21.04.202507:49
20.04.202521:21
چه نازه> ادبت واقعا خیلی شیرین بود.
خسته نباشی؛
خسته نباشی؛
20.04.202521:19
-
20.04.202520:55
یه آتریوم عزیز اینجارو رند میکنه؟!
پک تقدیم میشه؛
Пераслаў з:
𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌



16.04.202510:00
تـرسـم آن اسـت کـه در آخرین لـحـظـاتِ زنـدگـیام، حـسـرتِ چـشیـدن دوبـارهیِ شـیریـنی لـبهـایِ تـو هـمچـون سـایـهای سـنگـین بـر جـانـم سـایه افـکـند و در آغـوشِ مـرگ، بـه یـاد تـو ایـن دنـیا را وداع گـویـم.
16.04.202509:16
21.04.202507:49
این زیادی ناز بود:)))
خیلی قشنگ بود واقعا مخصوصا:
خیلی قشنگ بود این دیالوگ:)))
خسته نباشی ویکی؛
خیلی قشنگ بود واقعا مخصوصا:
«برفی ام کن که این سرما برای قلب من دلبرانه آتشین و گرم است »
خیلی قشنگ بود این دیالوگ:)))
خسته نباشی ویکی؛
Пераслаў з:
꯱ᥙꪀꪀყ



20.04.202521:21
~𝑬𝒍 𝒎𝒖𝒄𝒉𝒂𝒄𝒉𝒐 𝒅𝒆 𝒍𝒐𝒔 𝒐𝒋𝒐𝒔 𝒕𝒓𝒊𝒔𝒕𝒆𝒔
𝑽𝒊𝒗𝒆 𝒔𝒐𝒍𝒐 𝒚 𝒏𝒆𝒄𝒆𝒔𝒊𝒕𝒂 𝒂𝒎𝒐𝒓
𝑪𝒐𝒎𝒐 𝒆𝒍 𝒂𝒊𝒓𝒆, 𝒏𝒆𝒄𝒆𝒔𝒊𝒕𝒂 𝒗𝒆𝒓𝒎𝒆
𝑪𝒐𝒎𝒐 𝒂𝒍 𝒔𝒐𝒍, 𝒍𝒐 𝒏𝒆𝒄𝒆𝒔𝒊𝒕𝒐 𝒚𝒐
20.04.202521:19
-
19.04.202509:04
جاان
16.04.202509:16
-
Пераслаў з:
ѵɑƖqwҽŋ

21.04.202507:49
𝓨𝓸𝓾𝓻 𝓬𝓸𝓵𝓭 𝓵𝓲𝓹𝓼, 𝓵𝓲𝓴𝓮 𝓼𝓷𝓸𝔀, 𝓼𝓪𝓽 𝓸𝓷 𝓶𝔂 𝓵𝓲𝓹𝓼 𝓪𝓷𝓭 𝓶𝓮𝓵𝓽𝓮𝓭. 𝓘 𝔀𝓲𝓼𝓱 𝓶𝔂 𝔀𝓮𝓪𝓽𝓱𝓮𝓻 𝔀𝓪𝓼 𝓪𝓵𝔀𝓪𝔂𝓼 𝓼𝓷𝓸𝔀𝔂.
Top to read
Top to read
20.04.202521:21
20.04.202521:19
-
16.04.202510:01
Пераслаў з:
𝖣𝖾𝖺𝖽 𝖬𝖾𝗆𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌

16.04.202510:00
یـادت نـرود عـزیزکـرده، هـنگـامی کـه روحِ خـسته ام ایـن تـن را تـرک کـرد، مـرا در آغـوشِ گـرمِ تـو بـه خـاک بـسـپارنـد، در کـنارِ اقـیانـوسِ چـشمانـت کـه آرامـش بـخشِ ایـن جـانِ خـسته و بـی رمـق اسـت!
چـگونه اسـت کـه لـبخنـدِ تـو جـانِ مـرا به آن مـنحنـی دلنـشیـن مـتصل کـرده است؟!
اگـر روزی بـه سـاحـلِ اقـیانـوس چـشمانـت نـگریـستی وحـس کـردی کـه امـواج دردنـاکِ غـم بـه سـویت مـیآیـند، فـقط کـافیـست چـشمـانت را ببـنـدی و بـه یـاد آوری کـه مـن همـیشـه در کـنارِ تـو، درسـت در کنـجِ قـلبت زنـده هـستـم و از یـاد نـبر مـن در سـکـوتِ شـب هـایِ نـا آرامـت هـمیشـه دسـتانـت را خـواهم گـرفت و بـا هـم در کـنارِ سـاحلِ مـواج زنـدگی قـدم خـواهیـم زد.
پـس از مـن، چـه کـسی از دریـایِ آبـیِ دلـت مـراقبـت خـواهد کـرد؟!
هنـگـامی کـه خـسته ای، چـه کـسی بـر پـیشـانی ات بـوسه خـواهـد زد؟!
و وقـتی دلـتنـگ شـدی، چـه کـسی تـو را در آغـوش خـواهد گـرفت و از غـم هـایت خـواهد کـاست؟!
اگـر مـن رفـتم و تـو مـاندی، بـمان و زنـدگی کـن. جـایِ هـردویـمان را به گونه ای پر کن کـه گـویی هـرگز مـن را نیـافتهای؛ طـوری کـه فـرامـوش کـنی نـخستـین بـار نـگـاهِ مـن به لـبهـایِ سـرخِ تـو گـره خورد!
یـادت بـاشد تـو جـانِ مـنی، روشـناییِ ایـن روحِ تـاریـکِ بـی نـوا، مـراقبِ جـانِ من و روشـناییِ زنـدگـی ام بـاش!
چـگونه اسـت کـه لـبخنـدِ تـو جـانِ مـرا به آن مـنحنـی دلنـشیـن مـتصل کـرده است؟!
اگـر روزی بـه سـاحـلِ اقـیانـوس چـشمانـت نـگریـستی وحـس کـردی کـه امـواج دردنـاکِ غـم بـه سـویت مـیآیـند، فـقط کـافیـست چـشمـانت را ببـنـدی و بـه یـاد آوری کـه مـن همـیشـه در کـنارِ تـو، درسـت در کنـجِ قـلبت زنـده هـستـم و از یـاد نـبر مـن در سـکـوتِ شـب هـایِ نـا آرامـت هـمیشـه دسـتانـت را خـواهم گـرفت و بـا هـم در کـنارِ سـاحلِ مـواج زنـدگی قـدم خـواهیـم زد.
پـس از مـن، چـه کـسی از دریـایِ آبـیِ دلـت مـراقبـت خـواهد کـرد؟!
هنـگـامی کـه خـسته ای، چـه کـسی بـر پـیشـانی ات بـوسه خـواهـد زد؟!
و وقـتی دلـتنـگ شـدی، چـه کـسی تـو را در آغـوش خـواهد گـرفت و از غـم هـایت خـواهد کـاست؟!
اگـر مـن رفـتم و تـو مـاندی، بـمان و زنـدگی کـن. جـایِ هـردویـمان را به گونه ای پر کن کـه گـویی هـرگز مـن را نیـافتهای؛ طـوری کـه فـرامـوش کـنی نـخستـین بـار نـگـاهِ مـن به لـبهـایِ سـرخِ تـو گـره خورد!
یـادت بـاشد تـو جـانِ مـنی، روشـناییِ ایـن روحِ تـاریـکِ بـی نـوا، مـراقبِ جـانِ من و روشـناییِ زنـدگـی ام بـاش!
- ایـن آخـرین نـامهی فـرمـانده جـونگ کـوک بـه یـک سـرباز بـستری شـده در بـیمارسـتان اسـت-1997.
16.04.202509:05
20.04.202521:21
20.04.202521:19
20.04.202521:18
16.04.202510:01
-
16.04.202509:17
چک کردید ریکت بدید بعدش پیامو پاک کنم...
16.04.202509:05
-
Паказана 1 - 24 з 151
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.