
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

پرنیان ۷ رنگ
记录
13.04.202523:59
572订阅者12.04.202523:59
50引用指数30.04.202523:59
89每帖平均覆盖率30.04.202523:59
89广告帖子的平均覆盖率22.04.202511:54
0.00%ER16.01.202523:59
0.00%ERR30.03.202511:18
مجمعالبحور و سکینةالجمهور،
جنگ شعر به زبان فارسی در هفتاد باب تالیف ابوبکربن علیبن ابیبکر اشکذری در اواخر سده ۸ هـ.ق،
دستنویس شماره ۴۱۷ Fy دانشگاه استانبول، ۱۰۱ برگ.
https://t.me/parniyan7rang
جنگ شعر به زبان فارسی در هفتاد باب تالیف ابوبکربن علیبن ابیبکر اشکذری در اواخر سده ۸ هـ.ق،
دستنویس شماره ۴۱۷ Fy دانشگاه استانبول، ۱۰۱ برگ.
https://t.me/parniyan7rang
转发自:
انجامه



12.04.202513:05
خوانشی دیگر - و البته استوارتر و زیباتر - از یک رباعی با جناس "بازاری"
محمد رضیپور
#انجامه
#رباعی
#جناس
@Anjaame
دلدار قلندر است و من بازاری
او با طرب و نشاط و، من با زاری
ای جان! تو اگر دل ز کَفَش باز آری
صیدی بُوَد آن کز دهنِ باز آری
محمد رضیپور
#انجامه
#رباعی
#جناس
@Anjaame
12.04.202513:06
.
رباعی که در نسخه فوق آمده ترکیبی از دو رباعی است که در سفینه ترمذ ( سده ۸ ه.ق ) نقل شدهاند. بیت اول از زکی کاشغری و بیت دوم از حمید سیمکش: 👇
#زکی_کاشغری:
دلدار قلندر است و من بازاری
او با طرب و نشاط و، من با زاری
گر هیچ دلم ز دست او باز آری
صیدی باشد کز دهنِ باز آری
#حمید_سیمکش:
چشمم ز غم آن صنم بازاری
خون میگرید ز دیدگان با زاری
ای دل تو اگر جان ز کَفَش باز آری
صیدی بُوَد آن کز دهنِ باز آری
▫️منبع: سفینه ترمذ، محمدبن یغمور، تصحیح امید سروری، ۱۳۹۶، صص ۴۹۰-۴۸۹.
https://t.me/parniyan7rang
رباعی که در نسخه فوق آمده ترکیبی از دو رباعی است که در سفینه ترمذ ( سده ۸ ه.ق ) نقل شدهاند. بیت اول از زکی کاشغری و بیت دوم از حمید سیمکش: 👇
#زکی_کاشغری:
دلدار قلندر است و من بازاری
او با طرب و نشاط و، من با زاری
گر هیچ دلم ز دست او باز آری
صیدی باشد کز دهنِ باز آری
#حمید_سیمکش:
چشمم ز غم آن صنم بازاری
خون میگرید ز دیدگان با زاری
ای دل تو اگر جان ز کَفَش باز آری
صیدی بُوَد آن کز دهنِ باز آری
▫️منبع: سفینه ترمذ، محمدبن یغمور، تصحیح امید سروری، ۱۳۹۶، صص ۴۹۰-۴۸۹.
https://t.me/parniyan7rang
10.04.202506:50
دوشــم * بگرفــت آن نگـار سـرمســت
کـز دست مــن ِ دلشــده نتوانی جَســت
گفتم که شب است دستم از دست بدار
تــا بــا تو نگیردم کسی دست به دست!
#مهستیگنجوی
این رباعی که در نزههالمجالس ( سده ۷ هجری ) و خلاصهالاشعار ( سده ۸ هجری ) به نام مهستی ثبت شده، از زاويه نگاه يک زن سروده شده و نشانگر دغدغه خاطر و محافظهکاری زن در جامعه سنتی ایران است.
گرچه تاریخ ادبیات ایران به لحاظ فضا و زبان در کل تاریخی مردانه است و عاشقانههای زنان شاعر نیز اغلب تحتالشعاع این فضای مردسالار، فاقد هویت زنانه هستند؛ اما مهستی گاه این حصار را میشکند و از فضای مردانه رها میشود، فردیت زنانه خود را فریاد میزند و از خود ردپایی زنانه در شعر بر جای میگذارد.
* در خلاصهالاشعار: دستم
https://t.me/parniyan7rang
کـز دست مــن ِ دلشــده نتوانی جَســت
گفتم که شب است دستم از دست بدار
تــا بــا تو نگیردم کسی دست به دست!
#مهستیگنجوی
این رباعی که در نزههالمجالس ( سده ۷ هجری ) و خلاصهالاشعار ( سده ۸ هجری ) به نام مهستی ثبت شده، از زاويه نگاه يک زن سروده شده و نشانگر دغدغه خاطر و محافظهکاری زن در جامعه سنتی ایران است.
گرچه تاریخ ادبیات ایران به لحاظ فضا و زبان در کل تاریخی مردانه است و عاشقانههای زنان شاعر نیز اغلب تحتالشعاع این فضای مردسالار، فاقد هویت زنانه هستند؛ اما مهستی گاه این حصار را میشکند و از فضای مردانه رها میشود، فردیت زنانه خود را فریاد میزند و از خود ردپایی زنانه در شعر بر جای میگذارد.
* در خلاصهالاشعار: دستم
https://t.me/parniyan7rang
30.03.202518:28
از بهر هلال عید آن مه ناگاه
بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
هرکس که بدید گفت سبحانالله
خورشید برآمدست و میجوید ماه
#انوری
https://t.me/parniyan7rang
بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
هرکس که بدید گفت سبحانالله
خورشید برآمدست و میجوید ماه
#انوری
https://t.me/parniyan7rang


06.04.202518:41
ایضا له [#مولاناجلالالدین] فیالترکیه
گئچگینن اوغلان ، هی بیـزه گلگیل
داغدان داغا بیر گزه گلگیل
آی بیگی سنسن، گون بیگی سنسن
بیمزه گلمــه ، بامزه گلگیل
آهای پسر به سوی ما بیا
کوهساران را پشت سر بگذار و بیا
تو چون ماهی، تو چون خورشیدی
بیمزه نیا، بامزه بیا
▫️منبع: انیسالخلوه و جلیسالسلوه، مسافربن ناصر الملطوی، سده ۸ ه.ق، دستنویس شماره ۱۶۷۰ کتابخانه ایاصوفیه استانبول، برگ ۲۴۲.
https://t.me/parniyan7rang
گئچگینن اوغلان ، هی بیـزه گلگیل
داغدان داغا بیر گزه گلگیل
آی بیگی سنسن، گون بیگی سنسن
بیمزه گلمــه ، بامزه گلگیل
آهای پسر به سوی ما بیا
کوهساران را پشت سر بگذار و بیا
تو چون ماهی، تو چون خورشیدی
بیمزه نیا، بامزه بیا
▫️منبع: انیسالخلوه و جلیسالسلوه، مسافربن ناصر الملطوی، سده ۸ ه.ق، دستنویس شماره ۱۶۷۰ کتابخانه ایاصوفیه استانبول، برگ ۲۴۲.
https://t.me/parniyan7rang
转发自:
گاهنامۀ ادبی

23.03.202514:29
*رباعی حافظ در دوران زندگانی وی
- نسخۀ ش 328 نافذپاشا، حاوی کتبی چون خردنامه است که استاد مجتبی مینوی به معرفی آن پرداخته و دکتر ثروت آن را تصحیح نموده است. تاریخ کتابت نسخه را، مینوی 574ق و ثروت 504ق دانسته و هر دو در موضعی دیگر به 510ق نیز اشارتی نمودهاند. در حاشیۀ این دستنویس، رباعی زیر بدون ذکر نام شاعر، کتابت شده است:
چون جامه ز تن برکند آن مشکینخال
آن بت که نظیر خود ندارد به جمال
در سینه معاینه دلش بتوان دید
مانندۀ [اصل: مانندی] سنگ خاره در آب زلال
قلم تحریر این رباعی و چند شعر دیگر، با آنچه کاتب اول، خردنامه و متون دیگر را در سدۀ ششم کتابت کرده متفاوت است. نکتۀ جالب توجه این است که کاتب دوم، در حاشیۀ یکی از اوراق، تاریخ کتابت و نام خویش را به ثبت رسانیده است؛ آنچه من توانستم بخوانم و مبتنی بر حدس بنده است، چنین است:
«تحریراً فی غره ذیلقعده سنه ست سبعین سبعمائه العبد ... ضعیف نظامالدین ...[؟]»
هیچ یک از جنابان، مینوی و ثروت که دستنویس نافذپاشا را در اختیار داشتهاند، به بررسی این رباعی نپرداختهاند. این شعر در دواوین چاپی حافظ به ثبت رسیده و در نسخ دستنویس دیوان وی در اوایل سدۀ نهم درج شده است. نسخ هندوستان مورخ 818ق و 824ق، نورعثمانیه مورخ 825ق و خلخالی مورخ 827ق از جمله منابع درج این رباعی به نام حافظاند.
اگر خوانش راقم این کلمات از متن تاریخ کتابت کاتب دوم، صحیح باشد -و در سبعمائه کمتر میتوان شک کرد- این رباعی در سال 776ق و شانزده سال پیش از درگذشت حافظ روایت و کتابت شده است. بنابراین، این متن اقدم منابعی است که به واسطۀ شخصی به نام نظامالدین، رباعی منسوب به حافظ را در زمان حیات وی در خود حفظ کرده است.
شعر مذکور، با استناد به همین منابع در دواوین چاپی حافظ به تصحیح خلخلالی، قزوینی، خانلری و نذیر احمد به ثبت رسیده است. نیساری نیز با استناد به نسخۀ بادلیان مورخ 843ق و نسخ دیگر -که مشخص نیستند- به ثبت رباعی به نام حافظ پرداخته است. اختلاف ضبط این رباعی در نسخ چاپی در مقایسه با حاشیۀ دستنویس مذکور جالب توجه است:
چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
ماهی که نظیر خود ندارد به کمال
در سینه ز نازکی دلش بتوان دید
مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (خانلری: 1102)
نیساری رباعی را بر اساس نسخۀ بادلیان آورده و چنین ضبط کرده است:
چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
حقّا که نظیر خود ندارد به جمال
در سینه ز نازکی دلش بتوان دید
مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (560)
این رباعی از جمله اشعاری است که مدعی دیگری جز حافظ ندارد و در انتساب آن به شخصی جز حافظ سخنی نرفته و مثلاً جزو رباعیاتی که جناب دکتر مرتضوی در کتاب گلگشت در شعر و اندیشۀ حافظ بدانها پرداخته و نسبت آنها را به حافظ رد نموده، نیست. هرچند ایشان، سخنی افراطی مبنی بر این دارند که نسبت هیچ رباعیای به حافظ صحیح نیست و حافظ که غزلیاتی آسمانی دارد، شعر متوسط ندارد و رباعیات مندرج در دواوین خواجه، که به شاعران دیگر نیز منسوب نیست، اشعاری متوسطاند؛ لذا حافظ رباعی ندارد.
* خیامیاتی از سدۀ هشتم
- در همان صفحه از دستنویس نافذپاشا که تاریخ احتمالیِ 776ق ثبت شده، کاتب رباعی دیگری به ثبت رسانیده است:
یاران موافق همه از دست شدند ... این شعر در رباعیاتی که هدایت به نام خیام گردآورده، مشاهده میشود.
- در برگ پایانی دستنویس نیز رباعی دیگری به ثبت رسیده است:
در دهر کسی به گلعذاری نرسید
تا بر دلش از زمانه خاری [اصل: خواری] نرسید
چون شانه که تا سرش به صد پاره نشد
دستش به سر زلف نگاری نرسید
این رباعی در سدۀ نهم در متونی چون دستنویس ش 3892 نورعثمانیه مورخ 865ق -که اقدم مجموعهرباعیات منسوب به خیام است- به نام خیام آمده است و یکانی با استناد به منابع متأخر آن را به نام خیام ذکر کرده است.
زیر این رباعی در دستنویس نافذپاشا نیز تاریخی به شکل محو و ناخوانا مشاهده میگردد که سبعمائۀ آن خواناتر و محتملتر است. رباعیِ منسوب به خیام در سدۀ نهم، یک قرن پیشتر در دستنویس نافذپاشا به ثبت رسیده و پیشتر از آن، بی ذکر نام در اوامرالعلائیه (ص 19) و با ذکر نام سید مرتضی، در نزهةالمجالس (چ2، ص 328) آمده است.
*
https://t.me/gahnameyeadabi
- نسخۀ ش 328 نافذپاشا، حاوی کتبی چون خردنامه است که استاد مجتبی مینوی به معرفی آن پرداخته و دکتر ثروت آن را تصحیح نموده است. تاریخ کتابت نسخه را، مینوی 574ق و ثروت 504ق دانسته و هر دو در موضعی دیگر به 510ق نیز اشارتی نمودهاند. در حاشیۀ این دستنویس، رباعی زیر بدون ذکر نام شاعر، کتابت شده است:
چون جامه ز تن برکند آن مشکینخال
آن بت که نظیر خود ندارد به جمال
در سینه معاینه دلش بتوان دید
مانندۀ [اصل: مانندی] سنگ خاره در آب زلال
قلم تحریر این رباعی و چند شعر دیگر، با آنچه کاتب اول، خردنامه و متون دیگر را در سدۀ ششم کتابت کرده متفاوت است. نکتۀ جالب توجه این است که کاتب دوم، در حاشیۀ یکی از اوراق، تاریخ کتابت و نام خویش را به ثبت رسانیده است؛ آنچه من توانستم بخوانم و مبتنی بر حدس بنده است، چنین است:
«تحریراً فی غره ذیلقعده سنه ست سبعین سبعمائه العبد ... ضعیف نظامالدین ...[؟]»
هیچ یک از جنابان، مینوی و ثروت که دستنویس نافذپاشا را در اختیار داشتهاند، به بررسی این رباعی نپرداختهاند. این شعر در دواوین چاپی حافظ به ثبت رسیده و در نسخ دستنویس دیوان وی در اوایل سدۀ نهم درج شده است. نسخ هندوستان مورخ 818ق و 824ق، نورعثمانیه مورخ 825ق و خلخالی مورخ 827ق از جمله منابع درج این رباعی به نام حافظاند.
اگر خوانش راقم این کلمات از متن تاریخ کتابت کاتب دوم، صحیح باشد -و در سبعمائه کمتر میتوان شک کرد- این رباعی در سال 776ق و شانزده سال پیش از درگذشت حافظ روایت و کتابت شده است. بنابراین، این متن اقدم منابعی است که به واسطۀ شخصی به نام نظامالدین، رباعی منسوب به حافظ را در زمان حیات وی در خود حفظ کرده است.
شعر مذکور، با استناد به همین منابع در دواوین چاپی حافظ به تصحیح خلخلالی، قزوینی، خانلری و نذیر احمد به ثبت رسیده است. نیساری نیز با استناد به نسخۀ بادلیان مورخ 843ق و نسخ دیگر -که مشخص نیستند- به ثبت رباعی به نام حافظ پرداخته است. اختلاف ضبط این رباعی در نسخ چاپی در مقایسه با حاشیۀ دستنویس مذکور جالب توجه است:
چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
ماهی که نظیر خود ندارد به کمال
در سینه ز نازکی دلش بتوان دید
مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (خانلری: 1102)
نیساری رباعی را بر اساس نسخۀ بادلیان آورده و چنین ضبط کرده است:
چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
حقّا که نظیر خود ندارد به جمال
در سینه ز نازکی دلش بتوان دید
مانندۀ سنگ خاره در آب زلال (560)
این رباعی از جمله اشعاری است که مدعی دیگری جز حافظ ندارد و در انتساب آن به شخصی جز حافظ سخنی نرفته و مثلاً جزو رباعیاتی که جناب دکتر مرتضوی در کتاب گلگشت در شعر و اندیشۀ حافظ بدانها پرداخته و نسبت آنها را به حافظ رد نموده، نیست. هرچند ایشان، سخنی افراطی مبنی بر این دارند که نسبت هیچ رباعیای به حافظ صحیح نیست و حافظ که غزلیاتی آسمانی دارد، شعر متوسط ندارد و رباعیات مندرج در دواوین خواجه، که به شاعران دیگر نیز منسوب نیست، اشعاری متوسطاند؛ لذا حافظ رباعی ندارد.
* خیامیاتی از سدۀ هشتم
- در همان صفحه از دستنویس نافذپاشا که تاریخ احتمالیِ 776ق ثبت شده، کاتب رباعی دیگری به ثبت رسانیده است:
یاران موافق همه از دست شدند ... این شعر در رباعیاتی که هدایت به نام خیام گردآورده، مشاهده میشود.
- در برگ پایانی دستنویس نیز رباعی دیگری به ثبت رسیده است:
در دهر کسی به گلعذاری نرسید
تا بر دلش از زمانه خاری [اصل: خواری] نرسید
چون شانه که تا سرش به صد پاره نشد
دستش به سر زلف نگاری نرسید
این رباعی در سدۀ نهم در متونی چون دستنویس ش 3892 نورعثمانیه مورخ 865ق -که اقدم مجموعهرباعیات منسوب به خیام است- به نام خیام آمده است و یکانی با استناد به منابع متأخر آن را به نام خیام ذکر کرده است.
زیر این رباعی در دستنویس نافذپاشا نیز تاریخی به شکل محو و ناخوانا مشاهده میگردد که سبعمائۀ آن خواناتر و محتملتر است. رباعیِ منسوب به خیام در سدۀ نهم، یک قرن پیشتر در دستنویس نافذپاشا به ثبت رسیده و پیشتر از آن، بی ذکر نام در اوامرالعلائیه (ص 19) و با ذکر نام سید مرتضی، در نزهةالمجالس (چ2، ص 328) آمده است.
*
https://t.me/gahnameyeadabi


29.03.202516:26
مآزار دلی را که تو جانش باشی
معشوقهی پیدا و نهانش بــاشی
زان میترسم کــه از دلازاری من
دل خون شود و تو در میانش باشی
#شرفالدین_شفروه
منبع: دستنویس شمارهٔ Fy 276 کتابخانهٔ دانشگاه استانبول، کاتب عبدالرّزّاقبن ابراهیم، کتابت ۱۰۲۲ هق، برگ ۱۷۴-۱۷۵.
https://t.me/parniyan7rang
معشوقهی پیدا و نهانش بــاشی
زان میترسم کــه از دلازاری من
دل خون شود و تو در میانش باشی
#شرفالدین_شفروه
منبع: دستنویس شمارهٔ Fy 276 کتابخانهٔ دانشگاه استانبول، کاتب عبدالرّزّاقبن ابراهیم، کتابت ۱۰۲۲ هق، برگ ۱۷۴-۱۷۵.
https://t.me/parniyan7rang


30.03.202510:53
#مهستی:
در ره چو بداشتم به سوگندانش
از شـرم عـرق کـرد رخ خنـدانـش
پس بر رخ زرد من بخندید به لطف
عکـس رخ مــن فتــاد بـر دندانـش!
منبع: مجمعالبحور و سکینةالجمهور، تالیف ابوبکربن علیبن ابیبکر اشکذری در اواخر سده ۸ هـ.ق، دستنویس شماره ۴۱۷ Fy دانشگاه استانبول، برگ ۹۸.
این رباعی در نزهةالمجالس ( اواسط سده ۷ هـ.ق ) بدون نام شاعر با کمی اختلاف چنین آمده است:
در ره چـو بداشتم بـه سوگندانش
از شرم #چو_لاله_شد رخ خندانش
#بر_چهره_زرد_من_لبش_خوش_خندید
عکس رخ من #بماند بر دندانش!
https://t.me/parniyan7rang
در ره چو بداشتم به سوگندانش
از شـرم عـرق کـرد رخ خنـدانـش
پس بر رخ زرد من بخندید به لطف
عکـس رخ مــن فتــاد بـر دندانـش!
منبع: مجمعالبحور و سکینةالجمهور، تالیف ابوبکربن علیبن ابیبکر اشکذری در اواخر سده ۸ هـ.ق، دستنویس شماره ۴۱۷ Fy دانشگاه استانبول، برگ ۹۸.
این رباعی در نزهةالمجالس ( اواسط سده ۷ هـ.ق ) بدون نام شاعر با کمی اختلاف چنین آمده است:
در ره چـو بداشتم بـه سوگندانش
از شرم #چو_لاله_شد رخ خندانش
#بر_چهره_زرد_من_لبش_خوش_خندید
عکس رخ من #بماند بر دندانش!
https://t.me/parniyan7rang
转发自:
از گذشته و اکنون

02.04.202514:15
"نحسی سیزده" (در رباعیِ اشرف مازندرانی)
اینجا و آنجا زیاد خواندهام و شنیدهام که باور به نحسیِ عددِ سیزده در میانِ ایرانیان را به باوری اروپایی نسبتمیدهند. اگر هم اینگونه باشد زمینههای فرهنگیِ ایرانیان، برای پذیرشِ چنان باورِ ازفرنگآمدهای، آماده بوده. ازجمله، اشرفِ مازندرانی (۱۱۲۰_۱۰۳۷ ق) در این رباعیِ خویش، با پرداختن به مضمونِ پرکاربردِ عهدِ صفوی یعنی مذهبِ شیعهی "اثنیعشری"، به نحسیّ سیزده اشارهکرده:
در وادیِ شرع و راهِ نیکوسیَری
ازبعدِ نبی، علی کند راهبری
رمزی است که عقدِ سیزده نحس بوَد
یعنی مگذر ز دینِ اثنیعشری!
(کلیات اشرف مازندرانی، تصحیح دکتر هومن یوسفدهی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۴۴۴).
این را هم بگویم که در متونِ قاجاری (بهخصوص در سفرنامهها و خاطراتِ شاهان و دولتمردان)، گاه به باورِ "سیزده" را بهدرکردن، اشارهشده؛ اما اکنون دربارهی اینکه در آن موارد، دقیقاً تعبیرِ "سیزدهبهدر" نیز آمده یا نه، تردیددارم.
@azgozashtevaaknoon
اینجا و آنجا زیاد خواندهام و شنیدهام که باور به نحسیِ عددِ سیزده در میانِ ایرانیان را به باوری اروپایی نسبتمیدهند. اگر هم اینگونه باشد زمینههای فرهنگیِ ایرانیان، برای پذیرشِ چنان باورِ ازفرنگآمدهای، آماده بوده. ازجمله، اشرفِ مازندرانی (۱۱۲۰_۱۰۳۷ ق) در این رباعیِ خویش، با پرداختن به مضمونِ پرکاربردِ عهدِ صفوی یعنی مذهبِ شیعهی "اثنیعشری"، به نحسیّ سیزده اشارهکرده:
در وادیِ شرع و راهِ نیکوسیَری
ازبعدِ نبی، علی کند راهبری
رمزی است که عقدِ سیزده نحس بوَد
یعنی مگذر ز دینِ اثنیعشری!
(کلیات اشرف مازندرانی، تصحیح دکتر هومن یوسفدهی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۴۴۴).
این را هم بگویم که در متونِ قاجاری (بهخصوص در سفرنامهها و خاطراتِ شاهان و دولتمردان)، گاه به باورِ "سیزده" را بهدرکردن، اشارهشده؛ اما اکنون دربارهی اینکه در آن موارد، دقیقاً تعبیرِ "سیزدهبهدر" نیز آمده یا نه، تردیددارم.
@azgozashtevaaknoon


01.04.202511:17
دوش آنهمه لطف اگر چه از مستی بود
پیرایهی عمــر و مــایهی هستی بـود
بوسی بــه سرانگشت به مــا میانداخت
من میسِتـَـدم اگر چه سردستی بود
#شرفالدین_شفروه
▫️منبع:
https://t.me/parniyan7rang
پیرایهی عمــر و مــایهی هستی بـود
بوسی بــه سرانگشت به مــا میانداخت
من میسِتـَـدم اگر چه سردستی بود
#شرفالدین_شفروه
▫️منبع:
نزهةالمجالس
، جمالالدین خلیل شروانی، تالیف اواسط سدۀ ۷ هجری (سال کتابت ۷۳۱ ق)، کاتب: اسماعیل بن اسفندیار ابهری، دستنویس شماره ۱۶۶۷ کتابخانۀ جارالله ترکیه، برگ ۷۶https://t.me/parniyan7rang
登录以解锁更多功能。