Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
فیلیپ! کی؟ دیک! avatar

فیلیپ! کی؟ دیک!

فیلیپ کی. دیک
زاده‌ی ۱۶ دسامبر ۱۹۲۸
درگذشته‌ی ۲ مارس ۱۹۸۲
طراح عکس کانال:
چت‌جی‌پی‌تی
این‌جا هستم اگر کلامی باشد:
@Amirmohammad_Shiraziyan

کانال دیگر من:
@Xusegah
Рэйтынг TGlist
0
0
ТыпПублічны
Вертыфікацыя
Не вертыфікаваны
Надзейнасць
Не надзейны
Размяшчэнне
МоваІншая
Дата стварэння каналаMar 01, 2025
Дадана ў TGlist
Mar 04, 2025
Прыкрепленая група

Апошнія публікацыі ў групе "فیلیپ! کی؟ دیک!"

فیلیپ کی. دیک در خانه‌اش در سانتا آنا، ۱۹۸۱
عکاس: جیمز وَن هایس

سرچشمه‌ی عکس

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD

فیلیپ! کی؟ دیک!
هر جا گشتم این قسمت را پیدا نکردم. اگر کسی دارد برای من هم بفرستد. دمتان گرم. ❤️
سال ۱۹۷۳ بی‌بی‌سی در مجموعه‌مستند آمنی‌باس¹ قسمتی را با عنوان «شگفت‌انگیز است، آینده‌نگرانه است، علمی‌تخیلی است!» پخش کرد که در آن مصاحبه‌هایی با نویسنده‌های برجسته‌ی این ژانر از جمله فیلیپ کی. دیک، ری بردبری، آیزاک آسیموف و چند تن دیگر کردند.
این عکس کم‌یابِ فیلیپ کی. دیک مربوط به همان برنامه است که کارگردانش هارلی کوکلِس آن را گرفته.
کوکلِس در شرح این عکس گفته بود: «یه روز کامل تو آپارتمان فیل دیک تو فولِرتونِ کالیفرنیا فیلم‌برداری می‌کردیم. اون روز برای ادای احترام به رمانش دنیای پادساعت‌گرد یه صحنه گرفتیم که انگار داره صبحونه‌ش رو معکوس می‌خوره!»

سرچشمه‌ی عکس

1- Omnibus

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
در سرچشمه‌ی عکس ننوشته بود که فیلیپ این‌جا چند ساله است، ولی با توجه به عکس‌های دیگرش احتمالاً ۳۰ساله باشد.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD

فیلیپ! کی؟ دیک!
عنصر بنیادین و غاییِ علمی‌تخیلی لذت است؛ لذت برآمده از کشف تازگی.

از جستار «تعریف من از علمی‌تخیلی» (۱۹۸۱)

فیلیپ کی. دیک در این جستار کوتاه و پُرمغز نگاه ما را از تعاریف رایج علمی‌تخیلی فراتر می‌برد. او نشان می‌دهد که قلبِ تپنده‌ی این ژانر نه در سفرهای فضایی و فناوری‌های پیش‌رفته بلکه در قدرتِ «ایده‌ی نو» است؛ ایده‌ای که جهانِ آشنای ما را دگرگون می‌کند و ذهن را به سفری شگفت‌انگیز می‌برد: سفری از آشنایی به غرابت، که لذت کشف تازگی‌ها پاداش آن است.

به زودی ترجمه‌ی این جستار را منتشر می‌کنم.

سرچشمه‌ی ویدئو

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
امید دارم که این داستان به هم‌راه نُه داستان دیگر همین امسال منتشر شوند. ناشرش انتشارات خوانه است. البته کار را دو سال پیش به پایان رساندم، ولی هم‌چنان مشغول ویرایشش هستم. 😅
راختَخ¹ گفت: «آن‌قدر پیش شما می‌مانم تا مرا بخرید.» بی‌هوا از گُلدان روی طاقچه‌ی بالای بخاریْ سرخ‌گُل‌های پژمرده را بیرون کشید و در زباله‌دان خودش ریخت. «موقعیت‌های بیش‌تری پیش می‌آیند که وجود راختَخ را ضروری می‌بینید. سرانجام به خودتان می‌آیید و می‌گویید که بدون راختَخ چه‌طور زندگی می‌کردم.»

بازارگرمی²
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

۱- رباتِ انسان‌نمای خودمختارِ تمام‌خودکار (خدمت‌کار)
٢- داستان کوتاه بازارگرمی اولین بار در مجله‌ی Future Science Fiction در ژوئن ۱۹۵۴ منتشر شد. عکس را از همان مجله برداشته‌ام.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.
و نکته‌ای بگویم: اگر خطای ترجمه‌ای یا ویرایشی به چشمتان خورد تماماً از سوی من است. دریغ نکنید و به یاری‌ام بشتابید که اصلاح کنم خطاها را. لطف بزرگی است و ممنونتان می‌شوم.
اشتراک‌گذاری یادتان نرود. 🙏
شهر کوچک
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان
ویراستار: دلبر یزدان‌پناه
طراح جلد: هوش مصنوعی ایدئوگرام (ویرایش‌شده با کنوا)

بارها و بارها در داستان‌های مختلف از زوایای گوناگون به مضمون «کسی که جای خدا را گرفت» پرداخته‌اند، اما هیچ‌کدام به اندازه‌ی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفس‌گیر و هیجان‌انگیز نبوده‌اند. بی‌گمان از خواندنش لذت می‌برید.

وِرن هَسکِل با حال خراب آرام‌آرام از پله‌های جلویی خانه‌اش بالا رفت. پالتویش روی زمین کشیده می‌شد. خسته بود. خسته و دل‌سرد، درد رخنه کرده در پاهایش.
همین که در را بست و کت‌وکلاهش را درآورد، مَج از سرِ تعجب پرسید: «ای وای! هیچی نشده برگشتی خونه؟»
هَسکِل کیفش را انداخت کنار و مشغول گشودن بند کفش‌هایش شد. بی‌حالی‌اش از شانه‌های افتاده‌اش معلوم بود. چهره‌اش تکیده و رنگ‌پریده بود.


#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
#دلبر_یزدان‌پناه

فیلیپ! کی؟ دیک!
بخشی از مقاله‌ی «چه‌گونه جهانی خلق کنیم که دوروزه از هم نپاشد؟» (۱۹۷۸، ۱۹۸۵)
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

واقعیت‌های جعلیْ انسان‌های جعلی می‌آفرینند. یا برعکس، انسان‌های جعلی واقعیت‌های جعلی می‌سازند و آن‌ها را به دیگران می‌فروشند و سرانجام انسان‌ها را به نسخه‌های بدلیِ خودشان تبدیل می‌کنند. در نتیجه با انسان‌هایی جعلیْ مواجه می‌شویم که واقعیت‌هایی جعلی به وجود می‌آورند، سپس آن‌ها را به دیگر انسان‌های جعلی می‌اندازند. این ماجرا چیزی نیست جز نسخه‌ای بسیار بزرگ‌تر از دیزنی‌لند. می‌توانید بروید سراغ سواری دزدان دریایی¹ یا شبیه‌سازیِ لینکلن² یا سواری هیجان‌انگیز آقای تاد³؛ هرچه بخواهید هست، ولی هیچ‌کدام واقعی نیستند.

سرچشمه‌ی ویدئو

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

1. Pirate Ride 2. Lincoln Simulacrum   3. Mr. Toad’s Wild Ride

فیلیپ! کی؟ دیک!
بخشی از مصاحبه‌ی چارلز پِلَت با فیلیپ کی. دیک
به تاریخ ۱۷ مهِ ۱۹۷۹
چاپ‌شده در کتاب فیلیپ کی. دیک: آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

پِلَت: با مواد چه‌قدر سروکار داشتی؟
دیک: تنها چیزی که مرتب مصرف می‌کردم آمفتامین بود، تا بتونم اون‌قدری بنویسم که کفاف چرخوندن زندگی‌م رو بده. حق‌الزحمه‌م بابت هر کتاب خیلی کم بود، واسه همین مجبور بودم پشت‌سرهم کتاب بنویسم. مثلِ چی فقط می‌نوشتم. گمونم یه زمانی طی پنج سال شونزده تا رمان بیرون دادم. روزی شصت صفحه می‌نوشتم و تنها راهش این بود که آمفتامین مصرف کنم که البته دکتر برام تجویز کرده بود. آخرسر گذاشتمش کنار و از اون موقع به بعد دیگه همچین پُرکار نیستم.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
بخشی از مصاحبه‌ی چارلز پِلَت با فیلیپ کی. دیک
به تاریخ ۱۷ مهِ ۱۹۷۹
چاپ‌شده در کتاب فیلیپ کی. دیک: آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

پِلَت:
اولین بار چی باعث شد حس کنی دنیایی که می‌بینیم اون چیزی نیست که واقعاً به چشم می‌آد؟
دیک: سرِ یه ماجرایی تو دبیرستان با معلم هندسه‌مون. یه روز همین‌طوری داشتم نگاهش می‌کردم. با اون صدای تیز و خشک و بی‌روح یه‌سره حرف می‌زد که ناغافل این حس اومد سراغم که این زن آدم نیست، یه موجود مکانیکیه که هر لحظه ممکنه سرش کنده شه و فنرش از اون تو بزنه بیرون. هرچی بیش‌تر تو فکرش فرومی‌رفتم، بیش‌تر باورم می‌شد که انگار راستی‌راستی قضیه از این قراره. از وقتی این فکر رفت تو سرم دیگه نتونستم بی‌خیالش بشم.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
من در داستان‌ها و رمان‌هایم غالباً پی خلق جهان‌های ساختگی، جهان‌های نیمه‌واقعی و حتی جهان‌های آشوب‌زده‌ی شخصی می‌روم که معمولاً تنها یک نفر ساکن آن‌هاست؛ در این میان سایر شخصیت‌ها یا در جهان‌های خودشان می‌مانند یا به طریقی پایشان به یکی از این جهان‌های عجیب باز می‌شود. این درون‌مایه در جای‌جای بیست‌وهفت سال نویسندگی‌ام به چشم می‌خورد. سال‌ها بدون این‌که توضیحی نظری یا آگاهانه برای این وسواس ذهنی ــ علاقه‌ام به جهان‌های بدلیِ چندوجهی ــ داشته باشم به نوشتن ادامه می‌دادم، اما حالا گمان می‌کنم به درکی از این رفتار خود رسیده‌ام. آن‌چه حس می‌کردم انبوهی واقعیت بالقوه اما در آستانه‌ی فعلیت بودند که دوشادوش بالفعل‌ترین واقعیت قرار داشتند، یعنی همان که بیش‌ترمان بر اساس توافقی نانوشته قبولش داریم.


فیلیپ کی. دیک ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۷ مهمان افتخاری جشنواره‌ی علمی‌تخیلی مِتز در فرانسه بود. عنوان مقاله‌ای که در آن‌جا ایراد کرد «این دنیا به چشمتان بد می‌آید؟ هنوز دنیاهای دیگر را ندیده‌اید» بود که البته نسخه‌ی کوتاه‌شده‌اش را برای مخاطبان خواند. در این مقاله او به افکار عمیقش درباره‌ی فلسفه‌ی فضا و زمان و جهان‌‌های موازی پرداخته و هم‌چنین رؤیاهای عجیبی که سال ۱۹۷۴ سراغش آمدند و نقش تاریخ جایگزین در آثاری که تا آن زمان منتشر کرده بود.

نسخه‌ی کامل این ویدئو را این‌جا می‌توانید ببینید.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
شهر کوچک
فیلیپ کی. دیک

داستان کوتاه شهر کوچک ابتدا در مجله‌ی Amazing Stories در مهِ ۱۹۵۴ با این پیشانی‌نوشت منتشر شد:
«بارها و بارها در داستان‌های مختلف از زوایای گوناگون به مضمون “کسی که جای خدا را گرفت” پرداخته‌اند، اما هیچ‌کدامشان به اندازه‌ی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفس‌گیر و هیجان‌انگیز نبوده‌اند. بی‌گمان از خواندنش لذت می‌برید.»
شهر کوچک درباره‌ی مردی میان‌سال است به نام وِرن هَسکل که از روزمرّگی، کار و حتی از دست زنش به ستوه آمده و می‌خواهد از این تنگنا، از شهر کوچکی که در آن زندگی می‌کند، بیرون بزند. فعلاً که کاری از دستش ساخته نیست، اما مگر اهمیتی دارد؟ تا زمانی که راه رهایی را بیابد می‌تواند به سرگرمی‌های خاصش بپردازد: قطارها و ماکت وودلند، محل زندگی‌اش.

نسخه‌ی پی‌دی‌اف مجله را می‌توانید از این‌جا بردارید.
به زودی ترجمه‌ی این داستان را منتشر می‌کنم.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD

فیلیپ! کی؟ دیک!
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.
و نکته‌ای بگویم: اگر خطای ترجمه‌ای یا ویرایشی به چشمتان خورد به یاری‌ام بشتابید. لطف بزرگی است و ممنونتان می‌شوم.
اشتراک‌گذاری یادتان نرود. 🙏

Рэкорды

25.04.202523:59
359Падпісчыкаў
29.03.202523:59
400Індэкс цытавання
05.03.202520:32
187Ахоп 1 паста
28.04.202520:59
0Ахоп рэкламнага паста
08.03.202523:59
16.05%ER
06.02.202520:32
162.61%ERR

Развіццё

Падпісчыкаў
Індэкс цытавання
Ахоп 1 паста
Ахоп рэкламнага паста
ER
ERR
MAR '25MAR '25MAR '25MAR '25APR '25APR '25APR '25APR '25

Папулярныя публікацыі فیلیپ! کی؟ دیک!

شهر کوچک
فیلیپ کی. دیک

داستان کوتاه شهر کوچک ابتدا در مجله‌ی Amazing Stories در مهِ ۱۹۵۴ با این پیشانی‌نوشت منتشر شد:
«بارها و بارها در داستان‌های مختلف از زوایای گوناگون به مضمون “کسی که جای خدا را گرفت” پرداخته‌اند، اما هیچ‌کدامشان به اندازه‌ی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفس‌گیر و هیجان‌انگیز نبوده‌اند. بی‌گمان از خواندنش لذت می‌برید.»
شهر کوچک درباره‌ی مردی میان‌سال است به نام وِرن هَسکل که از روزمرّگی، کار و حتی از دست زنش به ستوه آمده و می‌خواهد از این تنگنا، از شهر کوچکی که در آن زندگی می‌کند، بیرون بزند. فعلاً که کاری از دستش ساخته نیست، اما مگر اهمیتی دارد؟ تا زمانی که راه رهایی را بیابد می‌تواند به سرگرمی‌های خاصش بپردازد: قطارها و ماکت وودلند، محل زندگی‌اش.

نسخه‌ی پی‌دی‌اف مجله را می‌توانید از این‌جا بردارید.
به زودی ترجمه‌ی این داستان را منتشر می‌کنم.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD

فیلیپ! کی؟ دیک!
30.03.202517:05
من در داستان‌ها و رمان‌هایم غالباً پی خلق جهان‌های ساختگی، جهان‌های نیمه‌واقعی و حتی جهان‌های آشوب‌زده‌ی شخصی می‌روم که معمولاً تنها یک نفر ساکن آن‌هاست؛ در این میان سایر شخصیت‌ها یا در جهان‌های خودشان می‌مانند یا به طریقی پایشان به یکی از این جهان‌های عجیب باز می‌شود. این درون‌مایه در جای‌جای بیست‌وهفت سال نویسندگی‌ام به چشم می‌خورد. سال‌ها بدون این‌که توضیحی نظری یا آگاهانه برای این وسواس ذهنی ــ علاقه‌ام به جهان‌های بدلیِ چندوجهی ــ داشته باشم به نوشتن ادامه می‌دادم، اما حالا گمان می‌کنم به درکی از این رفتار خود رسیده‌ام. آن‌چه حس می‌کردم انبوهی واقعیت بالقوه اما در آستانه‌ی فعلیت بودند که دوشادوش بالفعل‌ترین واقعیت قرار داشتند، یعنی همان که بیش‌ترمان بر اساس توافقی نانوشته قبولش داریم.


فیلیپ کی. دیک ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۷ مهمان افتخاری جشنواره‌ی علمی‌تخیلی مِتز در فرانسه بود. عنوان مقاله‌ای که در آن‌جا ایراد کرد «این دنیا به چشمتان بد می‌آید؟ هنوز دنیاهای دیگر را ندیده‌اید» بود که البته نسخه‌ی کوتاه‌شده‌اش را برای مخاطبان خواند. در این مقاله او به افکار عمیقش درباره‌ی فلسفه‌ی فضا و زمان و جهان‌‌های موازی پرداخته و هم‌چنین رؤیاهای عجیبی که سال ۱۹۷۴ سراغش آمدند و نقش تاریخ جایگزین در آثاری که تا آن زمان منتشر کرده بود.

نسخه‌ی کامل این ویدئو را این‌جا می‌توانید ببینید.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
22.04.202506:48
امید دارم که این داستان به هم‌راه نُه داستان دیگر همین امسال منتشر شوند. ناشرش انتشارات خوانه است. البته کار را دو سال پیش به پایان رساندم، ولی هم‌چنان مشغول ویرایشش هستم. 😅
17.04.202520:48
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.
و نکته‌ای بگویم: اگر خطای ترجمه‌ای یا ویرایشی به چشمتان خورد تماماً از سوی من است. دریغ نکنید و به یاری‌ام بشتابید که اصلاح کنم خطاها را. لطف بزرگی است و ممنونتان می‌شوم.
اشتراک‌گذاری یادتان نرود. 🙏
فیلیپ کی. دیک در خانه‌اش در سانتا آنا، ۱۹۸۱
عکاس: جیمز وَن هایس

سرچشمه‌ی عکس

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD

فیلیپ! کی؟ دیک!
17.04.202520:46
شهر کوچک
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان
ویراستار: دلبر یزدان‌پناه
طراح جلد: هوش مصنوعی ایدئوگرام (ویرایش‌شده با کنوا)

بارها و بارها در داستان‌های مختلف از زوایای گوناگون به مضمون «کسی که جای خدا را گرفت» پرداخته‌اند، اما هیچ‌کدام به اندازه‌ی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفس‌گیر و هیجان‌انگیز نبوده‌اند. بی‌گمان از خواندنش لذت می‌برید.

وِرن هَسکِل با حال خراب آرام‌آرام از پله‌های جلویی خانه‌اش بالا رفت. پالتویش روی زمین کشیده می‌شد. خسته بود. خسته و دل‌سرد، درد رخنه کرده در پاهایش.
همین که در را بست و کت‌وکلاهش را درآورد، مَج از سرِ تعجب پرسید: «ای وای! هیچی نشده برگشتی خونه؟»
هَسکِل کیفش را انداخت کنار و مشغول گشودن بند کفش‌هایش شد. بی‌حالی‌اش از شانه‌های افتاده‌اش معلوم بود. چهره‌اش تکیده و رنگ‌پریده بود.


#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
#دلبر_یزدان‌پناه

فیلیپ! کی؟ دیک!
راختَخ¹ گفت: «آن‌قدر پیش شما می‌مانم تا مرا بخرید.» بی‌هوا از گُلدان روی طاقچه‌ی بالای بخاریْ سرخ‌گُل‌های پژمرده را بیرون کشید و در زباله‌دان خودش ریخت. «موقعیت‌های بیش‌تری پیش می‌آیند که وجود راختَخ را ضروری می‌بینید. سرانجام به خودتان می‌آیید و می‌گویید که بدون راختَخ چه‌طور زندگی می‌کردم.»

بازارگرمی²
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

۱- رباتِ انسان‌نمای خودمختارِ تمام‌خودکار (خدمت‌کار)
٢- داستان کوتاه بازارگرمی اولین بار در مجله‌ی Future Science Fiction در ژوئن ۱۹۵۴ منتشر شد. عکس را از همان مجله برداشته‌ام.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
24.04.202508:49
هر جا گشتم این قسمت را پیدا نکردم. اگر کسی دارد برای من هم بفرستد. دمتان گرم. ❤️
07.04.202519:14
بخشی از مصاحبه‌ی چارلز پِلَت با فیلیپ کی. دیک
به تاریخ ۱۷ مهِ ۱۹۷۹
چاپ‌شده در کتاب فیلیپ کی. دیک: آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

پِلَت: با مواد چه‌قدر سروکار داشتی؟
دیک: تنها چیزی که مرتب مصرف می‌کردم آمفتامین بود، تا بتونم اون‌قدری بنویسم که کفاف چرخوندن زندگی‌م رو بده. حق‌الزحمه‌م بابت هر کتاب خیلی کم بود، واسه همین مجبور بودم پشت‌سرهم کتاب بنویسم. مثلِ چی فقط می‌نوشتم. گمونم یه زمانی طی پنج سال شونزده تا رمان بیرون دادم. روزی شصت صفحه می‌نوشتم و تنها راهش این بود که آمفتامین مصرف کنم که البته دکتر برام تجویز کرده بود. آخرسر گذاشتمش کنار و از اون موقع به بعد دیگه همچین پُرکار نیستم.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
سال ۱۹۷۳ بی‌بی‌سی در مجموعه‌مستند آمنی‌باس¹ قسمتی را با عنوان «شگفت‌انگیز است، آینده‌نگرانه است، علمی‌تخیلی است!» پخش کرد که در آن مصاحبه‌هایی با نویسنده‌های برجسته‌ی این ژانر از جمله فیلیپ کی. دیک، ری بردبری، آیزاک آسیموف و چند تن دیگر کردند.
این عکس کم‌یابِ فیلیپ کی. دیک مربوط به همان برنامه است که کارگردانش هارلی کوکلِس آن را گرفته.
کوکلِس در شرح این عکس گفته بود: «یه روز کامل تو آپارتمان فیل دیک تو فولِرتونِ کالیفرنیا فیلم‌برداری می‌کردیم. اون روز برای ادای احترام به رمانش دنیای پادساعت‌گرد یه صحنه گرفتیم که انگار داره صبحونه‌ش رو معکوس می‌خوره!»

سرچشمه‌ی عکس

1- Omnibus

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
بخشی از مقاله‌ی «چه‌گونه جهانی خلق کنیم که دوروزه از هم نپاشد؟» (۱۹۷۸، ۱۹۸۵)
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

واقعیت‌های جعلیْ انسان‌های جعلی می‌آفرینند. یا برعکس، انسان‌های جعلی واقعیت‌های جعلی می‌سازند و آن‌ها را به دیگران می‌فروشند و سرانجام انسان‌ها را به نسخه‌های بدلیِ خودشان تبدیل می‌کنند. در نتیجه با انسان‌هایی جعلیْ مواجه می‌شویم که واقعیت‌هایی جعلی به وجود می‌آورند، سپس آن‌ها را به دیگر انسان‌های جعلی می‌اندازند. این ماجرا چیزی نیست جز نسخه‌ای بسیار بزرگ‌تر از دیزنی‌لند. می‌توانید بروید سراغ سواری دزدان دریایی¹ یا شبیه‌سازیِ لینکلن² یا سواری هیجان‌انگیز آقای تاد³؛ هرچه بخواهید هست، ولی هیچ‌کدام واقعی نیستند.

سرچشمه‌ی ویدئو

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

1. Pirate Ride 2. Lincoln Simulacrum   3. Mr. Toad’s Wild Ride

فیلیپ! کی؟ دیک!
عنصر بنیادین و غاییِ علمی‌تخیلی لذت است؛ لذت برآمده از کشف تازگی.

از جستار «تعریف من از علمی‌تخیلی» (۱۹۸۱)

فیلیپ کی. دیک در این جستار کوتاه و پُرمغز نگاه ما را از تعاریف رایج علمی‌تخیلی فراتر می‌برد. او نشان می‌دهد که قلبِ تپنده‌ی این ژانر نه در سفرهای فضایی و فناوری‌های پیش‌رفته بلکه در قدرتِ «ایده‌ی نو» است؛ ایده‌ای که جهانِ آشنای ما را دگرگون می‌کند و ذهن را به سفری شگفت‌انگیز می‌برد: سفری از آشنایی به غرابت، که لذت کشف تازگی‌ها پاداش آن است.

به زودی ترجمه‌ی این جستار را منتشر می‌کنم.

سرچشمه‌ی ویدئو

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
03.04.202520:50
بخشی از مصاحبه‌ی چارلز پِلَت با فیلیپ کی. دیک
به تاریخ ۱۷ مهِ ۱۹۷۹
چاپ‌شده در کتاب فیلیپ کی. دیک: آخرین مصاحبه و دیگر گفت‌وگوها
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان

پِلَت:
اولین بار چی باعث شد حس کنی دنیایی که می‌بینیم اون چیزی نیست که واقعاً به چشم می‌آد؟
دیک: سرِ یه ماجرایی تو دبیرستان با معلم هندسه‌مون. یه روز همین‌طوری داشتم نگاهش می‌کردم. با اون صدای تیز و خشک و بی‌روح یه‌سره حرف می‌زد که ناغافل این حس اومد سراغم که این زن آدم نیست، یه موجود مکانیکیه که هر لحظه ممکنه سرش کنده شه و فنرش از اون تو بزنه بیرون. هرچی بیش‌تر تو فکرش فرومی‌رفتم، بیش‌تر باورم می‌شد که انگار راستی‌راستی قضیه از این قراره. از وقتی این فکر رفت تو سرم دیگه نتونستم بی‌خیالش بشم.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان

فیلیپ! کی؟ دیک!
در سرچشمه‌ی عکس ننوشته بود که فیلیپ این‌جا چند ساله است، ولی با توجه به عکس‌های دیگرش احتمالاً ۳۰ساله باشد.

#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD

فیلیپ! کی؟ دیک!
Увайдзіце, каб разблакаваць больш функцый.