💔عــَ۪۪ٜ۪ؒؔــَ۪۪ٜ۪ؒؔشق تـ͈͍ـلخ💔
سلامتیـــہ اونـــــایی...
ڪـــــــہ دلشـــــــون و
حـــرفشـــــون
یـــــــہ رنگـــــه
نــــہ اونـــــــایے ڪـــــه...
فقــــــط دروغــــــاشون
قشـــــــنگه...✌️🤘🤞👆
@eshghtalkh3
https://t.me/joinchat/AAAAAEZXnm6U4OZaCD9XlA
ڪـــــــہ دلشـــــــون و
حـــرفشـــــون
یـــــــہ رنگـــــه
نــــہ اونـــــــایے ڪـــــه...
فقــــــط دروغــــــاشون
قشـــــــنگه...✌️🤘🤞👆
@eshghtalkh3
https://t.me/joinchat/AAAAAEZXnm6U4OZaCD9XlA
记录
17.04.202523:59
1.5K订阅者05.04.202523:59
100引用指数04.04.202523:59
543每帖平均覆盖率06.04.202510:04
25广告帖子的平均覆盖率06.04.202523:59
6.25%ER04.04.202523:59
39.32%ERR
09.04.202512:06
.
از رفتن تو لب نگشایم به گلایه
ازماندن خود درعجبم _
بی تو چـگونـه؟؟
#اڪرم_نورانی
از رفتن تو لب نگشایم به گلایه
ازماندن خود درعجبم _
بی تو چـگونـه؟؟
#اڪرم_نورانی
09.04.202509:31
دلتنگ توأم
صد بار دیگر هم این سر بچرخد
بالشت تو را پر نمےدهد
دلتنگ توأم
شب سڪوت ڪردہ تا من
شعر را تنظیم ڪنم
با ضربان قلب تو
آواز ناخوشایندے است
تو بیدارے
و پلڪهاے من بستہ نمےشود
هزار شب است ڪہ قصهے ما
در گرو یڪ شب ناتمام مانده
دلتنگ توأم
و ڪابوس شب را
شرقے چشمان تو خاتمہ مےدهد ....
#الف_ڪشمیر
.
صد بار دیگر هم این سر بچرخد
بالشت تو را پر نمےدهد
دلتنگ توأم
شب سڪوت ڪردہ تا من
شعر را تنظیم ڪنم
با ضربان قلب تو
آواز ناخوشایندے است
تو بیدارے
و پلڪهاے من بستہ نمےشود
هزار شب است ڪہ قصهے ما
در گرو یڪ شب ناتمام مانده
دلتنگ توأم
و ڪابوس شب را
شرقے چشمان تو خاتمہ مےدهد ....
#الف_ڪشمیر
.
08.04.202516:30
پرورده ی عشق شد سرشتم
بی عشق مباد سرنوشتم!
وآن تیشه که داد دست فرهاد
از قدرت عشق میکند یاد
هرسنگ ز بیستون گواه است
کاندر ره عشق ، کوه کاه است
بی عشق مباد سرنوشتم!
وآن تیشه که داد دست فرهاد
از قدرت عشق میکند یاد
هرسنگ ز بیستون گواه است
کاندر ره عشق ، کوه کاه است
09.04.202505:32
روحم را
با تداوم "نگاهت"
به شبانه هایم بند می کنم
حریم چشمانت
سکوت مخملین شب را می شکند
و عشق
هزار و یکشب خاطراتت را
آغاز می کند ...!
با تداوم "نگاهت"
به شبانه هایم بند می کنم
حریم چشمانت
سکوت مخملین شب را می شکند
و عشق
هزار و یکشب خاطراتت را
آغاز می کند ...!
08.04.202514:30
چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب
گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را
گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن
که محالست که حاصل کنم این درمان را
پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم
غایت جهل بود مشت زدن سندان را
گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را
گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن
که محالست که حاصل کنم این درمان را
پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم
غایت جهل بود مشت زدن سندان را
登录以解锁更多功能。
