✍️چرا برخی کشورهای خاورمیانه دچار انحطاط شدند و برخی نه؟
🔹فرضیه مرکزی: ریشه انحطاط نه در "سنت" بلکه در "انقطاع از سنت" است؛ بهویژه سنت حقوقی و فقهی مالکیت محور که در تجربه کشورهای باثبات خلیج فارس ادامه یافت و در کشورهای گرفتار روشنفکری مدرن و دولتگرایی گسسته شد.
۱. تفکیک دو مسیر تاریخی:
مسیر انقطاعی: ایران، عراق، مصر، سوریه، افغانستان؛
👈تجربه دولتسازی مدرن با تکیه بر روشنفکرانی که سنت فقهی را ارتجاعی، بازدارنده و نامشروع قلمداد کردند.
👈تلاش برای جایگزینی نظم فقهی-عرفی با نظم حقوقی مدرن دولتمحور.
👈حذف تدریجی نهادهای واسط بین فرد و دولت: بازار، فقه، اصناف، نهادهای سنتی اعتماد عمومی.
👈غلبه گفتمانهای توطئهمحور، ضد بازار، ضد تجارت، و توجیهکننده دولت اقتدارگرا.
🔹پرسش اصلی این است که چرا درخاورمیانه کشورهایی با سنت حقوقی و فقهی مشابه دو مسیر متفاوت در توسعه اقتصادی را طی نمودند؟
کشورهای چون ایران، سوریه، عراق، مصر و افغانستان از توسعه اقتصادی بازماندند ولی کشورهایی نظیر عربستان، امارت متحده عربی، کویت، قطر و عمان به ثبات و توسعه اقتصادی دست یافتند و با وجود منابع طبیعی نفت و گاز دچار نفرین منابع نشدند؟
🔹فرضیهی نوشتار این است که آنچه سبب انحطاط کشورهای بزرگی چون ایران، عراق، مصر و سوریه شد نه تداوم سنت، بلکه انقطاع از سنت به ویژه سنت فقهی مالکیت محور بود.
در مقابل، کشورهای عربستان، امارت متحده عربی، کویت، قطر و عمان بهدلیل حفظ نسبی سنتهای فقهی و حقوقی مالکیت محور، به ثبات و پیشرفت دست یافتند.
🔹از منظر فریدریش هایک، نظم اجتماعی هنگامی پایدار و سازنده است که از دل تعاملات خودجوش اجتماعی، عرفها، و رویّههای حقوقی در طول زمان شکل بگیرد و نه از بالا و به صورت دستوری.
در جوامعی که این نظم خودجوش، از جمله سنت فقهی اسلامی مالکیت محور ادامه یافته، سازوکارهایی همچون بازار، تجارت، قرارداد، و مالکیت خصوصی، در دل سنت فقهی حفظ شدهاند.
در مقابل، روشنفکری مدرن در ایران و کشورهای سوریه، عراق، مصر و افغانستان با تکیه بر ایدههای نوسازی آمرانه، فقه مالکیت محور را ارتجاعی دانست و از نظام حقوقی سنتی برید.
به تعبیر جام سیوالدون، در اروپا نیز وقتی نظم حقوقی مدرن جای نظم فئودالی را گرفت، موفقیت تنها در جایی حاصل شد که این گذار با تداوم سنت حقوقی محلی همراه بود، نه با گسست کامل.
در کشورهایی چون امارات، قطر و کویت، نظام فقهی و شریعت در حوزههایی چون ارث، ازدواج، و قراردادها همچنان مرجع مشروعیت حقوقی است.
در این کشورها، دولت مدرن با حذف کامل نهادهای فقهی همراه نبوده است، بلکه نوعی همزیستی سازنده و محافظهکارانه برقرار مانده است. از این منظر، فقه سنتی مالکیّتمحور نه ضد مدرن، بلکه متکی بر عقل عملی و تجربه تاریخی است.
برعکس، در کشورهایی چون ایران و عراق، پروژه مدرنیزاسیون روشنفکرانه با حذف سنت همراه شد.
🔹گفتمانهای غالب در این جوامع بازارستیز، تجارتگریز، و دولتگرا بودند و با نوعی «توهم توطئه مزمن» جامعه را از اعتماد به خود و به نهادهای سنتی تهی کردند. نتیجه آن شد که سنت فقهی که در حال تکامل و رقابت درونزا بود، با مداخله دولت و جایگزینی نهادهای حقوقی مدرن از بیرون، از سیر طبیعی خود بازماند و به انحطاط کشیده شد.
درواقع مشاهده جالب و درخور توجه این است که در کشورهایی که دچار انحطاط شدند روشنفکران این جوامع دست بالا را داشتند و در نوشتارهای خود از انحطاط جوامع خود سخن گفتند و انواع نسخههای خود از جمله ملیگرایی سوسیالیستی تا اخوان گرایی را برای درمان جوامع خود پیچیدند.
🔹وجه مشترک تمامی این نسخه های روشنفکری، حذف فقه سنتی مالکیت محور از سامان جامعه بوده است. حالی آنکه تمامی نسخه های درمانی آنها به انحطاط بیشتر این جوامع منجر شدند.
بر عکس در کشورهایی که به ثبات و توسعه اقتصادی دست یافتند، یا روشنفکرانی نداشتند یا روشنفکران در تشکیل افکار عمومی ، طراحی نظریه انحطاط و انواع نسخه پیچی ها نقشی بسیار اندک داشتند. این جوامع در تداوم مسیر سنتی و عقلانی خود به طور خودجوش به توسعه دست یافتند.
🔹پس از وفات شیخ فضلالله نوری، میرزای نائینی ورقهای به امضاء شیخ فضلالله پیش آخوند خراسانی میخوانْد که در آن نوشته شده بود «بر کسانی که داخل مشروطه شدهاند باید احکام مرتدّ فطری را جاری کرد»
آخوند پس از شنیدن این مطلب میگوید: من وقتی خبر کشته شدن شیخ فضلالله را شنیدم، متأثّر شدم. ولی اکنون از تأثّرم، متأثّرم!
🔸محمّدتقی بهجت فومنی
📚زمزم عرفان؛ محمّد محمّدی ریشهری، یادداشت شماره ۲۲، ۵- نظر آخوند خراسانی دربارهٔ شیخ فضلالله نوری، ص ۳۴۵-۳۴۴، نشر دار الحدیث، ۱۳۸۹.
به قریهٔ رباط کریم، نزدیکی طهران رسیدیم. یک ساعت به غروب مانده، تلگرافی به مضمون ذیل به مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری که ایران مدار وقت بود و ما با او هیچ سابقهٔ آشنائی نداشتیم، مخابره کردیم؛
حضور حضرت شیخ الانام آقای حاج شیخ فضل الله نوری دامت برکاته در معیّت آقایان حجة الاسلام و شیخ المشایخ کردستان احرام طوف کعبهٔ حضور بسته با یک قلب مملوّ از اشتیاق عرض میکنم:
عزم دیدار تـو دارد جان بر لب آمده، بازگردد یا برآید چیست فرمان شما؟
🔹نگرش “همهبهشتیانگاری” انسانها و یکسانانگاری صالح و طالح، متّقی و مُطَّغی، در ادبیات صوفیان و عرفاء نظری، با “همهجهنّمانگاری” انسانها، در نفی عدل الهی و هدفمندی عالَم، برابر است.
🔹خدای صوفیان و عرفان نظری که بیهیچ شرطی همه را به بهشت میبرد، در ظلم دست کمی از خدایی که همه را بیهیچ شرطی به جهنّم میکشاند ندارد.
🔹اصحاب مکتب سامرّا مانند خود میرزا حالت تشکیکی داشتهاند که این مسأله درست برخلاف اصحاب النجف بوده است.
🔹اصحاب النجف بر خلاف اصحاب السامرا حالتی جزمگرایانه داشتهاند و اگر به عبارات کفایه مراجعه کنید میبینید که زبانی که آخوند در کفایه به کار برده است، زبان «این است و جز این نیست» و قطعیّت جزمی است.
🔹بعضی میگفتند ممثّل نجفیها «إِنّما» است و ممثّل سامرائیها «لیت و لعلّ» و امثال اینها است.
🔹قتل عرفاء عتباتی؛ از میرزای بزرگ تا شیخ فضل الله نوری؛ به عنوان بزرگترین مانع ترویج عرفان وحدت وجودی و تفکّرات صوفیانه، مرضیّ رضای جریان حسینقلی همدانی و سید علی قاضی و شاگردان آنان بود که با سکوت خود در برابر جنایات عمّال مشروطه، روشنفکران، ازلیها و بهائیّت، مهر تائید خود را بر قلع و قمع عرفاء عتباتی زدند.
🔹هر چند گاهی برخی از آنها به نحو تعارفگونه، از فجایع مذکور ابراز ناخرسندی کردهاند، اما از دیگر دلایل رفتار یکی به نعل یکی به میخ عرفاء وحدت وجودی با مشروطهٔ ملعونه، توجیهی است که از آن و مشروطه میتوان برای انقلاب سوسیالی پنجاه و هفت ساخت و دست و پا نمود.
🔹انقلابی که در صدر و ذیل و ساق، النعل بالنعل، در مبنا، بِناء، روش و آرمانهای خود، امتداد مشروطه است.
🔹اصحاب مکتب سامرّا مانند خود میرزا حالت تشکیکی داشتهاند که این مسأله درست برخلاف اصحاب النجف بوده است.
🔹اصحاب النجف بر خلاف اصحاب السامرا حالتی جزمگرایانه داشتهاند و اگر به عبارات کفایه مراجعه کنید میبینید که زبانی که آخوند در کفایه به کار برده است، زبان «این است و جز این نیست» و قطعیّت جزمی است.
🔹بعضی میگفتند ممثّل نجفیها «إِنّما» است و ممثّل سامرائیها «لیت و لعلّ» و امثال اینها است.
🔹پرسش اصلی این است که چرا درخاورمیانه کشورهایی با سنت حقوقی و فقهی مشابه دو مسیر متفاوت در توسعه اقتصادی را طی نمودند؟
کشورهای چون ایران، سوریه، عراق، مصر و افغانستان از توسعه اقتصادی بازماندند ولی کشورهایی نظیر عربستان، امارت متحده عربی، کویت، قطر و عمان به ثبات و توسعه اقتصادی دست یافتند و با وجود منابع طبیعی نفت و گاز دچار نفرین منابع نشدند؟
🔹فرضیهی نوشتار این است که آنچه سبب انحطاط کشورهای بزرگی چون ایران، عراق، مصر و سوریه شد نه تداوم سنت، بلکه انقطاع از سنت به ویژه سنت فقهی مالکیت محور بود.
در مقابل، کشورهای عربستان، امارت متحده عربی، کویت، قطر و عمان بهدلیل حفظ نسبی سنتهای فقهی و حقوقی مالکیت محور، به ثبات و پیشرفت دست یافتند.
🔹از منظر فریدریش هایک، نظم اجتماعی هنگامی پایدار و سازنده است که از دل تعاملات خودجوش اجتماعی، عرفها، و رویّههای حقوقی در طول زمان شکل بگیرد و نه از بالا و به صورت دستوری.
در جوامعی که این نظم خودجوش، از جمله سنت فقهی اسلامی مالکیت محور ادامه یافته، سازوکارهایی همچون بازار، تجارت، قرارداد، و مالکیت خصوصی، در دل سنت فقهی حفظ شدهاند.
در مقابل، روشنفکری مدرن در ایران و کشورهای سوریه، عراق، مصر و افغانستان با تکیه بر ایدههای نوسازی آمرانه، فقه مالکیت محور را ارتجاعی دانست و از نظام حقوقی سنتی برید.
به تعبیر جام سیوالدون، در اروپا نیز وقتی نظم حقوقی مدرن جای نظم فئودالی را گرفت، موفقیت تنها در جایی حاصل شد که این گذار با تداوم سنت حقوقی محلی همراه بود، نه با گسست کامل.
در کشورهایی چون امارات، قطر و کویت، نظام فقهی و شریعت در حوزههایی چون ارث، ازدواج، و قراردادها همچنان مرجع مشروعیت حقوقی است.
در این کشورها، دولت مدرن با حذف کامل نهادهای فقهی همراه نبوده است، بلکه نوعی همزیستی سازنده و محافظهکارانه برقرار مانده است. از این منظر، فقه سنتی مالکیّتمحور نه ضد مدرن، بلکه متکی بر عقل عملی و تجربه تاریخی است.
برعکس، در کشورهایی چون ایران و عراق، پروژه مدرنیزاسیون روشنفکرانه با حذف سنت همراه شد.
🔹گفتمانهای غالب در این جوامع بازارستیز، تجارتگریز، و دولتگرا بودند و با نوعی «توهم توطئه مزمن» جامعه را از اعتماد به خود و به نهادهای سنتی تهی کردند. نتیجه آن شد که سنت فقهی که در حال تکامل و رقابت درونزا بود، با مداخله دولت و جایگزینی نهادهای حقوقی مدرن از بیرون، از سیر طبیعی خود بازماند و به انحطاط کشیده شد.
درواقع مشاهده جالب و درخور توجه این است که در کشورهایی که دچار انحطاط شدند روشنفکران این جوامع دست بالا را داشتند و در نوشتارهای خود از انحطاط جوامع خود سخن گفتند و انواع نسخههای خود از جمله ملیگرایی سوسیالیستی تا اخوان گرایی را برای درمان جوامع خود پیچیدند.
🔹وجه مشترک تمامی این نسخه های روشنفکری، حذف فقه سنتی مالکیت محور از سامان جامعه بوده است. حالی آنکه تمامی نسخه های درمانی آنها به انحطاط بیشتر این جوامع منجر شدند.
بر عکس در کشورهایی که به ثبات و توسعه اقتصادی دست یافتند، یا روشنفکرانی نداشتند یا روشنفکران در تشکیل افکار عمومی ، طراحی نظریه انحطاط و انواع نسخه پیچی ها نقشی بسیار اندک داشتند. این جوامع در تداوم مسیر سنتی و عقلانی خود به طور خودجوش به توسعه دست یافتند.
🔹پس از وفات شیخ فضلالله نوری، میرزای نائینی ورقهای به امضاء شیخ فضلالله پیش آخوند خراسانی میخوانْد که در آن نوشته شده بود «بر کسانی که داخل مشروطه شدهاند باید احکام مرتدّ فطری را جاری کرد»
آخوند پس از شنیدن این مطلب میگوید: من وقتی خبر کشته شدن شیخ فضلالله را شنیدم، متأثّر شدم. ولی اکنون از تأثّرم، متأثّرم!
🔸محمّدتقی بهجت فومنی
📚زمزم عرفان؛ محمّد محمّدی ریشهری، یادداشت شماره ۲۲، ۵- نظر آخوند خراسانی دربارهٔ شیخ فضلالله نوری، ص ۳۴۵-۳۴۴، نشر دار الحدیث، ۱۳۸۹.
✍️چرا برخی کشورهای خاورمیانه دچار انحطاط شدند و برخی نه؟
🔹فرضیه مرکزی: ریشه انحطاط نه در "سنت" بلکه در "انقطاع از سنت" است؛ بهویژه سنت حقوقی و فقهی مالکیت محور که در تجربه کشورهای باثبات خلیج فارس ادامه یافت و در کشورهای گرفتار روشنفکری مدرن و دولتگرایی گسسته شد.
۱. تفکیک دو مسیر تاریخی:
مسیر انقطاعی: ایران، عراق، مصر، سوریه، افغانستان؛
👈تجربه دولتسازی مدرن با تکیه بر روشنفکرانی که سنت فقهی را ارتجاعی، بازدارنده و نامشروع قلمداد کردند.
👈تلاش برای جایگزینی نظم فقهی-عرفی با نظم حقوقی مدرن دولتمحور.
👈حذف تدریجی نهادهای واسط بین فرد و دولت: بازار، فقه، اصناف، نهادهای سنتی اعتماد عمومی.
👈غلبه گفتمانهای توطئهمحور، ضد بازار، ضد تجارت، و توجیهکننده دولت اقتدارگرا.
به قریهٔ رباط کریم، نزدیکی طهران رسیدیم. یک ساعت به غروب مانده، تلگرافی به مضمون ذیل به مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری که ایران مدار وقت بود و ما با او هیچ سابقهٔ آشنائی نداشتیم، مخابره کردیم؛
حضور حضرت شیخ الانام آقای حاج شیخ فضل الله نوری دامت برکاته در معیّت آقایان حجة الاسلام و شیخ المشایخ کردستان احرام طوف کعبهٔ حضور بسته با یک قلب مملوّ از اشتیاق عرض میکنم:
عزم دیدار تـو دارد جان بر لب آمده، بازگردد یا برآید چیست فرمان شما؟
🔹نگرش “همهبهشتیانگاری” انسانها و یکسانانگاری صالح و طالح، متّقی و مُطَّغی، در ادبیات صوفیان و عرفاء نظری، با “همهجهنّمانگاری” انسانها، در نفی عدل الهی و هدفمندی عالَم، برابر است.
🔹خدای صوفیان و عرفان نظری که بیهیچ شرطی همه را به بهشت میبرد، در ظلم دست کمی از خدایی که همه را بیهیچ شرطی به جهنّم میکشاند ندارد.
🔹قتل عرفاء عتباتی؛ از میرزای بزرگ تا شیخ فضل الله نوری؛ به عنوان بزرگترین مانع ترویج عرفان وحدت وجودی و تفکّرات صوفیانه، مرضیّ رضای جریان حسینقلی همدانی و سید علی قاضی و شاگردان آنان بود که با سکوت خود در برابر جنایات عمّال مشروطه، روشنفکران، ازلیها و بهائیّت، مهر تائید خود را بر قلع و قمع عرفاء عتباتی زدند.
🔹هر چند گاهی برخی از آنها به نحو تعارفگونه، از فجایع مذکور ابراز ناخرسندی کردهاند، اما از دیگر دلایل رفتار یکی به نعل یکی به میخ عرفاء وحدت وجودی با مشروطهٔ ملعونه، توجیهی است که از آن و مشروطه میتوان برای انقلاب سوسیالی پنجاه و هفت ساخت و دست و پا نمود.
🔹انقلابی که در صدر و ذیل و ساق، النعل بالنعل، در مبنا، بِناء، روش و آرمانهای خود، امتداد مشروطه است.