14.04.202516:12
دربارهی عقل نامعقول ایرانشهری
اخیراً ۸۰۰ نفر از بزرگان و نخبگان فرهنگ و هنر این مملکت عقلشان را روی هم گذاشتهاند و نامهی سرگشادهای خطاب به «ملت تاریخی و بزرگ ایران» نوشتهاند (هرچند، روی صحبتشان در واقع با حاکمیت است) و در آن نسبت به ماجراهایی که در آستانهی نوروز ۴۰۴ در استانهای غرب و شمال غرب کشور روی داد هشدار دادهاند. منظورشان برگزاری جشنهای نوروزی در شهرهای کردنشین و، متعاقب آن، تظاهرات «مذهبی» شماری از ترکها در ارومیه است. باید اذعان کرد با نامهی خوبی طرفیم چون تقریباً هر آنچه میخواهیم از شیوهی فکرکردن «عقل ایرانشهری» بدانیم در آن هست. و درست به همین دلیل با نامهی بدی سروکار داریم چون در نهایت چیزی غیر از تکرار ملالآور ادبیات ترسخورده، پلیسی و دولتگرای ایرانشهریها انتظارمان را نمیکشد...
@demos1402
اخیراً ۸۰۰ نفر از بزرگان و نخبگان فرهنگ و هنر این مملکت عقلشان را روی هم گذاشتهاند و نامهی سرگشادهای خطاب به «ملت تاریخی و بزرگ ایران» نوشتهاند (هرچند، روی صحبتشان در واقع با حاکمیت است) و در آن نسبت به ماجراهایی که در آستانهی نوروز ۴۰۴ در استانهای غرب و شمال غرب کشور روی داد هشدار دادهاند. منظورشان برگزاری جشنهای نوروزی در شهرهای کردنشین و، متعاقب آن، تظاهرات «مذهبی» شماری از ترکها در ارومیه است. باید اذعان کرد با نامهی خوبی طرفیم چون تقریباً هر آنچه میخواهیم از شیوهی فکرکردن «عقل ایرانشهری» بدانیم در آن هست. و درست به همین دلیل با نامهی بدی سروکار داریم چون در نهایت چیزی غیر از تکرار ملالآور ادبیات ترسخورده، پلیسی و دولتگرای ایرانشهریها انتظارمان را نمیکشد...
@demos1402
08.01.202522:49
مهدورالدم
برای پخشان عزیزی
الهیات سیاسی حاکم بر گرد فیگور «مهدورالدم» میچرخد و خود را به اتکای گیرانداختن و محاصرهکردن این فیگور بیصدا و بیارجشده تعریف میکند. مؤلفهی برسازندهی این الهیات حاکمانه، یعنی همان عنصری که دوام و انسجام این تئوکراسی را به نوعی تضمین میکند، همان مهدورالدمی است که در مقام یک دیگری یا دشمن از آن اخراج میشود تا هویت (یا اینهمانیِ) این دمودستگاه پا بر جا بماند. مهدورالدم در مقام کسی که کُشتناش از جانب قانون مُجاز اعلام شده است (کُشتنی که به واسطهی هَدَربودن، باطلبودن یا بیارزشبودنِ خونِ مهدورالدم مستوجب پرداخت دیه یا اِعمال قصاص یا مجازات دیگری نمیشود) هر بار و در هر دوره نام متفاوتی دارد: مُرتد، کافر، باغی، مُحارب، زانی، مُفسد فیالارض، زندیق، رافضی، قِرمَطی، [1] نجس و در یک کلام، حیوان. مهدورالدمْ حیوان است. در اینجا حیوان در هیأت فرو-انسان ظاهر میشود، همان انسانِ اخراجشده از مرتبهی انسانیت، همان انسانی که دیگر شأن انسانی ندارد و حقوق انسانیاش از او سلب شده است. و این نا-انسان را میتوان «مثل حیوان» کُشت یا به بردگی گرفت یا از مدینه تبعید کرد. [2] درافتادن با دمودستگاههای حاکمانهی کُشتار مستلزمِ از-کار-انداختنِ آپارتوسِ انسانشناختیای است که از راه حیوانسازی انسانها آنها را به «مهدورالدم» بدل میکند تا بتواند آنها را بکُشد.
[1] به قول شاملو در مدایح بیصله:
«نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که رافضیام دانستند.
نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که قِرمَطیام دانستند».
[2] ابنرشد مینویسد:
«اگر [تحصیل فضیلت برای یک انسان] ناممکن باشد، آنوقت سرنوشت او در مدینه یکی از این دو خواهد بود: یا کُشته میشود یا به بردگی درمیآید. در حالت دوم، شأن او در مدینه همپای شأن حیواناتی است که از عقل بیبهرهاند».
Averroes (1969) Commentary on Plato’s Republic, Cambridge University Press, p. 121
@demos1402
برای پخشان عزیزی
الهیات سیاسی حاکم بر گرد فیگور «مهدورالدم» میچرخد و خود را به اتکای گیرانداختن و محاصرهکردن این فیگور بیصدا و بیارجشده تعریف میکند. مؤلفهی برسازندهی این الهیات حاکمانه، یعنی همان عنصری که دوام و انسجام این تئوکراسی را به نوعی تضمین میکند، همان مهدورالدمی است که در مقام یک دیگری یا دشمن از آن اخراج میشود تا هویت (یا اینهمانیِ) این دمودستگاه پا بر جا بماند. مهدورالدم در مقام کسی که کُشتناش از جانب قانون مُجاز اعلام شده است (کُشتنی که به واسطهی هَدَربودن، باطلبودن یا بیارزشبودنِ خونِ مهدورالدم مستوجب پرداخت دیه یا اِعمال قصاص یا مجازات دیگری نمیشود) هر بار و در هر دوره نام متفاوتی دارد: مُرتد، کافر، باغی، مُحارب، زانی، مُفسد فیالارض، زندیق، رافضی، قِرمَطی، [1] نجس و در یک کلام، حیوان. مهدورالدمْ حیوان است. در اینجا حیوان در هیأت فرو-انسان ظاهر میشود، همان انسانِ اخراجشده از مرتبهی انسانیت، همان انسانی که دیگر شأن انسانی ندارد و حقوق انسانیاش از او سلب شده است. و این نا-انسان را میتوان «مثل حیوان» کُشت یا به بردگی گرفت یا از مدینه تبعید کرد. [2] درافتادن با دمودستگاههای حاکمانهی کُشتار مستلزمِ از-کار-انداختنِ آپارتوسِ انسانشناختیای است که از راه حیوانسازی انسانها آنها را به «مهدورالدم» بدل میکند تا بتواند آنها را بکُشد.
[1] به قول شاملو در مدایح بیصله:
«نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که رافضیام دانستند.
نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که قِرمَطیام دانستند».
[2] ابنرشد مینویسد:
«اگر [تحصیل فضیلت برای یک انسان] ناممکن باشد، آنوقت سرنوشت او در مدینه یکی از این دو خواهد بود: یا کُشته میشود یا به بردگی درمیآید. در حالت دوم، شأن او در مدینه همپای شأن حیواناتی است که از عقل بیبهرهاند».
Averroes (1969) Commentary on Plato’s Republic, Cambridge University Press, p. 121
@demos1402
08.03.202522:36
@demos1402
30.12.202418:20
درباره شاشیدن به میراث
اول.
چند روزی است که با یک شاش تاریخی طرفیم. شاشوی قصهی ما فکرش را هم نمیکرد که شاشیدناش به قبر ساعدی اینقدر تاریخی شود. این احتمالاً تا سالها مشهورترین شاشیدن در تاریخ ایران خواهد بود و تا مدتها در حافظهی جمعی ایرانیان خواهد ماند. و این دستاورد کمی نیست. باید به مرام و مسلک سلطنتطلبی تبریک گفت که از خود چنین یادگاری خیرهکنندهای بهجا گذاشته است، حتی اگر یادگاریاش بدبو باشد.
اما این قصه سری دراز دارد. ماجرا برمیگردد به بازی مسخرهای که از سالها پیش آغاز شد و هر چقدر که گذشت برای آدمهای بیشتری جذابیت پیدا کرد و کارش حسابی گرفت و امروز به یکی از رایجترین بازیهای میدان سیاسی ایران بدل شده است. نامش را میگذاریم «بازی روشنفکرکُشی». در این بازی شما باید هر کجا و هر چقدر که توانستید «روشنفکران» را شکار کنید (بگذریم از اینکه هیچکس نمیداند «روشنفکر» دقیقاً کیست و کار روشنفکری مشخصاً کدام است). خوبی بازی این است که به شیوههای بسیار متنوعی میتوانید این کار را بکنید: با فحاشی، با انگزدن، با لگدپراندن، با بیحیثیتکردن، با همهی بدبختیهای مُلک و مملکت را به آنها بستن، با شاشیدن، با ریدن، با زندانیکردن، با شکنجهکردن، با کُشتن و غیره و غیره. یک بازی راحت و بیدردسر و مناسب برای گروههای سنی بالای ۱۸ سال. این بازی را اما خودِ حاکمیت آغاز کرد، از همان فردای انقلاب ۵۷...
@demos1402
اول.
چند روزی است که با یک شاش تاریخی طرفیم. شاشوی قصهی ما فکرش را هم نمیکرد که شاشیدناش به قبر ساعدی اینقدر تاریخی شود. این احتمالاً تا سالها مشهورترین شاشیدن در تاریخ ایران خواهد بود و تا مدتها در حافظهی جمعی ایرانیان خواهد ماند. و این دستاورد کمی نیست. باید به مرام و مسلک سلطنتطلبی تبریک گفت که از خود چنین یادگاری خیرهکنندهای بهجا گذاشته است، حتی اگر یادگاریاش بدبو باشد.
اما این قصه سری دراز دارد. ماجرا برمیگردد به بازی مسخرهای که از سالها پیش آغاز شد و هر چقدر که گذشت برای آدمهای بیشتری جذابیت پیدا کرد و کارش حسابی گرفت و امروز به یکی از رایجترین بازیهای میدان سیاسی ایران بدل شده است. نامش را میگذاریم «بازی روشنفکرکُشی». در این بازی شما باید هر کجا و هر چقدر که توانستید «روشنفکران» را شکار کنید (بگذریم از اینکه هیچکس نمیداند «روشنفکر» دقیقاً کیست و کار روشنفکری مشخصاً کدام است). خوبی بازی این است که به شیوههای بسیار متنوعی میتوانید این کار را بکنید: با فحاشی، با انگزدن، با لگدپراندن، با بیحیثیتکردن، با همهی بدبختیهای مُلک و مملکت را به آنها بستن، با شاشیدن، با ریدن، با زندانیکردن، با شکنجهکردن، با کُشتن و غیره و غیره. یک بازی راحت و بیدردسر و مناسب برای گروههای سنی بالای ۱۸ سال. این بازی را اما خودِ حاکمیت آغاز کرد، از همان فردای انقلاب ۵۷...
@demos1402
05.03.202521:32
دربارهی مستند «کشور خیالی من» (۲۰۲۲) از پاتریسیو گوسمان
حسام سلامت، امید بلاغتی
یکشنبه، ۱۲ اسفند ماه ۴۰۳
کافهگالری کانال
@demos1402
حسام سلامت، امید بلاغتی
یکشنبه، ۱۲ اسفند ماه ۴۰۳
کافهگالری کانال
@demos1402
10.02.202515:16
@demos1402
显示 1 - 6 共 6
登录以解锁更多功能。