاق اجتماعی جامعهی امروز ایران بر دگرخواری استوار است یا خودخواهی؟ چگونه میتوان اخلاق اجتماعی را در مسیر درست و تعالیدهنده اصلاح کرد؟
چهارشنبه ۱۳ فروردینماه
ساعت ۲۲
از کانالهای یوتیوب و آپارات
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
گفتوگوی خیابان جمهوری با دکتر محمدرضا جوادییگانه، استاد جامعهشناسی
اخلاق چیست؟ اخلاق اجتماعی جامعهی امروز ایران بر دگرخواری استوار است یا خودخواهی؟ چگونه میتوان اخلاق اجتماعی را در مسیر درست و تعالیدهنده اصلاح کرد؟
چهارشنبه ۱۳ فروردینماه
ساعت ۲۲
از کانالهای یوتیوب و آپارات
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
Пераслаў з:
فکتپرس



11.03.202518:49
✅️راستیآزمایی
🔴موافقت مردم با حجاب و عدم تمایل به مداخله دولت و اقدامات تنبیهی
✅نتیجه بررسی : درست
۱. محمدرضا جوادی یگانه (استاد دانشگاه تهران) در توییتی نوشت: «بر اساس پیمایشهای ملی، اکثریت قاطع جامعه ایران موافق عفاف و بیشتر آنها موافق حجاب هستند. اما تنها درصد اندکی از مردم موافق سیاستهای تنبیهی حجاب هستند. جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.»
۲. بر اساس پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان توسط وزارت ارشاد در سال ۱۴۰۲:
از پاسخگویان پیرامون «همه خانمها باید حجاب داشته باشند؟» پرسیده شده است: ۴۱ درصد موافق و کاملاً موافق هستند و ۴۵ درصد نیز مخالف هستند.»
از پاسخگویان پیرامون «مواجهه آنها با بیحجابی خانمها چگونه است؟» پرسیده شده است: «۴۶ درصد مخالف بیحجابی خانمها هستند ولی کاری ندارند، از نظر ۳۸ درصد بیحجابی اشکالی ندارد و ۱۲ درصد در صورت مشاهده تذکر میدهند.»
۳. بر اساس گزارش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درباره حجاب در سال ۱۴۰۱:
به نظر شما مواجهه با بیحجابی زنان چگونه باید باشد؟
تذکر زبانی: ۱۴ درصد
اقدام فرهنگی و تبلیغی: ۴۰ درصد
اقدام قانونی: ۱۰ درصد
پذیرفتن بیحجابی: ۲۳ درصد
سائر: ۱۳ درصد
۴. بر اساس گزارش افکارسنجی ایسپا در سال ۱۳۹۳: «حدود ۴۹ درصد مردم مخالف مداخله دولت هستند.»
۵. ابراهیم حاجیانی مدیر سابق ایسپا در نشست علمی سال ۱۴۰۲: «حدود ۶۲ درصد جامعه ایران موافق دخالت حاکمیت در حجاب نیستند و حتی ۶۰ درصد افراد محجبه معتقدند حاکمیت نباید دخالت کند و میتوان نتیجه گرفت که جامعه به این قانون تمکین نمیکند.»
🔵نتیجهگیری: بر اساس مرور افکارسنجیهای منتشر شده پیرامون حجاب، اکثریت مردم ایران موافق حجاب هستند اما مخالف رویکردهای تنبیهی یا مداخله دولت هستند. لذا ادعای مذکور «درست» ارزیابی میشود.
🔵فکتپرس را دنبال کنید :
◻@factpress_ir
🔴موافقت مردم با حجاب و عدم تمایل به مداخله دولت و اقدامات تنبیهی
✅نتیجه بررسی : درست
۱. محمدرضا جوادی یگانه (استاد دانشگاه تهران) در توییتی نوشت: «بر اساس پیمایشهای ملی، اکثریت قاطع جامعه ایران موافق عفاف و بیشتر آنها موافق حجاب هستند. اما تنها درصد اندکی از مردم موافق سیاستهای تنبیهی حجاب هستند. جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.»
۲. بر اساس پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان توسط وزارت ارشاد در سال ۱۴۰۲:
از پاسخگویان پیرامون «همه خانمها باید حجاب داشته باشند؟» پرسیده شده است: ۴۱ درصد موافق و کاملاً موافق هستند و ۴۵ درصد نیز مخالف هستند.»
از پاسخگویان پیرامون «مواجهه آنها با بیحجابی خانمها چگونه است؟» پرسیده شده است: «۴۶ درصد مخالف بیحجابی خانمها هستند ولی کاری ندارند، از نظر ۳۸ درصد بیحجابی اشکالی ندارد و ۱۲ درصد در صورت مشاهده تذکر میدهند.»
۳. بر اساس گزارش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درباره حجاب در سال ۱۴۰۱:
به نظر شما مواجهه با بیحجابی زنان چگونه باید باشد؟
تذکر زبانی: ۱۴ درصد
اقدام فرهنگی و تبلیغی: ۴۰ درصد
اقدام قانونی: ۱۰ درصد
پذیرفتن بیحجابی: ۲۳ درصد
سائر: ۱۳ درصد
۴. بر اساس گزارش افکارسنجی ایسپا در سال ۱۳۹۳: «حدود ۴۹ درصد مردم مخالف مداخله دولت هستند.»
۵. ابراهیم حاجیانی مدیر سابق ایسپا در نشست علمی سال ۱۴۰۲: «حدود ۶۲ درصد جامعه ایران موافق دخالت حاکمیت در حجاب نیستند و حتی ۶۰ درصد افراد محجبه معتقدند حاکمیت نباید دخالت کند و میتوان نتیجه گرفت که جامعه به این قانون تمکین نمیکند.»
🔵نتیجهگیری: بر اساس مرور افکارسنجیهای منتشر شده پیرامون حجاب، اکثریت مردم ایران موافق حجاب هستند اما مخالف رویکردهای تنبیهی یا مداخله دولت هستند. لذا ادعای مذکور «درست» ارزیابی میشود.
🔵فکتپرس را دنبال کنید :
◻@factpress_ir
07.02.202510:43
در مواجهه با نظام بینالملل قدرتبنیان و سلطهمحوری که یکطرفه از برجام خارج میشود و چشم بر کشتار غزه میبندد و پس از آتشبس هم علنا از ضرورت اخراج فلسطینیها از غزه و تصرف آن توسط آمریکا میگوید، ممکنترین و سریعترین عامل برطرف کردن مشکلات ایران، عامل داخلی است. تجربه یکونیم ساله اخیر هم نشان میدهد که مهمترین عنصر قدرت در ایران، مردم هستند.
همراه کردن و متحد کردن مردم، با افزایش رضایت آنها، و نیز شمول و ادغام هر چه بیشتر مردم، و حذف هر چه مردم را طرد و دو تکه میکند، ممکن است. حذف گزینش برای مشاغل عادی دولتی، و اصلاح شیوه گزینش مشاغل حساس بگونهای که ایرانیان علاقمند ولی متفاوت هم امکان خدمت به کشور در همه بخشها را داشته باشند، یکی از راههای داخلی حل مشکلات کشور است. راه دیگر شفافیت آرا و دریافتیها و منافع مسئولان، مدیریت تعارض منافع و حذف رانتهای وفاداران است.
اکنون که معیشت مردم دچار مشکل شده و بهبود معیشت مردم دغدغه دولت است، رفع فیلتر اینستاگرام که بسیاری از مشاغل خرد و محلی به آن متکی است، هم میتواند بر انسجام اجتماعی بیفزاید.
کشوری که آماج حمله راست افراطی بینالملل است، با همراهی «همه» مردم و افزایش رضایت آنان میتواند از این بحران بگذرد.
همراه کردن و متحد کردن مردم، با افزایش رضایت آنها، و نیز شمول و ادغام هر چه بیشتر مردم، و حذف هر چه مردم را طرد و دو تکه میکند، ممکن است. حذف گزینش برای مشاغل عادی دولتی، و اصلاح شیوه گزینش مشاغل حساس بگونهای که ایرانیان علاقمند ولی متفاوت هم امکان خدمت به کشور در همه بخشها را داشته باشند، یکی از راههای داخلی حل مشکلات کشور است. راه دیگر شفافیت آرا و دریافتیها و منافع مسئولان، مدیریت تعارض منافع و حذف رانتهای وفاداران است.
اکنون که معیشت مردم دچار مشکل شده و بهبود معیشت مردم دغدغه دولت است، رفع فیلتر اینستاگرام که بسیاری از مشاغل خرد و محلی به آن متکی است، هم میتواند بر انسجام اجتماعی بیفزاید.
کشوری که آماج حمله راست افراطی بینالملل است، با همراهی «همه» مردم و افزایش رضایت آنان میتواند از این بحران بگذرد.
Паказана 1 - 23 з 23
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.