چشمانت را ببند...
همهی هیاهوی روز، آرام آرام دور میشود،
و تو در آغوش شب فرو میروی، جایی که سکوت مثل پرِ فرشتهها نرم و سبک است.
تصور کن فرشتههایی سفیدپوش، با بالهایی از مهتاب، آرام از آسمان پایین میآیند.
یکی دستت را میگیرد، دیگری موهایت را نوازش میکند، و سومی لبخند آرامی بر لب دارد.
آنها تو را بالا میبرند، از لابهلای ابرهای نقرهای، از میان ستارههایی که زمزمههایشان شبیه لالاییست.
به ماه میرسی…
آنجا تختی از نور برایت آماده کردهاند،
و آسمان شب مثل پتوی نرمی روی تنت کشیده میشود.
همهچیز آرام است، قلبت سبک شده،
و تنها چیزی که باقی میماند، رویای شیرینیست که آغاز میشود...
آرام بخواب، عزیزم... شب… فرشتهها کنارت بیدارن.
@zodiac393