من نه اینم که نمی بینی و می بینی هیچ
شایدم من ،نه وجودی ست که انکار شود
شاید از سلسله ی فکر مریضانه ی خویش
این من آرام و زبان بسته و بر دار شود
شاید عاشق شود اما چه نکردی با او ؟
تا که از جسم و دلش یک تنه بیزار شود
ساحل از دور چه آرام و پر از آواز است
من هم آرام به دریا شده ، آوار شود
هی تو میخندی و لب های من آغوشِ هم اند
آنقدر بستم و بستم که چو دیوار شود
-- سرو