Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
Реальна Війна
Реальна Війна
NOTMEME Agent News
NOTMEME Agent News
І.ШО? | Новини
І.ШО? | Новини
خانه ای در پاریس (rest) avatar

خانه ای در پاریس (rest)

Bienvenue dans une maison à Paris, prenons le thé, mes doux anges...
@yeonjun_mymoon_n_abot

@Aaabbiok
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置
语言其他
频道创建日期Sep 18, 2024
添加到 TGlist 的日期
Oct 18, 2024

"خانه ای در پاریس (rest)" 群组最新帖子

وای چقدر کیوته وای
یکی این به خودم باید بگه
خلاصه شب بخی-
الان میرم سریال میبینم و تا صبح بیدار میمونم
یکم دیگه نظراتتون جواب میدم💘
داشتم میگفتم-
اینجا شبیه بهشته
غلط کردم🙏🏻🙏🏻😭
توی دیلیم گذاشتم
فور میکنم اینجا 💘
رسما روانی دارم میشم که دارم پست های زشت برای اینجا درست میکنم
ی مودبرد رندوم از یکی از بازیگر های مورد علاقم درست کردم
به طور عجیبی خوشم اومد ازش
حالا پست هایی که برای یونجون درست میکنم:
🤏🏻درک داشته باشین توی دوستی/رابطه خیلی از زندگی جلو هستین
خلاصه اینم گفتم حواسشون باشه🙏🏻
اگر هستین تو زندگیم
پر رنگ باشین
اگر یکم هستین یکم نیستین ببخشید ولی برین گمشین نیاز به آدم اضافی ندارم 🙏🏻
آدم های دورم کم‌کم دارن از چشمم می افتن 🙏🏻دلم نمیخواد یهویی بی افتن ناراحت شن

记录

05.04.202523:59
200订阅者
12.10.202423:59
0引用指数
24.02.202515:58
55每帖平均覆盖率
26.03.202523:59
26广告帖子的平均覆盖率
03.03.202509:43
5.26%ER
27.01.202519:29
73.17%ERR

خانه ای در پاریس (rest) 热门帖子

02.04.202519:25
عزیزم خب خودت فکر کن اخه من چطور به تویی که DNA نصف شهر روت هست حسودی کنم؟
03.04.202520:12
رسما روانی دارم میشم که دارم پست های زشت برای اینجا درست میکنم
25.03.202522:02
اندوه درد
تنهایی را به هر چیزی ترجیح میداد. چون اتفاقات گذشته بیشتر از هر چیزی باعث ناراحتی اون میشد.
با خودش همیشه می‌گفت تنها هستم کسی نیست اذیتم کنه کسی نیست که حرفی بزنه و باعث ناراحتی من بشه و من ساعت ها سر ی حرف ساده او گریه کنم. کسی نیست که ازم ایراد بگیره کسی نیست که...
همینطور این حرفا میزد و گذشته از جلو چشماش می‌گذشت...
رفت گوشه ای از اتاق نشست
و به ستاره هایی که از پنجره اتاقش معلوم بود نگاه میکرد
فکرهای تو سرش تمومی نداشت .
همینطور گریه میکرد
میخواست به آینده فکر کنه تا گذشته فراموش کنه که وقتی آینده را تصور میکرد بیشتر گریش می‌گرفت
حرف ها و اتفاقاتی که در طول روز براش می افتاد هم به کسی نمی‌توانست بگه.
همینطور این ها را توی دلش نگه می‌داشت و سکوت میکرد در مقابل همه چی...
نمیدونست کی می‌شود که صبر و تحملش تمام شود همه چی را بگوید...
25.03.202512:29
@ema_a0
02.04.202519:26
حق ترین تکست ها کارلی میزاره
29.03.202515:52
بیسـتُ نہـمین روز از مــاه مـاࢪچ

تعداد جلسات از دستشان در رفته بود. بار چندم بود که تراپیستش را ملاقات می‌کرد؟ نمی‌دانست.
روی صندلی رو به روی تراپیست عینکیش نشست و به تقویم روی میز خیره شد. سی‌و دومین روزی که پسرکش را ندیده.
باز هم مانند روزهای قبل، فقط به ساعت دیواری پشت سر تراپیستش زل زد و منتظر ماند تا وقتشان تمام شود. نمی‌خواست چیزی بگوید. اصلا چه باید می‌گفت؟
- آقای چوی، بهم گوش میدین؟ اگه با من درمیون نذارین که برای بومگیو چه اتفاقی افتاد به جرم آدم‌ربایی میندازنتون زندان!
یونجون اخمی کرد و جواب تراپیست را داد. "من پسرمو ندزدیم!"
- میدونم که شما ندزدیدینش اما باید بهم بگین اون روز چه اتفاقی افتاد.
یونجون بازهم عصبی بود، او پسرکش را ندزدیده بود. چه کسی می‌تواند پسر خودش را بدزدد؟
"روز بارونی بود، بومگیو بستنی دوست داشت و از دکه کنار خونه بستنی خرید. اما من از اینکه اون بستنی فروش دستای بومگیو رو لمس کرد عصبی بودم. وقتی به خونه رسیدیم از بومگیو پرسیدم که چرا گذاشته اون بستنی فروش دستاشو لمس کنه، اما اون ازش طرفداری کرد."
- بعدش چی شد؟ بومگیو فرار کرد؟
"نه، اون تا ابد باید برای من بمونه. وقتی قلبش توی جعبه‌ای زیر تختمه یعنی اون تا ابد برای منه‌.."
03.04.202518:32
ی دو نفر خوشگل میان اینجا-؟
30.03.202509:21
30.03.202505:03
@ema_a0
已删除25.03.202520:19
25.03.202509:23
برام آهنگ بفرستید وقتی حالم خوب نیست مرسی خدافظ 🙏🏻
17.03.202520:32
چقدر خفن و گروننن
15.03.202513:48
چه فیو وای غش کردم
03.04.202517:57
03.04.202517:56
یعنی قلبم وایییی😭😭😭😭
ذوق اصلا نمی‌دونم چی بگم
03.04.202517:49
登录以解锁更多功能。