Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
NOŪS avatar
NOŪS
NOŪS avatar
NOŪS
05.05.202515:27
وَعاشِقَينِ التَفَّ خَدّاهُما
عِندَ التِثامِ الحَجَرِ الأَسوَدِ

فَاشتَفِيا مِن غَيرِ أَن يَأثَما
كَأَنَّما كانا عَلى مَوعِدِ

لَولا دِفاعُ الناسِ إِيّاهُما
لَما استَفاقا آخَرَ المُسنَدِ

ظِلنا كِلانا ساتِرٌ وَجهَهُ
مِمّا يَلي جانِبَهُ بِاليَدِ

نَفعَلُ في المَسجِدِ ما لَم يَكُن
يَفعَلُهُ الأَبرارُ في المَسجِدِ

#ابونواس

رخسار دو عاشق باهم آمیخت، هنگامی که خواستند حجر الاسود را ببوسند

پس به آرزوی خود رسیدند بدون ارتکاب گناهی، گویی وعده دیدار داشتند.

اگر ازدحام مردم باعث نبود بسا تا پایان جهان کارشان سامان نمی یافت.

هردومان چهره خود را با دست پوشیدیم به خاطر نگاه و اشاراتی که به سویمان می کردند.

به راستی ما در مسجد دست به کارهایی می‌زنیم که نیکمردان دست به این کارها در مسجد نمی‌زنند.

___

#ابونواس_اهوازی
04.05.202517:06
رساله الحقوق امام سجاد .(نخستین بار در این کتاب تقسیم سه گانه حق الله و حق الناس و حق النفس مطرح شده است)
04.05.202515:27
این بخش یعنی «فقه سیاسی» و آنچه ذیل «حقوق عمومی» و «حقوق اساسی» قرار میگیرد دشوارترین بخش است و تدوین کتاب حدیثی مشترک میان شیعه و سنی در هر زمینه ممکن باشد در این زمینه بدون تحول انقلابی در زمینه «فقه سیاسی» در اسلام ممکن نیست. از کسانی که در این حوزه بیشترین و جدیترین فعالیت را کردند جناب فیرحی است، ایشان به خوبی بر نوعی حکومت دمکراسی تاکید داشتند و معتقد بودند مبانی آن از منابع تشریعی اسلامی قابل استخراج است (و قبلا نمونه هایی از ارجاع به اخبار صادقین در اصول کافی به نفع حکومت سکولار و دمکرات را آورده بودم) اما نظریه سیاسی ایشان در زمینه غیبت به عقیده من سست است و این حوزه از کلام اسلامی و شیعی را جز در علوم "متافیزیک بنیادین" نمیتوان دنبال کرد و مقصود من از فاندامنتال متافیزیک علومی مانند "عرفان نظری" و "الهیات سیاسی" است. که هرگونه بازتدوین منابع حدیث شیعه و سنی به قصد تاسیس "منبع تشریعی نوین" در اسلام نیازمند فعالیت عقلی موازی در این چند ساحت است که نام بردم.


پس از تشکیل چنین منبع تشریعی که بتواند در مقام یک بازخوانی و بازنویسی فراگیر از کلیت منابع شرع در اسلام تاسیس مذهبی بنیادین را فراهم آورد که کلیات آن مورد توافق حداقل روحانیان و مذهبیان دگراندیش در کلیت جهان اسلام باشد (چنانکه کتب قانون جعفری لنگرودی در حوزه های حقوق خصوصی مورد قبول برخی کشورهای مسلمان سنی قرار گرفته است، غیر از مقبولیت در جمهوری اسلامی) آنگاه تدوین و تنظیم نهایی یک "مابعدالطبیعه نوین" در جهان اسلام ممکن میشود، براساس اصول تفکر مشائی آنطور که من میفهمم و روش اندوکسیک نامیدم.


سوال اول: مگر فلسفه علمی آزاد و فارغ از هرگونه جزمیت دینی نیست؟ چگونه معتقد هستید تدوین منابع تشریعی نوین شرط تاسیس مابعدالطبیعه نوین است؟


پاسخ: در روش ارسطویی فلسفه ابدا تفکری آزاد و رها شده از هرگونه پیشفهم نیست. روش اندوکسیک یعنی روش مبتنی بر اندوکسا و اندوکسا یعنی «مشهورات» که در صناعات خمس آن را مواد جدل میدانند. اما جدل یا مواضع با روش اندوکسیک متفاوت است. در روش اندوکسیک دنبال این هستیم که همه مشهورات یا اگر نشد اغلب آنها تایید و تصدیق شوند. و آنهایی که غیر قابل قبول هستند به شیوه معقول و معتدل ابطال شوند و برای جایگزین ساختن آنها (مشهورات باطل) به فنون مختلف خطابه و شعر و برهان و مقاومات (نوعی قیاس سفسطی) متوسل شد و دوما همه پدیده های عینی که از راه علوم برهانی و تجربی به دست ما رسیده است تبیین شوند. ارسطو میگوید «اگر فنومنها تبیین شوند و اندوکساها تصدیق شوند، کار به خوبی انجام شده» حال از آنجا که هم اندوکساها و مشهورات اموری دستخوش صیرورت و زوال و پیدایش هستند و هم پدیدارها لذا هرزمان متفکران باید به تطبیق این دو با هم دست یازند. مثلا در فیزیک و ریاضی علمی یونانی نتایج A به دست آمده است، در سنن دینی و عامیانه نتایجی متفاوت و متفرق بیان شده که نزد تئولوگهای عقلی و در علم «الهیات نخستین» این نتایج به صورت مثلا B تدوین شده است که بنیان مشهورات است و A بنیان پدیدار است (مثلا در زمینه پیدایش عالم یا پیدایش زمین و دریاها یا درباره فرجام جهان و پیشبینی آینده طبیعیات و عالم عناصر در علوم طبیعی اینها همگی در علوم برهانی که غالبا گمان میرود فلسفه محض همین است، حال آنکه فقط علوم طبیعی و ریاضی یعنی فلسفه وسطی و سفلی چنین هستند، و متفکران بدون نظر به هیچ سنت شرعی و هیچ مشهوراتی به تعقل و تجربه محض میپردازند. اما در سومین و برترین فلسفه یعنی فلسفه اولی که همان تئولوگیا است، ما به روش اندوکسیک عمل میکنیم. یعنی نتایج عالمانی مثل اناکساگوراس و دمکریتوس را که A نامیدم باید با نتایج به دست آمده توسط عامان تئولوگیا مثل هسیودس و گسنوفانس را که B نامیدم، با هم در کنار هم بیان میکنیم. به نحوی که اندوکسای B باقی بماند و پدیده A در پرتو این اندوکسا تبیین شود. این کار دانش فلسفه اولی است. پس فلسفه مشائی تفکر بدون پیشفرض نیست بلکه تفکری است که به پیش فرض های خود کاملا اگاه است و آگاهانه دنبال دفاع از آنهاست. مگر اینکه کذب آنها قطعی باشد. و اگر فیلسوفی طوری پدیده را تبیین کرد که اندوکسا باطل نشد نظرش برتر از فیلسوفی است که پدیده را تبیین کرد و یک حکم مشهوری را باطل کرد. مشهورات من حیث شهرت دارای بخشی از حقیقت و الثیا هستند.
27.04.202519:12
را رفت که قبلاً در جنبش پساکانتی آلمان فریز رفته بود که درباره آن گفتم که بزرگترین دشمن هگل است و بیشتر از او خواهم گفت، مارکس قصد ترکیب این دو مکتب را داشت که بالذات غیرقابل جمع اند لذا به مارکسیسم تخیلی و نهایتا به خلیج بزرگ «پست مدرنیسم» رسید که با ظاهری رمانتیک باطنی مطلقا آمریکایی دارد و با داشتن ظاهری ناتورفیلوزوفی باطن و بنیانی مطلقا ناتورویسنشافت دارد که گوهره تکنولوژی و لیبرالیسم فرهنگی و سیاسی است. و نیز پدیدارشناسی دومین مکتب که قصد این ترکیب را داشت به نازیسم و ناسونالیسم تخیلی انجامید و از آنجا مانند مارکسیسم به «خلیج بزرگ پست مدرنیسم» ختم شد. پست مدرنیسم میان غلبه باطنی و غلبه ظاهری تمایز نهاد.(این تفکر که بیش از همه در فوکو و لیوتار و دلوز آمده حاصل استخدام یک تجربه مارکسیستی و یک تجربه فنومنولوژیستی است) "غلبه باطنی" همان است که مارکس سیطره زیربنا مینامید که روابط تولید بود از نظرش و کاملا سازوکاری مکانیکی بر آن حاکم بود. گرامشی این غلبه را هژمونی نامید که کاملا غیرمکانیکی و کاملا ارگانیکی و فرهنگی و معنوی است. آنچه در باطن غالب است معمولا غایب است اما آنچه در ظاهر غالب است و حاضر و در دیدرس عموم است اساسا فاقد عاملیت است، بنابراین زیربنا علت شکلگیری روبنا نیست و بلکه ایندو باهم علیت و سنخیتی ندارند. روبنا در جهان پست مدرن نسبی‌گرایی، عاطفه گرایی، فقدان عقلانیست و در یک کلام رمانتیسیسم است و در زبان من ناتورفیلوزوفی است. که در فرهنگ عامه جهان مجازی هنرهای اوانگارد و آنارشیسم سیاسی و.... تجلی دارد، اما زیربنا همان کلاسیسیسم (این نام را اکنون برای این دیدگاه نهادم که قبلا با عنوان ناتورویسنشافت یا نچرال ساینس، جهان نیوتونی، عقلانیت مدرن که مقصود خردگرایی کلاسییک است که جنبش رمانتیسیسم در قرون ۱۸ و ۱۹ بزرگترین قیام ممکن در تاریخ را علیه او بالفعل ساخت) این زیربنا مناسبات روبنا را تعیین نمیکند بلکه کل ساحت روبنا یا کل ساحت فنومنال را به رمانتیسیسم تفویض میکند و خود با تصاحب و تسلط بر ساحت نومنال نادیدنی، جریان اصلی علم و فرهنگ و آموزش و سیاست را چنان که میخواهد پیش میبرد.(بدون مقایسه تفصیلی این ساحت همان ساحت گشتل هایدگری است و این نگرگاه همان اندیشه جهان وارونه در ابتدای پدیدارشناسی روح هگل است و این ماجرا همان چیزی است که هوسرل بحران مینامید، یعنی غلبه ناتورویسنشافت چونان متماتیکال فیزیکس گالیله و نیتونی، بدون اینکه خود را به سطح انکشاف و پدیداری برساند)

باری به قصد معرفی یک منبع اصیل برای فهم جریان "ناتورفیلوزوفی" و عوامل مختلف درونی و روشی و معرفتی و نیز عوامل سیاسی و عملی رشد و شکل گیری آن مجبور به این توضیحات شدم. که بسیار مجمل است اما برای کسانی که اندیشه ای مشابه آن داشتند بسیار مفصل و راهگشاست (از این حیث که من میان سه ساحت علم و فلسفه و ادبیات تناظر برقرار کردم و بحثی نیز از ساحت موسیقی در هنر کرده بودم که آن را حذف کردم. یعنی مکاتب باخ و بتهوفن و دبوسی و شوئنبرگ و موسیقیهای قرن بیستم را نیز در این صف بندی دوطرفه قرار دادم اما هم به دلیل عدم قطعیت مطلب برای خودم هم بخاطر جلوگیری از التقاط و تکثر متنی آن را حذف کردم اما البته در متون دیگر قبلاً در این باره نوشتم و بیشتر خواهم نوشت) این تناظر به بخشیدن بینش و روشنگری به مخاطب کمک میکند.

اما اگر چنانکه گفتم قصد فهم Advance از جریان ناتورفیلوزوفی را دارید قطعا این کتاب از بونزیپن بسیار به شما کمک میکند. نمیدانم به انگلیسی ترجمه شده یا نه و نمیدانم نسخه الکترونیکی آن قابل یافتن هست یا نه تا آنجا که گشتم اجمالا نبود. من خودم این کتاب را همراه با حدود ۸ جلد کتاب آلمانی اصیل و نایاب دیگر درباره ایدآلیسم و مارکسیسم در کتابفروشی کاج میدان انقلاب که گنجینه کتب نایاب دست دوم بود و در ایام دانشجویی روزانه آن را سرکشی میکردم، به قیمتی ارزان خریدم، و با کمک دیکسونرها و گرامرهای آلمانی جسته و گریخته خواندم و در میان کسانی که بدان پرداخته (کانت شلینگ فریس هگل) بیش از همه شخصیت فریس برای من جالب بود و هنوز معتقدم بدون ترجمه آثار اصلی او فهم فلسفه حق هگل و فلسفه طبیعت شلینگ غیرممکن است. عنوان کامل کتاب این است:

Wolfgang Bonsiepen
Die Begründung einer Naturphilosophie bei Kant, Schelling, Fries und Hegel: Mathematische versus spekulative Naturphilosophie


تاسیس نوعی فلسفه طبیعت توسط کانت شلینگ فریس و هگل: فلسفه طبیعت ریاضیاتی در مقابل فلسفه طبیعت نظرورزانه.


کل تقابلی که در این یادداشت مطرح کردم برگرفته از عنوان دوم کتاب ولفگانگ بونزیپن است.
14.04.202518:48
در تفسیری من نخستین واکنش به کلاسیسم باستان مکاتب قرون ۷ تا ۱۱ میلادی در ماوراالنهر و خاورمیانه‌ می‌دانم، واکنشی که برترین بیان فلسفی خود را در شعر شفا یافته است. ابن سینا در شعر للعروضی و شعر شفا نخستین بار اصول ادبیات و زیبایی شناسی کلاسیک که توسط ارسطو تدوین و گزارش شده بود را به طوری انقلابی وارونه سازی کرد، ابن سینا در ادامه فارابی و شعرشناسان عرب تفسیری رمانتیک از فن شعر ارسطویی عرضه کرد و این جنبش که پیشتر از این تاریخ، ناخودآگاه در جنبش نوظهور شعر عباسی و نهضت ترجمه، اندیشه ادبیات جهانی، آغاز شده بود، در نهایت در جریان بزرگ شعر روایی فارسی و ادبیات عرفانی فارسی ادامه یافت.

چنانکه لوکاچ در مقاله تفسیر چپگرای ابن سینا از ارسطو همین معنا را مراد دارد اگر آن اثر را به زبان اصلی و در کنار سایر آثار لوکاچ مانند همین مقاله «فلسفه زندگی رمانتیک» بیابید. و نیز پیش از او بزرگان شرق شناسی آلمان که در قیام مقابل کلاسیسم فرانسه و نظام شرق شناسی  ارنست رنان و تنمان (که ذاتا نظامی کلاسیک است و ادوارد سعید در شرق شناسی به دلیل ناتوانی در تمایز شرقشناسی کلاسیک فرانسوی و شرقشناسی رومانتیک آلمان دچار مغالطات و محاسبات اشتباه میشود). در میان رمانتیسیسم آلمان توسط پورگشتال و هومبولت و فردریش روکرت و گوته و  شلینگ و بیش از بقیه در شلگل و نهایتا در هگل این تبارشناسی "حیات رمانتیک" صورتبندی نهایی خود را یافت.


اما بد نیست در مقابل این مجموعه ارغنون که این همه در کاستی آن گفتم و در بد سلیقگی انتخاب و آلمان نشناسی و رمانتیک نشناسی، از یک مجموعه نشریه مربوط به دهه ۱۰ و ۲٠ شمسی در ایران به نام «مجله موسیقی» نام ببرم. در این نشریه شاعران شعر نو مقالات زیادی دارند از جمله نیما یوشیج که در چند مقاله متسلسل با عنوان «ارزش احساسات در هنر و شعر» که در مجموعه آثار منثورش در ابتدای کتاب آمده و در حکم گسست نظری نیما از رمانتیسیسم به عنوان اکسپرسیونیسم و اموژنالیسم است و توبه جستن از اشعاری چون افسانه و قصه رنگ پریده، و سایر اشعار دوران اول.  و در حرفهای همسایه بهتر از این کتاب درباره مقوله احساسات در شاعری سخن گفته اما در این کتاب معلوم است با دسترسی به همان منابع دبیرستانی که فروغی سیر فلسفه در اروپا را از روی آنها نوشته و روی ارجاع دادن به آنها را نداشته، نیما نیز در این کتاب به مباحثی از نقد اول و سوم کانت کتاب شلینگ و نیچه و سایر ایدآلیستها و رمانتیکها نقل میکند که بسیار دشوار است ربط دادن سخنان منقول به نصوص و معانی مورد قصد این متفکران، اما در مجموع علیرغم آشفتگی زبانی ذاتی و اجتناب عامدانه از زبان ادبیات نثر و نظم بازگشت که من «ادب اجتهادی» مینامم، و بازگشت اصولا نوعی رونسانس را تداعی میکند که ادب قاجار دور است از این مضمون، و تنها اتفاقی که در این دوران بعد از سقوط صفوی رخ میدهد دوری از ادبیات شعری اصفهانی یا هندی است، والسلام. در نثر تاریخی در کتب نقد ادبی در نگارش رسائل و نامه های درباری سبک و سیاق سخن همان سبک و سیاق صفوی است، تا دوران ادبیات مشروطه، که زبان در شعر و نثر و تاریخ و کتب دینی و رسالات علما و حکما و ادبیات دراماتیک و... تحولی نوین در فارسی پدید می آید، که دارای گرایشات مختلف است، و گرایش نیما دوری از فنی و تکنیکال نوشتن است در نوشتارهای نقدی و فلسفی مانند ارزش احساسات. و همین باعث میشود خواننده فارسی امروز که فهمی ناقص از احساسات و نسبت آن با آفرینش ادبی در اندیشه آلمانی دارد، و درکی ناقص از پیش داشتهای نیما و سیر تکامل دیدگاه های او و از این مهمتر ابهام در منابع مورد ارجاع و تعاطی نیما، و نیز زبان فصاحت‌زدایی شده نیما و با ابهام معانی حروف ربط و اضافه و افعال کمکی نزد نیما روبروست، به دشوار از این متن چیزی دستگیرش خواهد شد. اما کافی است در یک سرچ کلی از منابع ادبیات و فلسفه رمانتیسیسم در مدارس سنت لویی و مقالات فارسی ترجمه شده در این حوزه که مهمترین آنها در همان مجله موسیقی قابل درک است، و نیز با نظر به نوشتار «نامه به شین پرتو» و منابعی که از آن نام میبرد میتوان حدس زد که از چه چشم اندازی به آلمان و رمانتیسیسم اروپا نگریسته است زیرا سنت و کانتکست تاریخی همان افق فهم است و چون این کتاب اولین و مهمترین جستار فارسی معاصر درباره بحثی نظری پیرامون ژانر احساساتگرایی رمانتیک است مهم است به درستی فهمیده شود (تصحیح اثر در جلد اول آثار منثور نیما، و نیز آن حروف چینی و نقطه گذاری که در مقالات «نشریه موسیقی» آمده هیچکدام قابل فهم نیست، و باید کتاب بعد از پژوهشی از منابع ممکن مورد استفاده نیما، این ویرایش و نقطه گذاری انجام شود.)
08.04.202508:03
Geistgedicht.
von Aviccena.





Die würdevoll Höhen Taube
obenvon zu dir verfallen

öffnen aber aufschlosst nicht
Der vor den Weisen verborgen.

immer lehnte Freundschaften ab,
und war arrogant mit allen.




schliesslich in der zerstörten
verliebte sich Nachbarschafte.

Man glaub vergäst vertragten
Die mit Vesteck abgelegt hatte.

Und vergaß die Häuser von den
nimmer sich nicht gern fernhielte





چند بیت از عینیه ابن سینا به نظم آلمانی، از سر تفنن و ارتیاض، که هیچ فاکتور از آن مایه خرسندی نیست. نه جزالت و فخامت لفظ نه طول بیت نه غرابت وزن نه قرابت قافیه نه شرافت تفسیر. اما ساده و خوش در آمد از حذفش پشیمان و بازش با تقطیعی نهادم. و البته قصد جدی در ترجمه دیوان ابن سینا به آلمانی هرگز نداشتم. آنچه مهم است و ضروری ترجمه و شرح دیوان به فارسی است «ما بقی تلبیس ابلیس شفیق است».


.

در این بازنویسی من از ساختار ششگانه به جای هفتگانی ابن سینا در قصیده نفس استفاده کردم، و لذا با آوردن ابیات مقفای ثلاتی که در مواردی و بندهایی قافیه بند اول تکرار میشود، لذا ساختاری شبیه قصیده دارد و شبیه شش پاره (به جای شعر چهارپاره).

اما مطلب این است که در این ساختار نیز تعداد ابیات همان ۲۱ خواهد ماند. ولی تعداد بندهای ثلاثی ۷ است. ابن سینا شعر را در سه بخشِ هفت بیتی قوام داده، من قصد داشتم در اینجا در هفت بخشِ سه بیتی شعر را ترجمه میکنم. شعر ستینی از ساختارهای مهجور و زیبای شعر است.
05.05.202514:24
«رياض الصالحين من كلام سيّد المرسلين»

تألیف محى‌الدين يحيى بن شرف النووى، فقیه و محدث معروف شافعی در موضوع حديث است. این کتاب از بهترین منابع حدیث است که برمبنای خاصی توسط امام نووی تبویب و تنظیم شده است. و شروح متعدد از قدیم تا جدید بر آن نوشته شده است. هر فصل با آیاتی از قرآن آغاز شده و در ادامه احادیث مربوط به موضوع آورده میشود. کتاب آشکارا تحت تاثیر احیاء العلوم الدین غزالی نوشته شده است، اما نوی در تنقیح و تبویب مطالب ذوق و فضل بسیاری به کار آورده است.

صوت بالا در ۱۸ ساعت کل این کتاب را قرائت میکند، با اتکا به آن و البته با اتکا به ترجمه های فارسی که از این کتاب وجود دارد، میتوان بدون صرف زمان و نیروی زیادی کل کتاب را در نهایت دو تا سه روز مرور کرد. اما در این کار گذشته از مرور یک دوره کامل آداب و احکام اخلاقی و عرفانی و فقهی آنگونه که در صحاح آمده است، با اعتبارسنجی مختصر و شرح محتوایی احادیث را مطالعه میکنید. این کتاب خصوصا به دلیل منقح بودن و دوری از حشو و تکرار و ترتیب دقیق بیشتر به عنوان منبعی تعلیم زبان عربی و اصلاحات مرسوم در علوم اسلامی به کار میرفته است، خواندن آن بیش از همه یک دوره اصلاح شناسی معارف اسلامی خصوصا اصطلاحات فقه و کلام و اخلاق و الهیات است.

از جمله شروح خوبی که از این کتاب وجود دارد اعراب و شرح نحو و صرفی کتاب از علامه فخر الدین قباوه است که در دو مجلد نشر شده. اما متن خود کتاب در مدرسه فقاهت و سایر پایگاهها وجود دارد.
04.05.202516:30
«وسائل خوانی اولویت بسیار دارد بر خواندن جواهر الکلام»(از یادداشت بالا)

قطعا چنین است، اما خواندن یک دوره کلی فقه (مثلا کتاب شرایع الاسلام یا شرح لمعه) و اصول (مثلا حلقات شهید صدر یا اصول مظفر) هم بر خواندن وسائل الشیعه تقدم ضروری دارد. مقصودم از این نوشته صرفا این بود که منبع اصلی علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر و کلام و... کتب حدیث است. نه فقط برای آنکس که متشرع و متدین است، بلکه برای هرکس که قصد تفکر اصیل و تاریخمند و انضمامی فلسفی را دارد، تسلط اجمالی بر قرآن و منابع حدیث ضروری است. و کاری چندان دشوار و زمانبر هم نیست. و قطعا این آشنایی و حتی تسلط مترادف با خلق و تالیف آثاری در این زمینه‌ها نیست. بلکه تعمق و اصالت بخشی به همان تالیفی است که قرار است شخصی در زمینه فلسفه تالیف کند. حتی اگر در آن کتاب فلسفه یک بار هم به قران و حدیث ارجاع ندهد، قطعا چون با ذهنیتی تاریخمند و انضمامی و اصیل روبرو هستیم با تالیفی متفاوت نیز روبرو هستیم.
شجره‌نامه‌ی فلسفه‌ی آلمانی از کانت تا هولدرلین. تاریخ نشر آثار بنیادین از سال 1781 تا 1800
[دیتر هنریش]

https://t.me/Seyed_Masoud_Hosseyni/212
27.04.202513:43
ارسطو در کتاب الحاء یا اپسیلون از متافیزیک فلسفه را به سه نوع نظی (تئورتیکه) عملی (پراکتیکه) و صناعی (پراکتیکه) تقسیم کرده است.

کتابهای طبیعیات مهمترین منابع فلسفه نظری هستند، و کتب اخلاق و سیاست مهمترین منابع علم عملی و کتاب فن شعر مهمترین اثر او در زمینه علم صناعی است (پری پوئتیکه). او سپس با توضیح کوتاهی در ملاک تقسیم این سه حوزه علوم نظری را به سه حوزه طبیعی ریاضی و الهی تقسیم میکند. و سپس علم الهی را فلسفه نخستین مینامد.

با نگاه اجمالی به این تقسیم علم نظری (که غایت آن فهم راست یا حقیقت است) را یکسره از علوم عملی (که غایت آن عمل است و بعدا گفته شد غایت آن شناخت نیک و بد است) و علم صناعی (که ارسطو میگوید غایت آن تولید است و بعدا امر زیبا به عنوان غایت این ساحت معرفی شد) مجزا و با هم نامربوط هستند. و فلسفه اولی در زمره علوم نظری قرار دارد. ارسطو نخستین کسی است که این تقسیم را به این شیوه مطرح ساخته است.


با خوانشی دقیق و تفسیری باید گفت فلسفه اولی در نظر ارسطو الهیات در معنای شناخت جواهر مفارق به مثابه علت غایی طبیعت است که عینا و موضوع فلسفه عملی (یا به قول خودش دانش سیاست که برترین علوم است) است و این نقطه تلاقی فلسفه نظری و عملی است.

اما در کتاب پری پوئتیک چنانکه لویس در ترجمه فن شعر بیان میکند پوئسیس دارای دو معنای ساختن و عمل است و در توضیحی که در جلسه رونمایی کتاب گفتم، موضوع اصلی فن شعر «عمل انسان» است زیرا شعر مهمترین مرآتی است که عمل یا پراکسیس در آن جلوه میکند. در این معنا با برخی قیاسات و استنتاجات ضمیر میتوان نتیجه گرفت فلسفه اولی (پروته فیلوسوفی) فن شعر است، که شلینگ از آن به عنوان «ارغنون فلسفه» یعنی ابزار و منطق فلسفه یاد میکند.


بازگردانی اندیشه ایدآلیسم استعلایی آنگونه که در نقد سوم بازتاب یافته (و این را بارها گفته ام) به فلسفه ارسطو از طریق خوانشی معکوس یعنی خوانش فلسفه مقدم (مشائی یونانی و اسلامی) تحت مقولات فلسفه متاخر (ایدآلیسم آلمانی) تا کنون بهترین و زایاترین پروژه فکری بوده است که به گمان من برای اهالی تفکر امروز خصوصا در ایران میتوان در نظر گرفت. من این نوع فلسفه را «خوانش اقدمین در پرتو قدما» نامیده بودم.
13.04.202510:36
أَلا ما لِعَينَيكِ لا تَهجَعُ
تُبَكّي لَوَ اِنَّ البُكاءَ يَنفَعُ

كَأَنَّ جُماناً هَوى مُرسِلاً
دُموعَهُما أَو هُما أَسرَعُ

تَحَدَّرَ وَاِنبَتَّ مِنهُ النِظامُ
فَاِنسَلَّ مِن سِلكِهِ أَجمَعُ

- الخنساء
08.04.202502:25
السیره الفلسفیه. تصحیح و ترجمۀ فرانسه از پل کراوس.

این متن محمد ابن زکریا رازی باید در توازی و تحاذی و مقایسه با اتوبیوگرافی ابن سینا خوانده و تحلیل شود. ترجمه های فارسی آن حتی آنکه مهدی محقق فراهم ساخته هیچ کافی نیست، و از کیفیت ترجمه کراوس هم اطلاع و دانشی ندارم.

رساله در دفاع زندگی عملی رازی است: معاشرت و آمیزش او با عوام ناس و پرداختن به امور معاش و لذات دنیوی.

https://t.me/alhamediat
05.05.202514:23
رياض الصالحين نووی.
#الكتب_الصوتية
04.05.202515:27
و محتوای رسائل اخلاق همان "حق النفس" است که در تاریخ اسلام به تدریج فراموش شده اما در غرب اساسا رایت و رشت برابر با همان «حق خود» یا حق النفس است. که حق من به مثابه سوژه مطرح است، که در آن نه حکم فقهی حاکم است نه ضرورت قانونی بلکه بر ساحت اخلاق و فضایل در این معنا آزادی محض حاکم است. به همین دلیل مثلا کسی را به دلیل بخشنده نبودن و اتصاف به رذیلت خساست مجازات نمی‌کنند بلکه نهایت ذم و هجو میکنند. اما محتوای معاملات و حق الناس شامل مجازات میشود. علم اخلاق در این معنا حوزه ای است که ساحت «حق النفس» است و بنابر قاعده آزادی فرد انتخاب میکند که فضایل را برگزیند یا رذائل را. در کتاب صحیح مسلم دقیقا در همان جایگاه که ابن سینا در مقاله دهم الهیات شفا به بحث اخلاق میپردازد، مسلم بحث فضائل صحابه پیامبر را مطرح ساخته است) که ابن سینا آن را تلخیص کرده است.

همین موضوع را درباره میرداماد و ملاصدرا میتوان گفت که حدیث و علوم نقلی برای ایشان ابدا ساحتی بیرون از حکمت محض فلسفی نبوده است.

از این روی کسی که قصد اندیشه به روش مشائی را دارد باید توجه داشته باشد، در "روش تفکر ارسطو" تقلید اساسا جایگاهی ندارد، و آنچه فعلیت عقل و فعالیت عقلانی است و مقوم حیات نظری (بیوس تئورتیکوس) است که در فصل آخر اخلاق نیکوماخوسی این زندگی را سعادت حقیقی میداند، به نحوی جدی با مفهوم «سنت بومی» و «الهیات عامیانه» گره خورده است. زیرا اینها مبدا و نقطه شروع حرکت فیلسوف است، اما الهیات عامیانه دارای منابع بسیاری است، مثلا در یونان هومر، تراژدی پردازان، شاعران و قصیده سرایان همگی از منابع این الهیات هستند. اما ارسطو فقط یک دسته منابع که «الهیات نخستین» مینامد را مورد اعتنا برای فلسفه نظری میداند، و خود نیز به این منابع نظر دارد مانند تئوگونی هسیودس که میان خدایان نظم و ترتیب اولیت و ثانویت تعین کرده است و این نوع الهیات را الهیات نخستین میگوید. در منابع حدیث ما نیز همه کتابها به یک اندازه ارزش و اهمیت ندارند بلکه آنچه مثلا شیخ صدوق با عنوان "التوحید" گردآوری کرده است مصداق بارز «الهیات نخستین» است. و آنچه کلینی تحت نام کافی گردآوری کرده است مصداق بارز «الهیات نخستین» است و آنچه در دوران جدید جناب محمدرضا حکیمی به نام «الحیاه» تدوین کرده است مصداق بارز «الهیات نخستین» است هرچند به نظر بسیاری بر اساس اصول مارکسیسم تدوین شده، اما دقیقا به همین دلیل که براساس موضوعات و دغدغه های امروز تدوین خاصی از سنت احادیث شیعی به دست داده است، و کتاب دارای تدوین و ترتیب مشخص و اندیشیده است مصداق «الهیات نخستین» است. همانطور که در هر عصری علمای حدیث روایتی از سنت احادیث را به دست میدادند (مانند خود مسلم در عصر خود، یا کلینی و صدوق و مکتب قم در قرون 3 و 4 و یا ترتیبی که غزالی در احیا العلوم الدین برای احادیث و آیات قران اورد، یا مجلسی و حرعاملی در دوران صفوی دست به بازخوانی سنت حدیثی زدند، در عصر ما غیر از علامه حکیمی کسی دست به بازتدوین منابع حدیث شیعه نزده در اهل تسنن نیز. شخصیت بزرگ دیگری که در زمینه منابع فقهی حقوق مدنی و جزا دست بازتدوین بسیار جدیتر از حکیمی و هرکسی دیگری زده است جعفری لنگرودی است، زیرا ایشان تنها مجتهد بزرگ شیعه بود که برای نخستین بار به سراغ منابع فقه مذاهب دیگر رفته و آنچه در زمینه حقوق خصوصی و عمومی نوشته است مبینی بر کلیت منابع اعم از سنی و شیعه بوده است و البته خود ایشان کتاب حدیثی نوین تدوین نکرده است، اما با کاری که در حوزه فقه انجام دادند راه را برای این کار باز کرده است.

لذا از مواد ضروری و غیرقابل چشم پوشی برای تدوین یک مابعدالطبیعه نوین اسلامی (که علامه طباطبایی و همه کسان دیگر به آن بی اعتنا بودند) به نحوی که بتواند نزد شیعیان و اهل سنت مشروعیت و مقبولیت داشته باشد، تدوین منابع و مراجع حدیثی است که در آنها از همه منابع حدیث در مذاهب مختلف استفاده شده باشد. و اگر برنامه دارالتقریب از نظر شلتوت و بروجردی را نظری داشته باشید و نیز در مکتب علامه خویی در عراق دقیقا همین طرح مد نظر بوده است. اما جریانهای شیعه و سنی ارتودوکس مانند جریان علمی علامه امینی و شاگردانش مثل عسگری و.. این جنبش اتحاد اسلامی را متوقف کرد. در دارالتقریب می‌دانستند که هرگونه توافق و اتحاد متکی بر تدوین کتب حدیث نوین اسلامی است که در آن از کافی کلینی و موطاء مالکی و مسند احمد حنبل و صحاح سته به یک اندازه استفاده شده باشد. برای از میان بردن اختلاف علم رجال و درایه الحدیث میتوانست ابزاری قدرمند باشد و کتب عظیم رجالی خویی و علامه شوشتری از این قبیل اثار است. در این طرح احادیثی که شدیدا تضاد میان مذاهب را در یک حکم شرعی مخدوش میکرد به ابزار رجال و درایه و فنون خاص آن می‌توانستند از اعتبار ساقط کنند و احادیث دیگر را مبتنی بر تاویل و تفسیر انطباق دهند.
27.04.202519:12
دو منبع ضروری برای جناب شلینگ را مایلم برای کسانی که قصد دارند به قول معروف فهمی Advance و عمیق از این فیلسوف مبهم و سهل ممتنع حاصل کنند را معرفی کنم.

نخست کتابی نوشته ولفگانگ بونزیپن، به سال ۱۹۹۷ که نه فقط برای شلینگ که به طور عموم برای ظهور و پیشرفت و تقویم تاریخی آنچه «فلسفه طبیعت» یا ناتورفیلوزوفی در قرون ۱۸ و ۱۹ مینامیم که تقریباً همه بزرگان این عصر در آن صاحب کتب بزرگ و مفصل هستند که غالبا هم جزو اجزای مغفول تاریخ فلسفه است و در غرب و شرق کسی سراغ آنها نمیرود به دلیل جهل به ماهیت آن زیرا آن را با علم طبیعت یا ناتورویزنشافت اشتباه گرفته و معتقدند آثار ناتورفیلوزوفی در بهترین حالت نقش خلاقیت هنری دارد (مانند موسسه بزرگی در آلمان که به ترویج ایدئولوژی خاصی به نام "آنتروپوسوفی" حول آثار طبیعیاتی گوته (که حجمی عظیم از کلیات آثار این شاعر را شکل میدهد) میپردازند که کاملاً همسو با تفکرات طبیعت دوستی مورد ترویج لیبرال دمکراسی است و در آلمان و سویس و برخی کشورها نمایشگاهها، سمینارها و کورسهای آموزشی و پژوهشی متعددی را برگذار میکنند و تا جایی که میدانم معدود موسساتی است که توانسته نظر دولت آلمان را برای اخذ بودجه و امکانات برای تمرکز بر آثار فلسفه طبیعت شکل گرفته در دوران رمانتیک جلب کند (باید اضافه کنم گرچه بازگشت به طبیعت و ابرمفهوم ناتورا در کل جنبش رمانتیسیسم اروپا وجود داشته اما تا جایی که اطلاع دارم تنها در میان رمانتیسم آلمان است که نوشتن و پژوهش گسترده در حوزه طبیعت و شاخه های آن وجود داشته و در سایر کشورها مانند فرانسه و اتریش این مطالعات ذیل مکاتب پوزتیویسم و در انگلیس و آمریکا و اسکاتلند ذیل مکتب آمپریسم و فیزیکالیسم یعنی در ادامه سنت طبیعیات نیوتون و سنت بزرگ فرانسیس بیکن و هابز و هالی و... و در روسیه و ایتالیا و اسپانیا به تقلید پوزیتیسم فرانسوی و آمپریسم انگلیسی ذیل نام ایدولوژی ساینتیسم (اصالت علم) و ماتریالیسم (اصالت ماده) بود که در قرون ۱۸ و ۱۹ علوم طبیعی مورد توجه بود و حتی انسان را در روانشناسی و جامعه شناسی تحلیل میکردند. اما در آلمان و اسکاندیناوی مطالعه طبیعت از طرفی به جنبش ادبی و تاریخی رمانتیک گره خورده است، و کاملاً الهام یافته از سنتهای اواخر قرون وسطای در طبیعت شناسی و سنتهای هرمسی و مطالعه طبیعت چونان ارگانیسم در مقابل جریان غالب غرب که مطالعه طبیعت چونان مکانیسم نزد دکارت و گالیله و نیوتون و دیگران بود که بیشترین سهم در رشد علمی نیز داشتند (دکتر فاوست در نمایشنامه گوته نماد بارز یک فیلسوف طبیعی در این دوران است) البته در این دو قرن دانشمندان ساینتیستهای بزرگی در آلمان و اسکاندیناوی بودند که به شیوه غالب پوزیتیسم و علم نیوتونی دستاوردهای بزرگ علمی حاصل کردند، اما در مجموع باید گفت حتی در میان ساینتیستهای مقبول و مشروع آلمانی گرایشاتی رمانتیک به علم طبیعت بود و تمثال نمادین این افراد لایبنیتس است و تقابل نیوتون_لایبنیتس تقابل دو جریانی است که من ناتورفیلوزوفی و ناتورویزنشافت مینامم. لایبنیتس و نیز گاوس در ریاضی و سپس کل مکتب کپنهاک در فیزیک متعلق به این مکتب است که من لایبنیتس را سردرمدار آنان دانستم در میان عالمان و گوته در میان ادیبان و شلینگ در میان فلاسفه سردمدار این مکتب هستند که من ناتورفیلوزوفی نامیدم. در مقابل نیوتون سردمدار دانشمندان مکتب ناتورویزنشافت است و ماکسول و انیشتن و کل مکتب او به این جریان متعلق است، در میان فلاسفه اصحاب دایره المعارف فرانسه و در میان ادیبان نماد بارز ایشان ولتر است (کاندید ولتر بیانیه و هجویه ای رسا برای مکتب رغیب و خاصه لایبنیتز است. رمانهای او اغلب بیان عامیانه علوم نیوتونی و دکارتی است) و نیز مارکیدو کندورسه و دلباخ صاحب کتاب نظام طبیعت است که گوته از آن اظهار تنفر کرده است و نهایتا ژول ورن که در کل قرن بیستم رمانهای او مشعلدار مکتب ناتورویسنشافت بود. در عین حال فرانسه بزرگانی نیز در سه حوزه علم فلسفه و ادبیات دارد، اما نویسندگان آمریکایی که مصداق بارز علم در معنای ناتوویسنشافت یا نچرال ساینس هستند سردمدار ایشان بنجامین فرانکلین و توماس پین و نهایت جک لندن است. تفصیل درباره این افراد در اینجا نابجا است اما از حیث ادبی باید این نکته را تاکید کنم که دو جنبش بزرگ ادبی رئالیسم و ناتورالیسم که در تقابل با رمانتیسیسم و فرزند خلف آن یعنی سمبولیسم پدید آمدند هر دو مکاتبی متعلق به ناتورویسنشافت (مکتب روشنگری و دکارتی-نیوتونی) بودند. اما در مقابل در قرن بیستم مکتب ناتورفیلوزوفی (مکتب رمانتیسیسم) دچار انحطاط عمیقی شد که نتیجه آن در ادبیات ظهور مکاتب داداییسم و سورئالیسم و رمان نو شد، و در فلسفه مکتب مارکسیسم (که بعد از پدیدارشناسی مهمترین مکتبی است که قصد سنتز و ترکیب دو مکتب نامبرده را داشت لذا مارکس با ترکیب ایدآلیسم آلمانی و اقتصاد و علم تجربی انگلیسی همان راهی
فصل آخر «نظام ایدآلیسم استعلایی» ترجمه دکتر مسعود حسینی.
مهمترین موضوع در اندیشه بابا افضل نفس است که آن را همان خود میداند.
07.04.202514:52
.

دلیل اول: ابن سینا اولا در علوم فقه و قرآن و تفسیر ادعایی ندارد که بخواهد خود را خودساخته و خودآموخته نشان دهد، و لذا نامی از معلم علوم دینی خود به این دلیل نبرد.

دلیل دوم: ابن سینا در ابتدا نام استاد فقه خود یعنی اسماعیل زاهد را ذکر میکند و با توجه به جایگاه برتر ابوبکر برقی نسبت به اسماعیل زاهد بنابر فرض گوتاس شایسته بود از ذکر نام اسماعیل زاهد به عنوان معلم اجتناب کند نه از عالم و مفسر یگانه و بزرگی چون ابوبکر برقی که ابن سینا خودش او را با این عناوین مدح کرده است. اما فقط میگوید همسایه او بوده است نه معلم یا استادش.

دلیل سوم: ابن سینا در علوم عقلی که ادعای اصلی و حوزه اصلی کار اوست البته از استاد خود ناتلی نام میبرد با اینکه خود را در علوم فلسفی از او برتر میداند، و نیز از مقام برجسته فارابی در مقام استاد مابعدالطبیعه با آن آب و تاب سخن میگوید. و حتی از معلم حساب الهند خود که فردی سبزی فروش بوده است. اما چرا باید به خاطر دعوی خودساختگی از ذکر نام ابوبکر برقی اجتناب کند؟

پاسخ مسئله: چنانکه قبلاً در مواضع مختلف گفتم علت اینکه ابن سینا از ذکر دو شخصی که تنها از ایشان با عنوان معلم یاد کرده (معلم القرآن و معلم الادب) اجتناب کرده است، و در پایان به نحو تلویحی مشخص میسازد دو فردی که برای ایشان بعد از فراغت از تحصیل دست به تالیف کتب فلسفی میزند، همین دو معلم است (یعنی ابوبکر برقی معلم قرآن اوست که این را گوتاس نیز تایید میکند و دلایل روشن در اثبات هست و ابوالحسن عروضی نیز همان معلم الادب است که این را من معتقدم و دلایلی در اثبات آن آوردم) به دلیل «ضرورت اختفای علوم آغازین و تعلیمات ایدئولوژیک» است (نام علوم اوایل را ابن سینا به این دسته آثار و منابع تعلیمی داده است و نام منابع ایدئولوژیک را من به این دسته منابع دادم) لذا به این شیوه اشاری و رمزی از دو معلم خود در علوم اوایل سخن میگوید. دلایل دیگری در ضرورت این اختفاء قبلاً بیان کرده ام.


(ابن سینا دو کتاب برای ابوبکر برقی نوشته الحاصل و المحصول در فلسفه و در ۲۰ مجلد، و کتاب البر و الاثم در اخلاق و میگوید این کتب نزد اوست و نه به کسی میدهد و نه هرگز به کسی اجازه استنساخ این کتب را میدهد. و قبلاً گفتم از عجایب خلق و روش شیخ این است که در کل الهیات شفا (و شاید در کل کتاب شفا) تنها به یک کتاب خود ارجاع داده و خواننده را بدان فرامیخواند و آن کتاب «البر و الاثم» است و میگوید در موضوع عقوبات نازله بر مدن فاسقه لازم است به کتابی که من تالیف کردم به نام البر و الاثم رجوع کنی، و تفصیل مطلب را در آنجا بخوانی، یعنی عملا مخاطب را به اثری ممتنع الوصول ارجاع میدهد و هذا امرٌ عجیب! این تنها کتابی از ابن سینا است که در کل شفا شیخ مخاطب را بدان حواله میدهد و هذا امرٌ اعجب!)


.
04.05.202520:49
متن تطبیقی لاتین و انگلیسی از کتاب «دربارۀ حقیقت» توماس آکوئیناس. من ۱۲ پرسش اول این کتاب را که شامل همه پرسشهای ضروری و بنیادی است در فایل فوق قرار دادم.

این رساله از بهترین متون توماس و از بهترین متون فلسفی در متافیزیک غرب است. توماس در این کتاب بسیار تحت تاثیر اندیشه خاص ابن سینا دربارۀ حقیقت است. و بدون درک دقیق این رساله توماس نمیتوان آموزه حقیقت به طور عام و به طور خاص نزد ارسطو و ابن سینا را دریافت.
04.05.202515:27
قطعا نه شیعیان ارتودوکس که کتب حدیث سنی را یکسره جعل خلفا میدانند و نه اهل تسنن متعصب که هیچ اعتماد نه به سخنان امامان شیعه دارند نه به گردآوری آنها در قم و ایران صفوی، نمی‌توانند در این طرح همدلی داشته باشند. اما کسانی که اندیشه های کسانی چون سید جمال و عبده را میشناسند، و اهمیت نص سنت و تدوین نوین آن را برای تاسیس مابعدالطبیعه نوین میدانند (کیست که هنوز نفهمیده باشد که متافیزیک عصر مدرن تالی و نتیجه تدوین نص سنت مقدس توسط لوتر و دیگر روحانیان پروتستان است؟ اما در میان روشنفکران دینی ما کدامیک به این وادی گام نهاده و به فعالیت تدوین و تتبع در حدیث و بازنویسی جوامع حدیثی را دستور کار قرار داده است؟). تا زمانی که تدوین نوین از منابع تشریعی اسلامی تکمیل نشود هیچ گونه آینده ای برای علوم فلسفی در اسلام مورد تصور نیست. آنچه سید جواد طباطبایی در طرح بزرگ خود «تدوین فلسفه حقوق برای ایران» نامیده و قولش را تا جایی داده که نام کتاب را در آنچه چاپ شده تحت عنوان «در دست انتشار» تبلیغ و معرفی کرده است و آن را چنانکه گفتم دارای بیشترین اضطرار و ضرورت برای ایران میداند، در حقیقت از پنج دهه قبل توسط جعفری لنگرودی آغاز شده و ایشان با استخراج فقه و اصول فقه تطبیقی و کتب قوانین تطبیقی میان شیعه و مذاهب سنی زمینه را برای تدوین منابع حدیث تطبیقی فراهم کرده (ضرورت تدوین منابع حدیث مشترک میان مذاهب اسلامی، یا حداقل میان مذاهب شیعه امامیه و شافعی و حنفی، این نیست که با کل جهان اسلام متحد باید شویم! بلکه این است که با کل تاریخ خود باید متحد شد. فقه و قانون و سنت نقلی در ایران نخست حنفی بوده است از قرن اول تا پنجم، سپس شافعی از قرن پنجم تا نهم و از دوران صفوی به بعد فقه و سنت قانون نگاری خصوصی و عمومی متکی بر شیعه امامیه بوده است. اگر "نظریه حقوق" منسجم برای کلیت تاریخ ایرانشهر ضروری باشد، این تدوین مستلزم تدوین منابع تشریعی است (مثلاً در زمینه فقه نماز و وضو، لازم است ابتدا منابعی از کتب مرجع حدیث انتخاب شوند که کمترین تضاد را دارند، سپس تضاد موجود در منابع شیعی و سنی درباره اعمال نماز را (به مثابه بخشی از نظریه حق اسلامی که کل عبادات در آن ذیل «حق الله» قرار دارد) دست به فعالیت تطبیقی و تاویلی بزنند، تا جاییکه مثلآ بسیاری از اموری که رعایت آنها در شرع سنت واجب است مانند خواندن نماز در پنج نوبت یا شیوه وضو، از حالت وجوب به استحباب تبدیل شود، و مبتنی بر این هدف احادیث انتخاب شده و باقی در اعتبار سنجی ساقط شوند. یا آنچه شیعه زاید بر اهل تسنن دارد از حالت وجوب به استحباب مبدل شود، و این دقیقا نه فقط طرح دارالتقریب بلکه طرح همه متفکران وحدت گرایی بوده است که سعی داشتند با این شیوه شیعه امامیه را به عنوان مذهب پنجم در کنار مذاهب فقهی اربعه قبول کرده و به رسمیت بشناسند.
27.04.202519:12
البته او به تبع نام کتاب نیوتون (اصول ریاضیات و فلسفه طبیعی) برای نگرش نیوتونی نیز از عنوان ناتورفیلوزوفی استفاده میکند اما چنانکه گفتم من به تبع کانت میان علم طبیعت و فلسفه طبیعت تمایز نهادم تا تضاد و تقابل مذکور را ضمنی به زبان کانتی توضیح داده باشم. مقصود من از ناتورفیلوزوفی در اینجا تقریباً همان است که کانت مابعدالطبیعه طبیعت مینامد. در مقابل ناتورویزنشافت همان علم طبیعت است که نویسنده با عنوان متماتیکال فیزیکس (یا ریاضی فیزیک) مشخص کرده اما من مفهومی عامتر از این معنا را مراد کردم و بر اساس این معنای عام کانتی است که میتوان لایبنیتز را در مقابل نیوتون قرار داد. و نیوتون و گالیله و دکارت را عالم طبیعت نامید اما لایبنیتز و کانت و شلینگ را فیلسوف طبیعت.


این کتاب در سال ۱۹۹۷ چاپ شده است. و به نظر من از ضروری ترین کتب برای ترجمه فارسی است. و با توجه به اهمیت آن قطعا ترجمه انگلیسی یا در دیگر زبانها از آن یافت شود.
15.04.202520:20
Naturrecht oder philosophie des rechts und des staates.

Heinrich Aherens.
09.04.202504:14
مُصنّفات بابا افضل کاشانی
به تصحیح مجتبی مینوی و یحیی مهدوی (مهمترین منبع فارسی فلسفی در زبان تکنیکی و فلسفی و علمی فارسی).
در این بند مقاله گوتاس استنتاجی نامعقول کرده است. میگوید که ابن سینا عامدانه از ذکر استادان و معلمان خود تا حد امکان اجتناب میکرده و دلیل آن این است که شیخ قصد دارد خود را فردی ذاتا خودساخته معرفی کند. (این را از اینجا میگوید که نشانه هایی که قبلا هم گفته بودم دلالت بر این دارد که ابوبکر برقی که در آخر اتوبیوگرافی ابن سینا برای او دو کتاب تالیف میکند همان معلم القرآن است که در آغاز متن از آن یاد کرد و گفت مادرش او را همراه با معلم الادب برای تعلیم ابن سینا فراخوانده است).


حال گوتاس که استنباط کرده این ابوبکر برقی استاد ابن سینا بوده است، دلیلی که شیخ از ذکر نام او به عنوان معلم و استاد اجتناب کرده را چنین بیان میکند که او قصد دارد خویش را خودساخته و غنی از استاد جلوه دهد در نظر خوانندگان و آیندگان. و این استنباط البته فاسد است.
显示 1 - 24 100
登录以解锁更多功能。