
Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Лёха в Short’ах Long’ует

Україна Сейчас | УС: новини, політика

ادبیات_واک
记录
09.03.202523:59
225订阅者16.03.202519:44
150引用指数03.05.202523:59
186每帖平均覆盖率16.03.202519:44
175广告帖子的平均覆盖率30.04.202523:59
13.16%ER20.03.202523:59
72.52%ERR

15.04.202517:42
27.04.202517:57
بگذار این بار من برای تو مادری کنم وطن!
تو بلد نیستی.
#سمیه_الماسی
تو بلد نیستی.
#سمیه_الماسی
25.04.202515:31
سرم را به دندان گرفته و می دود، عصر جمعه!
#سمیه_الماسی
#سمیه_الماسی
16.04.202516:45
📌معرض دبي الفني
Dubie art fair
Dubie art fair
08.04.202518:09
26.04.202514:34
18.04.202507:09
نام این ناسزاها که ناگهان از دهان ناچار آسمان بیرون می ریزد؛ باران بهاری نیست!
#سمیه_الماسی
#سمیه_الماسی
18.04.202507:05
@adabiyat_vaak
15.04.202517:43
همیشه ماه را من قسمت می کردم
تا هیچ شبی سر گرسنه بر زمین نگذارد
رویارویی ساده ایست هزارساله های من و ماه
که آتش انگشتانم را به سینه کشیده است
از قماش غم بودم
از اراذل اورادی اضافه
به اضافه ی اوباشی بی کم و کاست
که شیطان را در سی و سه درجه فراماسونری
درس می دادم!
چند جفت کفش قرمز
که هر سال به جنبش های سرخ اضافه می شدم
لبهایم را که بر لب سوزن می گداختم
فمنیست از لای درزهایم پاره می شد
و آزادی! آزاری که روی پوستم سنجاق میشد
من در بندهای بیداری خواب می دیدم
وقتی دنیا از دنده هایش روی همه رویاهای من چپ می کرد
انگشتانم را رنده می کردم
و تا آخرین حرفها زبانم روی گاز بود
سرم که از سینک سرد سر می رفت
هیچ از هیچکاکم بر نمی آمد
و نقشم در قیل و قال قالی ها گم می شد
سر این گونه های لاکی را که بگیری
به ساطور می رسی با دسته ای تیز
به صرف سیلی و سنگسار سگ
میدانی؟
آخرالزمان شده ام
دیوار می خندد
من می خندم
و در را با پاشنه های بلند آشیل زنانگی
از چهارچوب در می آورم
آنقدر وقیح شده ام
که هر چه خاک بر سرم می ریزند
دوباره جوانه می زنم
نه نور می خواهم نه آب
پروبلماتیک تر از موهای سیاهم
بلند می شوم.
می دانم!
زمان دچار دیلیریوم است
هذیان می گوید
و این اختلال مرا دوباره به دنیا می آورد
سرم همسر طنابی ست حیران
گردنم باریک تر از گردنه ها ی مه آلود
تنم طنین تنهایی
پاندول بی قرار ساعتی دیوانه
که همین حالا از خودش رفت که باز؛ بازگردد!
#سمیه_الماسی
https://t.me/adabiyat_vaak
تا هیچ شبی سر گرسنه بر زمین نگذارد
رویارویی ساده ایست هزارساله های من و ماه
که آتش انگشتانم را به سینه کشیده است
از قماش غم بودم
از اراذل اورادی اضافه
به اضافه ی اوباشی بی کم و کاست
که شیطان را در سی و سه درجه فراماسونری
درس می دادم!
چند جفت کفش قرمز
که هر سال به جنبش های سرخ اضافه می شدم
لبهایم را که بر لب سوزن می گداختم
فمنیست از لای درزهایم پاره می شد
و آزادی! آزاری که روی پوستم سنجاق میشد
من در بندهای بیداری خواب می دیدم
وقتی دنیا از دنده هایش روی همه رویاهای من چپ می کرد
انگشتانم را رنده می کردم
و تا آخرین حرفها زبانم روی گاز بود
سرم که از سینک سرد سر می رفت
هیچ از هیچکاکم بر نمی آمد
و نقشم در قیل و قال قالی ها گم می شد
سر این گونه های لاکی را که بگیری
به ساطور می رسی با دسته ای تیز
به صرف سیلی و سنگسار سگ
میدانی؟
آخرالزمان شده ام
دیوار می خندد
من می خندم
و در را با پاشنه های بلند آشیل زنانگی
از چهارچوب در می آورم
آنقدر وقیح شده ام
که هر چه خاک بر سرم می ریزند
دوباره جوانه می زنم
نه نور می خواهم نه آب
پروبلماتیک تر از موهای سیاهم
بلند می شوم.
می دانم!
زمان دچار دیلیریوم است
هذیان می گوید
و این اختلال مرا دوباره به دنیا می آورد
سرم همسر طنابی ست حیران
گردنم باریک تر از گردنه ها ی مه آلود
تنم طنین تنهایی
پاندول بی قرار ساعتی دیوانه
که همین حالا از خودش رفت که باز؛ بازگردد!
#سمیه_الماسی
https://t.me/adabiyat_vaak


23.04.202509:25
ثمره دانش: ولوا در مقابل مرد سالاری
لیو استرومکوئیست
فانتوگرافی / انگلیسی
از آدم و حوا گرفته تا رویداد کلاه بافتنی، مردم فرج، واژن، کلیتوریس و قاعدگی را تنبیه، ستایش، آسیب شناسی و سیاسی کرده اند. دراین رمان گرافیکی فمینیستی، کاریکاتوریست سوئدی، لیو استرومکوئیست، می گوید که چگونه مردان شیفته دستگاه تناسلی به بدن زنان انگ می زنند، جنسیت آنها را انکار می کنند، یک دوتایی جنسیتی مشکوک ایجاد می کنند و خیلی چیزهای دیگر. تفسیر گزنده و آگاهانه او تاریخ و تابوها را از تاریک ترین فصل ها (محاکمات جادوگران) تا مثلا روشنترین (زمانی که خون قاعدگی به عنوان معجون عشق استفاده می شد) بررسی می کند. وی مانند طنزنویسان آلیسون بچدل و کیت بیتون از رسانه کمیک استفاده می کند تا حقایق ناراحت کننده ای را در مورد اینکه تا کجا پیش نیامده ایم را آشکار کند.
در بخشی؛ از زبان ویرجینیا وولف درباره PMS آورده شده: عجیب ترین حس و حال را دارم انگار انگشتی در مغز جلوی نشت ایده را میگیرد بعد ناگهان راه باز می شود دیگر چیزی مهر و موم نیست و خون همه جا را میگیرد اگر دنیا زن سالار بود از این دوران به عنوان سمبل تقدس استفاده می بردیم.
#سمیه_الماسی
لیو استرومکوئیست
فانتوگرافی / انگلیسی
از آدم و حوا گرفته تا رویداد کلاه بافتنی، مردم فرج، واژن، کلیتوریس و قاعدگی را تنبیه، ستایش، آسیب شناسی و سیاسی کرده اند. دراین رمان گرافیکی فمینیستی، کاریکاتوریست سوئدی، لیو استرومکوئیست، می گوید که چگونه مردان شیفته دستگاه تناسلی به بدن زنان انگ می زنند، جنسیت آنها را انکار می کنند، یک دوتایی جنسیتی مشکوک ایجاد می کنند و خیلی چیزهای دیگر. تفسیر گزنده و آگاهانه او تاریخ و تابوها را از تاریک ترین فصل ها (محاکمات جادوگران) تا مثلا روشنترین (زمانی که خون قاعدگی به عنوان معجون عشق استفاده می شد) بررسی می کند. وی مانند طنزنویسان آلیسون بچدل و کیت بیتون از رسانه کمیک استفاده می کند تا حقایق ناراحت کننده ای را در مورد اینکه تا کجا پیش نیامده ایم را آشکار کند.
در بخشی؛ از زبان ویرجینیا وولف درباره PMS آورده شده: عجیب ترین حس و حال را دارم انگار انگشتی در مغز جلوی نشت ایده را میگیرد بعد ناگهان راه باز می شود دیگر چیزی مهر و موم نیست و خون همه جا را میگیرد اگر دنیا زن سالار بود از این دوران به عنوان سمبل تقدس استفاده می بردیم.
#سمیه_الماسی
08.04.202521:40
و دیگر اینکه زیاد خسته و به همه چیز بی علاقه هستم فقط روزها را می گذرانم و هر شب بعد از صرف اشربه ای مفصل خود را به خاک می سپارم...اما معجز دیگرم اینست که صبح باز بلند می شوم و به راه می افتم.
صادق_ هدایت/ از نامه ای به جمالزاده
صادق_ هدایت/ از نامه ای به جمالزاده
频道变更历史
登录以解锁更多功能。