Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Инсайдер UA
Инсайдер UA
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Инсайдер UA
Инсайдер UA

روشنان مهر

نوشته‌های مهدی فیروزیان
درنگی در فرهنگ و هنر ایران‌زمین
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Вер 05, 2019
添加到 TGlist 的日期
Січ 20, 2025

记录

16.05.202523:59
490订阅者
02.05.202523:59
0引用指数
18.05.202502:50
129每帖平均覆盖率
18.05.202511:30
129广告帖子的平均覆盖率
17.05.202504:46
17.07%ER
18.05.202520:27
26.43%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
ЛЮТ '25БЕР '25КВІТ '25ТРАВ '25

روشنان مهر 热门帖子

15.05.202517:30
از شاهنامه تا خداینامه
تقدیم به عزیزم وفا میرعمادی

شش دهه از عمر پربرکت استاد دکتر جلال خالقی مطلق صرف شناخت و تصحیح شاهکار بی‌همانند حکیم طوس، شاهنامه، شده است. از ویژگی‌های پسندیدۀ روش استاد این است که کار تصحیح شاهنامه را بر اساس تحقیقات جانبی به پیش برده‌اند و از زوایای گوناگون به این سند هویت ملی ایرانیان نگریسته‌اند.

از شاهنامه تا خداینامه که به تازگی به همت انتشارات موفق و پرکار بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار روانۀ بازار نشر شده کامل‌ترین پژوهشی است که تا کنون دربارۀ اثبات نوشتاری بودن مأخذ شاهنامه به انجام رسیده است.

انگیزۀ نوشتن این اثر ارزشمند، که پیشتر به صورت مقاله نشر یافته بود و اکنون صورت پیراستۀ آن در قالب کتاب منتشر شده، پاسخ گفتن به سخنان بی‌پایه‌ای است که برخی غربیان از سر جهل و شاید خبث دربارۀ شفاهی بودن منبع شاهنامه گفته‌اند. بدین ترتیب جایگاه والای دانای طوس را در حد نقالی دوره‌گرد پایین آورده‌اند. و شگفت‌تر آنکه در پی آن بدین نتیجۀ نادرست و تحقیرآمیز رسیده‌اند که ایران در زمان ساسانیان از فرهنگ کتاب و کتابت بیگانه بوده است.

استاد خالقی مطلق پس از اثبات نوشتاری بودن منبع شاهنامه، که همان شاهنامۀ ابومنصوری است، در بخش پیوست کتاب به شماری از متون ازدست‌رفته به زبان پهلوی و ترجمه‌های عربی و فارسی آنها اشاره کرده تا با سند و برهان نشان دهد که ایرانیان در عهد ساسانی نویسندگان و کتاب‌هایی مهم و قابل توجه داشته‌اند.
خواندن این کتاب مهم را به دوستداران شاهنامه، فردوسی و فرهنگ ایران پیشنهاد می‌کنم.

https://t.me/roshananemehr
14.05.202515:38
مرا عاشق...
شعر #مولانا
آهنگ پرویز #مشکاتیان
آواز شهرام #ناظری
@roshananemehr
نام من عشق است
از همکلامی‌های #منزوی و #مولوی

یکی از ابیات مشهور حسین منزوی این مطلع است:
نام من عشق است، آیا مى‌شناسیدم؟
زخمى‌ام زخمى سراپا، مى‌شناسیدم؟

از بیت منزوی، شاید از این رو که مصرع نخست آن بر سنگ مزارش نوشته شده، این برداشت غلط را کرده‌اند که او خود را «عشق» نامیده است؛ اما اگر شعر را درست بخوانیم درمی‌یابیم که غزل منزوی از زبان عشق سروده شده است. یعنی در غزل او عشق در حال معرّفی خویش است، نه اینکه شاعر خویشتن را عشق بنامد.

این کار (از زبان عشق سخن گفتن) هم بدیع نیست و اگر کسی بگوید منزوی مضمونی کهنه را با لفظ جدید به کار برده باز هم سخنش خطاست؛ زیرا قرن‌ها پیش از منزوی این کار را مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ظاهراً برای نخستین بار با همین لفظ (نام من عشق است) به انجام رسانده و این بیت بلند را سروده است:
منم بهشتِ خدا لیک نام من عشق است
که از فشار رهد هر دلی که‌ش افشردم

💐 ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت حسین منزوی (۱۳۲۵-۱۳۸۳)
@roshananemehr
21.04.202518:06
عصا در شعر سعدی
تقدیم به دوست فاضل فروتن دکتر علیرضا امامی

بیت زیر در باب ششم گلستان آمده و دربارۀ شب زفاف مردی کهن‌سال با دخترکی جوان است:
چنان‌که رسم عروسی بود تماشا بود
ولی به حملۀ اول عصای شیخ بخفت


«تماشا» در شرح‌های زنده‌یادان خطیب رهبر (ص ۴۲۸) و یوسفی (ص۴۷۴) «نظاره» و «دیدار» عروس معنی شده است که پذیرفتنی نمی‌نماید؛* زیرا شب زفاف وقت نگاه کردن عروس نیست. تماشا در اینجا به معنی معاشقه یا چنان‌که ذیل تماشا در لغت‌نامۀدهخدا آمده «عیش و عشرت و لهو و لعب و بازی» است.

اما موضوع یادداشت نگارنده عصاست، نه تماشا. مراد از «عصا» چنان‌که شارحان نوشته‌اند «آلت تناسلی مرد» است. سؤال این است که چرا سعدی برای یادکرد از آلت، واژۀ عصا را، که ظاهراً پیش از او چنین کاربردی نداشته، به کار گرفته است؟
پاسخ ساده این است که سعدی برای پرهیز از لفظ رکیک از استعاره بهره برده است. هرچند چنین استعاره‌ای رایج نیست، از آنجا که میان مستعارٌ له و مستعارٌ منه تا حدّی نسبت شباهت برقرار است، این گزارش را نمی‌توان مردود شمرد. از سویی چون «شیخ» به معنی «پیر» است «عصا» با این واژه تناسبی آشکار دارد. لیکن به گمان نگارنده ظرافت بیشتری در سخن سعدی توان یافت.

تا اینجا قطعی است که سعدی برای نقل حکایت ناگزیر بوده از آلت تناسلی یاد کند و نمی‌خواسته است لفظی ناپسند در شعر خود بیاورد. از اینجا به بعد برداشت نگارنده است که نافی برداشت‌های پیشین نیست و در کنار آنها شاید به عنوان یک احتمال قابل تأمل باشد:

در میان واژه‌هایی که برای آلت تناسلی مرد وجود دارد «قضیب» با وزن شعر سعدی سازگار است و چون در معنی «شاخه» هم در متون فارسی از آن استفاده می‌شود، استعمال آن ناپسند نیست. اما سعدی از به‌کارگیری این واژه نیز اجتناب ورزیده و با توجه به اینکه یکی از معانی قضیب، «عصا»ست، به جای قضیب از مترادف آن (در واقع مترادفِ یکی از معانیِ قضیب) یعنی عصا بهره برده است.

قضیب در معنی عصا در متون کهن بارها به کار رفته است:
یعقوب «یوسف را بر دوش خویش نشانده بود و آن پیراهن و انگشتری و قضیب و عمامه به او داد» (احسن القصص، ص ۳۳).
«رسول علیه السّلام در مکه رفت و پیرامن کعبه سیصد و شصت بت نهاده بودند و او قضیبی به دست داشت و در آن بتان میزد» (روض الجنان...، ج ۱۶، ص ۸۴).

اگر کسی به جای قضیب از عصا استفاده کند کارش بی‌اشکال است. تفاوت کار سعدی در این است که به جای معنی چوبدستی که از قضیب برمی‌آید، معنی دیگر آن یعنی آلت تناسلی را در نظر داشته است.
کار شیخ اجل، هرچند شگفت می‌نماید، بی‌سابقه نیست و پیش از او خاقانی در بیتی به جای «تیر» (در معنی ابزار جنگی) از «عطارد» استفاده کرده است. چرا؟ چون یکی از معانی تیر، سیارۀ عطارد است. او نیز به جای تیر از مترادف آن (در واقع مترادف یکی از معانی تیر) بهره برده و گفته است:
چون از مه نو زنی عطارد
مریخ هدف شود مرآن را

در بیت بالا «مه نو» استعاره از کمان است (گزارش دشواری‌های دیوان خاقانی، ص ۸۵)؛ اما عطارد را نباید استعاره از تیر دانست. این ترفندی دیگر است که در علم بلاغت نامی برای آن وجود ندارد. خاقانی و سعدی هر دو از شگردی خاص بهره برده‌اند و لفظ معادل معنی غایب کلمه‌ای را به جای آن کلمه به کار برده‌اند.

البته قصد دو استاد یکی نیست. سعدی در پی به‌گویی و حسن تعبیر است تا ادب را رعایت کند و خاقانی را سرِ پیچیده ساختن کلام و ساختن معماگونه‌ای هنری بوده است. تفاوت در انگیزۀ دو استاد شعرشان را هم متفاوت کرده است. در شعر سعدی، چنان‌که گفتیم، می‌توان «عصا» را استعاره نیز شمرد و اگر متوجه شگرد سعدی (یعنی آنچه اساس ادعای نگارنده در یادداشت حاضر است) نشویم هم معنی کلام او را به‌آسانی درمی‌یابیم؛ اما در شعر خاقانی «عطارد» را استعاره از «تیر»‌ نمی‌توان شمرد و اگر متوجه ترفند هنری به‌کاررفته در بیت او نباشیم معنی سخنش را هم درنمی‌یابیم.

از زیبایی‌های بیت سعدی این است که میان تماشا و عصا در هر دو معنی ارتباطی وجود دارد. ارتباط معنی معاشقه و قضیب با یکدیگر پیداست، اما ارتباط معنی لفظی تماشا (راه رفتن) با عصا (چوبدستی) هم قابل توجه و زیباست. پس میان دو واژه ایهام تناسب دوسویه برقرار است.
گذشته از این تناسب و نیز تناسب «عصا» و «شیخ» (پیر)، شایسته است به ارتباط معنایی «حمله» و «عصا» هم اشاره‌ای بکنیم. همان‌گونه که در لغت‌نامۀدهخدا ذیل «عصا» آمده عصا همچنین «از آلات سلاح است» و علاوه بر این معنی «زدن با شمشیر مانند زدن به عصا» را نیز می‌رساند. بنابراین میان «حمله» و «عصا» هم ایهام تناسبی هست.
حکیم سعدی در باب ششم گلستان یک بار دیگر هم عصا را به جای قضیب به کار برده است:
زن کز برِ مرد بی رضا برخیزد
بس فتنه و جنگ ازآن سرا برخیزد
پیری که ز جای خویش نتواند خاست
الّا به عصا کی‌اش عصا برخیزد؟
* *
https://t.me/roshananemehr
21.04.202518:06
بر خاک عشق‌بوی

هر که سودا‌نامهٔ سعدی نبشت
دفتر پرهیزگاری گو بشوی

هر که نشنیده‌ست وقتی بوی عشق
گو به شیراز آی و خاکِ من ببوی


ده سال پیش، با بانوی نازنین آزاده زنده‌یاد دکتر امیربانو کریمی (آرامگاه سعدی، اردیبهشت ۱۳۹۴)
@roshananemehr
20.04.202520:56
وفای غریب

شش سال گذشت ازآن که با من
همراه شدیّ و یار و همدم
یک لحظه رها نکردی‌ام تو
صد بار اگر رهات کردم

شش سال گذشته و به‌جز تو
کس در دلِ شب ندیده اشکم
تنها تویی آن که بی‌ خجالت
پیشش به زمین چکیده اشکم

در عصرِ غریبِ بی‌وفایی
این قدر وفای تو غریب است
از بس که فریب خورده قلبم
حس می‌کند این وفا فریب است

از تلخیِ من همه عزیزان
رفتند یکایک از کنارم
غیر از تو که مانده‌ای به اصرار
دیری‌ست کسی نمانده یارم

در پاسخ این وفا چه دیدی
جز تلخی و قهر و ناسپاسی؟
هر روز شکسته‌ام دلت را
با ضربۀ مهلکِ اساسی

بگذار و برو، مرا رها کن
از جانِ تباه من چه خواهی؟
بنگر که تو نیز بعدِ شش سال
چون من بد و تیره و تباهی

ناجنس‌ مصاحبی چو من را
باید که گذاری و گریزی
نه اینکه به زیر پاش شش سال
از عمرِ عزیز را بریزی

دیگر به خدا توان ندارم
از دیدنِ خویش و از تو سیرم
بگذار و برو مگر پس از تو
عمرِ دگری ز سر بگیرم

هر فحش و فضیحتی که بینی
بیزار نمی‌شویّ و هستی!
کوریّ و کری که بعدِ صد قهر
یک بار نمی‌رویّ و هستی!؟

ای کاش بمیری و نباشی
همدستِ عقوبتِ خدایی
بیزارم ازین وفای پوچت
ای کاش بمیری ای جدایی

مهدی فیروزیان
https://t.me/roshananemehr
14.05.202515:38
نقدی بر تلفیق شعر و موسیقی در تصنیف «عاشق»
تقدیم به مهسا فرهادی

یکی از تصنیف‌های زیبای زنده‌یاد استاد پرویز مشکاتیان «مرا عاشق» (خواننده: شهرام ناظری، مجموعۀ «لالۀ بهار») است.
از دید تلفیق شعر و موسیقی، دستِ کم دو نکتۀ انتقادی دربارۀ این تصنیف قابل ذکر است. نخست اینکه ایشان در بیت زیر از تصنیف، در شعر مولانا دست برده و «نپرهیزد» را، که در وزن نمی‌گنجد، به جای «نگریزد» قرار داده است:
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد


نکتۀ دوم اینکه مشکاتیان در بیت زیر ساخت دستوری و در پیِ آن معنی را نادرست نشان داده است:
چو شیری سوی جنگ آید، دل او چون نهنگ آید
به‌جز خود هیچ نگذارد، و با خود نیز بستیزد


در نگاه نخست، به‌ویژه اگر بیت را به‌تنهایی بخوانیم، شاید گمان ‌کنیم، «چو» برابر با «اگر» است و مصرع نخست از جملۀ مرکبی با دو بخش پایه و پیرو ساخته شده است. پس از درنگی کوتاه روشن می‌شود چنین گزارشی از مصرع نخست نادرست است: «اگر شیری به جنگ آید دلش چون نهنگ می‌شود» (!). برای دریافت درست معنی بیت باید به جایگاه آن در بافت متن بنگریم. بیت یادشده در پی دو بیت زیر آمده است:
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد

فلک‌ها را چو مندیلی به دست خویش درپیچد
چراغ لایزالی را چو قندیلی درآویزد


مشکاتیان بر بیت دوم (چو مندیلی...) آهنگ نساخته است؛ ولی همچنان پیوستگی معنایی ابیات برجاست. مولانا می‌گوید دلی چون دوزخ (آتشین، و به زبان دیگر: عاشق) می‌خواهیم که چنین و چنان باشد و... مانند شیری سوی جنگ بیاید و دلش (برای «دل» قائل به داشتن «دل» شده است) مانند نهنگ باشد. پس «چو» به‌ معنی «همانند» است و مصرع «چو شیری سوی جنگ آید، دل او چون نهنگ آید» از دو جملۀ سادۀ خبری ساخته شده است. مشکاتیان، در آهنگ، سراسر مصرع نخست را یک جملۀ‌ مرکب گرفته است. او در آهنگ‌سازی روی نخستین «آید»، هجای دوم (یعنی «ید») را در پرده‌ای بالاتر از هجای نخست نشانده و بدین‌سان جملۀ نخست نقش و آهنگِ جمله‌ای پیرو برای جملۀ سپسین را، که پایه پنداشته می‌شود، یافته است. در بافت دستوریِ درست، «یدِ» نخست، که در پایان جمله‌ای مستقل و کامل آمده است، در سنجش با «آ» آهنگی بالارونده نمی‌تواند داشت. آهنگ‌ساز چه از بافت دستوری مصرع آگاهی داشته چه نه، آهنگی ساخته که حرکت ملودیک در آن به‌ گونه‌ای است که شنوندگان آن را جمله‌ای مرکب (و بر همین بنیاد «چو» را به‌معنی «اگر») می‌پندارند.

💐 ۲۴ اردیبهشت زادروز استاد پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴-۱۳۸۸)
@roshananemehr
02.05.202516:37
سوز و گداز
سه‌تار محمدرضا #لطفی
(ضبط از اجرای زنده در سال ۱۳۷۰)

نوازنده اگر به راستی توانا باشد نیازی به قدرت‌نمایی و نواختن قطعات تند و پیچیده ندارد؛ با نغمه‌هایی به ظاهر ساده کاری می‌کند که هوش از سر بپرد و اشک از چشم جاری شود و دل قرار یابد. محمدرضا لطفی، خنیاگر شیدا، از این دست نوازندگان است (فعل ماضی را برای او به کار نمی‌برم).
در این یک دقیقه او نغمه‌ای مکرّر و ساده از ردیف موسیقی دستگاهی ایران را می‌نوازد (گوشهٔ سوز و گداز در آواز بیات اصفهان). اما نوایش از هر نوای تازه‌ای پرکشش‌تر است و هنر جانفزایش از هر پیرایه‌ای بی‌نیاز. این راز و نیازی است با سه‌تار به دست مطربی ره‌شناس که ره‌زن هوش است. به گوش جان بنیوشید.

💐 ۱۲ اردیبهشت سالروز درگذشت استاد محمدرضا لطفی (۱۳۲۵-۱۳۹۳)
@roshananemehr
17.05.202520:27
خواهشی از جانب سعید لیان
(یکی از پژوهشگران گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)

از عزیزانی که از مجلدات منتشرشدۀ «فرهنگ جامع زبان فارسی» استفاده کرده‌اند خواهشمندم که اگر ملاحظه‌ای در باب این فرهنگ دارند (انتقاد، پیشنهاد، یا ذکر نقاط قوت و ضعف آن)، آن‌ را در پیام‌رسان تلگرام برای بنده بفرستند (@saeedlayan). امیدوارم که بتوانیم در حد توانمان از این نکات برای ارتقای این فرهنگ بهره ببریم.

تذکر: آنچه گفتم درخواستی رسمی از طرف فرهنگستان نیست، بل که استدعایی شخصی از طرف خود من (سعید لیان) است.

از دوستان محقق صاحب‌کانال ممنون می‌شوم که اگر صلاح دانستند این پیام را در کانال خود قرار دهند.
21.04.202518:06
پی‌نوشت)
* در شرح پرکاستی دکتر حسن احمدی گیوی بر گلستان (ص ۳۴۳) هیچ توضیحی در باب این بیت نیامده است.

* * تنها شاهدهایی که در لغت‌نامۀدهخدا برای کاربرد یافتن «عصا» در معنی آلت تناسلی وجود دارد همین دو شعر سعدی است. دکتر محمد خزائلی چنان آزرمگین به شرح گلستان پرداخته که در این رباعی تنها بدین اشارت بسنده کرده است: «عصا برخیزد: معنی کنایی دارد» (شرح گلستان، ص ۵۷۴). در مورد بیت اول یادداشت ما هم نوشته است: «عصا: کنایه است» (همان، ص ۵۷۹). دکتر احمدی گیوی، «کی‌اش عصا برخیزد» را به خطا چنین معنی کرده است: «کی عصایش بلند می‌شود؟» (!). یعنی ایشان تصور فرموده است که خوانندگان کتاب معنی «برخیزد» را نمی‌دانند و زحمت کشیده‌ و آن را به «بلند می‌شود» معنی کرده‌ است تا مشکل بیت رفع شود.

منابع)

احسن القصص
، تصحیح و تحقیق علی نویدی ملاطی، تهران: بنیاد موقوفات افشار، ۱۳۹۹.
روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ابوالفتوح رازی، به کوشش محمدجعفر یاحقی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۶.
شرح گلستان، محمد خزائلی، تهران: احمد علمی، ۱۳۴۴.
گزارش دشواری‌های دیوان خاقانی، میر جلال‌الدین کزازی، تهران: مرکز، ۱۳۸۵.
گلستان، سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی، ۱۳۸۴.
ـــــــــ ، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران: صفی‌علیشاه، ۱۳۷۶.
ـــــــــ ، مقدمه، شرح و تعلیقات حسن احمدی گیوی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶.
لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۷.
https://t.me/roshananemehr
02.05.202508:58
دوازدهم اردیبهشت‌ماه روز معلّم

طرز بیان و آموزگاری باید برای طفل دلپذیر باشد. اکثر معلّمها از این پند غافلند که می‌فرماید:

چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد

رفتار و گفتار معلّمین و اولیای مدرسه باید برای شاگردان سرمشق باشد. پاکیزگی و ادب و حسن خلق و راستی و درستی و نیکوکاری و شرافتمندی و صفات حسنۀ دیگر را کودکان اگر از پیشوایان خود ببینند صدچندان بهتر بیاموزند تا در کتاب بخوانند یا از واعظ و معلّم بشنوند.

محمدعلی فروغی

[نامه‌های محمدعلی فروغی، به کوشش محمد افشین‌وفایی و مهدی فیروزیان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۲۳۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
登录以解锁更多功能。