Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
دژم؛ avatar

دژم؛

« ‌دلـم جا مانـد در شبے ڪه تو براے همیشـه رفتے... »
http://t.me/HidenChat_Bot?start=2046857407
ㅤ                    Уважаемый @durov
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваны
Надзейнасць
Не надзейны
Размяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаВер 19, 2022
Дадана ў TGlist
Жовт 11, 2024

Рэкорды

03.02.202522:20
3.2KПадпісчыкаў
01.01.202523:59
300Індэкс цытавання
15.01.202511:36
788Ахоп 1 паста
15.11.202423:59
835Ахоп рэкламнага паста
17.01.202523:59
5.84%ER
15.01.202511:36
32.12%ERR

Развіццё

Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
ЛИСТ '24ГРУД '24СІЧ '25ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Папулярныя публікацыі دژم؛

25.03.202516:26
فور کنید آیدی بذارید تو ویسپر ازتون سوال بپرسم.
الان میذارم، جوین باش | محدود.
06.04.202517:18
افتخار حضورِ چند خاکستری رو اینجا دارم؟
پک/وایب/موزیک تقدیمتون میشه.
16.04.202508:17
این مدتی که نبودم آمار اومده پایین، ادمین‌های عزیزی که فعلا اینجا حضور دارید فـور کـنیـد آمار دستم بیاد و ازتون حمایت کنم، چنلای جدید فیو هم ببینم جوین میشم.
جوین‌نیستی‌فور‌نکن.
28.03.202512:28
آخ تم رو ببین، ترکیب فوق‌العاده‌ایه، ادیت هم زیباست
26.03.202514:13
اشـتبـاهِ آغـازیـنِ مـن آشـنـا شـدن بـا غـریبـه ای آشـنـا بـود!
هـر چـند که می‌گـذشـت، مـرا بـیشتـر مدهـوشِ خـودت می کـردی، نـعنـایِ تـلـخـم!
هـرچـه بـیشـتر مـی‌گـذشـت، دلـتنگی ات بـیشـتر بـه سراغـم می آمـد!
دیـگر از فـرطِ دلـتـنگی جـوهـرِ قـلمم نـیز خـشک شـده بـود!
مـیدانـی، گـم شـدن درونِ سـیاهـچـالـه هـای مـشکـینِ چـشمـانـت، بـزرگـتـریـن غـم زنـدگـی ام را بـه ارمـغان آورد؟!
ای نـیلـوفـرِ آبـی مـست کـننـده ای کـه از آغـاز مـالِ مـن نـبودی! گـلبـرگ هـایت را سـوزانـدم و خـاکـستـرش را در جـویِ آبـی رهـا کـردم تـا شـاید از یـادم بـروی؛ امـا نـرفـتی!
پـس بـا فـکر کـردن بـه تـو، بـایـد بـه نـابـودیِ خـود ادامـه مـی دادم یـا بـا فـرامـوش کـردنـت خـودم را از ایـن بـاتلـاقِ بـی انـتها و پـوچ نـجـات می دادم‌، زیـرا یـادِ تـو مانـندِ سیـاهچاله ای از درد فقط مـرا به عـمقِ تـاریکیِ خـود می کـشید.
اکـنـون دیـگر نـبودنت عـذابم نـمی دهـد،زیـرا در پـسِ ذهنـم دفـن شـده ای.
آری، تـو مـدفـون شـده ای در ذهـن و قـلبـم، در خـاطـراتِ گـذشـته ام و اکـنون مـن از گـذشـته تـلخـم رهـا شـده ام و بـه دسـت و پـا زدنِ تـو در آن می نـگرم.
08.04.202518:35
فورکنید مبنا بر وایبتون لقبی بهتون بدم که برازنده تون باشه.
جوین باشید فور کنید.
08.04.202518:36
فورکنید ضعف /قوت چنلتون رو بگم و پیشنهادی بهتون بدم.
جوین باشید فور کنید.
25.03.202514:22
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ױ با نـام و یـاد عشـقی می‌نویـسم
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌که ویرانـگر مـن و تـو بـود‌.

عزیزِ من از آن روزی که نگاهم در دام دیدنگانت افتاد، اسیرم تا به امروزی که هر کجا می‌روم با اسم تو یاد من می‌افتند و با اسم من، یاد تو.
جان که نبود، تمام من بود که گرفتی و در قفس خودخواهیت زندانی‌اش کردی. عشق که نبود، دنیای من بود که ابتدا تا انتهایش را صاحب شدی.
برای اولین بار روانه شدن اسمت از زبانم مانند نوشیدن جامی پر از شراب سرخ بود؛ سرخوشم می‌کرد غافل از طوفانی که در انتظار چشم های تیره رنگم بود.
دستت را که گره دستانم کردی، با خود گفتم این گره کور است، هیچکس نمی‌تواند این پیوند را جدا کند. با خود گفتم ابد در برابرش کم می‌آورد.
از این ها که بگذریم اصل کاری جایی بود که خنده هایت را دیدم و شنیدم، گویی معجزهٔ فراموشی بود ؛ لحظه‌ای که خندیدی فراموش کردم که چه کسی بودم و در چه مکانی قرار داشتم، تنها بوسیدن آن خنده ها را خواستار بودم.
شیدایی کمی از حال من نداشت و تو هم هر چه می‌گذشت زیباتر می‌شدی؛ خودت، عشقت، نامت و هر چه که تو را در برمی‌گیرد در مرکز دلم جای می‌گرفت.
آن زمان روز ها با حضورت رنگین تر و شب ها با یادت خوش تر بود، تو هم به یاد داری جز به جز آنها را یا فقط من در خرابه های این عشق با دستانی زخمی و خون آلود به دنبال یادگاری می‌گردم ؟
ابتدا فخر می‌فروختم به عشقی که مانعی نداشت، گویی بهشت را برایم به زمین آورده بودی اما سرنوشت شور این نقاب خوش ، خبر نمی‌دهد.
نمی‌دانم به خواست خودت رفتی یا به اجبار اطرافیان، اما می‌دانم بندی که دل هایمان را بهم وصل کرده بود استوار تر از توطئه‌‌ی مردم بود. پس از گذشت سال ها همچنان می‌ترسم که ذره‌ای باورم به تو را از دست بدهم، تمام من پر از شک و تردید شده اما نترس، جانم هم برود، مهرت را در روحم ابدی به حبس می‌کشم.
با این حساب نمی‌دانم ظالم تویی که آمدی، عاشق کردی و رفتی یا من که به ریسمان کهنه‌ی این عشق چنگ می‌زنم..
گفته بودند هجر معشوق، پیر میکند عاشق جوان را ، بیا و ببین تپش های آرام دلم را ، لرزش های دیوانه وار دستم را ، غم انگیز است اما عجیب من بی تو دیدن دارد عزیز.
گویا روزگار کابوس هایی برای ما دیده بود تا عاشقانه دل ببندیم و جنون وار جان بکنیم.
23.03.202521:17
https://t.me/dont_cry_love
"ازت بدم نمیاد؟ نه، فقط نمیفهمم چطور بقیه تحملت میکنن"
23.03.202521:12
https://t.me/sozlerimsh
"نبودنت آرامشه، بودنت امتحان صبر"
Пераслаў з:
𝗁𝗂𝗋𝖾𝖺𝗍𝗁 avatar
𝗁𝗂𝗋𝖾𝖺𝗍𝗁
25.03.202514:20
“چشم‌ها روایت‌گر داستان‌هایی‌اند
که کلمات از گفتنشان عاجزند.”
25.03.202518:41
25.03.202518:43
Пераслаў з:
دژم؛ avatar
دژم؛
07.04.202512:04
اجازه میـدم زخمـیم کنـی؛
اما فقط با تیکه های شکسته‌ شده‌ی قلـبت!
زمـانی کـه نابـود شـدنت رو ببـینـم قلـب‌من!
05.04.202520:10
اخ این متن یه فریاد خاموشه، درد رو به خوبی میشه درونش حس کرد، تاثیرگذار و فیوه
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.