tapswap community

Notcoin Community

Паглядзець

Whale Chanel

Паглядзець

Notcoin Community

Паглядзець

Whale Chanel

Паглядзець

Proxy MTProto

Паглядзець

‌ ‌ ‌ ‌ ‌Rᦅꮪ𝖽orꫀ

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ℛose petals kisses ānd cake
just like an angel (🩰)

t.me/xxmeow_bot

Рэйтынг TGlist

ТыпПублічны

Вертыфікацыя

Не вертыфікаваны

Надзейнасць

Не надзейны

Размяшчэнне

МоваІншая

Дата стварэння каналаOct 03, 2023

Дадана ў TGlist

Oct 13, 2024

Я ўладальнік канала

Гісторыя змяненняў

Апошнія публікацыі ў групе "‌ ‌ ‌ ‌ ‌Rᦅꮪ𝖽orꫀ"

Усе пасты

19.03.202520:19

دورت بگردمم خودتم ناراحت نباش

19.03.202520:19

عاییی قلبم مامان ایشون چقدر مهربونه😭🥹

19.03.202520:18

سلام
فقط خواستم بگم‌خودت و چنلت خیلی قشنگید
خودم اصلا حالم خوب نیست ولی نمیتونم ببینم کسی حالش بده
لطفا ناراحت نباش:)

19.03.202519:53

شاید نباید تمش رو عوض میکردم

19.03.202519:53

چقدر اینجا دوست نداشتنی شد

19.03.202519:53

غمم گینه

19.03.202519:52

اما حتی یک نفر هم نیومد😭😭

19.03.202519:52

چقدر فور

Пераслаў з:

ᅠbusán to tokyo 🆕️❔️

19.03.202519:02

Пераслаў з:

ᅠbusán to tokyo 🆕️❔️

19.03.202519:02

ㅤ líne #𝟷𝟿𝟿𝟻 #𝟷𝟿𝟿𝟽 : production diary
ㅤㅤnumber one boy ( JM & JK ) ▫️ add vidpack ‌ ‌ ‌ ‌

19.03.202519:02

احساس امیدواری داشت هنوز...
قشنگ بود کاش میتونستم همین حس رو داشته باشم و فقط منتظر باشم

Пераслаў з:

(پست جدید داریم)قُقنوس س̷رخ

19.03.202519:00

در آستانه‌ی سال نو، نگاهی به دلتنگی‌هایم می‌اندازم. سالی که گذشت، پر از خاطراتی بود که برای همیشه در ذهنم حک خواهد شد؛ یاد تو، یاد زیبایی‌ات که هنوز در قلبم نقش بسته و روحم را از شور و شوق لبریز می‌کند.
با هر زنگ سال جدید، امیدی در دلم زنده می‌شود...
چقدر دوست داشتم روزها را در کنار تو رقم بزنم، دست در دست هم به استقبال فصل‌های جدید برویم. اما حالا، دلتنگی‌هایم مانند برف‌های زمستان بر شاخه‌های خشک خاطراتم نشسته‌اند. هرکدامشان مرا به یاد چیزی می‌اندازند که از دست داده‌ام.
در این شب‌های بی‌پایان، میان خاطرات شیرینی که از تو دارم، به زیبایی‌ات فکر می‌کنم؛ به آن چشمان درخشانی که روزهایم را روشن می‌کردند و به لبخندت که بر تمام سردی‌های دنیا غلبه می‌کرد.

اما آیا در میان این احساسات، پشیمانی هم جایی دارد؟ شاید اگر می‌توانستم به گذشته برگردم، چیزهایی را جور دیگری رقم می‌زدم. اما حالا، تنها مانده‌ام با حسرت‌هایی که در آغوش شب‌های خاموش زبانه می‌کشند.

رفتن سال کهنه و آمدن سال نو، فرصتی برای نو شدن است.
امید دارم روزی بازگردی و بتوانم بگویم: "سال نو را آغاز کرده‌ایم، با هم، در کنار هم."

با این خاطرات، روزهایم را به شب می‌رسانم و در انتظارت می‌مانم.