Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پاپیون بنفش" avatar

پاپیون بنفش"

My heart is for you, My star ✨
talk to me: @papionnbot
♡•'.
Challenge: https://t.me/svppxoosv
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваны
Надзейнасць
Не надзейны
Размяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаFeb 19, 2025
Дадана ў TGlist
Dec 27, 2024

Апошнія публікацыі ў групе "پاپیون بنفش""

Пераслаў з:
عـَدمِ‌مطلــق avatar
عـَدمِ‌مطلــق
یه مدت نبودم؛ مایلم یه امار خیلی ریز بگیرم پس تا اخر امروز لطف کنید علائمی از حیات بهم نشون بدین. به هر روشی که خودتون صلاح میدونید.
قلمت خیلی فیوه پریزاد، بشدت زیبا و دلنشینه)))
Пераслаў з:
ڪـلبـهٔ بــنفـش avatar
ڪـلبـهٔ بــنفـش
   ای عمیق‌ترین معنای وجود
        زیباترین شاهکارِ پروردگار،
               محبوب‌ترین ستاره‌ی آسمان
                                           دوستت دارم...!
Пераслаў з:
ڪـلبـهٔ بــنفـش avatar
ڪـلبـهٔ بــنفـش
- شاید برای یک ثانیه فراموش کردم چه میزان دوستت دارم لیک نخستین لمس از جانبِ دستانِ ظریفت برای یادآوریِ آن حسِ حدناپذیر بسنده بود؛
- من تو را به چه نحو وصف کنم؟
گر خواهم سپهر یا که پردیس را به تو نسبت دهم باز در تشریح تعشقِ قلبم کم است.
بگذار از چشمانِ زیبنده‌ات بگویم که اندر آن هزاران حرف،میلیون‌ها فریاد و میلیاردها عشق نهفته‌ای؛

- از تلاطمِ آشفته‌ی موهایت گفتم؟همان گیسوانی که عطرشان تمامِ ثانیه‌های رویایم را در خویش مغروق می‌کند؛

- من هرگز نمیدانم چگونه آدمی میتواند این‌چنین بی‌نقص و دلنشین باشد البته اگر که تو آدم باشی،زیرا رازت نزدِ من چو روز صریح شد و بال‌های دیبای تو را دیده‌ام...!

- با رغبت به نزدم پویه کردی و مرا با ژرفا در بر گرفتی،اما واقف بودی بر این که من چنان بهرِ دیدنت اشتیاق داشتم که طاقتی درون گام‌هایم نمانده بود؟

- هنوز نوازشِ دست‌هایت دارای نکهتِ عشق در سینه‌اش است و همراه با هر بوسه شکوفه‌ای را زنده میکند؛

- کاش جان‌آفرین زبان دیگری به من می‌آموخت،زبانی مختص به مدحِ تو،چراکه هیچ نظم و نثری بیانگر پرتوهای رخشنده‌ی تو نمی‌باشد؛

- عزیزکرده،دیرینه را به خاطرات پیشکش کن،دستانم را بگیر و دیدگانت را به من بسپار،اینجا جان‌فدایی داری که با حیاتِ خویش برای یک دم خنده‌ی تو قمار میکند؛

- گمان میکنی شطارِ چیره‌دستی نیستم و مغلوب میشوم؟اشکالی ندارد،حتی اگر گیتی‌ام را در راهِ تو از دست دهم هیچ دچارِ واهمه نمیشوم.
Пераслаў з:
ڪـلبـهٔ بــنفـش avatar
ڪـلبـهٔ بــنفـش
احساس عمیقی درش وجود داشت))) دست مریزاد شاهپرک'
Пераслаў з:
قُقنوس س̷رخ avatar
قُقنوس س̷رخ
جیمین به تلویزیون خیره شده بود و به قسمت پایانی فیلم "Maze Runner" نگاه می‌کرد. یونگی این فیلم را پیشنهاد داده بود تا با هم تماشا کنند. بعد از تمام شدن فیلم، جیمین بدون اینکه نگاهش را از صفحه تلویزیون بردارد، گفت:

- زندگی درست مثل هزارتو هست.
به سختی می‌تونی به آخرش برسی.
همه در این هزارتو عاشق می‌شن... زندگی خودشون رو می‌سازند و می‌میرند.

+ ولی من به آخر همین هزارتو رسیدم، هزارتویی که انتهایش پرتگاه است.

- و تو داری روی لبه همین پرتگاه می‌رقصی!

+ چیزی از من باقی نمونده که ترس از سقوط داشته باشم


یونگی در سکوت به حرف‌های جیمین گوش می‌دهد و چیزی نمی‌گوید.
جیمین با نشنیدن پاسخی از یونگی به سیگاری که در دست یونگی بود خیره می‌شود.

_ سخته.
+ می‌دونم.
_ درد دارد.
+ می‌دونم.
_ از پرتگاه سقوط می‌کنی.
+ می‌دونم!
_ تو همه این‌ها رو میدون و آگاهانه مرگ رو به جان خریدی! چرا؟
به او گفتی و یکی دیگر رو انتخاب کرد، احساساتت رو دید و نادیده گرفت.
به نظر تو، باز هم ارزشش را دارد؟
یونگی فیلتر سیگارش را در جا سیگار خاموش کرد و در سکوت به دیوار روبرویش خیره شد. جنگی در ذهنش برپا بود که جز خودش هیچ‌کس نمی‌توانست متوجه آن شود.
جیمین از بحث های همیشگی خسته شده بود ، آهی کشید و با گفتن آخرین جمله دیگر بحث درباره این موضوع را تمام کرد

_ با همین روشی که در پیش گرفتی ریه هاتو نابود میکنی ، نه تنها ریه هات، بلکه خودتم زره زره از درون نابود میکنی
پاکسازی


این مدت وضعیت چنل خیلی افت داشته و حمایت ها خیلی پایین اومده پس لازم دیدم این کارو انجام بدم.

پس اگر اینجا جوین هستید و متقابل حمایت می‌کنید این پیام رو فوروارد کنید داخل چنل‌زیباتون تا من ادمین های اصیل زاده مو بشناسم و از همون ها مستمر حمایت کنم .
باشد که سال نو، فرصتی بی انتها برای پرستیدن تو از نو باشد)'
شاهپرک من، آغاز دوباره زندگیت را زندگی کن که این ملت، جز زنده ماندن، چیز دیگری به یاد ندارند...
بی صبرانه منتظرشم پریزاد
این رنگ خیلی دلبره نیلوفر'.
دلم رفت براش))"
𝓘𝓽𝓼 𝓗𝓲𝓽𝓼 𝓶𝓮 𝓵𝓲𝓴𝓮 𝓐𝓷 𝓔𝓪𝓻𝓽𝓱𝓠𝓾𝓪𝓴𝓮...!

Рэкорды

26.02.202513:40
190Падпісчыкаў
18.02.202523:59
0Індэкс цытавання
10.03.202515:30
32Ахоп 1 паста
24.04.202516:40
0Ахоп рэкламнага паста
22.03.202501:44
20.00%ER
11.03.202523:59
20.25%ERR

Развіццё

Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
MAR '25APR '25

Папулярныя публікацыі پاپیون بنفش"

10.04.202505:06
احساس عمیقی درش وجود داشت))) دست مریزاد شاهپرک'
Пераслаў з:
عـَدمِ‌مطلــق avatar
عـَدمِ‌مطلــق
10.04.202505:13
یه مدت نبودم؛ مایلم یه امار خیلی ریز بگیرم پس تا اخر امروز لطف کنید علائمی از حیات بهم نشون بدین. به هر روشی که خودتون صلاح میدونید.
10.04.202505:12
10.04.202505:11
قلمت خیلی فیوه پریزاد، بشدت زیبا و دلنشینه)))
Пераслаў з:
ڪـلبـهٔ بــنفـش avatar
ڪـلبـهٔ بــنفـش
10.04.202505:08
- شاید برای یک ثانیه فراموش کردم چه میزان دوستت دارم لیک نخستین لمس از جانبِ دستانِ ظریفت برای یادآوریِ آن حسِ حدناپذیر بسنده بود؛
- من تو را به چه نحو وصف کنم؟
گر خواهم سپهر یا که پردیس را به تو نسبت دهم باز در تشریح تعشقِ قلبم کم است.
بگذار از چشمانِ زیبنده‌ات بگویم که اندر آن هزاران حرف،میلیون‌ها فریاد و میلیاردها عشق نهفته‌ای؛

- از تلاطمِ آشفته‌ی موهایت گفتم؟همان گیسوانی که عطرشان تمامِ ثانیه‌های رویایم را در خویش مغروق می‌کند؛

- من هرگز نمیدانم چگونه آدمی میتواند این‌چنین بی‌نقص و دلنشین باشد البته اگر که تو آدم باشی،زیرا رازت نزدِ من چو روز صریح شد و بال‌های دیبای تو را دیده‌ام...!

- با رغبت به نزدم پویه کردی و مرا با ژرفا در بر گرفتی،اما واقف بودی بر این که من چنان بهرِ دیدنت اشتیاق داشتم که طاقتی درون گام‌هایم نمانده بود؟

- هنوز نوازشِ دست‌هایت دارای نکهتِ عشق در سینه‌اش است و همراه با هر بوسه شکوفه‌ای را زنده میکند؛

- کاش جان‌آفرین زبان دیگری به من می‌آموخت،زبانی مختص به مدحِ تو،چراکه هیچ نظم و نثری بیانگر پرتوهای رخشنده‌ی تو نمی‌باشد؛

- عزیزکرده،دیرینه را به خاطرات پیشکش کن،دستانم را بگیر و دیدگانت را به من بسپار،اینجا جان‌فدایی داری که با حیاتِ خویش برای یک دم خنده‌ی تو قمار میکند؛

- گمان میکنی شطارِ چیره‌دستی نیستم و مغلوب میشوم؟اشکالی ندارد،حتی اگر گیتی‌ام را در راهِ تو از دست دهم هیچ دچارِ واهمه نمیشوم.
Пераслаў з:
ڪـلبـهٔ بــنفـش avatar
ڪـلبـهٔ بــنفـش
10.04.202505:08
Пераслаў з:
ڪـلبـهٔ بــنفـش avatar
ڪـلبـهٔ بــنفـش
10.04.202505:08
   ای عمیق‌ترین معنای وجود
        زیباترین شاهکارِ پروردگار،
               محبوب‌ترین ستاره‌ی آسمان
                                           دوستت دارم...!
10.04.202505:08
Пераслаў з:
قُقنوس س̷رخ avatar
قُقنوس س̷رخ
10.04.202505:06
جیمین به تلویزیون خیره شده بود و به قسمت پایانی فیلم "Maze Runner" نگاه می‌کرد. یونگی این فیلم را پیشنهاد داده بود تا با هم تماشا کنند. بعد از تمام شدن فیلم، جیمین بدون اینکه نگاهش را از صفحه تلویزیون بردارد، گفت:

- زندگی درست مثل هزارتو هست.
به سختی می‌تونی به آخرش برسی.
همه در این هزارتو عاشق می‌شن... زندگی خودشون رو می‌سازند و می‌میرند.

+ ولی من به آخر همین هزارتو رسیدم، هزارتویی که انتهایش پرتگاه است.

- و تو داری روی لبه همین پرتگاه می‌رقصی!

+ چیزی از من باقی نمونده که ترس از سقوط داشته باشم


یونگی در سکوت به حرف‌های جیمین گوش می‌دهد و چیزی نمی‌گوید.
جیمین با نشنیدن پاسخی از یونگی به سیگاری که در دست یونگی بود خیره می‌شود.

_ سخته.
+ می‌دونم.
_ درد دارد.
+ می‌دونم.
_ از پرتگاه سقوط می‌کنی.
+ می‌دونم!
_ تو همه این‌ها رو میدون و آگاهانه مرگ رو به جان خریدی! چرا؟
به او گفتی و یکی دیگر رو انتخاب کرد، احساساتت رو دید و نادیده گرفت.
به نظر تو، باز هم ارزشش را دارد؟
یونگی فیلتر سیگارش را در جا سیگار خاموش کرد و در سکوت به دیوار روبرویش خیره شد. جنگی در ذهنش برپا بود که جز خودش هیچ‌کس نمی‌توانست متوجه آن شود.
جیمین از بحث های همیشگی خسته شده بود ، آهی کشید و با گفتن آخرین جمله دیگر بحث درباره این موضوع را تمام کرد

_ با همین روشی که در پیش گرفتی ریه هاتو نابود میکنی ، نه تنها ریه هات، بلکه خودتم زره زره از درون نابود میکنی
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.