
𓊆𝖫𝗂𝗅𝗂𝖩𝖾𝗇𝗇𝗂𝖾𓊇 ྀི♰
登录以解锁更多功能。
جوین باش، چک میشه | الان گذاشته میشه.
به دوزخ و جنت ایمان نداشتم منتها آغوشت بهشتِ جانم و فراق از تو جهنمِ المبارم شد.
چشمانت روحم را گرم میکند، لبخندت یخبندانِ وجودم را مذاب میکند.
به افسون وثوق ندارم ولیکن طلسمِ دلچسبِ سخنهایت بر من غلبه کرده، اینک عابدِ سرزمینِ توام.
از شکست خوردن در برابرِ زندگانی به ستوه آمده بودم، چگونه است که باخت، مقابلِ تو آنقدر دلنشین است؟
آنجا بود که مطلع شدم، زمانِ زیادی است که در برابرِ تو کیش و مات شدهام.
تو آغازِ مجددِ حیاتِ من، تسکین دهنده ی رنج هایم، نوگلِ زندگانیام بعد از شتایی دیرینه هستی، خراشهایم با ظرافتِ تو شکوفه کردند.
پژواکِ تو وسیم ترین نغمه ی من است، از استماع کردنِ ندای تو زله نخواهم شد.
خواهانِ من باش که هستیام بی تو خموش است و من بی تو عاری از زندگیام.
تو بگو با این دلِ گرفتار چه کنم؟