Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
پروانه‌سیاه avatar
پروانه‌سیاه
پروانه‌سیاه avatar
پروانه‌سیاه
时间范围
浏览量

引用

帖子
隐藏转发
21.04.202520:35
امروز هم ناز بود.
21.04.202517:14
قضیه اینه که تو فردا بیدار می‌شی و بر خلاف انتظارت می‌بینی دیگه حالت اصلاً و ابداً بد نیست. اگر هم فردا نشد، پس فردا. اگر اون هم نشد، پس اون فردا. اگر اون هم نه، یه روزی، یه فردایی. بالاخره. مطمئن باش. بالاخره.
06.04.202517:45
واقعا چه چیزی ارزش این را دارد که به جای آنکه بیرون از خانه از این هوای لطیف و دل‌انگیز لذت ببرم، تنها در گوشه‌ای از اتاق نشسته‌ام و پنجره را باز گذاشته‌ام؟
03.04.202519:34
زن،خود وطن است.
03.04.202511:38
″به نظر می‌رسد که همهٔ انسان‌های برجسته، چه در حیطهٔ فلسفه، چه در سیاست، چه در قلمرو هنر، شاعری یا هنرهای تجسّمی، انسان‌هایی افسرده‌اند.″
转发自:
مریخ avatar
مریخ
01.04.202508:31
عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست؟
عشق فرمود، فراق از همه دشوارتر است...
21.04.202520:30
خیلی بچه دوست دارم. پس کی ده تا بچه خواهم داشت؟
06.04.202519:48
‏چشم‌هام رو با دستات بپوشون، لبت رو مماس با گوشم قرار بده و با صدای تحلیل رفته‌ت زمزمه کن که قراره اوضاع بهتر شه. بهم دروغ های زیبا بگو. و من هم سعی می‌کنم وانمود کنم از ابتدا تا پایانم، یک فرد احمق و ساده‌لوح زاده شدم.
06.04.202517:42
‏هیچ موزیک و کتابی حالمو بد نمیکرد،
من انتخاب میکردم کدوم موزیک و کتاب حال بدم رو بدتر کنه و بیشتر غرق شم.
03.04.202519:31
بیاید باهم بخونیمش.
01.04.202510:58
دلم شور میزنه، یچیزی درست نیست این وسط.
31.03.202520:28
21.04.202519:36
زخمی شدن در طبیعت رو دوست دارم؛ دویدن، پریدن و افتادن. دراز کشیدن. پابرهنه قدم زدن روی علف‌ها و سنگ‌ریزه‌های تیزی که زیر سبزی زمین پنهان شدن. خراش‌های کوچکی که پوست زمخت و ناهموار درخت، وقت بالا رفتن از درخت روی پوست حساس ساق‌ پا و کف دست‌ها‌ به جا می‌ذاره.
می‌ری، نفس می‌کشی، می‌بینی و دردهای نامحسوس و کوچک، تو رو بیشتر از هر زمان دیگری به زندگی وصل می‌کنن. زمین ناامید کردن رو بلد نیست؛ حتی در زخم‌ها. هیچ‌کجا. هیچ‌وقت.
06.04.202519:38
واقعا میتونم مدت زمان مدیدی رو صرف به اشتراک گذاشتنِ جای‌جای اصفهان کنم.
03.04.202520:28
‏تو صاحب‌ غمگین‌ترین چشم‌‌های جهانی، حتی وقتی می‌خندی.
03.04.202519:20
“بازار قیصریه، اصفهان.
01.04.202510:25
توی این دنیای پر از شلوغی و هیاهو، ما مثل جزیره‌های دور افتاده تو اقیانوس زندگی می‌کنیم. هر کدوم از ما داستانی منحصر به فرد داریم که تو دلمون نگه‌ داشتیم و محبوس کردیم، اما وقتی به همدیگه نزدیک میشیم، در تلاشیم تا با کلمات، این جزیره‌ها رو به هم متصل کنیم. اما واقعاً می‌تونیم عمق وجود همدیگه رو درک کنیم؟ تو این سفرِ پر از ابهام، ما با لبخندهای مصنوعی و جملات سطحی به هم نزدیک میشیم، در حالی که توی دلمون، ترس‌ها و ناامیدی‌های خودمون‌ رو پنهان کردیم. واقعا می‌تونیم تو این دنیای پر از سر و صدا، صدای واقعی همدیگه‌رو بشنویم؟ یا تنها به تکرار داستان‌های تکراری ادامه میدیم؟
بچه‌ها جانا، جانا بچه‌ها.
21.04.202517:21
کاش یه سریال بودم. امروز قسمت آخرم منتشر شده بود.
06.04.202519:35
“سنبلستان، اصفهان.
03.04.202519:54
اون منو یاد دستام مینداخت. وقتی خیس بودن و به سمت خورشید میگرفتمشون که خشک بشن.
مثل اون نور خورشیدی بود که از لابه‌لای انگشتام به صورتم میتابید. با اینکه چشمام تا مرز کور شدن میرفت به زور باز نگهشون میداشتم تا اون صحنه ی زیبا رو بیشتر تماشا کنم.
به قیمت چشمام، برای دیدن دستای خیسم جلوی خورشید چشمام قرمز میشد و وقتی به خونه برمیگشتم اولین چیزی که مامان میپرسید این بود؛ “گریه کردی؟
03.04.202518:58
شما روزی آغوشی را پیدا میکنید که به آن تعلق دارید.
01.04.202510:16
از لحاظ روحي بهم ريختم اما نميتونم به خودم اجازه بدم كه دوباره موهام كوتاه كنم.
31.03.202515:31
یه افسانه‌ قدیمی میگه وقتی انسانی روی زمین می‌میره و کسی نیست براش گریه کنه، یه انسان دیگه تعیین میشه برای غمگین شدن؛ برای همین هم هست که گاهی دلمون بی‌نهایت می‌گیره بدون اینکه بدونیم چرا.
显示 1 - 24 40
登录以解锁更多功能。