
بیاض | عاطفه طیّه
بیاض
@atefe_tayye
@atefe_tayye
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваныНадзейнасць
Не надзейныРазмяшчэннеІран
МоваІншая
Дата стварэння каналаКвіт 16, 2017
Дадана ў TGlist
Бер 25, 2025Прыкрепленая група
Апошнія публікацыі ў групе "بیاض | عاطفه طیّه"
16.04.202515:08
سگها و آدمها
هر چه از بیخودی کند مجنون
گر کند عاقلی از او نسَزَد
سگ گزد آدمی، ولی سگ را
هیچ دیدی که آدمی بگزد؟!
شعری که از نگارستان جوینی نقل کردم یادآور شعر مشهور سعدی است:
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش!
مشخصات کتاب:
نگارستان معینالدین جوینی، تصحیح حسین پورشریف، انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ص ۵۱.
@atefeh_tayyeh
هر چه از بیخودی کند مجنون
گر کند عاقلی از او نسَزَد
سگ گزد آدمی، ولی سگ را
هیچ دیدی که آدمی بگزد؟!
شعری که از نگارستان جوینی نقل کردم یادآور شعر مشهور سعدی است:
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش!
مشخصات کتاب:
نگارستان معینالدین جوینی، تصحیح حسین پورشریف، انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ص ۵۱.
@atefeh_tayyeh
Пераслаў з:
بیاض | عاطفه طیّه

10.04.202519:53
نه داری به جز قلب من گرمجایی
نه دارم به دل غیر تو آشنایی
نه داری هوایی به جز من، نه دارم
به غیر از هوای تو در سر هوایی
وجودی ترکدار و گمگشته بودم
نه راهی به جایی، نه با خود دوایی
تو معنا دمیدی به این لفظ بیجان
و معنا ندارد به جز لفظ جایی
شبی بیخبر، بیصدا رفتم از خود
ندارد ز خود گم شدن ردّپایی!
شکستم درون خودم بیهیاهو
که درخودشکستن ندارد صدایی
تکاندم زنی را که خندید عمری
گرفتار در گریهٔ های و هایی
فکندم و برخاستم از خود آنگه
شدم آهوی شیرمستِ رهایی
محبت همین است؛ آن اسم اعظم
به هر بیخود و بیخدا ناخدایی
عاطفه طیه (۱۴٠۲/۱٠/۲۲)
@atefeh_tayyeh
نه دارم به دل غیر تو آشنایی
نه داری هوایی به جز من، نه دارم
به غیر از هوای تو در سر هوایی
وجودی ترکدار و گمگشته بودم
نه راهی به جایی، نه با خود دوایی
تو معنا دمیدی به این لفظ بیجان
و معنا ندارد به جز لفظ جایی
شبی بیخبر، بیصدا رفتم از خود
ندارد ز خود گم شدن ردّپایی!
شکستم درون خودم بیهیاهو
که درخودشکستن ندارد صدایی
تکاندم زنی را که خندید عمری
گرفتار در گریهٔ های و هایی
فکندم و برخاستم از خود آنگه
شدم آهوی شیرمستِ رهایی
محبت همین است؛ آن اسم اعظم
به هر بیخود و بیخدا ناخدایی
عاطفه طیه (۱۴٠۲/۱٠/۲۲)
@atefeh_tayyeh
03.04.202510:00
آوای زنان🌷
خواننده: نگینه امانقلووا
@atefeh_tayyeh
خواننده: نگینه امانقلووا
@atefeh_tayyeh
30.03.202520:40
لذّتهای ایرانیان
از کتابهای دلچسبی که این روزها خواندم یکی هم «لذّتهای ایرانیان» است، اثر ویلم فلور و حسن جوادی.
در فصل اول کتاب حسن جوادی سعی کرده مخاطب را با «بسحاق اطعمه» شاعر قرن نهم هجری که در سردههایش نمایی کلی از نظام تغذیه ایرانیان ارائه داده است، آشنا کند.
در فصل دوم کتاب نویسندگان به گزارشهایی که مسافران اروپایی و عثمانی در باب خوراکهای ایرانی دادهاند پرداختهاند و اطلاعاتی دربارهٔ آداب غذا خوردن و وعدههای غذایی ایرانیان به دست دادهاند. مطالبی در باب وعدههای غذایی، سفره، شیرینیها و نوشیدنیها، تنوع طبخ برنج، دورچینها و مخلفات دیگر.
فصل سوم و چهارم و پنجم کتاب به قهوه و قهوهخانه و چای اختصاص یافته و مطالبی جالب درباب رسوم مربوط به آنها دارد.
در فصل ششم کتاب به تولید و مصرف شراب، انواع و آداب نوشیدن آن و ممنوعیتش در برخی مناطق و ادوار تاریخی پرداخته شده است. در این فصل ذکری از شراب خراسان و تبریز و کرمان و یزد و همدان و تهران و سایر شهرها آمده است و وصف شراب شیراز لحنی ستایشگرانه دارد:
«تمامی جهانگردان اروپایی که برای مدتی در ایران حضور داشتهاند، هر دو نوع شراب قرمز و سفید شیراز را ستایش کردهاند. "تهونو" آن را شرابی قوی شبیه به شراب بورگاندی فرانسه معرفی کرده است که به دلیل گیرایی بالا به راحتی امکان افزودن آب حتی به مقدار دوسوم بدون این که طعم آن را ضایع کند وجود دارد»(ص۲۱۸)
به گفتهٔ یک دیپلمات انگلیسی به نام رابرت میگنان «بادهنوشی میان جامعهٔ بانوان محدود، و میان بانوان طبقهٔ اعیان بسیار معمول بوده است. آبجوی هاجسون که در حرم شاه مصرف میشد بیش از خوراک هنگ ارتش هند بود. آنها همانند مردان تا نهایت مستی مینوشیدند»(ص۲۷۶)
و به گفتهٔ ادوارد براون اگر چه مصرف نوشیدنیهای الکلی میان مسلمانان و غیرمسلمانان امری معمول بوده، آداب و تشریفاتش میان این دو دسته با هم تفاوتهایی داشته است:
«زرتشتی مینوشد زیرا مزهٔ شراب را دوست دارد و نیز به خاطر این که ایجاد صمیمیت و دوستی و احساسات رقیق بیشتری میکند. یک مسلمان بالعکس معمولا از مزهٔ شراب و عرق بدش میآید، پس از هر جرعه مزهای میخورد تا تلخی الکل را ببرد. او طالب مستی است همان طور که مولانا میگوید:
ننگ بنگ و خمر بر خود مینهی
تا دمی از خویشتن تو وارهی»(ص۲۷۹)
فصل هفتم کتاب اختصاص به مصرف تنباکو در ایران دارد. پذیرش آن، کشت آن و ابزار استعمال آن؛ قلیان، چپق و سیگار.
فصل هشتم و آخر کتاب نیز مطالب درخور توجهی درباب تریاک و حشیش و انواع روانگردان دارد. از مطالب جالب این فصل بخشی است که به تقلب ایرانیان در تریاک میپردازد و نشان میدهد تهیهٔ جنس ناب و بدون ناخالصی از دست ساقی حلالخور همیشه در این مرز پرگهر با دشواریهایی همراه بوده است:
«تقلب در تولید تریاک به روشهای گوناگونی انجام میشد. تریاک در مقادیر کم خرید و فروش میشد و از آنجا که واسطهها نقش چشمگیری در تعیین کیفیت آن داشتند، تجارت پرمخاطرهای به شمار میرفت.
رعیت همه نوع ناخالصی از تفالهٔ سیب گرفته تا شیرهٔ انگور و مواد دیگر را به تریاک خام اضافه میکرد تا از این طریق وزن آن را بالا ببرد» (ص۴۲۷)
فلور میگوید تقلب ایرانیان در فرایند آمادهسازی تریاک سبب شد که در سال ۱۸۸۱ میلادی قیمت تریاک ایرانی در بازار چین پنجاهدرصد کاهش پیدا کند.
آماری که نویسندگان از گسترش و فراگیری مصرف تریاک، همچنین شیره و سوختهٔ آن در شهرهای مختلف ایران میدهند تکاندهنده و حیرتآور است!
مشخصات کتاب:
لذّتهای ایرانیان، نوشتهٔ ویلم فلور و حسن جوادی، ترجمهٔ صباکارخیران و سمیرا محبعلی، انتشارات ایرانشناسی، ۱۴٠۲.
@atefeh_tayyeh
از کتابهای دلچسبی که این روزها خواندم یکی هم «لذّتهای ایرانیان» است، اثر ویلم فلور و حسن جوادی.
در فصل اول کتاب حسن جوادی سعی کرده مخاطب را با «بسحاق اطعمه» شاعر قرن نهم هجری که در سردههایش نمایی کلی از نظام تغذیه ایرانیان ارائه داده است، آشنا کند.
در فصل دوم کتاب نویسندگان به گزارشهایی که مسافران اروپایی و عثمانی در باب خوراکهای ایرانی دادهاند پرداختهاند و اطلاعاتی دربارهٔ آداب غذا خوردن و وعدههای غذایی ایرانیان به دست دادهاند. مطالبی در باب وعدههای غذایی، سفره، شیرینیها و نوشیدنیها، تنوع طبخ برنج، دورچینها و مخلفات دیگر.
فصل سوم و چهارم و پنجم کتاب به قهوه و قهوهخانه و چای اختصاص یافته و مطالبی جالب درباب رسوم مربوط به آنها دارد.
در فصل ششم کتاب به تولید و مصرف شراب، انواع و آداب نوشیدن آن و ممنوعیتش در برخی مناطق و ادوار تاریخی پرداخته شده است. در این فصل ذکری از شراب خراسان و تبریز و کرمان و یزد و همدان و تهران و سایر شهرها آمده است و وصف شراب شیراز لحنی ستایشگرانه دارد:
«تمامی جهانگردان اروپایی که برای مدتی در ایران حضور داشتهاند، هر دو نوع شراب قرمز و سفید شیراز را ستایش کردهاند. "تهونو" آن را شرابی قوی شبیه به شراب بورگاندی فرانسه معرفی کرده است که به دلیل گیرایی بالا به راحتی امکان افزودن آب حتی به مقدار دوسوم بدون این که طعم آن را ضایع کند وجود دارد»(ص۲۱۸)
به گفتهٔ یک دیپلمات انگلیسی به نام رابرت میگنان «بادهنوشی میان جامعهٔ بانوان محدود، و میان بانوان طبقهٔ اعیان بسیار معمول بوده است. آبجوی هاجسون که در حرم شاه مصرف میشد بیش از خوراک هنگ ارتش هند بود. آنها همانند مردان تا نهایت مستی مینوشیدند»(ص۲۷۶)
و به گفتهٔ ادوارد براون اگر چه مصرف نوشیدنیهای الکلی میان مسلمانان و غیرمسلمانان امری معمول بوده، آداب و تشریفاتش میان این دو دسته با هم تفاوتهایی داشته است:
«زرتشتی مینوشد زیرا مزهٔ شراب را دوست دارد و نیز به خاطر این که ایجاد صمیمیت و دوستی و احساسات رقیق بیشتری میکند. یک مسلمان بالعکس معمولا از مزهٔ شراب و عرق بدش میآید، پس از هر جرعه مزهای میخورد تا تلخی الکل را ببرد. او طالب مستی است همان طور که مولانا میگوید:
ننگ بنگ و خمر بر خود مینهی
تا دمی از خویشتن تو وارهی»(ص۲۷۹)
فصل هفتم کتاب اختصاص به مصرف تنباکو در ایران دارد. پذیرش آن، کشت آن و ابزار استعمال آن؛ قلیان، چپق و سیگار.
فصل هشتم و آخر کتاب نیز مطالب درخور توجهی درباب تریاک و حشیش و انواع روانگردان دارد. از مطالب جالب این فصل بخشی است که به تقلب ایرانیان در تریاک میپردازد و نشان میدهد تهیهٔ جنس ناب و بدون ناخالصی از دست ساقی حلالخور همیشه در این مرز پرگهر با دشواریهایی همراه بوده است:
«تقلب در تولید تریاک به روشهای گوناگونی انجام میشد. تریاک در مقادیر کم خرید و فروش میشد و از آنجا که واسطهها نقش چشمگیری در تعیین کیفیت آن داشتند، تجارت پرمخاطرهای به شمار میرفت.
رعیت همه نوع ناخالصی از تفالهٔ سیب گرفته تا شیرهٔ انگور و مواد دیگر را به تریاک خام اضافه میکرد تا از این طریق وزن آن را بالا ببرد» (ص۴۲۷)
فلور میگوید تقلب ایرانیان در فرایند آمادهسازی تریاک سبب شد که در سال ۱۸۸۱ میلادی قیمت تریاک ایرانی در بازار چین پنجاهدرصد کاهش پیدا کند.
آماری که نویسندگان از گسترش و فراگیری مصرف تریاک، همچنین شیره و سوختهٔ آن در شهرهای مختلف ایران میدهند تکاندهنده و حیرتآور است!
مشخصات کتاب:
لذّتهای ایرانیان، نوشتهٔ ویلم فلور و حسن جوادی، ترجمهٔ صباکارخیران و سمیرا محبعلی، انتشارات ایرانشناسی، ۱۴٠۲.
@atefeh_tayyeh
19.03.202520:09
با همین دیدگان اشکآلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود
نوروز مبارک
🌷🌿
@atefeh_tayyeh
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود
نوروز مبارک
🌷🌿
@atefeh_tayyeh


17.01.202523:32
تلوّن مزاج شاعر
رشید وطواط این دو شعر را برای یک نفر گفته است!
علمت ای صابر بن اسماعیل
روی عالم همیبیاراید
رفعت قدر تو به پای شرف
تارک آسمان همیساید
تویی آن کس که در بدایع نظم
مثل تو روزگار ننماید
چرخ ذکر تو را نپوشاند
دهر عزّ تو را نفرساید
هر که پیش تو یاد نظم آرد
به یقین دان که باد پیماید...
(ص۶۶۲)
شعری که نقل کردم چند بیت آغازینِ یکی از مدحهای درازی است که وطواط برای شاعر همعصرش ادیب صابر ترمذی گفته است.
و حالا هجو غلیظ او:
آن مخنث ادیبک صابر
بیسبب هجوها کند ما را
پر ز گُه کردمی دهانش، لیک
نبَرَد کس به بصره خرما را😵💫
(ص۶۴۳)
منبع:
دیوان رشیدالدین وطواط، تصحیح سارا سعیدی ورنوسفادرانی، انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴٠۲.
@atefeh_tayyeh
رشید وطواط این دو شعر را برای یک نفر گفته است!
علمت ای صابر بن اسماعیل
روی عالم همیبیاراید
رفعت قدر تو به پای شرف
تارک آسمان همیساید
تویی آن کس که در بدایع نظم
مثل تو روزگار ننماید
چرخ ذکر تو را نپوشاند
دهر عزّ تو را نفرساید
هر که پیش تو یاد نظم آرد
به یقین دان که باد پیماید...
(ص۶۶۲)
شعری که نقل کردم چند بیت آغازینِ یکی از مدحهای درازی است که وطواط برای شاعر همعصرش ادیب صابر ترمذی گفته است.
و حالا هجو غلیظ او:
آن مخنث ادیبک صابر
بیسبب هجوها کند ما را
پر ز گُه کردمی دهانش، لیک
نبَرَد کس به بصره خرما را😵💫
(ص۶۴۳)
منبع:
دیوان رشیدالدین وطواط، تصحیح سارا سعیدی ورنوسفادرانی، انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴٠۲.
@atefeh_tayyeh
Развіццё
Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
Гісторыя змяненняў канала
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.