متاسفانه دنیا سراسر بیعدالتی است. شوهر خوب از آن خرابها میشود و پسر اُبنهای دختر پاک را بر میزند. رشتهها و دانشگاههای خوب برای اغنیاست و تنها فرزند یک خانوادهی اعیانی است که میتواند تا هجده سالگی پیانو و زبان انگلیسی و فرانسوی و نقاشی و شنا را یاد بگیرد و در مجموعهی ورزشی انقلاب به صورت تفننی تنیس بازی کند. هوش به صورت یکسان تقسیم نشده و یکی میخواند و میخواند و میخواند و نمیشود اما دیگری کمی میخواند و میشود. یکی از قیافه و اندام بهرهی چندانی نبرده و دیگری همانها را در حد کمال دارد، نداشته باشد هم خرجش چهارتا جراحی رینو و ژنیو و مامو و بلفارو و تزریق چند سیسی فیلر و بوتاکس است. یکی برای بستری در بیمارستان باید برود توی صف و روزها منتظر باشد اما بخش دیپلمات و ویآیپی تنها با صفرهای حساب بانکی رزرو میشود. یکی دارد و تا آخر عمرش از همه سواری میگیرد و یکی ندارد و مجبور است تا آخر عمر به همه سواری بدهد. بدبختانه معمولاً قرار نیست دست روزگار بچرخد و جایگاه کسی عوض شود. بدبخت معمولاً تا همیشه بدبخت است و خوشبخت معمولاً تا همیشه خوشبخت و تو از یک جایی به بعد محکومی به پذیرش این حقیقت تلخ و مسلم.