
Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

تخت طاقدیس، علی احمدی راد
记录
18.05.202523:59
189订阅者09.04.202523:59
0引用指数31.05.202523:59
61每帖平均覆盖率19.05.202514:55
0广告帖子的平均覆盖率16.05.202507:42
4.92%ER17.04.202507:42
33.52%ERR06.05.202516:57
قطعه: هفتهی خاکستری
خواننده: #فرهاد_مهراد
آهنگساز: #اسفندیار_منفردزاده
ترانهسُرا: #شهیار_قنبری
✨️✨️✨️
#شنبه روز بدی بود
روز بیحوصلگی
وقت خوبی که میشد
غزلی تازه بگی
♪♪♪
صبح #یکشنبه من
جدول نیمهتموم
همه خونههاش سیاه
روی خونه جغد شوم
♪♪♪
صفحهی کهنهی یادداشتای من
گفت #دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
#آخ_اگه_بارون_بزنه
#آخ_اگه_بارون_بزنه
♪♪♪
غروب #سهشنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو!
اما موش خورده شناسنامهی من!
♪♪♪
عصر #چهارشنبه من
عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جونسختی ما
♪♪♪
روز #پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من بگیر بگیر!
♪♪♪
#جمعه حرف تازهای برام نداشت
هر چی بود پیشتر از اینها گفته بود...
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
خواننده: #فرهاد_مهراد
آهنگساز: #اسفندیار_منفردزاده
ترانهسُرا: #شهیار_قنبری
✨️✨️✨️
#شنبه روز بدی بود
روز بیحوصلگی
وقت خوبی که میشد
غزلی تازه بگی
♪♪♪
صبح #یکشنبه من
جدول نیمهتموم
همه خونههاش سیاه
روی خونه جغد شوم
♪♪♪
صفحهی کهنهی یادداشتای من
گفت #دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
#آخ_اگه_بارون_بزنه
#آخ_اگه_بارون_بزنه
♪♪♪
غروب #سهشنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو!
اما موش خورده شناسنامهی من!
♪♪♪
عصر #چهارشنبه من
عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جونسختی ما
♪♪♪
روز #پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من بگیر بگیر!
♪♪♪
#جمعه حرف تازهای برام نداشت
هر چی بود پیشتر از اینها گفته بود...
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
15.05.202518:21
✨️فرصت✨️
میرزا محمدنصیر حسینی شیرازی ملقب به فرصتالدوله و متخلص به #فرصت_شیرازی (درگذشتهی ۱۲۹۹ شمسی) از بهخصوصترین افراد در تاریخ چندصد سال اخیر ایران است.
در زمینهی شعر و شاعری دیوان مفصلی از او بهجای مانده است. هر چند دست بالا میتوان او را شاعری با سطح متوسط به حساب آورد، اما در دیوانش غزلیات قابل توجهی مشاهده میشود که بعضاََ حتی بین عوام هم نفوذ چشمگیری یافتهاند. مطلع بعضی از آنها را ذکر میکنم:
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم؟ همینیم که هستیم...
***
دیدن رویِ تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخساره که جان بر لب ماست...
***
تو به دلبری و شوخی ببری دل پری را
پری از تو دلبر آموخت طریق دلبری را...
و به جز اینها، ابیات درخشانی مثل بیت زیر:
عهد کردی که کُشی فرصتِ خود را روزی
فرصت ار یافتی آن عهد فراموش مکن...!
آنچه فرصت را از تمامی همعصران خود متمایز میکند؛ تخصص مثالزدنی او در چند رشته از علوم مختلف است. علاوه بر تسلط کاملی که به زبان عربی داشت، قدری فرانسوی و هندی آموخت و بر زبان انگلیسی نیز مسلط شد. چنانکه پارهای از آثار گوبینو (مورخ و شرقشناس فرانسوی) را ترجمه و در کتاب معروف خود《آثار عجم》آورده است. علاوه بر اینها زبان و خط پهلوی، خط میخی و تا حدی زبان و خط یونانی را هم آموخت و در زادگاهش فارس به مطالعات باستانشناسی پرداخت. حتی برخی منابع او را اولین باستانشناس رسمی ایران میدانند.
با نوشتن کتاب《بحورالالحان》تخصص خود را در زمینهی شناخت دستگاههای موسیقی ایرانی و نسبت آنها با بحور عروضی نشان داد و مرجعیتی برای خود به وجود آورد که تا امروز باقیاست.
فرصت با اغلب بزرگان عصر خود از مظفرالدینشاه تا سید جمالالدین اسدآبادی و #میرزا_عبدالله_فراهانی و میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل ارتباط داشت.
یکی از مهمترین روزنامههای عصر خود یعنی《روزنامهی فارس》را منتشر میکرد. علاوه بر آن در نقاشی و خطاطی هم ید طولایی داشت. عکاسی را از عبدالله میرزای قاجار آموخت و از معدود عکاسهای ماهر زمان خود بود. در شعر و نثر فارسی ماهر بوده و مدت زیادی مسئولیتهای مهم اداری داشت که نمایانترینشان ریاست عدلیهی فارس بود. تأسیس نخستین مدارس به شکل و شیوهی جدید در فارس را هم به او نسبت میدهند.
نقل کردهاند: فرصت در یکی دو سال آخر عمر به بیماری شدید معده و کلیه مبتلا شد. در نتیجه از مناصب دولتی دست شُسته منزوی و گوشهگیر گشت و به تهیهی سنگ مزار و تدارک مقبرهاش در جوار آرامگاه #حافظ پرداخت. در این دوران سخت مضطرب و پریشان بود از این جهت که آیا دفن او در ساحت آرامگاه حافظ جسارتی به پیشگاه او نیست؟ و آیا لسانالغیب بر این امر رضایت دارد؟
پس با خلوص نیت بر سر مزار حافظ حاضر شد و بعد از انجام آداب به این نیت فال گرفته با این بیت مواجه شد:
رَواقِ مَنظَرِ چشمِ من آشیانهی توست
کَرَم نَما و فرود آ، که خانه خانهی توست!
فرصت چنان متأثر شد که هایهای گریست. روز بعد قبری در محوطهی آرامگاه حافظ برایش کندند و مدتی بعد، فرصت در اول آبان ۱۲۹۹ هجری شمسی در سن ۶۹ سالگی درگذشت.
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
میرزا محمدنصیر حسینی شیرازی ملقب به فرصتالدوله و متخلص به #فرصت_شیرازی (درگذشتهی ۱۲۹۹ شمسی) از بهخصوصترین افراد در تاریخ چندصد سال اخیر ایران است.
در زمینهی شعر و شاعری دیوان مفصلی از او بهجای مانده است. هر چند دست بالا میتوان او را شاعری با سطح متوسط به حساب آورد، اما در دیوانش غزلیات قابل توجهی مشاهده میشود که بعضاََ حتی بین عوام هم نفوذ چشمگیری یافتهاند. مطلع بعضی از آنها را ذکر میکنم:
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم؟ همینیم که هستیم...
***
دیدن رویِ تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخساره که جان بر لب ماست...
***
تو به دلبری و شوخی ببری دل پری را
پری از تو دلبر آموخت طریق دلبری را...
و به جز اینها، ابیات درخشانی مثل بیت زیر:
عهد کردی که کُشی فرصتِ خود را روزی
فرصت ار یافتی آن عهد فراموش مکن...!
آنچه فرصت را از تمامی همعصران خود متمایز میکند؛ تخصص مثالزدنی او در چند رشته از علوم مختلف است. علاوه بر تسلط کاملی که به زبان عربی داشت، قدری فرانسوی و هندی آموخت و بر زبان انگلیسی نیز مسلط شد. چنانکه پارهای از آثار گوبینو (مورخ و شرقشناس فرانسوی) را ترجمه و در کتاب معروف خود《آثار عجم》آورده است. علاوه بر اینها زبان و خط پهلوی، خط میخی و تا حدی زبان و خط یونانی را هم آموخت و در زادگاهش فارس به مطالعات باستانشناسی پرداخت. حتی برخی منابع او را اولین باستانشناس رسمی ایران میدانند.
با نوشتن کتاب《بحورالالحان》تخصص خود را در زمینهی شناخت دستگاههای موسیقی ایرانی و نسبت آنها با بحور عروضی نشان داد و مرجعیتی برای خود به وجود آورد که تا امروز باقیاست.
فرصت با اغلب بزرگان عصر خود از مظفرالدینشاه تا سید جمالالدین اسدآبادی و #میرزا_عبدالله_فراهانی و میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل ارتباط داشت.
یکی از مهمترین روزنامههای عصر خود یعنی《روزنامهی فارس》را منتشر میکرد. علاوه بر آن در نقاشی و خطاطی هم ید طولایی داشت. عکاسی را از عبدالله میرزای قاجار آموخت و از معدود عکاسهای ماهر زمان خود بود. در شعر و نثر فارسی ماهر بوده و مدت زیادی مسئولیتهای مهم اداری داشت که نمایانترینشان ریاست عدلیهی فارس بود. تأسیس نخستین مدارس به شکل و شیوهی جدید در فارس را هم به او نسبت میدهند.
نقل کردهاند: فرصت در یکی دو سال آخر عمر به بیماری شدید معده و کلیه مبتلا شد. در نتیجه از مناصب دولتی دست شُسته منزوی و گوشهگیر گشت و به تهیهی سنگ مزار و تدارک مقبرهاش در جوار آرامگاه #حافظ پرداخت. در این دوران سخت مضطرب و پریشان بود از این جهت که آیا دفن او در ساحت آرامگاه حافظ جسارتی به پیشگاه او نیست؟ و آیا لسانالغیب بر این امر رضایت دارد؟
پس با خلوص نیت بر سر مزار حافظ حاضر شد و بعد از انجام آداب به این نیت فال گرفته با این بیت مواجه شد:
رَواقِ مَنظَرِ چشمِ من آشیانهی توست
کَرَم نَما و فرود آ، که خانه خانهی توست!
فرصت چنان متأثر شد که هایهای گریست. روز بعد قبری در محوطهی آرامگاه حافظ برایش کندند و مدتی بعد، فرصت در اول آبان ۱۲۹۹ هجری شمسی در سن ۶۹ سالگی درگذشت.
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
20.04.202518:57
✨️محمد مختاری✨️
روز اول اردیبهشت ماه، یکی از عجیبترین روزها در تقویم ادبی-فرهنگی ایران است. این روز چند رویداد مهم ادبی را در خود گنجانده است:
-بزرگداشت شیخ اجل #سعدی شیرازی
-سالروز درگذشت ملکالشعراء بهار
-سالروز درگذشت علامه اقبال لاهوری
-سالروز درگذشت #سهراب_سپهری
اما علاوه بر این چهار مورد که بسیار به آنها پرداخته شده، این روز، سالگرد رویداد ادبی دیگری هم هست و آن؛ سالروز تولد محمد مختاری، شاعر و پژوهشگر معاصر ایرانیاست.
هشتاد و سه سال پیش (۱۳۲۱) در چنین روزی #محمد_مختاری در مشهد به دنیا آمد. اگر در قتلهای زنجیرهای دههی هفتاد کشته نشده بود، احتمالاََ امروز تولدش را جشن میگرفت...
سخن گفتن از همهی وجوه شخصیتی و فعالیتهای ادبی مختاری مجالی بسیار طولانی میطلبد. او با مهارت و قریحهای کمنظیر و شناخت عمیقی که از شعر سپید شاملوئی و جریانهای شعری موج نو داشت، در مجموعهشعرهایش، قطعات سپید شُسته و رُفتهای ارائه داده است که از لحاظ نوع پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی و طرز بهکارگیری واژگان، خاصِ خود او محسوب میشوند.
جدا از حیطهی شاعری، محمد مختاری آثاری در زمینهی تحقیق و پژوهش ادبی نیز منتشر کرده است. این دسته از آثار او عموماََ دو نوعاند:
-نوع اول آثاری مثل: حماسه در رمز و راز ملی، اسطورهی زال و... را در برمیگیرد که به شکل مستقیم با بُعدِ فرهنگشناسی و تحقیقات بدیع وی درمورد حماسههای ملی و میهنی مرتبطاند.
-نوع دوم آثاری هستند که مختاری در تحلیل جریانهای شعری یا بررسی اشعار معاصرین نگاشته است. کتابهایی مثل: انسان در شعر معاصر، هفتاد سال عاشقانه و بهخصوص کتابی که در تحلیل و شناخت شعر #منوچهر_آتشی نوشته است.
این آثار در زمرهی اولین نقد و بررسیهای علمی برای شعر دهههای اخیر بهشمار میروند.
از محمد مختاری ترجمههایی نیز برجای مانده است.
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
روز اول اردیبهشت ماه، یکی از عجیبترین روزها در تقویم ادبی-فرهنگی ایران است. این روز چند رویداد مهم ادبی را در خود گنجانده است:
-بزرگداشت شیخ اجل #سعدی شیرازی
-سالروز درگذشت ملکالشعراء بهار
-سالروز درگذشت علامه اقبال لاهوری
-سالروز درگذشت #سهراب_سپهری
اما علاوه بر این چهار مورد که بسیار به آنها پرداخته شده، این روز، سالگرد رویداد ادبی دیگری هم هست و آن؛ سالروز تولد محمد مختاری، شاعر و پژوهشگر معاصر ایرانیاست.
هشتاد و سه سال پیش (۱۳۲۱) در چنین روزی #محمد_مختاری در مشهد به دنیا آمد. اگر در قتلهای زنجیرهای دههی هفتاد کشته نشده بود، احتمالاََ امروز تولدش را جشن میگرفت...
سخن گفتن از همهی وجوه شخصیتی و فعالیتهای ادبی مختاری مجالی بسیار طولانی میطلبد. او با مهارت و قریحهای کمنظیر و شناخت عمیقی که از شعر سپید شاملوئی و جریانهای شعری موج نو داشت، در مجموعهشعرهایش، قطعات سپید شُسته و رُفتهای ارائه داده است که از لحاظ نوع پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی و طرز بهکارگیری واژگان، خاصِ خود او محسوب میشوند.
جدا از حیطهی شاعری، محمد مختاری آثاری در زمینهی تحقیق و پژوهش ادبی نیز منتشر کرده است. این دسته از آثار او عموماََ دو نوعاند:
-نوع اول آثاری مثل: حماسه در رمز و راز ملی، اسطورهی زال و... را در برمیگیرد که به شکل مستقیم با بُعدِ فرهنگشناسی و تحقیقات بدیع وی درمورد حماسههای ملی و میهنی مرتبطاند.
-نوع دوم آثاری هستند که مختاری در تحلیل جریانهای شعری یا بررسی اشعار معاصرین نگاشته است. کتابهایی مثل: انسان در شعر معاصر، هفتاد سال عاشقانه و بهخصوص کتابی که در تحلیل و شناخت شعر #منوچهر_آتشی نوشته است.
این آثار در زمرهی اولین نقد و بررسیهای علمی برای شعر دهههای اخیر بهشمار میروند.
از محمد مختاری ترجمههایی نیز برجای مانده است.
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
03.05.202518:23
✨️نشاط اصفهانی در قلب مکتب بازگشت✨️
در اواخر قرن یازدهم هجری، سبک هندی پس از رواج حدوداََ دویستسالهای که در ادبیات فارسی داشت رو به ضعف و انحطاط گذاشت. دلیل عمدهی این اتفاق سستی و ضعف زبانی و پیچیدگی بیش از اندازهی مضامین شعری در این سبک بود.
شاعران ایرانی در آن بُرهه برای برونرفت از این وضعیت راه چارهای جُستند و آن؛ بازگشت و رجوع به سبکهای پیش از سبک هندی بود.
یعنی قصیده را به شیوهی شعرای سبک خراسانی مثل: عنصری، فرخی، منوچهری، انوری و غزل را به شیوهی #سعدی و #حافظ و گاه #مولانا (سبک عراقی) مینوشتند. حتی مثنویسُرایی به سبک #فردوسی و #نظامی احیا شد و مختصات سبک هندی به شدت نفی گردید.
در نتیجه سبک بازگشت ادبی یا رجوع به وجود آمد و در تمام طول قرن سیزدهم سبک غالب ادبیات فارسی بود.
***
یکی از برجستهترین چهرههای نسل دوم مکتب بازگشت، میرزا عبدالوهاب اصفهانی متخلص به نشاط و ملقب به معتمدالدوله است. که شاعری پُرمایه و مورد احترام درمیان همعصرانش بوده.
نشاط در دربار فتحعلیشاه قاجار به مقامهای بلند رسیده. چنانکه نامهای از #فتحعلی_شاه به ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه موجود است که نگارش آن را نشاط بر عهده داشته.
او هرچند قصاید سخته و سنجیدهای دارد و در سایر قوالب شعر فارسی از مثنوی و رباعی و دوبیتی و غیره طبعآزمایی کرده، اما نهایت حد شاعریاش در غزلیات دیوانش جلوهگر است. هرچند تمامی اشعارش به لحاظ قوت و ضعف یکدست نیستند اما بسیاری از مواقع خوانندهی دیوان او با ابیات درخشانی از این قبیل روبهرو میشود:
طفلانِ شهر بیخبراند از جنون ما،
یا این جنون هنوز سزاوارِ سنگ نیست؟!
یا غزل زیر که به قول مهدی اخوانثالث؛ زیباترین عروس دیوان نشاط است و به گفتهی استاد مرحوم حسین نخعی؛ از نوع غزلیات خواجه حافظ شیرازیاست:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاه گدایان شده است
کاخ دل درخور اورنگ شهی یابد کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طیِ این مرحله با نور مهی باید کرد
خوش همی میروی ای قافلهسالار به راه
گذری جانب گمکرده رهی باید کرد
نه همین صفزده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
کشور خصم تبه از سپهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط!
سجده از دور به هر صبحگهی باید کرد
***
در عهد فتحعلیشاه میان گروهی از فرزندان او که از جانب پدر بر شهرهایی از خراسان حکومت داشتند اختلاف و نزاع شدیدی پیش آمد، که منجر به قشونکشی برادران علیه یکدیگر شد. شاه، #نشاط_اصفهانی را به عنوان نمایندهی خود به خراسان فرستاد تا نظم را در آن سامان برقرار کند. لیکن نشاط در موقعیت سختی قرار گرفته بود. از یک طرف برای برقراری نظم نیاز به برخورد سخت و جدی با شاهزادگان بود و از طرف دیگر به دلیل رعایت حرمت ایشان از اینکار عاجز گشته بود. نشاط این وضعیت متعارض و ناراحتکننده را در خلال دو بیت که از شاهکارهای فصاحت و بلاغت در شعر فارسیاست چنین شرح داده و برای دوستان شاعر خود به طهران فرستاده است:
ای مُلتَزِمینِ درِ شاهنشَهِ ایران!
دانید مرا کار چه باشد به خراسان؟
بر سنگ زنم شیشه و بر شیشه زنم سنگ
خواهم شِکنَد این و نخواهم شِکَنَد آن!!!
میگوید: کاری که شاه مرا برای انجام آن به خراسان فرستاده، مثل این است که شیشه را به سنگ بزنم و بخواهم بشکند و از طرف دیگر سنگ را به شیشه بزنم و نخواهم بشکند.
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
در اواخر قرن یازدهم هجری، سبک هندی پس از رواج حدوداََ دویستسالهای که در ادبیات فارسی داشت رو به ضعف و انحطاط گذاشت. دلیل عمدهی این اتفاق سستی و ضعف زبانی و پیچیدگی بیش از اندازهی مضامین شعری در این سبک بود.
شاعران ایرانی در آن بُرهه برای برونرفت از این وضعیت راه چارهای جُستند و آن؛ بازگشت و رجوع به سبکهای پیش از سبک هندی بود.
یعنی قصیده را به شیوهی شعرای سبک خراسانی مثل: عنصری، فرخی، منوچهری، انوری و غزل را به شیوهی #سعدی و #حافظ و گاه #مولانا (سبک عراقی) مینوشتند. حتی مثنویسُرایی به سبک #فردوسی و #نظامی احیا شد و مختصات سبک هندی به شدت نفی گردید.
در نتیجه سبک بازگشت ادبی یا رجوع به وجود آمد و در تمام طول قرن سیزدهم سبک غالب ادبیات فارسی بود.
***
یکی از برجستهترین چهرههای نسل دوم مکتب بازگشت، میرزا عبدالوهاب اصفهانی متخلص به نشاط و ملقب به معتمدالدوله است. که شاعری پُرمایه و مورد احترام درمیان همعصرانش بوده.
نشاط در دربار فتحعلیشاه قاجار به مقامهای بلند رسیده. چنانکه نامهای از #فتحعلی_شاه به ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه موجود است که نگارش آن را نشاط بر عهده داشته.
او هرچند قصاید سخته و سنجیدهای دارد و در سایر قوالب شعر فارسی از مثنوی و رباعی و دوبیتی و غیره طبعآزمایی کرده، اما نهایت حد شاعریاش در غزلیات دیوانش جلوهگر است. هرچند تمامی اشعارش به لحاظ قوت و ضعف یکدست نیستند اما بسیاری از مواقع خوانندهی دیوان او با ابیات درخشانی از این قبیل روبهرو میشود:
طفلانِ شهر بیخبراند از جنون ما،
یا این جنون هنوز سزاوارِ سنگ نیست؟!
یا غزل زیر که به قول مهدی اخوانثالث؛ زیباترین عروس دیوان نشاط است و به گفتهی استاد مرحوم حسین نخعی؛ از نوع غزلیات خواجه حافظ شیرازیاست:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاه گدایان شده است
کاخ دل درخور اورنگ شهی یابد کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طیِ این مرحله با نور مهی باید کرد
خوش همی میروی ای قافلهسالار به راه
گذری جانب گمکرده رهی باید کرد
نه همین صفزده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
کشور خصم تبه از سپهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه نشاط!
سجده از دور به هر صبحگهی باید کرد
***
در عهد فتحعلیشاه میان گروهی از فرزندان او که از جانب پدر بر شهرهایی از خراسان حکومت داشتند اختلاف و نزاع شدیدی پیش آمد، که منجر به قشونکشی برادران علیه یکدیگر شد. شاه، #نشاط_اصفهانی را به عنوان نمایندهی خود به خراسان فرستاد تا نظم را در آن سامان برقرار کند. لیکن نشاط در موقعیت سختی قرار گرفته بود. از یک طرف برای برقراری نظم نیاز به برخورد سخت و جدی با شاهزادگان بود و از طرف دیگر به دلیل رعایت حرمت ایشان از اینکار عاجز گشته بود. نشاط این وضعیت متعارض و ناراحتکننده را در خلال دو بیت که از شاهکارهای فصاحت و بلاغت در شعر فارسیاست چنین شرح داده و برای دوستان شاعر خود به طهران فرستاده است:
ای مُلتَزِمینِ درِ شاهنشَهِ ایران!
دانید مرا کار چه باشد به خراسان؟
بر سنگ زنم شیشه و بر شیشه زنم سنگ
خواهم شِکنَد این و نخواهم شِکَنَد آن!!!
میگوید: کاری که شاه مرا برای انجام آن به خراسان فرستاده، مثل این است که شیشه را به سنگ بزنم و بخواهم بشکند و از طرف دیگر سنگ را به شیشه بزنم و نخواهم بشکند.
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
25.04.202517:31
22.04.202519:00
✨️ایرج میرزا و البدایع نگار✨️
یکی از مواردی که در برهههای مختلف دامنگیر زبان و ادبیات فارسی شده، عربیت یا عربیگرایی بوده است؛ یعنی افرادی بیش از حد معمول و معقول، اصطلاحات و واژگان عربی را در زبان فارسی استفاده کردهاند.
یک جریان نسبتاََ بزرگ عربیگرایی در اواخر دورهی قجر هم اتفاق افتاده است که یکی از مخالفان جدی آن، شاعر بزرگ آن عهد #ایرج_میرزا بوده است.
در شعر ایرج چند جا به مخالفت او با عربیگرایان برمیخوریم. برای مثال در فرازی از مثنوی بلند《انقلاب ادبی》میخوانیم:
انقلاب ادبی محکم شد
فارسی با عربی توأم شد...
...آنکه پیشِ تو خدایِ ادباند
نقطهچینِ کلماتِ عرباند...
یکی از افرادی که معاصر با ایرج بسیار به عربی گرایی معروف بوده، فضلالله آلداود ملقب به بدایع نگار بوده که در مشهد نشریهای موسوم به《الکمال》تاسیس کرده بود و همین استفاده از الف و لام عربی در نام نشریه نمونهی بارزی از عربیگرایی وی بوده است.
ایرج قطعهای دارد در انتقاد از بدایع نگار که با طنزی هوشمندانه در ابتدای عبارات مختلف الف و لام عربی نهاده و بدین شکل بدایع نگار را به باد انتقاد گرفته است:
البدایع نگار را دیدم
پشتِ المیزِ الادارهیِ خویش
العبایی فکنده بر الدوش
الکمالی نهاده در الپیش
پِیِ المشتری همی گردید
همچو الگرگ در پِیِ المیش...
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
یکی از مواردی که در برهههای مختلف دامنگیر زبان و ادبیات فارسی شده، عربیت یا عربیگرایی بوده است؛ یعنی افرادی بیش از حد معمول و معقول، اصطلاحات و واژگان عربی را در زبان فارسی استفاده کردهاند.
یک جریان نسبتاََ بزرگ عربیگرایی در اواخر دورهی قجر هم اتفاق افتاده است که یکی از مخالفان جدی آن، شاعر بزرگ آن عهد #ایرج_میرزا بوده است.
در شعر ایرج چند جا به مخالفت او با عربیگرایان برمیخوریم. برای مثال در فرازی از مثنوی بلند《انقلاب ادبی》میخوانیم:
انقلاب ادبی محکم شد
فارسی با عربی توأم شد...
...آنکه پیشِ تو خدایِ ادباند
نقطهچینِ کلماتِ عرباند...
یکی از افرادی که معاصر با ایرج بسیار به عربی گرایی معروف بوده، فضلالله آلداود ملقب به بدایع نگار بوده که در مشهد نشریهای موسوم به《الکمال》تاسیس کرده بود و همین استفاده از الف و لام عربی در نام نشریه نمونهی بارزی از عربیگرایی وی بوده است.
ایرج قطعهای دارد در انتقاد از بدایع نگار که با طنزی هوشمندانه در ابتدای عبارات مختلف الف و لام عربی نهاده و بدین شکل بدایع نگار را به باد انتقاد گرفته است:
البدایع نگار را دیدم
پشتِ المیزِ الادارهیِ خویش
العبایی فکنده بر الدوش
الکمالی نهاده در الپیش
پِیِ المشتری همی گردید
همچو الگرگ در پِیِ المیش...
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
25.04.202517:31
✨️منظومهی کلاغ✨️
سرودهی: ادگار آلن پو
ترجمهی: عبدالحسین فرزاد
کلاغ یا غُراب معروفترین اثر #ادگار_آلن_پو (زادهی ۱۸۰۹-درگذشتهی ۱۸۴۹ میلادی) شاعر و نویسندهی اسرارآمیز آمریکاییاست.
منظومهای سرشار از تعلیق و تاریکی و ترس
که مخاطب را میخکوب میکند...
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
سرودهی: ادگار آلن پو
ترجمهی: عبدالحسین فرزاد
کلاغ یا غُراب معروفترین اثر #ادگار_آلن_پو (زادهی ۱۸۰۹-درگذشتهی ۱۸۴۹ میلادی) شاعر و نویسندهی اسرارآمیز آمریکاییاست.
منظومهای سرشار از تعلیق و تاریکی و ترس
که مخاطب را میخکوب میکند...
#علی_احمدی_راد
#تخت_طاقدیس
t.me/takhte_tagdis
登录以解锁更多功能。