Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مَحفـل‌مَـرثیه‌های‌بارانـی؛ avatar
مَحفـل‌مَـرثیه‌های‌بارانـی؛
مَحفـل‌مَـرثیه‌های‌بارانـی؛ avatar
مَحفـل‌مَـرثیه‌های‌بارانـی؛
Перыяд
Колькасць праглядаў

Цытаванні

Пасты
Схаваць рэпосты
13.03.202520:00
12.03.202522:39
تلفیق زیبایی ساختی از عشق و درد، خواستن و خواسته نشدن؛ و یه حقیقت تلخ رو به بهترین نحو با کلمات به تصویر کشیدی.
11.03.202520:32
ای رهروان خسته چه می جویید
در این غروب سرد ز احوالش
او شعلهٔ رمیدهٔ خورشید است
بیهوده می دوید به دنبالش
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
شناخـتن استایلی که بیشـتر از همه بهـت میاد؟!
🤩
whᥲts ᥴoqυᥱttᥱ.. 🤩
چجـوری لبـاس های سـاده رو خوشـگل کنیم...

stყᥣιᥒg ρs... 🤩
پـک از کرکتـر ها و فیلـم های فرامـوش شده!؟
🤩
میـخوای تـوی فولـدر
                    شـرکت کنـی 🤩
                                    و 50+ جـذب بگیـری؟ 
   ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ tᥲρ   tᥲρ
Пераслаў з:
دژم؛ avatar
دژم؛
12.03.202522:33
11.03.202520:32
🥬 با ایـــن چــنلا تلگرامـــت و خوشـــگل کن
   ᮬ᷼︵᷼⏜ㅤׅㅤ꒰͡⠀ 🍵 ⠀͡꒱ㅤׅㅤ⏜᷼︵᷼   𑂳
Tap 🪲
🤍🤍🤍🤍🤍🤍
🦋 ابزار بدرد بخور برای ادیت هاتو از اینجا پیدا کن
(برای شرکت کردن در فولدر جوین شو)
Пераслаў з:
دژم؛ avatar
دژم؛
12.03.202522:33
— نـمایش زیـبایی بود اما تو بـازیگر زیـباتری.
تو می‌گـفتی "دوسـتت دارم"، مـن لبـخـند مـی‌زدم.
تـو وانمود می‌کردی که می‌مانی، من باور می‌کردم.
تـو قـول می‌دادی، من برایـش زندگـی می‌سـاختم.
دست‌هایـت هرگز پـناه نبـودند، اما مـن پـناه بـردم.
چشـمانت هرگز با دیدنم ندرخـشیدند،
اما من شـب‌هایم را در پـسِ روشـنیِ‌ آنـها گم ‌کردم.
باورم شد که عشق هیچ‌گاه در تاریکی گم نمی‌شود.
کـه دسـت‌هـا وقـتـی مـی‌مـانـنـد، رهــا نـمـی‌کنـنـد.
که "همـیشه" یعنی چیزی بیشتر از چند صبحِ گذرا.
اما در آخـر پرده افـتاد و قـصه به پایان رسید؛
بـی‌مقـدمـه، بـی‌دلیـل، بـی‌نـگـاه آخـر.
تـنـها سـکوتی مـانـد و جـایِ‌خالی دستـانی که هرگز
برای گرفـتن نبـودنـد. و مـن ناشـیانه؛
آن عـشقِ دروغـیـن را چـون نوری در شب‌های تیره
پـذیرفـتم، ناآگـاه از آن‌که در پـس هر رنگِ زودگـذر،
تلخیِ پایـدارِ بی‌وفایـی نهفـته اسـت.
«تو هرگز عاشـق نبودی جانانم فقط راوی‌ماهری
بـودی کـه قصـه‌ی عشـق را زیبا تعریف می‌کرد.»

تـنها عاشـقِ این داستان فقط منی بود که احـمقانه
بــه دیـواری تـکـیـه داد کـه از ابـتـدا تـرک داشـت.
11.03.202520:32
گاهی، مثل امشب، شب‌هایی می‌رسد که دلم تو را نجوا می‌کند. بی‌قرار می‌شود و میان سینه‌ام غوغایی به پا می‌کند برای زیر و رو کردن آوار ویرانه‌ها،
و هر بار دردی را یادآور می‌شوم که نفسم را میان دستانش خفه می‌کند؛ دردی از جنس خاکستر شدن لمس‌ها، یا به تلخی رسیدن بوسه‌ها،
اما انگار باید خو گرفت به دردی که بی‌هیچ حرفی، شب‌ها، مهمان ناخوانده آغوش زخم‌ها خواهدشد.
12.03.202522:40
11.03.202520:33
11.03.202516:20
Паказана 1 - 12 з 12
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.