یعنی اگر برای کسی بخوانند و او متاثر نشود ایرانی نیست! شاهنامه به نحو مرموزی با ناخودآگاه هر ایرانی مربوط است و به اعتباری نوحه بر ملت و تمدنی است که ناگهان دود شد و به آسمان رفت، به همین دلیل طنز و شوخی در آن کم است! آشنایی ایرانیان با شاهنامه که عصاره و برگزیده ای از فرهنگ و تاریخ ایران باستان است ضروری می نماید زیرا ناخودآگاه به آنان درس مردی و بزرگی میدهد، اسمهای شخصیت های شاهنامه، اسمهای آشنای روزگار را به یاد میآورد، ضحاک هر اهریمنی است که روزگار را به کام مردم زهر می کند و کاوه آهنگر می تواند هر نجات بخشی باشد.
گزینش حکیم فردوسی در تقابل واژهها فرمی را به وجود میآورد که تمام معماران زبان فارسی در برابر آن جز درماندگی و عجز چیزی ندارند.
ببینیم تا اسب اسفندیار سوی آخور آید همی بی سوار و یا باره رستم جنگجوی به ایوان نهد بی خداوند روی
در دو بیت فوق برای رستم و اسفندیار شگفت انگیزترین وصف ها و حکیمانه ترین واژه ها انتخاب می شود، تقابل [اسب و باره] [اسفندیار و رستم جنگجوی] [آخور و ایوان] [آید و روی نهد] [بیسوار و بیخداوند] همچنین تقابل حضور همی برای فعل "آید" و بدون قید آوردن فعل "روی نهادن". بین "میآید" و "همی آید" در زبان و زمان فردوسی تفاوت معناشناسی وجود دارد، این گونه نیست که مانند شاعران دون پایه هرجا مصرعی خالی ماند، یک عدد "همی" مثل نیم خشت بیاورد تا وزن شعر پر شود!
یعنی اگر برای کسی بخوانند و او متاثر نشود ایرانی نیست! شاهنامه به نحو مرموزی با ناخودآگاه هر ایرانی مربوط است و به اعتباری نوحه بر ملت و تمدنی است که ناگهان دود شد و به آسمان رفت، به همین دلیل طنز و شوخی در آن کم است! آشنایی ایرانیان با شاهنامه که عصاره و برگزیده ای از فرهنگ و تاریخ ایران باستان است ضروری می نماید زیرا ناخودآگاه به آنان درس مردی و بزرگی میدهد، اسمهای شخصیت های شاهنامه، اسمهای آشنای روزگار را به یاد میآورد، ضحاک هر اهریمنی است که روزگار را به کام مردم زهر می کند و کاوه آهنگر می تواند هر نجات بخشی باشد.
گزینش حکیم فردوسی در تقابل واژهها فرمی را به وجود میآورد که تمام معماران زبان فارسی در برابر آن جز درماندگی و عجز چیزی ندارند.
ببینیم تا اسب اسفندیار سوی آخور آید همی بی سوار و یا باره رستم جنگجوی به ایوان نهد بی خداوند روی
در دو بیت فوق برای رستم و اسفندیار شگفت انگیزترین وصف ها و حکیمانه ترین واژه ها انتخاب می شود، تقابل [اسب و باره] [اسفندیار و رستم جنگجوی] [آخور و ایوان] [آید و روی نهد] [بیسوار و بیخداوند] همچنین تقابل حضور همی برای فعل "آید" و بدون قید آوردن فعل "روی نهادن". بین "میآید" و "همی آید" در زبان و زمان فردوسی تفاوت معناشناسی وجود دارد، این گونه نیست که مانند شاعران دون پایه هرجا مصرعی خالی ماند، یک عدد "همی" مثل نیم خشت بیاورد تا وزن شعر پر شود!
از زمانی که فهمیدم ایران از طریق دریای سیاه به اروپا راه داشته است و ۲۰۰ سال پیش پخمگان قاجاری با واگذاری منطقه قفقاز یعنی ارمنستان، گرجستان و آذربایجان به شوروی، دریچه بزرگی به دنیایی دیگر را به روی ما بسته اند و ما را به این روز انداخته اند، غمگینترین آدم دنیا شدهام و داغ بزرگی بر سینهام نشسته است. چگونه غمگین نباشم که تکهای از خانه، فرهنگ و تمدنم را با تمام مهره های درشتش، دودستی به بیگانگان تقدیم کردهاند، کسانی که حافظه تاریخی ندارند و به نفعشان نیست که داشته باشند! یادشان رفته است حکیم نظامی فرزند ایران بزرگ است، فرزندی که هشتصد سال پیش برای مادرش گفته است:
"همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل"
مادری که چند صباحی بعد از او چوب حراج بر پیکر زخمیاش فرود آمد و هزار تکه شد! در حیرتم از معلمهای تاریخ و جغرافیا که بعد از تدریس عهدنامه ترکمانچای و گلستان چگونه میخندند! چگونه راه می روند! چرا این ننگ را در کوی و برزن فریاد نمی زنند! غمگینتر میشویم وقتی بدانیم که این سلسله عقب مانده، با آن ریش های دراز و سبیل های در رفته (گور به گور شده ها! لذتی که در دشنام هست در انتقام نیست! ) بسیار هم مذهبی بودهاند، برای انجام هر کاری دست به استخاره میزدند و از روحانیون مشورت میگرفتند! چنانکه محمد علی شاه زمانی که می خواهد مجلس را به توپ ببندد، متنی می نویسد با این مضمون که: خدایا، خداوندگارا چه مصلحت می بینی، مجلس را به توپ ببندم یا خیر؟! متن استخاره را در پاکتی در بسته می گذارد و خدمت یکی از روحانیون درباری و معتبر تهران می فرستد، جناب ملا همین که می بیند نامه و استخاره از طرف شاه است، بدون اینکه در پاکت را باز کند، روی آن می نویسد: بسیار مبارک است و خوب است! متن درخواست او و جواب استخاره در مجله یادگار درج شده است. به قول دکتر شفیعی کدکنی: "عصر قاجار دوره " حجیت ظنّ" است، در این باره نیازی نیست خود را به زحمت بیندازیم، جستجو و تحقیقات گسترده علمی کنیم و راهی دور برویم. تورقی ساده در کتابهایی که در این دوره نوشته شده است ما را با سیطره تردید و حجیت ظنّ روبرو میکند. شما هیچ گزاره علمی و یقینی در آثار این دوره نمیبینید، با فضایی موهوم و خیالی و متکی به "گزارههای گمانی" مواجه هستید، عبارت هایی چونان: میگویند که... استخاره نمود که... معروف است که... در خواب چنین دید که..." در چنین دنیایی که فاقد علم و یقین است، بر اساس همین گزاره ها آدم میکشتهاند! و ایران را تکه پاره میکردهاند و با ثمنی بخس به بیگانگان میفروختند.
▪️جامعهٔ ایرانی بعد از اسلام در طول تاریخ ده–دوازده قرنیاش دو آسیبِ بزرگ دیده که هنوز هم در عوارض ذاتی همان آسیبها گرفتار است و به این زودی هم راهِ نجاتی برای این جامعه نمیتوان یافت؛ که درین دایره صاحبنظران حیرانند. ریا و خودکامگی دو ضربهای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناکِ ریا و دیکتاتوری به سر میبریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوریزده متولّد میشویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی میکنیم و در سایهٔ همان میمیریم و نسلهای پی در پی ایرانی متولّد میشوند و میپژمرند و میمیرند کسی کمتر متوجه زیانهای ریا و دیکتاتوری میشود و آنها که میشوند یا به زبان هنر اعتراض خود را بیان میکنند و یا به زبان سیاست. آنها که به زبان سیاست معترضاند، قربانیِ صراحت لهجهٔ خود میشوند، مثل فرّخی یزدی یا احمد کسروی. ولی آنها که زبان هنر را ابزار بیان اعتراض خود بر دیکتاتوری و ریا قرار دهند کمتر به سرنوشتِ این گونه معترضان گرفتار خواهند شد، اگرچه درین وادی هم «کس را ندادهاند براتِ مسلّمی». شغرِ مغانهٔ فارسی، صورتِ هنریِ اعتراض مردم ایران است به این دو بلیهٔ اجتماعی.
همهٔ خودکامگان تاریخ مغلوب هنر بودهاند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظهٔ انتشار نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگانِ دیوان او هستیم، تا هر لحظهای که انسانی در رویِ کره زمین یا یکی از کُراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجهٔ شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بیهیچ خستگی در کار خویش است:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
درود دوستان گوشه ای از صحبت های حقیر در "دورهمی بهشت" 15 اسفند 1403 ابتدای لیلی و مجنون نظامی
03.03.202508:04
به سوگ سیاوش سیه پوشد آب
در شعر دوره رودکی و فردوسی تصویرها بسیار طبیعی و زیباست،در دوره های بعد اندک اندک تصاویر، کارآیی خود را از دست می دهد، در شاهکارهای بزرگ زبان فارسی آنچه مایه شگفتیست معماری زبان است، جادوی کلام سخنوران بزرگ است که تصاویر را در برابر ذهن ما تشخص میدهد، تزاحم تصویرها در یک شعر نه تنها به خواننده لذتی نمیدهد که او را رنج میدهد.
بیفکند پیل ژیان را به خاک نه شرم آمدش زان سپهبد نه باک
اگر زبان شاعری معماری درستی نداشته باشد تصویرها هرگز نمیتواند در ذهن و ضمیر مخاطب حضور فعال و انگیزشی داشته باشد، شنونده حرکت و پویندگی تصویرها را از طریق معماری زبان به ذهن خود میسپارد و از آن ها لذت میبرد.
طفیل هستی عشقند آدمی و پری سخنی از استاد دکتر#زهرا_فاتحی@zahrafatehi49
در نشست این هفته خردسرای فردوسی یزد (بزرگداشت جشن ایرانی سپندارمزگان)
هنگام : شنبه چهارم اسفند ۱۴۰۳ جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
17.02.202520:23
درشاهنامه فرّ و نژاد و بزرگی از مادر هم منتقل می شود، رستم به نسب مادری خود افتخار می کند: همان مادرم دخت مهراب بود بدو کشور هند شاداب بود نژادی از این نامورتر کراست؟ خردمند گردن نپیچد ز راست اگر پارسا باشد و رایزن یکی گنج باشد پراکنده، زن خردمند و هشیار و با رای و شرم سخن گفتنش خوب و آوای نرم
اسطوره از یک بعد با تاریخ سر و کار دارد از بعد دیگر با مذهب و از بعد سوم با توهمات انسان های کهن در مورد پدیده ها. بدترین نوع تفسیر اسطوره این است که حوادث و علل فرا منطقی آن را، منطقی تعبیر کنیم. سپندارمذگان روز زن، زمین و رویش بر همگان مبارک. سه شنبه ها با شاهنامه یزد، کتابخانه دکتر جوادی ساعت هفده https://t.me/zahrafatehi49
12.02.202512:37
چو ضحاک شد بر جهان شهریار بر او سالیان انجمن شد هزار نهان گشت کردار فرزانگان پراکنده شد کام دیوانگان هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی، آشکارا گزند شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نرفتی سخن جز به راز
فردوسی در نقش یک داستان پرداز رئالیسم ظاهر میشود نه رمانتیک. جزئیات توصیفی و دیالوگها را چنان خلق میکند که به راستنمایی داستان _ که انتظار خواننده از متون تاریخی است _ میافزاید. زبان و تفکر فردوسی کاملاً ایرانی است و تقریباً با معارف عربی و اسلامی سر و کار نداشته است، اما مردی درس خوانده و دانشی است، بلاغت ایرانی در سبک فردوسی گنجانده شده است و بنیاد آن همان اندیشههای عینی و ملموس و محسوس آریایی است. سه شنبه ها با شاهنامه یزد، کتابخانه دکتر جوادی ساعت هفده
زمین گر گشاده کند راز خویش نماید سرانجام و آغاز خویش کنارش پر از تاجداران بود برش پر ز خون سواران بود پر از مرد دانا بود دامنش پر از ماه رخ جیب پیراهنش
در این سه بیت حکیم فردوسی به طور فشرده تاریخ جوامع بشری را تا زمان خود بیان میکند و همانگونه که از حکمت و نبوغ او انتظار میرود برای بلندپایگان هر گروه مقام مناسبی را در اندام زمین جای میدهد، کنار برای شهریاران و تاجداران که معمولا در متن جامعه نیستند! بر یا پهلو جایگاه توده مردم و سواران و فرمانگزاران که تا پای جان برای سرزمین خویش ایستادهاند و جانفشانی می کنند، دامان برای دانایان و خردمندان که بدون آنان، جامعه اعتبار ندارد و گریبان متعلق به ماه رویان و پریوشان، گروهی که خالق عشق و زیبایی هستند و با جلوه گری و رعنایی، دنیا را جای قشنگتری برای زیستن می کنند.