
Реальна Війна

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Всевидящее ОКО: Україна | Новини

باقر طالبی دارابی (بوی خوش بهار نارنج)
در باره مسایل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با دین و معنویت در ایران و جهان
راه ارتباط با مدیر کانال
@BTD48
راه ارتباط با مدیر کانال
@BTD48
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваныНадзейнасць
Не надзейныРазмяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаSep 05, 2021
Дадана ў TGlist
Apr 15, 2025Рэкорды
15.04.202523:59
249Падпісчыкаў14.04.202511:12
20Індэкс цытавання15.04.202523:59
97Ахоп 1 паста19.04.202523:59
27Ахоп рэкламнага паста14.04.202523:59
2.53%ER08.04.202511:11
17.27%ERRРазвіццё
Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
Пераслаў з:
زیر سقف آسمان

15.04.202507:57
♦️گفتوگوهای انتقادی در بارهی الاهیات انتقادی بین دکتر علیرضا علویتبار و دکتر باقر طالبیی دارابی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ فروردین ۱۴۰۴
در این گفتوگوها نامی هم از من برده شده است. همانطور که دکتر علویتبار بهدرستی گفته اند، من در بخشی از زندهگی ام مدافع الاهیات انتقادی و اسلام انتقادی critical Islam بودم و تلاش کردم الاهیات انتقادی را به مخاطب ایرانی معرفی کنم.
اما هرگز الاهیدان نبوده ام و اکنون نیز مدافع و مبلغ الاهیات انتقادی نیستم. اما در میان انواع الاهیات و انواع اسلام، الاهیات انتقادی و اسلام انتقادی را انسانیتر و مطلوبتر میدانم.
https://t.me/Btalebidarabi/3442
https://t.me/Btalebidarabi/3443
https://t.me/Btalebidarabi/3444
https://t.me/Btalebidarabi/3445
https://t.me/Btalebidarabi/3446
https://t.me/Btalebidarabi/3447
https://t.me/Btalebidarabi/3450
https://t.me/Btalebidarabi/3451
https://t.me/Btalebidarabi/3452
https://t.me/Btalebidarabi/3453
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ فروردین ۱۴۰۴
در این گفتوگوها نامی هم از من برده شده است. همانطور که دکتر علویتبار بهدرستی گفته اند، من در بخشی از زندهگی ام مدافع الاهیات انتقادی و اسلام انتقادی critical Islam بودم و تلاش کردم الاهیات انتقادی را به مخاطب ایرانی معرفی کنم.
اما هرگز الاهیدان نبوده ام و اکنون نیز مدافع و مبلغ الاهیات انتقادی نیستم. اما در میان انواع الاهیات و انواع اسلام، الاهیات انتقادی و اسلام انتقادی را انسانیتر و مطلوبتر میدانم.
https://t.me/Btalebidarabi/3442
https://t.me/Btalebidarabi/3443
https://t.me/Btalebidarabi/3444
https://t.me/Btalebidarabi/3445
https://t.me/Btalebidarabi/3446
https://t.me/Btalebidarabi/3447
https://t.me/Btalebidarabi/3450
https://t.me/Btalebidarabi/3451
https://t.me/Btalebidarabi/3452
https://t.me/Btalebidarabi/3453
10.04.202509:30
بنام خدا
جناب علوی تبار ، چپ گرای دیروز ، به باز اندیشی رادیکال در الهیات رهایی بخش پرداخته که امثال ایشان به عنوان " الهیات انقلابی " در دهه چهل بخورد ملت دادند.
اینک مفهوم نامفهوم دیگری به نام " الهیات انتقادی " خلق کرده است تا از چپ گرایی کلاسیک به چپ اندیشی فرانکفورتی کوچ کند.
جناب علوی تبار ، که من سالهاست خواننده نوشته های تحلیلی او هستم، دوباره خطای دهه چهل و پنجاه را تکرار می کند. از زاویه سیاسی به نوشته اش نمی پردازم. چند نکته دین شناسانه عرض می کنم.
۱. کاربرد مفهوم الهیات ( تئولوژی ) در بستر اندیشه دینی اسلامی خالی از اشکال نیست. شاید اگر مسیحیت معتقد بود انجیل کلام الله است و تلاش کلیسا باید معطوف به کلام خدا باشد، بجای تئو - لوژی ( که در واقع یعنی شناخت خدای تجلی یافته بصورت عیسی) از وردولوژی ( wordology) كلمه شناسي يا كلام شناسي استفاده می کرد.
۲. الهیات های مضاف ، جای فلسفه های مضاف در مسیحیت کاتولیک را گرفته است. اینک روشنفکران ما کاتولیک تر از پاپ، همان را مضاف به چیزی یا موصوف به صفتی می کنند و از آن الگوی فکری می سازند.
۳.در حالیکه جامعه ایران دچار چنان تحولی شده است که من از ان به " چرخش فرهنگی ایرانیان " یاد می کنم، جناب علوی تبار دوباره یادش آمده است که نظریه انتقادی را پیوست الهیات کند تا به اهل ایدئولوژی و انقلاب بیاموزد ، دست از انقلابی بودن اگر مبکشید، مبادا از نگرش و اندیشه مارکسی خارج شوید. فوئرباخی هم هست فراتر از مارکس. او را در قالب " الهیات انتقادی " زنده می کنیم.
۴. جناب علوی تبار عزیز، مفهوم سازی های بریده از تحولات جامعه ایران موجب تحلیل های نادرستی می شود.
جناب دکتر !
باید می نوشتید " از کلام اجتماعی - انقلابی " به " فرهنگ اصلاح و مدارا" تا نشان دهید که تحولات عینی ایران را در نظر داشته اید. زبان مردم ایران، فکر مردم ایران ، عمل مردم ایران ، ( البته درست این است که بگویم اکثریت مردم ایران ) نه الهیاتی است ، نه کلامی است، نه سوسالیستی است ، نه مارکسیستی است. یک گفتمان و عمل فرهنگی است. بس کنید تحلیل های چپ گرانه با مفاهیم اختراعی جدید را.
جناب علوی تبار ، چپ گرای دیروز ، به باز اندیشی رادیکال در الهیات رهایی بخش پرداخته که امثال ایشان به عنوان " الهیات انقلابی " در دهه چهل بخورد ملت دادند.
اینک مفهوم نامفهوم دیگری به نام " الهیات انتقادی " خلق کرده است تا از چپ گرایی کلاسیک به چپ اندیشی فرانکفورتی کوچ کند.
جناب علوی تبار ، که من سالهاست خواننده نوشته های تحلیلی او هستم، دوباره خطای دهه چهل و پنجاه را تکرار می کند. از زاویه سیاسی به نوشته اش نمی پردازم. چند نکته دین شناسانه عرض می کنم.
۱. کاربرد مفهوم الهیات ( تئولوژی ) در بستر اندیشه دینی اسلامی خالی از اشکال نیست. شاید اگر مسیحیت معتقد بود انجیل کلام الله است و تلاش کلیسا باید معطوف به کلام خدا باشد، بجای تئو - لوژی ( که در واقع یعنی شناخت خدای تجلی یافته بصورت عیسی) از وردولوژی ( wordology) كلمه شناسي يا كلام شناسي استفاده می کرد.
۲. الهیات های مضاف ، جای فلسفه های مضاف در مسیحیت کاتولیک را گرفته است. اینک روشنفکران ما کاتولیک تر از پاپ، همان را مضاف به چیزی یا موصوف به صفتی می کنند و از آن الگوی فکری می سازند.
۳.در حالیکه جامعه ایران دچار چنان تحولی شده است که من از ان به " چرخش فرهنگی ایرانیان " یاد می کنم، جناب علوی تبار دوباره یادش آمده است که نظریه انتقادی را پیوست الهیات کند تا به اهل ایدئولوژی و انقلاب بیاموزد ، دست از انقلابی بودن اگر مبکشید، مبادا از نگرش و اندیشه مارکسی خارج شوید. فوئرباخی هم هست فراتر از مارکس. او را در قالب " الهیات انتقادی " زنده می کنیم.
۴. جناب علوی تبار عزیز، مفهوم سازی های بریده از تحولات جامعه ایران موجب تحلیل های نادرستی می شود.
جناب دکتر !
باید می نوشتید " از کلام اجتماعی - انقلابی " به " فرهنگ اصلاح و مدارا" تا نشان دهید که تحولات عینی ایران را در نظر داشته اید. زبان مردم ایران، فکر مردم ایران ، عمل مردم ایران ، ( البته درست این است که بگویم اکثریت مردم ایران ) نه الهیاتی است ، نه کلامی است، نه سوسالیستی است ، نه مارکسیستی است. یک گفتمان و عمل فرهنگی است. بس کنید تحلیل های چپ گرانه با مفاهیم اختراعی جدید را.
14.04.202520:24
جناب علوی تبار، پنداشته است که الهیات در هر دو مفهوم به یک معنا بکار رفته است. در حالیکه، الهیات انقلابی یعنی شناخت انقلابی از دین و الهیات انتقادی یعنی شناخت و دانش انتقادی از دانش شناخت انقلابی. در این صورت، با توجه به معنای عام الهیات، در مفهوم الهیات انتقادی ، مفهوم الهیات به همان معنایی که در مفهوم « الهیات انقلابی » بکار رفته است، نیست. آیا جناب آقای پیمان، دکتر سروش و دکتر محدثی خود را الهیدانان انتقادی می دانند؟!
شاید گفته شود که این دقت و نقد مفهومی چه فایده ای در پی دارد؟ پاسخ این است که این جانب در نوشته انتقادی اولیه ام، نقدم را مه ابداع مفهوم برای بازسازی اندیشه چپ گرایانه معطوف کردم و دکتر علوی تبار از مفهوم بکار بسته شده، دفاع کرده است. لذا این توضیح مفهومی را در این یادداشت ارائه کرده ام. در یادداشت های بعدی به مباحث دیگری در باره نوشته دکتر خواهم پرداخت.
ادامه دارد...
شاید گفته شود که این دقت و نقد مفهومی چه فایده ای در پی دارد؟ پاسخ این است که این جانب در نوشته انتقادی اولیه ام، نقدم را مه ابداع مفهوم برای بازسازی اندیشه چپ گرایانه معطوف کردم و دکتر علوی تبار از مفهوم بکار بسته شده، دفاع کرده است. لذا این توضیح مفهومی را در این یادداشت ارائه کرده ام. در یادداشت های بعدی به مباحث دیگری در باره نوشته دکتر خواهم پرداخت.
ادامه دارد...
14.04.202520:24
علوی تبار و واقع گرایی پیچیده
( ملاحظاتی بر یک نوشته 1 )
باقر طالبی دارابی
چندی قبل نوشته ای از جناب دکتر علیرضا علوی تبار با عنوان « از الهیات انقلابی تا الهیات انتقادی» در مشق نو منتشر شده است که توجه برخی دانشجویانم را جلب کرده و حتی این انگیزه را در آنها ایجاد کرده است که رساله دکتری دین پژوهی را به این موضوع اختصاص دهند. مطالب را خواندم و یادداشتی کوتاه و انتقادی نوشتم و ارسال کردم. در این یاداشت کوتاه ، با توجه به اندیشه چپ گرایی که از دکتر علوی تبار در یاد داشته و دارم، نوشته ایشان را بازنویسی و بازسازی اندیشه چپ در قالب مفاهیم ابداعی جدید دانستم و جناب دکتر از سر احساس مسئولیت علمی، پاسخی کوتاه خطاب به این جانب ارسال کرد. ( همه این موارد در کانال تلگرامی ام با عنوان بوی خوش بهار نارنج آمده است.
دو روز بعد، جناب دکتر، برای تکمیل آن توضیح کوتاه، نکاتی را برای روشن تر شدن دیدگاه خود ارسال کرده است و در کانالم قرار دادم.
آنچه در این یادداشت می خوانید، ملاحظاتی در باره مفهوم « الهیات انقلابی » در درون ساختار نوشته جناب دکتر علوی تبار است. ابتدا ، چکیده ی تعریف و تفسیر مفهوم الهیات انقلابی از نظر دکتر را بیان می کنم .
مفهوم الهیات و الهیات انقلابی در نگاه علوی تبار
الهیات به معنای خاص مسیحی مقصود نیست. مقصود الهیات به معنای عام است که شاخه ای از دانش و شناخت بشر در باره موضوع آن « دین » است. نقطه آغاز و پیدایش الهیات انقلابی( بخوانید دانش و شناخت بشری در باره اسلام ) قیام 15 خرداد 1342 و سرکوبی آن است. تعیین کننده ترین عامل پیدایش الهیات انقلابی، سازمان مجاهدین خلق ایران است. می توان گفت که دیدگاه های ایدئولوژیک( ی ) ارائه شده از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران ( سمخا) ، نظام یافته ترین و منسجم ترین تفسیر از الهیات انقلابی ( دانش و شناخت بشری) است. علی شریعتی نیز از منظر الهیات انقلابی به بررسی اسلام و انسان پرداخت. الهیات انقلابی دو زمینه فرایندی داشت: فرایند سیاست ورزی دین باوران و فرایند رادیکال شدن سیاسی . به مرور منتقدان الهیات انقلابی پیدا شدند. اینان الهیات انتقادی را رقم زدند. منتقدان الهیات انقلابی مانند دکتر پیمان، دکتر سروش و دکتر محدثی...)
ملاحظات
ملاحظه 1 .
جناب دکتر علوی تبار الهیات به معنای عام را « دانش و شناخت بشری» برای بررسی و تحلیل و تفسیر « دین » تعریف کرده است و تلاش کرده است که با این معنای عام و تعریف مختار، بطور روشمند، تمایزی میان الهیات به معنای مسیحی و الهیات در این معنای عام ایجاد کند.
الهیات یا دانش و شناخت بشر در باره دین اگر با صفت انقلابی توصیف شود ، ما را مجاز می کند که دانش انقلابی دین یا شناخت انقلابی دین را نیز بتوانیم جای آن قرار دهیم. جناب علوی تبار روشن نکرده است که چرا بجای اختراع یک الهیات به معنای عام که البته جای بحث دارد، از دانش انقلابی دین یا شناخت انقلابی دین سخن نگفته اسنت.
دوم اینکه الهیات جنبه شناختی صرف ندارد. بلکه الهیات چه به معنای خاص و چه به معنای عام در ذات خود اپولوجتیک یا مدافعانه است. از این نظر ، الهیات، به معنای دانشی در باره دین نیست. بلکه دانش و شناختی برآمده از دین است.
ملاحظه 2.
دکتر علوی تبار در جایی که در باره پیدایش الهیات انقلابی سخن گفته است ( رجوع کنید به نقل قول بالای این نوشته )، چنین می نویسد « دیدگاه های سمخا نظام یافته ترین و منسجم ترین تفسیر از الهیات انقلابی است. » جناب دکتر توجه دارند که الهیات را به معنای دانش و شناخت موضوع دین تعریف کرده اند. وقتی می گوید « تفسیر از الهیات انقلابی» یعنی تایید می کند که الهیات انقلابی خود محصول دین است و موضوعی مستقل که تفسیر می طلبد. این در حالی است که تعریف مختار جناب علوی از الهیات، دانش و شناخت دین است. در این صورت، می توان جمله جناب دکتر را اینگونه بازنویسی کرد « کار سمخا ، نظام یافته ترین و منسجم ترین تفسیر از دانش و شناخت انقلابی در باره دین است. از جناب دکتر سوال می شود که کار سمخا تفسیر دانش و شناخت انقلابی در باره دین بود یا خود دانش و شناخت انقلابی در باره دین؟!
ملاحظه 3.
دکتر علوی تبار در جای دیگری از نوشته اش، الهیات انتقادی را به معنای نقد رویکرد انقلابی و ایدئولوژیک از بعد از سال 1342 می داند. او پیمان را که خود مصداق الهیات انقلابی معرفی کرده است، به عنوان اولین شخص منتقد الهیات انقلابی معرفی می کند. در ادامه ، آنچه دکتر سروش در نوشته هایش آورده و در نقد شریعتی گفته است و دین را فربه تر از ایدئولوژی دانسته را الهیات انتقادی می داند. او دوست گرامی ما دکتر حسن محدثی را در زمره الهیدانان انتقادی قرار می دهد. یعنی یعنی اهل دانش و شناخت انتقادی در باره دین.
( ملاحظاتی بر یک نوشته 1 )
باقر طالبی دارابی
چندی قبل نوشته ای از جناب دکتر علیرضا علوی تبار با عنوان « از الهیات انقلابی تا الهیات انتقادی» در مشق نو منتشر شده است که توجه برخی دانشجویانم را جلب کرده و حتی این انگیزه را در آنها ایجاد کرده است که رساله دکتری دین پژوهی را به این موضوع اختصاص دهند. مطالب را خواندم و یادداشتی کوتاه و انتقادی نوشتم و ارسال کردم. در این یاداشت کوتاه ، با توجه به اندیشه چپ گرایی که از دکتر علوی تبار در یاد داشته و دارم، نوشته ایشان را بازنویسی و بازسازی اندیشه چپ در قالب مفاهیم ابداعی جدید دانستم و جناب دکتر از سر احساس مسئولیت علمی، پاسخی کوتاه خطاب به این جانب ارسال کرد. ( همه این موارد در کانال تلگرامی ام با عنوان بوی خوش بهار نارنج آمده است.
دو روز بعد، جناب دکتر، برای تکمیل آن توضیح کوتاه، نکاتی را برای روشن تر شدن دیدگاه خود ارسال کرده است و در کانالم قرار دادم.
آنچه در این یادداشت می خوانید، ملاحظاتی در باره مفهوم « الهیات انقلابی » در درون ساختار نوشته جناب دکتر علوی تبار است. ابتدا ، چکیده ی تعریف و تفسیر مفهوم الهیات انقلابی از نظر دکتر را بیان می کنم .
مفهوم الهیات و الهیات انقلابی در نگاه علوی تبار
الهیات به معنای خاص مسیحی مقصود نیست. مقصود الهیات به معنای عام است که شاخه ای از دانش و شناخت بشر در باره موضوع آن « دین » است. نقطه آغاز و پیدایش الهیات انقلابی( بخوانید دانش و شناخت بشری در باره اسلام ) قیام 15 خرداد 1342 و سرکوبی آن است. تعیین کننده ترین عامل پیدایش الهیات انقلابی، سازمان مجاهدین خلق ایران است. می توان گفت که دیدگاه های ایدئولوژیک( ی ) ارائه شده از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران ( سمخا) ، نظام یافته ترین و منسجم ترین تفسیر از الهیات انقلابی ( دانش و شناخت بشری) است. علی شریعتی نیز از منظر الهیات انقلابی به بررسی اسلام و انسان پرداخت. الهیات انقلابی دو زمینه فرایندی داشت: فرایند سیاست ورزی دین باوران و فرایند رادیکال شدن سیاسی . به مرور منتقدان الهیات انقلابی پیدا شدند. اینان الهیات انتقادی را رقم زدند. منتقدان الهیات انقلابی مانند دکتر پیمان، دکتر سروش و دکتر محدثی...)
ملاحظات
ملاحظه 1 .
جناب دکتر علوی تبار الهیات به معنای عام را « دانش و شناخت بشری» برای بررسی و تحلیل و تفسیر « دین » تعریف کرده است و تلاش کرده است که با این معنای عام و تعریف مختار، بطور روشمند، تمایزی میان الهیات به معنای مسیحی و الهیات در این معنای عام ایجاد کند.
الهیات یا دانش و شناخت بشر در باره دین اگر با صفت انقلابی توصیف شود ، ما را مجاز می کند که دانش انقلابی دین یا شناخت انقلابی دین را نیز بتوانیم جای آن قرار دهیم. جناب علوی تبار روشن نکرده است که چرا بجای اختراع یک الهیات به معنای عام که البته جای بحث دارد، از دانش انقلابی دین یا شناخت انقلابی دین سخن نگفته اسنت.
دوم اینکه الهیات جنبه شناختی صرف ندارد. بلکه الهیات چه به معنای خاص و چه به معنای عام در ذات خود اپولوجتیک یا مدافعانه است. از این نظر ، الهیات، به معنای دانشی در باره دین نیست. بلکه دانش و شناختی برآمده از دین است.
ملاحظه 2.
دکتر علوی تبار در جایی که در باره پیدایش الهیات انقلابی سخن گفته است ( رجوع کنید به نقل قول بالای این نوشته )، چنین می نویسد « دیدگاه های سمخا نظام یافته ترین و منسجم ترین تفسیر از الهیات انقلابی است. » جناب دکتر توجه دارند که الهیات را به معنای دانش و شناخت موضوع دین تعریف کرده اند. وقتی می گوید « تفسیر از الهیات انقلابی» یعنی تایید می کند که الهیات انقلابی خود محصول دین است و موضوعی مستقل که تفسیر می طلبد. این در حالی است که تعریف مختار جناب علوی از الهیات، دانش و شناخت دین است. در این صورت، می توان جمله جناب دکتر را اینگونه بازنویسی کرد « کار سمخا ، نظام یافته ترین و منسجم ترین تفسیر از دانش و شناخت انقلابی در باره دین است. از جناب دکتر سوال می شود که کار سمخا تفسیر دانش و شناخت انقلابی در باره دین بود یا خود دانش و شناخت انقلابی در باره دین؟!
ملاحظه 3.
دکتر علوی تبار در جای دیگری از نوشته اش، الهیات انتقادی را به معنای نقد رویکرد انقلابی و ایدئولوژیک از بعد از سال 1342 می داند. او پیمان را که خود مصداق الهیات انقلابی معرفی کرده است، به عنوان اولین شخص منتقد الهیات انقلابی معرفی می کند. در ادامه ، آنچه دکتر سروش در نوشته هایش آورده و در نقد شریعتی گفته است و دین را فربه تر از ایدئولوژی دانسته را الهیات انتقادی می داند. او دوست گرامی ما دکتر حسن محدثی را در زمره الهیدانان انتقادی قرار می دهد. یعنی یعنی اهل دانش و شناخت انتقادی در باره دین.
Пераслаў з:
مشق نو

10.04.202509:30
📝📝📝از «الاهیات انقلابی» تا «الاهیات انتقادی»
🔻🔻🔻مقالهای از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌نوشتار پیش رو چه میگوید؟
🖊این مقاله یک جریان تأثیرگذار «دینشناسی» را در تاریخ معاصر ایران معرفی کرده و ویژگیهای آن را برمیشمارد. جریانی با مصادیق گوناگون و متعدد، از «خداپرستانِ سوسیالیست» تا «گروه فرقان». در کنار توصیف، از زمینههای شکلگیری آن سخن گفته و چگونگی برآمدن یک جریان جدید را از آن مورد بحث قرار میدهد. آنانکه به تاریخ اندیشه در ایران علاقهمند هستند و از واکاوی آن درسهایی برای امروز و فردا میجویند، در این مقاله سرفصلهای مهمی خواهند یافت.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید
mashghenow.com/?p=6184
#علیرضا_علوی_تبار #ایران #تاریخ_اندیشه
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
🔻🔻🔻مقالهای از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌نوشتار پیش رو چه میگوید؟
🖊این مقاله یک جریان تأثیرگذار «دینشناسی» را در تاریخ معاصر ایران معرفی کرده و ویژگیهای آن را برمیشمارد. جریانی با مصادیق گوناگون و متعدد، از «خداپرستانِ سوسیالیست» تا «گروه فرقان». در کنار توصیف، از زمینههای شکلگیری آن سخن گفته و چگونگی برآمدن یک جریان جدید را از آن مورد بحث قرار میدهد. آنانکه به تاریخ اندیشه در ایران علاقهمند هستند و از واکاوی آن درسهایی برای امروز و فردا میجویند، در این مقاله سرفصلهای مهمی خواهند یافت.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید یا روی Instant View کلیک کنید
mashghenow.com/?p=6184
#علیرضا_علوی_تبار #ایران #تاریخ_اندیشه
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
14.04.202520:24
جناب آقای طالبی
باسلام و تشکر از توجه شما،نظراتان را به چند نکته توضیحی جلب می کنم:
یک.من در دهه چهل دبستانی بودم و هنوز به مرحله اشاعه اندیشه نرسیده بودم(من متولد اسفند ۱۳۳۹ هستم).
دوم.من هنوز هم چپ گرا هستم.به ای معنا که برابری اجتماعی را هم مطلوب و هم ممکن می دانم و لازم میدانم که دولت با برنامه ریزی و طراحی ساختارهای جامعه را برای دستیابی به برابری بیشتر دگرگون سازد.اما هیچگاه گرایش مارکسیستی نداشته ام.مگر آنکه شما هر برابری طلبی را مارکسیست بدانید!
سوم مقاله مورد اشاره شما هدف «توصیف»و «تبیین»را دنبال می کند و تا حد ممکن به دنبال نقد و ارزیابی نیست.البته ممکن است زبان متن خطای حمایت را در مخاطب ایجاد کرده باشد.
چهارم.دین شناسی ما بطور کامل از معرفت شناسی ما تبعیت میکند.من چون به «واقعگرایی پیچیده»باور دارم با« واقعگرایی تاریخی» که مبنای الاهیات انتقادی است تمایز انتقادی دارم.
پنجم وقتی از تحول صحبت می کنیم هم باید به تحول پدیده های اجتماعی توجه کنیم و هم به تحول در اندیشه ها.سعی من این بوده که نشان دهم چگونه تحول در اندیشه موجب تحول دی شناسی شده است.
فرض بفرمایید دیگران هم به اندازه شما به تحولات توجه دارند.فرض محال که محال نیست.
باسلام و تشکر از توجه شما،نظراتان را به چند نکته توضیحی جلب می کنم:
یک.من در دهه چهل دبستانی بودم و هنوز به مرحله اشاعه اندیشه نرسیده بودم(من متولد اسفند ۱۳۳۹ هستم).
دوم.من هنوز هم چپ گرا هستم.به ای معنا که برابری اجتماعی را هم مطلوب و هم ممکن می دانم و لازم میدانم که دولت با برنامه ریزی و طراحی ساختارهای جامعه را برای دستیابی به برابری بیشتر دگرگون سازد.اما هیچگاه گرایش مارکسیستی نداشته ام.مگر آنکه شما هر برابری طلبی را مارکسیست بدانید!
سوم مقاله مورد اشاره شما هدف «توصیف»و «تبیین»را دنبال می کند و تا حد ممکن به دنبال نقد و ارزیابی نیست.البته ممکن است زبان متن خطای حمایت را در مخاطب ایجاد کرده باشد.
چهارم.دین شناسی ما بطور کامل از معرفت شناسی ما تبعیت میکند.من چون به «واقعگرایی پیچیده»باور دارم با« واقعگرایی تاریخی» که مبنای الاهیات انتقادی است تمایز انتقادی دارم.
پنجم وقتی از تحول صحبت می کنیم هم باید به تحول پدیده های اجتماعی توجه کنیم و هم به تحول در اندیشه ها.سعی من این بوده که نشان دهم چگونه تحول در اندیشه موجب تحول دی شناسی شده است.
فرض بفرمایید دیگران هم به اندازه شما به تحولات توجه دارند.فرض محال که محال نیست.
10.04.202517:11
بنام خدا
پس از انتشار نقد کوتاهم بر نوشته دکتر علیرضا علوی تبار ، ایشان، همانگونه که از شخصیت اش انتظار می رفت، توضیحی کوتاه برای من ارسال کرده است.
هم چنین دو مطلب دیگر نیز از باب زمینه ای برای گفتگو و شرحی بیشتر و بهتر از دیدگاه خود، ارسال کرده که در اینجا ، باز نشر میشود.
امیدوارم در روزهای آینده، پس از خواندن مطالب ارسالی ایشان، نظرم را بنویسم و برای جناب ایشان نیز ارسال کنم.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پس از انتشار نقد کوتاهم بر نوشته دکتر علیرضا علوی تبار ، ایشان، همانگونه که از شخصیت اش انتظار می رفت، توضیحی کوتاه برای من ارسال کرده است.
هم چنین دو مطلب دیگر نیز از باب زمینه ای برای گفتگو و شرحی بیشتر و بهتر از دیدگاه خود، ارسال کرده که در اینجا ، باز نشر میشود.
امیدوارم در روزهای آینده، پس از خواندن مطالب ارسالی ایشان، نظرم را بنویسم و برای جناب ایشان نیز ارسال کنم.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
10.04.202517:11
باسلام و تشکر از توجه شما.در این مقاله سعی من فقط «توصیف» یک جریان فکری و «دگرگونی»آن به یک جریان فکری دیگر است.قصدم دفاع از این جریان نیست و خودم را هم متعلق به این جریان نمی دانم.برای روشن تر شدن ادعایم دو مطلب دیگر را خدمتتان می فرستم ،برای گفتگوی بیشتر با خوشحالی آماده هستم.اگر نظرتان را در مورد این دو نوشته جدید هم بگویم خوشحال می شوم.ممنون
15.04.202511:57
مصاحبه در میدان!
مکان : مزرعه گردو در حوالی محلات
زمان : سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
موضوع: آفت کرم خراط
😂🙈😌🙊
مکان : مزرعه گردو در حوالی محلات
زمان : سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
موضوع: آفت کرم خراط
😂🙈😌🙊
14.04.202520:24
با احترام نکته دیگری را هم اضافه کنم.
ششم.من در «هدف» انقلابی و در روش«اصلاح طلب» هستم.به اصطلاح طرفدار «اصلاحات بنیادی» هستم.اصطلاحاتی را که در متن بکار بردم ابداعی نیست و پیش از من توسط دیگران نیز بکار رفته است.
ششم.من در «هدف» انقلابی و در روش«اصلاح طلب» هستم.به اصطلاح طرفدار «اصلاحات بنیادی» هستم.اصطلاحاتی را که در متن بکار بردم ابداعی نیست و پیش از من توسط دیگران نیز بکار رفته است.
Пераслаў з:
مشق نو

11.04.202506:29
📝📝📝دینشناسی و دینسرایی
🔻🔻🔻مقالهای از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌بریدهای از متن:
🖊در مباحثهها و مجادلههای میان سنتگرایان، نوگرایان، بنیادگرایان و گرایشهای مختلف در درون آنها، دو اصطلاح «دینشناسی» و «اسلامشناسی» بهطور معمول بهمعنای «تلاش روشمند برای فهم پیام و دعوت خدا خطاب به انسان» بهکار میرود.
🖊موضوع پژوهش در این کاربرد «پیام و دعوتی» است که در درون نمادها و نشانههای دینی وجود دارد و باید طی فرآیندی مورد کاوش و پردهبرداری قرار گیرد. بنابراین دین بهعنوان یک «پدیده اجتماعی» یا «نهاد اجتماعی»، دین بهعنوان «پدیده روانشناختی»، دین بهعنوان یک «پدیده انسانشناختی»، دین بهعنوان یک «پدیده تاریخی» و… مورد مطالعه قرار نمیگیرد.
🖊در این کاربرد اسلامشناسی و دینشناسی مترادف با «جامعهشناسی دین»، «روانشناسی دین»، «دینشناسی توصیفی» و… نیست. تمایز «موضوع» با تمایز «روش» و «هدف» تکمیل میشود. هدف اسلامشناسی و دینشناسی در این کاربرد، دستیابی به «مجموعه منسجم و موجّهی از آموزههای نظری و عملی دینی» است.
🖊دادههایی که در چنین پژوهشهایی بهکار میآید، دادههای گردآوریشده از مشاهدات پهنانگر و ژرفانگر نیست، بلکه ناشی از کاوش و پردهبرداری از معنا در متون معتبر دینی است. متون معتبر دینی عبارتند از: «متن وحیانی» (قرآن)، و «الگوی گفتاری و رفتاری پیامبر» (سنت).
🖊اگر به تمایز میان کاربردهای اصطلاحات اسلامشناسی و دینشناسی توجه نشود، رابطه میان این نوع دینشناسی با دینباوری و دینداری مشخص نمیشود. حاصل کار یک جامعهشناس دین و یا یک روانشناس دین، بهطور مستقیم تأثیری بر دینداری و دینباوریِ مخاطبان ندارد.
🖊اما اسلامشناسی و دینشناسی در کاربردی که گفته شد، پیوندی ناگسستنی با دینداری و دینباوری دارد. «موجّه بودن» در اینجا معنایی دارد که متمایز از موجّه بودن در دانشهایی است که از بیرون به دین، رفتارهای دینی و پدیدههای دینی نگاه میکنند.
🖊موضوع دینشناسی در کاربرد ما، دین آنچنانکه در واقع توسط پیروان خود تجربه میشود، است. برای دقت بیشتر این کاربرد از اصطلاح دینشناسی را باید از فلسفه دین (تحلیل و بررسی انتقادی باورهای دینی) نیز متمایز ساخت.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5956
#علیرضا_علویتبار #دین #دین_شناسی #روشنفکری
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
🔻🔻🔻مقالهای از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌بریدهای از متن:
🖊در مباحثهها و مجادلههای میان سنتگرایان، نوگرایان، بنیادگرایان و گرایشهای مختلف در درون آنها، دو اصطلاح «دینشناسی» و «اسلامشناسی» بهطور معمول بهمعنای «تلاش روشمند برای فهم پیام و دعوت خدا خطاب به انسان» بهکار میرود.
🖊موضوع پژوهش در این کاربرد «پیام و دعوتی» است که در درون نمادها و نشانههای دینی وجود دارد و باید طی فرآیندی مورد کاوش و پردهبرداری قرار گیرد. بنابراین دین بهعنوان یک «پدیده اجتماعی» یا «نهاد اجتماعی»، دین بهعنوان «پدیده روانشناختی»، دین بهعنوان یک «پدیده انسانشناختی»، دین بهعنوان یک «پدیده تاریخی» و… مورد مطالعه قرار نمیگیرد.
🖊در این کاربرد اسلامشناسی و دینشناسی مترادف با «جامعهشناسی دین»، «روانشناسی دین»، «دینشناسی توصیفی» و… نیست. تمایز «موضوع» با تمایز «روش» و «هدف» تکمیل میشود. هدف اسلامشناسی و دینشناسی در این کاربرد، دستیابی به «مجموعه منسجم و موجّهی از آموزههای نظری و عملی دینی» است.
🖊دادههایی که در چنین پژوهشهایی بهکار میآید، دادههای گردآوریشده از مشاهدات پهنانگر و ژرفانگر نیست، بلکه ناشی از کاوش و پردهبرداری از معنا در متون معتبر دینی است. متون معتبر دینی عبارتند از: «متن وحیانی» (قرآن)، و «الگوی گفتاری و رفتاری پیامبر» (سنت).
🖊اگر به تمایز میان کاربردهای اصطلاحات اسلامشناسی و دینشناسی توجه نشود، رابطه میان این نوع دینشناسی با دینباوری و دینداری مشخص نمیشود. حاصل کار یک جامعهشناس دین و یا یک روانشناس دین، بهطور مستقیم تأثیری بر دینداری و دینباوریِ مخاطبان ندارد.
🖊اما اسلامشناسی و دینشناسی در کاربردی که گفته شد، پیوندی ناگسستنی با دینداری و دینباوری دارد. «موجّه بودن» در اینجا معنایی دارد که متمایز از موجّه بودن در دانشهایی است که از بیرون به دین، رفتارهای دینی و پدیدههای دینی نگاه میکنند.
🖊موضوع دینشناسی در کاربرد ما، دین آنچنانکه در واقع توسط پیروان خود تجربه میشود، است. برای دقت بیشتر این کاربرد از اصطلاح دینشناسی را باید از فلسفه دین (تحلیل و بررسی انتقادی باورهای دینی) نیز متمایز ساخت.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5956
#علیرضا_علویتبار #دین #دین_شناسی #روشنفکری
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
Пераслаў з:
مشق نو

11.04.202506:29
📝📝📝نواندیشی دینی متأخر
🔻🔻🔻مقالهای از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌بریدهای از متن:
🖊تلاش این نوشتار ارائه تصویری روشن از گرایشها و جریانهای موجود در میان نواندیشان دینی متأخر است. منظور از متأخر از سال ۱۳۶۰ تاکنون است. برای ارائه این تصویر تلاش میشود تا «تقسیم منطقی» از این مفهوم کلی ارائه گردد.
🖊یعنی مصادیق (یا مجموعهای از مصادیق) آن برشمرده شود. البته تقسیم منطقی که حاصل استقراء است (تقسیم منطقی استقرایی). چنین تقسیمی مطابق قواعد منطقی باید جامع و مانع، دارای اقسام متباین، دارای وحدت جهت، متکی بر ملاکهای روشن و دارای فایده عملی باشد.
🖊آشنایان با اینگونه مباحث میدانند که چنین کاری بسیار دشوار است. مسلمانان در مواجهه با دین آن را «مجموعهای از نمادها و نشانهها که در برگیرنده پیام و دعوت خدا خطاب به انسان است»، تلقی میکنند. از این رو هنگامیکه از دینشناسی سخن میگویند، تلاش برای درک درست «پیام و دعوت خدا خطاب به انسان» را در نظر دارند.
🖊دینداری و دینشناسی در میان مسلمانان «متنمحور» است. از یکسو متن وحیانی (قرآن) در مقابل آنهاست و از سوی دیگر مجموعه مکتوبی در مورد «الگوی رفتاری و گفتاری پیامبر» (سنت معتبر)، که منابع اصلی دینشناسی مسلمانان هستند. دینشناسی و بهدنبال آن دینداری مسلمانان حاصل تعامل آنها با متون معتبر دینی است.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5877
#علیرضا_علویتبار #دین #دین_پژوهی #نواندیشی_دینی
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
🔻🔻🔻مقالهای از علیرضا علویتبار منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌بریدهای از متن:
🖊تلاش این نوشتار ارائه تصویری روشن از گرایشها و جریانهای موجود در میان نواندیشان دینی متأخر است. منظور از متأخر از سال ۱۳۶۰ تاکنون است. برای ارائه این تصویر تلاش میشود تا «تقسیم منطقی» از این مفهوم کلی ارائه گردد.
🖊یعنی مصادیق (یا مجموعهای از مصادیق) آن برشمرده شود. البته تقسیم منطقی که حاصل استقراء است (تقسیم منطقی استقرایی). چنین تقسیمی مطابق قواعد منطقی باید جامع و مانع، دارای اقسام متباین، دارای وحدت جهت، متکی بر ملاکهای روشن و دارای فایده عملی باشد.
🖊آشنایان با اینگونه مباحث میدانند که چنین کاری بسیار دشوار است. مسلمانان در مواجهه با دین آن را «مجموعهای از نمادها و نشانهها که در برگیرنده پیام و دعوت خدا خطاب به انسان است»، تلقی میکنند. از این رو هنگامیکه از دینشناسی سخن میگویند، تلاش برای درک درست «پیام و دعوت خدا خطاب به انسان» را در نظر دارند.
🖊دینداری و دینشناسی در میان مسلمانان «متنمحور» است. از یکسو متن وحیانی (قرآن) در مقابل آنهاست و از سوی دیگر مجموعه مکتوبی در مورد «الگوی رفتاری و گفتاری پیامبر» (سنت معتبر)، که منابع اصلی دینشناسی مسلمانان هستند. دینشناسی و بهدنبال آن دینداری مسلمانان حاصل تعامل آنها با متون معتبر دینی است.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=5877
#علیرضا_علویتبار #دین #دین_پژوهی #نواندیشی_دینی
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.me/mashghenowofficial
Гісторыя змяненняў канала
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.