Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
نـگاهِ خاکـسـتری avatar

نـگاهِ خاکـسـتری

زب‍ـانِ‌خامـوش، و چشـمـانـی پُـرْ حـرف.
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваны
Надзейнасць
Не надзейны
Размяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаГруд 27, 2024
Дадана ў TGlist
Бер 05, 2025

Апошнія публікацыі ў групе "نـگاهِ خاکـسـتری"

میخواهم با رقص قلم به کاغذ سپید رنگِ خون هدیه کنم.
شاید با رقص قلمم روی کاغذ کمی از درد قلب و حرفای نگفته‌ی مغزم کم بشود
.

دیگر توان نوشتن ندارم، توان صحبت را که کلا در کل عمر نداشته‌ام، یا که قدرت فکر کردن؛ نمیدانم چطور اینهمه حرف‌های دفن شده و نگفته‌ام را به زبان بیاورم یا بر روی کاغذ .
دیگر ذهنِ آشفته‌ام قدرت تحمل این همه حرف‌های نگفته‌را ندارد، دیگر دردم را با کاغذ هم نمیتوانم در میان بگذارم زیرا که کاغذ خسته شده است از حرف‌های تکراری‌و دردناکم می‌گوید؛ بس است فریاد زدن‌های بی صدا و حرف‌های تکرار‌ی‌ات و قلم دگر نمینویسد... حق دارد میفهممش خسته است.


حال مثل آن طفلی‌ام که لال است؛ به همه نگاه میکنم و کلمه‌ای نمی‌توانم به‌زبان بی‌آورم.


و دستانم انگار پاره‌پاره‌اند با هر کلمه به کاغذ رنگ خون میدهند.


دیگر توان نوشتن و فکـر کردن‌های مداوم را ندارم.
هیچوقت با آدم عاشق نرو تو رابطه جئــون؛ آدم عاشق هر موقع‌ای که معشوقه‌اش بی‌آید میرود پیشش.
هیچوقت عاشق آدم عاشق نـشو جئــون؛
چون او علاوه‌بر جسـمش روحـَش‌هم متعلق به معشوقه‌اش است.
Пераслаў з:
𝐒𝐧𝐨𝐰𝐦𝐚𝐧 avatar
𝐒𝐧𝐨𝐰𝐦𝐚𝐧
برای بی پناهت زیادی بی رحم بودی عزیزکرده.
باید میدونستی وقتی دست های گرمت رو ازم دریغ کنی شعله ی هیچ آتشی نمیتونه دست های یخ زدم رو گرم نگه داره. فریب کارِ ماهری بودی و آواز قو بازتابی بود از رنگِ افسونگر چشمانت ، نقابی که روی صورتت گذاشته بودی تا خودت رو ازم پنهان کنی ما رو فرسخ ها از هم دور کرده و این بار من کسی نیستم که به دنبالت بگردم. کالبدی بی جان از من به جا گذاشتی که با تشنگی به درد در لا به لای کر کننده ترین صدا ها از نبودنت پنهان شده و در ابهامی از مرگ به ثانیه ها خیره میشه. این بار اگه داشتم سقوط میکردم دیگه دست هامو نگیر ، بهت احتیاجی ندارم.
ممنونم
Пераслаў з:
‌ ‌ 𝖫𝖺𝗆𝖾𝗋 avatar
‌ ‌ 𝖫𝖺𝗆𝖾𝗋
دست به قلمت پرستیدنیه، عالی بود .
.فور نمیبینم
https://t.me/+fkkbhi38c-BkNzc8

ببینمتون؟
کسی کتاب صوتی مغازه خودکشی رو داره؟
اسبش رو فروخت ده تا خر خرید برای خودش.
من می‌دانستم که او هرگز مال من نبود، فقط می‌خواستم زنده بمانم.
دیلی رامی ۵۱۰ بشه؟
عدد بزارید فور کنم

Рэкорды

12.03.202523:59
78Падпісчыкаў
19.01.202523:59
0Індэкс цытавання
08.03.202523:59
17Ахоп 1 паста
27.03.202514:47
9Ахоп рэкламнага паста
15.03.202523:59
33.33%ER
03.04.202523:59
26.15%ERR

Развіццё

Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25

Папулярныя публікацыі نـگاهِ خاکـسـتری

03.04.202508:12
میخواهم با رقص قلم به کاغذ سپید رنگِ خون هدیه کنم.
شاید با رقص قلمم روی کاغذ کمی از درد قلب و حرفای نگفته‌ی مغزم کم بشود
.

دیگر توان نوشتن ندارم، توان صحبت را که کلا در کل عمر نداشته‌ام، یا که قدرت فکر کردن؛ نمیدانم چطور اینهمه حرف‌های دفن شده و نگفته‌ام را به زبان بیاورم یا بر روی کاغذ .
دیگر ذهنِ آشفته‌ام قدرت تحمل این همه حرف‌های نگفته‌را ندارد، دیگر دردم را با کاغذ هم نمیتوانم در میان بگذارم زیرا که کاغذ خسته شده است از حرف‌های تکراری‌و دردناکم می‌گوید؛ بس است فریاد زدن‌های بی صدا و حرف‌های تکرار‌ی‌ات و قلم دگر نمینویسد... حق دارد میفهممش خسته است.


حال مثل آن طفلی‌ام که لال است؛ به همه نگاه میکنم و کلمه‌ای نمی‌توانم به‌زبان بی‌آورم.


و دستانم انگار پاره‌پاره‌اند با هر کلمه به کاغذ رنگ خون میدهند.


دیگر توان نوشتن و فکـر کردن‌های مداوم را ندارم.
Пераслаў з:
‌ ‌ 𝖫𝖺𝗆𝖾𝗋 avatar
‌ ‌ 𝖫𝖺𝗆𝖾𝗋
25.03.202517:32
جز این چیز دیگری را انتظار نمی‌رود.
شکستن و شکستن.
با کلمات ، با رفتار ها ..
اما کلمات بین تمامشان پر قدرت تر است!
البته کلمات قوی نیستن
گوینده‌یِ آن هاست که پرقدرت اند
21.03.202521:29
دیر دیدمش ولی خیلی زیباست حتی زیبا براش کمه
21.03.202521:29
میدونی نوشته‌هات فیومه؟
25.03.202517:11
دیگر قرصی نیست که درد قلب را آرام کند.
دیگر مشروبی نیست که خاطره‌هارا از ذهن آشفته‌ام پاک کند.
دیگر قرصی نیست که این ذهن‌را بخواباند.
دیگر مرگ هم نمیتواند جانم را بگیرد.
Пераслаў з:
‌ ‌ 𝖫𝖺𝗆𝖾𝗋 avatar
‌ ‌ 𝖫𝖺𝗆𝖾𝗋
29.03.202515:51
گذشتن و رها کردن آسان نبود.
اما گمان می‌کنم شاید این تنها راه برایِ نجات او بود.
غرق شده بود اما غرق درچه؟! غم؟ افسوس؟
افسوس برایِ نداشتن دوباره‌یِ او؟!
یا افسوس برای از دست دادن او؟!
غم دل او را همانند مرواریدی که در صدف پنهان شده باشد
پنهان کرده بود .
"جیمین گربه‌ی مشکی رنگی را دنبال می‌کند
تا اینکه مقابل ویرانه‌های یک قلعه‌ی خاموش می‌ایستد؛ هوا سنگین است، مه بین سنگ‌های شکسته می‌خزد، و در تاریکی، انگار چیزی پشت پنجره‌های خالی تکان می‌خورد...

Name: Roseveil Cat

    Genre: Dark, Classic, Romance
        Couple: Yoonmin
              Part 2
𝃜rꫀᥲɗ ȶɦꫀ ꮪȶᦅrყ𝂅
astrid
ㅤ   ┈┈─┈─┈┈─┈─┈┈─
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤ🫧🐈‍⬛
21.03.202523:34
هرکی گفت میمونه باهات یه بار از طرف خودت و یه بارم از طرف من بگاش لطفا.
21.03.202521:02
این پیامو هرچی میخواید در نظر بگیرید
فورکنید تا ببینم کدوم چنلا اینجارو چک میکنند و حمایت میکنند.
21.03.202518:36
نفرت دارد از وجودم چکه میکند.
25.03.202517:33
وقتی آدمی برایت مهم نیست که نمیتواند کاری کند
مهم عزیزنمان هستند؛ باعث بدبختی!
25.03.202517:17
راستش این آدم‌ها برای دروغ ساخته شدند.
لحظه به لحظه خیانت.
لحظه‌ به لحظه شکستن یکدیگر ساخته شده‌اند.
31.03.202517:29
دیگر نمیتوانست درد و سختی‌هارا تحمل کند؛ به من گفت می‌رود، اما من خندیدم، او عادت داشت فقط حرف بزند...

حرفِ ناگفته‌ی مغزم.
30.03.202516:23
زبونم
30.03.202516:23
خدای من...
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.