.
دوستت دارم و دانم که تویی دشمنِ جانم
از چه با دشمنِ جانم شدهام دوست، ندانم
غمم این است که چون ماهِ نو انگشتنمایی
ورنه غم نیست که در عشقِ تو رسوای جهانم
دم به دم حلقهی این دام شود تنگتر و من
دست و پایی نزنم، خود ز کمندت نرهانم
سرِ پرشور مرا نِه شبی ای دوست به دامان
تو شوی فتنهی سازِ دلم و سوز نهانم
ساز بشکستهام و طائر پر بسته، نگارا
عجبی نیست که اینگونه غم افزاست فغانم
نکتهی عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی
پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم...
که تو را دید که در حسرت دیدارِ دگر نیست؟
آری آنجا که عیان است، چه حاجت به بیانم؟
#عماد_خراسانی
✤┅┄𝓜 ⃝༺༅═┅──