➖



🕸🕸🕸🕸⚰️⚰️⚰️⚰️🕸🕸🕸🕸
🕸🕸🕸🕸⚰️⚰️⚰️⚰️🕸🕸🕸🕸

پس از قدم سوم،
درد، در آغوشی گره‌خورده با لبخندی تیز،
او را به ژرفای تاریکی فراخواند.
طنین زنجیرهای اسارت، پیش‌درآمد قربانی بود…
دختری، ایستاده در آستانه‌ی تقدیم خویش،
طعمه‌ای لذیذ، در آستانه‌ی ولع بردگانی تشنه.

نگاهش قفل شد—
بر پاره‌های گوشتی لذیذ اما پوسیده،
بر سکه‌هایی زرین، که بوی خون می‌دادند،
و مارهایی دوسر، که نیش‌شان را در آینه‌ی خود فرو می‌بردند.

آبشاری از خون، جوشان و تب‌دار، که با هر جرعه‌اش،
صدای ناله و فریاد قربانیان واضح‌تر و هولناک‌تر می‌شد.
و صدای نفس نفس زدن، که در این فضا پیچیده بود،
به فضیلت عذاب و ناامیدی می‌افزود.

صدای برخورد صلیب‌ها به همدیگر از
گوشه و اطراف شنیده می‌شد، و لبخندش…
عمیق‌تر و مرموزتر از پیش.
صدای خرد شدن استخوان‌های ران اجساد زیر منقار کلاغ‌ها،
برای او به‌سان سمفونی‌ای از رنج و عذاب،
نغمه‌ای توام با شوری مهلک بود.
در دنیای زیرین، حتی تاریکی نیز آشفته بود.


⬛️
️

༻ 𝗦𝗵𝗶𝗼𝗻 ༺

ㅤ𝘖𝘯 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘥𝘢𝘺, 𝘢 𝘷𝘦𝘳𝘺 𝘴𝘱𝘦𝘤𝘪𝘢𝘭 𝘱𝘦𝘳𝘴𝘰𝘯 𝘸𝘢𝘴 𝘣𝘰𝘳𝘯
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤ𝘛𝘩𝘢𝘵 𝘱𝘦𝘳𝘴𝘰𝘯 𝘪𝘴 ＹＯＵ