
ׅ ᯏ ׄ ֢֢ ℝ𝗈𝙮𝖺𝗅 ʀᴇɢɪᴏɴ
𝀄ֽ Best Fiction Channel for Tomorrow by Together
𖡋ׄׄ for help : #RRHelp ᦍ֥
ᅠ 𐐍 Admin : @IIfraserII ࣭ ּ
@MOAteamm
—
𖡋ׄׄ for help : #RRHelp ᦍ֥
ᅠ 𐐍 Admin : @IIfraserII ࣭ ּ
@MOAteamm
—
关联群组
登录以解锁更多功能。
دست رنگیش رو به سمت رونهای سفید و برهنهٔ پسر روی پاهاش برد و آروم لمسش کرد. رد رنگ آبی بهجا مونده روی پوستش، از نظرش زیبا بود.࿙࿚ ︶ ꣑ ⋆ ୧ ︶ ࿙࿚
⪻ گـرۆه نظـراٺ – پیا۾هاے ناشنـاس ⪼
چرخ آخر رو دور میله مخصوص زد و به صدای تشویق تماشاچیها گوش داد. عاشق تحسین شدن توسط دیگران بود.
⪻ گـرۆه نظـراٺ – پیا۾هاے ناشنـاس ⪼
خیلی عجیب بود. هالهای از اشک اجازه نمیداد هیچی رو ببینه. اون هاله از بین نمیرفت. انگار دائمی شده بود.࿙࿚ ︶ ꣑ ⋆ ୧ ︶ ࿙࿚
قبلاً شنیده بود فشار روانی میتونه روی بینایی تاثیر بذاره. اما تجربهکردنش خیلی ترسناکتر از شنیدنش بود. همه چیز رو تار دیدن، واقعا وحشتناک بود.
⪻ گـرۆه نظـراٺ – پیا۾هاے ناشنـاس ⪼
یونجون با چشمهایی که همیشه پر از شیطنت بود، قدم میزد. همهچیز ساکت بود، فقط صدای قدمهاش میومد که توی خیابونای خالی شب میپیچید. نگاهش روی همهچیز میلغزید، مثل یک شکارچی که منتظر طعمهاش میمونه. اون شیطانی بود که به راحتی میتونست روحها رو بگیره، اما چیزی توی این شب فرق داشت.࿙࿚ ︶ ꣑ ⋆ ୧ ︶ ࿙࿚
⪻ گـرۆه نظـراٺ – پیا۾هاے ناشنـاس ⪼