Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Реальна Війна | Україна | Новини
Реальна Війна | Україна | Новини
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Реальна Війна | Україна | Новини
Реальна Війна | Україна | Новини
دوزیپوس avatar

دوزیپوس

دانشجوی ارشد روانشناسی دانشگاه لیدن هلند
اگه دنبال مشورت یا راهنمایی تو زمینه روان‌شناسی، روان‌کاوی، یا انواع روان‌درمانی (مثل درمان‌های پویشی و تحلیلی) هستی، می‌تونی برای رزرو وقت مشاوره به آیدی زیر پیام بدی.

@sepehrmagh
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Jul 02, 2021
添加到 TGlist 的日期
Dec 17, 2024
关联群组

"دوزیپوس" 群组最新帖子

转发自:
دوزیپوس avatar
دوزیپوس
دوره‌ی یک‌ساله روان‌درمانی متمرکز بر انتقال (TFP-E)
شنبه‌ها
از خرداد ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۸ تا ۲۱
💻 آنلاین در بستر گوگل‌میت
📚 ۱۶۰ ساعت

مدرس: علی نریمان، روان‌شناس بالینی و درمانگر روان‌تحلیلی

دستیار آموزشی: سپهر مقصودی، کارشناسی ارشد روان‌شناسی


✉️ برای ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید.

@KOOCHTFP
متن شماره ۵۴۸
بر اساس مطالعات خانوادگی و ژنتیکی، به نظر می‌رسد که اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بهتر است نه به عنوان یک اختلال شخصیت، بلکه به عنوان یکی از اختلالات طیف اسکیزوفرنیا توصیف شود.

(کالیگور، کرنبرگ، کلارکین، ۲۰۱۸)
@Dosipus
متن شماره ۵۴۷
یکی از روش‌هایی که درمانگر گاه به آن روی می‌آورد، جذب پرخاشگری بیمار است؛ با آگاهی کامل از آنچه در حال وقوع است، اما بدون توانایی در تبدیل این کنش‌نمایی به تفسیرهایی مؤثر و راه‌گشا. این روند، که به نوعی تسلیم مازوخیستی در برابر بیمار «ناممکن» تبدیل می‌شود، گاهی به‌صورت کاملاً آگاهانه از سوی درمانگری دنبال می‌شود که باور دارد با عشق کافی می‌توان بیشتر مشکلات را درمان کرد.

پادزهر این تسلیم مازوخیستی در برابر بیمار، اغلب بروز پرخاشگری در انتقال متقابل است؛ خواه در قالب اخراج بیمار، خواه از طریق تحریک ناهوشیارانه او به ترک درمان.

-کرنبرگ، ۱۹۹۲
@Dosipus
已删除13.05.202508:18
اگر دنبال مشورت یا راهنمایی تو زمینه مطالعه روان‌شناسی، روان‌کاوی، یا انواع روان‌درمانی (مثل درمان‌های پویشی و تحلیلی) هستین، می‌تونین برای رزرو وقت مشاوره به آیدی زیر پیام بدی.

@sepehrmagh
متن شماره ۵۴۶
‏در بسیاری از موارد، وقتی فردی وارد فرایند درمان می‌شود و پس از مدتی تغییراتی در او ایجاد می‌شود و به سمت سلامت روانی بیشتر حرکت می‌کند، اطرافیانش ممکن است دیگر با او احساس راحتی نکنند و از این تغییرات ناراضی باشند.

‏برای مثال، اگر قبلاً روابط این فرد یک‌طرفه بوده و او همیشه دهنده‌ی اصلی رابطه بوده بدون آن‌که چیزی دریافت کند، حالا ممکن است تصمیم بگیرد دیگر به همان شکل سابق در رابطه نباشد یا چیزی ندهد، یا اگر می‌دهد، در قبالش چیزی هم بخواهد. این تغییر طبیعی و سالم است و اغلب هم رخ می‌دهد.

‏اما در برخی موارد دیگر، مشکل در جای دیگری‌ست: در فضای درمان. وقتی اتاق درمان نتواند پذیرای پرخاشگری بیمار باشد؛ مثلاً به این دلیل که درمانگر بیش از حد مهربان، حمایتی رفتار می‌کند و هیچ‌گاه مخالفت یا محدودیتی قائل نمی‌شود.

‏آن بخش پرخاشگرانه‌ی بیمار که باید در درمان دیده، پردازش و معنا شود، جا به جا می‌شود و در روابط بین‌فردیِ بیرون از درمان سر باز می‌کند. در نتیجه، رابطه‌های این فرد در بیرون از اتاق درمان به مرور بیشتر تخریب می‌شوند.

‏در این‌گونه موارد، ممکن است درمانگر و اطرافیان با بازتولید همان روایت ساده‌ی اول (که فرد سالم‌تر شده و دیگران فقط از تغییر او ناراحت‌اند) واقعیت را نادیده بگیرند و بدون اینکه به ضعف‌های درمان توجه کنند، بار دیگر تمام مسئولیت را به دوش دیگران بیندازند.

‏در درمان‌های ترومامحور، عوامل تروما به‌خصوص اگر در دنیای بیرونی در دسترس باشند، مثلا والدین، به خوبی می‌توانند هدف این پرخاشگری قرار بگیرند، به‌خصوص که همانطور که می‌دانیم در درمان‌های حمایتی ترومامحور جایی برای پرخاشگری بیمار موجود نیست.

‏پویایی به این شکل است:

در درمان، درمانگر ناجی است، بیمار قربانی است و دیگری غایب آزارگر است‌.

در بیرون، بیمار آزارگر است، دیگری حاضر قربانی، و درمانگر در چشم بیمار ناجی و در چشم دیگری آزارگر است. در ضمن این مدل از مواجه، معمولا مجدد دیگری را در نقش آزارگر فرو می‌برد.

‏این امر سبب می‌شود که پویایی در اتاق درمان مجدد تکرار شود. دیگری بعد از پرخاشگری‌های بیمار در بیرون از اتاق درمان، پرخاشگری می‌کند و مجدد آزارگر می‌شود (تغییر نقش‌ها). حال مجدد پویایی اتاق درمان چگونه است؟

در درمان، درمانگر ناجی است، بیمار قربانی است، و دیگری غایب آزارگر است.

به خوبی چرخه‌ی بازتولید روایت داخل درمان که مثلاً سبب مشکل است، در زندگی روزمره فرد با مداخله‌ی درمان بازتولید می‌شود.

بیمار هم نمی‌خواهد با حضور یک آزارگر آماده و تحریک‌شده‌ی بیرونی، درمانگرش (ناجی) را هیچ‌وقت از دست بدهد و درمان‌ برای سال‌ها ادامه پیدا می‌کند.

‏به راستی که کار درمان چیست؟ درمان آمده است که گفتمان را تأیید و تولید کند یا گفتمان را ساختارزدایی کند؟

Constructing vs. Deconstruction

@Dosipus
متن شماره ۵۴۵
جدولی کوتاه راجع به نگاه فروم، روزنفلد، کرنبرگ و کوهوت به نارسیسیزم
@Dosipus
متن شماره ۵۴۴
‏روابط ابژه‌ای درونی صرفاً به‌عنوان بازنمایی‌های تاریخیِ از تجربیات اولیه با دیگران در نظر گرفته نمی‌شوند. بلکه این روابط به‌عنوان ساختارهایی تلقی می‌شوند که نه‌تنها از تجربیات اولیه مشتق شده‌اند و تحت تأثیر سطح رشد شناختی در آن زمان قرار داشته‌اند، ‏بلکه بازتابی از عوامل روان‌پویشی نیز هستند، از جمله تعارض‌های روانی فرد، مکانیسم‌های دفاعی، و فانتزی‌های او.


(کالیگور، کرنبرگ، کلارکین، ۲۰۱۸)
@Dosipus
متن شماره ۵۴۳
‏وقتی با روایت‌های مختلف درباره سلامت روان مواجه می‌شیم، یکی از دقیق‌ترین راه‌ها برای سنجیدن اعتبارشون اینه که ببینیم چقدر از اون روایت لذت می‌بریم. اگه روایتی براتون آرامش‌بخش، قانع‌کننده یا حتی رهایی‌بخش به نظر می‌رسه، بهتره بهش مشکوک بشین.

‏فرقی نمی‌کنه که این روایت بگه همه مشکلاتتون ژنتیکیه، یا تقصیر تروما، دوران کودکی و والدین‌تونه؛ یا این‌که نظام سیاسی یا تاریخ کشور رو عامل بدبختی‌هاتون معرفی کنه؛ یا حتی روایت‌هایی باشن که مشکلات رو به صور فلکی، مزاج بدن، ارواح خبیثه یا صرفاً تفاوت شما با هنجارهای جامعه نسبت بدن.

‏نکته این نیست که این روایت‌ها کاملاً اشتباهن؛ بعضی‌هاشون ممکنه بخشی از واقعیت رو بازتاب بدن، هر چند بعضی‌هاشون به کل غلطن ولی مسئله اصلی، نحوه‌ی روبه‌رویی ما (بیماران) به این روایت‌هاست.

‏اگه از روایتی احساس لذت می‌کنیم، به‌خاطر حقیقت داشتنش نیست؛ لذت می‌بریم چون ما رو از دردناک‌ترین بخش مسئولیت‌پذیری و مواجهه با خودمون معاف می‌کنه و همین‌جاست که اغلب سواستفاده‌ها شکل می‌گیرن.

‏خیلی از این روایت‌ها با هدف فروش یک محصول یا خدمات طراحی شدن که در بسیاری از موارد برچسب علمی هم خورده روشون.

‏این روایت‌ها صرفا قرار نیست برای بیماران لذت‌بخش باشند. مثلا درمانگرانی که در پذیرش خشمشون نسبت به بیمارشون مشکل دارن، ترجیح میدن روایت‌های سبب‌شناسانه‌ی ترومامحور رو درست تلقی کنند. اون‌ها با این کار بدی‌های بیمارشون رو بیرونی‌سازی می‌کنند.

‏به این معنا که چون بدی‌های بیمار من ریشه‌ی بیرونی دارند، پس صاحب این بدی‌ها خود بیمار من نیست، به عنوان مثال پدر و مادرش هستند.

‏بسیاری از این درمانگران قادر به برقراری ارتباط و حتی داشتن علاقه نسبی به کار با این بیماران نیستند مگر این که اون‌ها رو خوب (قربانی) تلقی کنن. غافل از این که همه ما انسان‌ها هم خوبی‌هایی داریم و هم بدی‌ها. کار درمانگر هم کار با هر دو بخشه، هم خوبی‌ها و هم بدی‌ها.

در واقع این درمانگران توانایی خثنی بودن بالینی (clinical neutrality) ندارند‌.

@Dosipus
کتاب «یادمان رفته بود انسانیم»، مجموعه مقالات جاناتان شدلر منتشر شد.

مترجمان: سپهر مقصودی و رامین صبا
@Dosipus
کتاب «یادمان رفته بود انسانیم»، مجموعه مقالات جاناتان شدلر منتشر شد.

مترجمان: سپهر مقصودی و رامین صبا
با دریافت اجازه و موافقت نویسنده، جاناتان شدلر

جاناتان شدلر استاد بالینی در دپارتمان روان‌پزشکی و علوم رفتاری دانشگاه کالیفرنیا و روان‌تحلیل‌گر آموزش‌دهنده و ناظر در مرکز روان‌کاوی سانفرانسیسکو است که بیش از همه برای پژوهش‌هایش در زمینه روان‌درمانی روان‌پویشی شناخته می‌شود.

این کتاب برای نخستین بار به زبان فارسی در دسترس قرار گرفته‌است. این مجموعه، روایتی از دغدغه‌های شدلر درباره فراموشی انسانیت در روان‌شناسی و درمان‌های معاصر است. مقالات کتاب، از نقد درمان‌های ظاهراً شواهد‌محور گرفته تا دفاع از عمق و ظرافت روان‌درمانی روان‌پویشی، با زبانی روشن و پژوهش‌محور نوشته شده‌اند و تلاشی برای بازگرداندن انسان و رنج او به مرکزیت درمان به شمار می‌روند. این کتاب برای دانشجویان روان‌شناسی، درمانگران و همه علاقه‌مندان به درک عمیق‌تر روان انسان، متنی ارزشمند و ضروری است که رایگان در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

عنوان این کتاب را از سه جهت انتخاب کردیم: نخست، به این دلیل که درمان‌های دستورالعمل‌محور، به‌ویژه درمان شناختی–رفتاری، گویی فراموش کرده‌اند که با انسان‌ها سر و کار دارند، نه صرفاً با نشانه‌ها و پرسش‌نامه‌ها. دوم، به این خاطر که بخش‌هایی از جهان روان‌شناسی دانشگاهی، شرکت‌های بیمه، و حتی برخی روان‌شناسان و روان‌پزشکان، دلسوزی انسانی را فدای منافع مالی یا ایدئولوژیک کرده‌اند. و سوم، چون گاهی ما، کسانی که خود را بخشی از جامعه روان‌تحلیلی می‌دانیم، چنان در نارسیسیزم جایگاهمان غرق شده‌ایم که از مردم فاصله گرفته‌ایم تا جایی که گویی خود، روان‌تحلیلی را از دسترس دیگران دور کرده‌ایم. به نظر می‌رسد که ما یادمان رفته بود انسانیم.

در صورت تمایل به حمایت از انتشار این اثر، می‌توانید از طریق یکی از روش‌های زیر اقدام فرمایید:

برای پرداخت از داخل ایران:
شماره کارت بانک سپه به نام سیدرامین صبا:
5892-1015-3519-5727

برای پرداخت از خارج از ایران:
شماره کارت بانک روولوت به نام Sepehr Maghsoudi:
4165-9837-3146-8708

مبالغ پیشنهادی برای حمایت
۱۰۰ هزار تومان یا ۵ یورو (مبلغ پایه)
۳۰۰ هزار تومان یا ۱۰ یورو (مبلغ حمایتی)

در صورت تمایل، خواهشمندیم رسید پرداخت خود را برای ما ارسال فرمایید.
@Dosipus
کتاب «یادمان رفته بود انسانیم»
مجموعه مقالات جاناتان شدلر

مترجمان: سپهر مقصودی و رامین صبا
با دریافت اجازه‌ و موافقت نویسنده، جاناتان شدلر

به‌زودی منتشر خواهد شد.

با تشکر ویژه از علی دستورانی و ثمین توحیدی.

@Dosipus
متن شماره ۵۴۲
برای برخی درمانگران، اگر دیگران واقعیتی را که آن‌ها به آن باور دارند را تأیید نکنند، آن افراد برای‌شان به چشم دشمن دیده می‌شوند. در نتیجه، وقتی بیماری به اتاق درمانشان پا می‌ذارد، این دسته از درمانگران به‌سختی می‌توانند نسخه‌ی بیمار از واقعیت را تأیید نکنند؛ چون بدون این تأیید، احساس ارتباط با بیمار برایشان ناممکن می‌شود. انگار اگر واقعیت روایت‌شده توسط بیمار را تأیید نکنند، بیمار آن‌ها را به چشم دشمن می‌بیند و برای آن‌ها در جایگاه دشمن دیده شدن سخت است. آن‌ها مهم‌ترین دلیلی که این کار را می‌کنند این نیست که به دیگران—در اتاق درمان، بیمارانانشان— کمک کنند. آن‌ها این حرفه را انتخاب کرده‌اند تا به عنوان یک کمک‌کننده دیده شوند. در واقع تفاوتی معنادار بین دیده شدن به عنوان کمک‌کننده و کمک‌کننده حقیقی بودن وجود دارد.

در همین وضعیت، بعضی بیماران نیز به‌دنبال تأیید هستند، نه در تعقیب برای خوب شدن و تغییر معنادار، بلکه فقط برای این‌که حال خوبی داشته باشند به درمان پا می‌ذارند—آن‌ها آسایش و آرامش در اتاق درمان را به تغییر واقعی که عموماً نتیجه‌اش آسایش و آرامش در زندگی شخصی است، ترجیح می‌دهند.

این وضعیت بیشتر شبیه این است که کسی را استخدام کنیم تا نقش یک دوست بد را بازی کند—کسی که فقط همان چیزی را بگوید که دوست داریم بشنویم، نه آن‌چه واقعاً به آن نیاز داریم یا حداقل واقعیت است.
@Dosipus
Identifying Splitting Through Sentiment Analysis

记录

20.05.202523:59
2.4K订阅者
12.12.202423:59
0引用指数
15.05.202511:46
417每帖平均覆盖率
16.05.202517:00
337广告帖子的平均覆盖率
11.05.202522:59
3.75%ER
14.05.202522:58
17.50%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
JAN '25FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

دوزیپوس 热门帖子

06.05.202513:48
کتاب «یادمان رفته بود انسانیم»، مجموعه مقالات جاناتان شدلر منتشر شد.

مترجمان: سپهر مقصودی و رامین صبا
@Dosipus
09.05.202517:30
متن شماره ۵۴۶
‏در بسیاری از موارد، وقتی فردی وارد فرایند درمان می‌شود و پس از مدتی تغییراتی در او ایجاد می‌شود و به سمت سلامت روانی بیشتر حرکت می‌کند، اطرافیانش ممکن است دیگر با او احساس راحتی نکنند و از این تغییرات ناراضی باشند.

‏برای مثال، اگر قبلاً روابط این فرد یک‌طرفه بوده و او همیشه دهنده‌ی اصلی رابطه بوده بدون آن‌که چیزی دریافت کند، حالا ممکن است تصمیم بگیرد دیگر به همان شکل سابق در رابطه نباشد یا چیزی ندهد، یا اگر می‌دهد، در قبالش چیزی هم بخواهد. این تغییر طبیعی و سالم است و اغلب هم رخ می‌دهد.

‏اما در برخی موارد دیگر، مشکل در جای دیگری‌ست: در فضای درمان. وقتی اتاق درمان نتواند پذیرای پرخاشگری بیمار باشد؛ مثلاً به این دلیل که درمانگر بیش از حد مهربان، حمایتی رفتار می‌کند و هیچ‌گاه مخالفت یا محدودیتی قائل نمی‌شود.

‏آن بخش پرخاشگرانه‌ی بیمار که باید در درمان دیده، پردازش و معنا شود، جا به جا می‌شود و در روابط بین‌فردیِ بیرون از درمان سر باز می‌کند. در نتیجه، رابطه‌های این فرد در بیرون از اتاق درمان به مرور بیشتر تخریب می‌شوند.

‏در این‌گونه موارد، ممکن است درمانگر و اطرافیان با بازتولید همان روایت ساده‌ی اول (که فرد سالم‌تر شده و دیگران فقط از تغییر او ناراحت‌اند) واقعیت را نادیده بگیرند و بدون اینکه به ضعف‌های درمان توجه کنند، بار دیگر تمام مسئولیت را به دوش دیگران بیندازند.

‏در درمان‌های ترومامحور، عوامل تروما به‌خصوص اگر در دنیای بیرونی در دسترس باشند، مثلا والدین، به خوبی می‌توانند هدف این پرخاشگری قرار بگیرند، به‌خصوص که همانطور که می‌دانیم در درمان‌های حمایتی ترومامحور جایی برای پرخاشگری بیمار موجود نیست.

‏پویایی به این شکل است:

در درمان، درمانگر ناجی است، بیمار قربانی است و دیگری غایب آزارگر است‌.

در بیرون، بیمار آزارگر است، دیگری حاضر قربانی، و درمانگر در چشم بیمار ناجی و در چشم دیگری آزارگر است. در ضمن این مدل از مواجه، معمولا مجدد دیگری را در نقش آزارگر فرو می‌برد.

‏این امر سبب می‌شود که پویایی در اتاق درمان مجدد تکرار شود. دیگری بعد از پرخاشگری‌های بیمار در بیرون از اتاق درمان، پرخاشگری می‌کند و مجدد آزارگر می‌شود (تغییر نقش‌ها). حال مجدد پویایی اتاق درمان چگونه است؟

در درمان، درمانگر ناجی است، بیمار قربانی است، و دیگری غایب آزارگر است.

به خوبی چرخه‌ی بازتولید روایت داخل درمان که مثلاً سبب مشکل است، در زندگی روزمره فرد با مداخله‌ی درمان بازتولید می‌شود.

بیمار هم نمی‌خواهد با حضور یک آزارگر آماده و تحریک‌شده‌ی بیرونی، درمانگرش (ناجی) را هیچ‌وقت از دست بدهد و درمان‌ برای سال‌ها ادامه پیدا می‌کند.

‏به راستی که کار درمان چیست؟ درمان آمده است که گفتمان را تأیید و تولید کند یا گفتمان را ساختارزدایی کند؟

Constructing vs. Deconstruction

@Dosipus
06.05.202513:48
کتاب «یادمان رفته بود انسانیم»، مجموعه مقالات جاناتان شدلر منتشر شد.

مترجمان: سپهر مقصودی و رامین صبا
با دریافت اجازه و موافقت نویسنده، جاناتان شدلر

جاناتان شدلر استاد بالینی در دپارتمان روان‌پزشکی و علوم رفتاری دانشگاه کالیفرنیا و روان‌تحلیل‌گر آموزش‌دهنده و ناظر در مرکز روان‌کاوی سانفرانسیسکو است که بیش از همه برای پژوهش‌هایش در زمینه روان‌درمانی روان‌پویشی شناخته می‌شود.

این کتاب برای نخستین بار به زبان فارسی در دسترس قرار گرفته‌است. این مجموعه، روایتی از دغدغه‌های شدلر درباره فراموشی انسانیت در روان‌شناسی و درمان‌های معاصر است. مقالات کتاب، از نقد درمان‌های ظاهراً شواهد‌محور گرفته تا دفاع از عمق و ظرافت روان‌درمانی روان‌پویشی، با زبانی روشن و پژوهش‌محور نوشته شده‌اند و تلاشی برای بازگرداندن انسان و رنج او به مرکزیت درمان به شمار می‌روند. این کتاب برای دانشجویان روان‌شناسی، درمانگران و همه علاقه‌مندان به درک عمیق‌تر روان انسان، متنی ارزشمند و ضروری است که رایگان در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

عنوان این کتاب را از سه جهت انتخاب کردیم: نخست، به این دلیل که درمان‌های دستورالعمل‌محور، به‌ویژه درمان شناختی–رفتاری، گویی فراموش کرده‌اند که با انسان‌ها سر و کار دارند، نه صرفاً با نشانه‌ها و پرسش‌نامه‌ها. دوم، به این خاطر که بخش‌هایی از جهان روان‌شناسی دانشگاهی، شرکت‌های بیمه، و حتی برخی روان‌شناسان و روان‌پزشکان، دلسوزی انسانی را فدای منافع مالی یا ایدئولوژیک کرده‌اند. و سوم، چون گاهی ما، کسانی که خود را بخشی از جامعه روان‌تحلیلی می‌دانیم، چنان در نارسیسیزم جایگاهمان غرق شده‌ایم که از مردم فاصله گرفته‌ایم تا جایی که گویی خود، روان‌تحلیلی را از دسترس دیگران دور کرده‌ایم. به نظر می‌رسد که ما یادمان رفته بود انسانیم.

در صورت تمایل به حمایت از انتشار این اثر، می‌توانید از طریق یکی از روش‌های زیر اقدام فرمایید:

برای پرداخت از داخل ایران:
شماره کارت بانک سپه به نام سیدرامین صبا:
5892-1015-3519-5727

برای پرداخت از خارج از ایران:
شماره کارت بانک روولوت به نام Sepehr Maghsoudi:
4165-9837-3146-8708

مبالغ پیشنهادی برای حمایت
۱۰۰ هزار تومان یا ۵ یورو (مبلغ پایه)
۳۰۰ هزار تومان یا ۱۰ یورو (مبلغ حمایتی)

در صورت تمایل، خواهشمندیم رسید پرداخت خود را برای ما ارسال فرمایید.
@Dosipus
متن شماره ۵۴۵
جدولی کوتاه راجع به نگاه فروم، روزنفلد، کرنبرگ و کوهوت به نارسیسیزم
@Dosipus
已删除13.05.202508:18
12.05.202515:37
اگر دنبال مشورت یا راهنمایی تو زمینه مطالعه روان‌شناسی، روان‌کاوی، یا انواع روان‌درمانی (مثل درمان‌های پویشی و تحلیلی) هستین، می‌تونین برای رزرو وقت مشاوره به آیدی زیر پیام بدی.

@sepehrmagh
02.05.202519:10
Identifying Splitting Through Sentiment Analysis
转发自:
دوزیپوس avatar
دوزیپوس
دوره‌ی یک‌ساله روان‌درمانی متمرکز بر انتقال (TFP-E)
شنبه‌ها
از خرداد ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۸ تا ۲۱
💻 آنلاین در بستر گوگل‌میت
📚 ۱۶۰ ساعت

مدرس: علی نریمان، روان‌شناس بالینی و درمانگر روان‌تحلیلی

دستیار آموزشی: سپهر مقصودی، کارشناسی ارشد روان‌شناسی


✉️ برای ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام دهید.

@KOOCHTFP
08.05.202515:38
متن شماره ۵۴۳
‏وقتی با روایت‌های مختلف درباره سلامت روان مواجه می‌شیم، یکی از دقیق‌ترین راه‌ها برای سنجیدن اعتبارشون اینه که ببینیم چقدر از اون روایت لذت می‌بریم. اگه روایتی براتون آرامش‌بخش، قانع‌کننده یا حتی رهایی‌بخش به نظر می‌رسه، بهتره بهش مشکوک بشین.

‏فرقی نمی‌کنه که این روایت بگه همه مشکلاتتون ژنتیکیه، یا تقصیر تروما، دوران کودکی و والدین‌تونه؛ یا این‌که نظام سیاسی یا تاریخ کشور رو عامل بدبختی‌هاتون معرفی کنه؛ یا حتی روایت‌هایی باشن که مشکلات رو به صور فلکی، مزاج بدن، ارواح خبیثه یا صرفاً تفاوت شما با هنجارهای جامعه نسبت بدن.

‏نکته این نیست که این روایت‌ها کاملاً اشتباهن؛ بعضی‌هاشون ممکنه بخشی از واقعیت رو بازتاب بدن، هر چند بعضی‌هاشون به کل غلطن ولی مسئله اصلی، نحوه‌ی روبه‌رویی ما (بیماران) به این روایت‌هاست.

‏اگه از روایتی احساس لذت می‌کنیم، به‌خاطر حقیقت داشتنش نیست؛ لذت می‌بریم چون ما رو از دردناک‌ترین بخش مسئولیت‌پذیری و مواجهه با خودمون معاف می‌کنه و همین‌جاست که اغلب سواستفاده‌ها شکل می‌گیرن.

‏خیلی از این روایت‌ها با هدف فروش یک محصول یا خدمات طراحی شدن که در بسیاری از موارد برچسب علمی هم خورده روشون.

‏این روایت‌ها صرفا قرار نیست برای بیماران لذت‌بخش باشند. مثلا درمانگرانی که در پذیرش خشمشون نسبت به بیمارشون مشکل دارن، ترجیح میدن روایت‌های سبب‌شناسانه‌ی ترومامحور رو درست تلقی کنند. اون‌ها با این کار بدی‌های بیمارشون رو بیرونی‌سازی می‌کنند.

‏به این معنا که چون بدی‌های بیمار من ریشه‌ی بیرونی دارند، پس صاحب این بدی‌ها خود بیمار من نیست، به عنوان مثال پدر و مادرش هستند.

‏بسیاری از این درمانگران قادر به برقراری ارتباط و حتی داشتن علاقه نسبی به کار با این بیماران نیستند مگر این که اون‌ها رو خوب (قربانی) تلقی کنن. غافل از این که همه ما انسان‌ها هم خوبی‌هایی داریم و هم بدی‌ها. کار درمانگر هم کار با هر دو بخشه، هم خوبی‌ها و هم بدی‌ها.

در واقع این درمانگران توانایی خثنی بودن بالینی (clinical neutrality) ندارند‌.

@Dosipus
04.05.202516:06
کتاب «یادمان رفته بود انسانیم»
مجموعه مقالات جاناتان شدلر

مترجمان: سپهر مقصودی و رامین صبا
با دریافت اجازه‌ و موافقت نویسنده، جاناتان شدلر

به‌زودی منتشر خواهد شد.

با تشکر ویژه از علی دستورانی و ثمین توحیدی.

@Dosipus
03.05.202523:36
متن شماره ۵۴۲
برای برخی درمانگران، اگر دیگران واقعیتی را که آن‌ها به آن باور دارند را تأیید نکنند، آن افراد برای‌شان به چشم دشمن دیده می‌شوند. در نتیجه، وقتی بیماری به اتاق درمانشان پا می‌ذارد، این دسته از درمانگران به‌سختی می‌توانند نسخه‌ی بیمار از واقعیت را تأیید نکنند؛ چون بدون این تأیید، احساس ارتباط با بیمار برایشان ناممکن می‌شود. انگار اگر واقعیت روایت‌شده توسط بیمار را تأیید نکنند، بیمار آن‌ها را به چشم دشمن می‌بیند و برای آن‌ها در جایگاه دشمن دیده شدن سخت است. آن‌ها مهم‌ترین دلیلی که این کار را می‌کنند این نیست که به دیگران—در اتاق درمان، بیمارانانشان— کمک کنند. آن‌ها این حرفه را انتخاب کرده‌اند تا به عنوان یک کمک‌کننده دیده شوند. در واقع تفاوتی معنادار بین دیده شدن به عنوان کمک‌کننده و کمک‌کننده حقیقی بودن وجود دارد.

در همین وضعیت، بعضی بیماران نیز به‌دنبال تأیید هستند، نه در تعقیب برای خوب شدن و تغییر معنادار، بلکه فقط برای این‌که حال خوبی داشته باشند به درمان پا می‌ذارند—آن‌ها آسایش و آرامش در اتاق درمان را به تغییر واقعی که عموماً نتیجه‌اش آسایش و آرامش در زندگی شخصی است، ترجیح می‌دهند.

این وضعیت بیشتر شبیه این است که کسی را استخدام کنیم تا نقش یک دوست بد را بازی کند—کسی که فقط همان چیزی را بگوید که دوست داریم بشنویم، نه آن‌چه واقعاً به آن نیاز داریم یا حداقل واقعیت است.
@Dosipus
13.05.202503:32
متن شماره ۵۴۷
یکی از روش‌هایی که درمانگر گاه به آن روی می‌آورد، جذب پرخاشگری بیمار است؛ با آگاهی کامل از آنچه در حال وقوع است، اما بدون توانایی در تبدیل این کنش‌نمایی به تفسیرهایی مؤثر و راه‌گشا. این روند، که به نوعی تسلیم مازوخیستی در برابر بیمار «ناممکن» تبدیل می‌شود، گاهی به‌صورت کاملاً آگاهانه از سوی درمانگری دنبال می‌شود که باور دارد با عشق کافی می‌توان بیشتر مشکلات را درمان کرد.

پادزهر این تسلیم مازوخیستی در برابر بیمار، اغلب بروز پرخاشگری در انتقال متقابل است؛ خواه در قالب اخراج بیمار، خواه از طریق تحریک ناهوشیارانه او به ترک درمان.

-کرنبرگ، ۱۹۹۲
@Dosipus
08.05.202519:42
متن شماره ۵۴۴
‏روابط ابژه‌ای درونی صرفاً به‌عنوان بازنمایی‌های تاریخیِ از تجربیات اولیه با دیگران در نظر گرفته نمی‌شوند. بلکه این روابط به‌عنوان ساختارهایی تلقی می‌شوند که نه‌تنها از تجربیات اولیه مشتق شده‌اند و تحت تأثیر سطح رشد شناختی در آن زمان قرار داشته‌اند، ‏بلکه بازتابی از عوامل روان‌پویشی نیز هستند، از جمله تعارض‌های روانی فرد، مکانیسم‌های دفاعی، و فانتزی‌های او.


(کالیگور، کرنبرگ، کلارکین، ۲۰۱۸)
@Dosipus
13.05.202521:52
متن شماره ۵۴۸
بر اساس مطالعات خانوادگی و ژنتیکی، به نظر می‌رسد که اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بهتر است نه به عنوان یک اختلال شخصیت، بلکه به عنوان یکی از اختلالات طیف اسکیزوفرنیا توصیف شود.

(کالیگور، کرنبرگ، کلارکین، ۲۰۱۸)
@Dosipus
登录以解锁更多功能。