05.05.202503:29
" نقد این نیست که بگوییم اوضاع موجود خوب نیست. نقد عبارت از این است که ببینیم اعمال پذیرفته شده ( در جامعه) دقیقاً بر چه نوع فرضیات، تصورات و مفاهیم آشنا، و شیوههای تفکر تثبیت شده و بررسینشده (در اجتماع)، بنا شدهاند. ...نقد کردن، سختتر کردن آن اعمال و رویه هایی است که اکنون بسیار آسان پذیرفته شده اند."- —میشل فوکو
Foucault; "Politics, Philosophy, Culture: Interviews and Other Writings, 1977-1984," edited by Lawrence D. Kritzman.
*
توضیح کوتاه اینکه: نقد بر خلاف درک بسیاری از هنرمندان و روشنفکران، شکایت و خبر دادن از شرایطِ نا به سامان موجود نیست.
فوکو اصرار دارد که کردارهای پذیرفته شده در جامعه مانند انواع ستم های عیان و غیر عیان، تشویق ها، تنبیه ها، تولید وسوسه ها، و انواع مراسم اجتماعی که دائم گفتمان و دامنۀ قدرت های ذینفع را در حال بسط دادن و تحکیم هستند، بر روی یک سری شبکه های زیربنایی سوار و استوارند.
این شبکه ها متشکل از تصورات، فرضیات و باور های اجتماعی مورد قبول مردم، مفاهیم آشنا به آنان، شیوه های تفکر هنوز بررسی نشده و غیره هستند.
کار نقد، فوکو میگوید، کشف و پرده برداری از این زیر بناها و فرضیات اجتماعی وشیوه های فکری می باشد. که نتیجتأ منجر به اختلال در اعمال روزمرۀ قدرت شده و عملکرد آنرا سخت تر می کند.
*
https://t.me/negahideegar
Foucault; "Politics, Philosophy, Culture: Interviews and Other Writings, 1977-1984," edited by Lawrence D. Kritzman.
*
توضیح کوتاه اینکه: نقد بر خلاف درک بسیاری از هنرمندان و روشنفکران، شکایت و خبر دادن از شرایطِ نا به سامان موجود نیست.
فوکو اصرار دارد که کردارهای پذیرفته شده در جامعه مانند انواع ستم های عیان و غیر عیان، تشویق ها، تنبیه ها، تولید وسوسه ها، و انواع مراسم اجتماعی که دائم گفتمان و دامنۀ قدرت های ذینفع را در حال بسط دادن و تحکیم هستند، بر روی یک سری شبکه های زیربنایی سوار و استوارند.
این شبکه ها متشکل از تصورات، فرضیات و باور های اجتماعی مورد قبول مردم، مفاهیم آشنا به آنان، شیوه های تفکر هنوز بررسی نشده و غیره هستند.
کار نقد، فوکو میگوید، کشف و پرده برداری از این زیر بناها و فرضیات اجتماعی وشیوه های فکری می باشد. که نتیجتأ منجر به اختلال در اعمال روزمرۀ قدرت شده و عملکرد آنرا سخت تر می کند.
*
https://t.me/negahideegar


16.04.202504:05
گویا در بحبوحۀ جنگ دوم جهانی، یک افسر آلمانی در کارگاه نقاشی پیکاسو از او دیدن می کند. نقاشی معرف "گوارنیکا" را میبیند که پیکاسو آنرا به مناسبت نقد از بمباران شهر "گوارنیکا" کشیده است. لازم به یاد آوری است که در سال هزار و نهصد و سی و هفت، در جنگ داخلی اسپانیا، به خواهش فرانکو، فاشیست های آلمان و ایتالیا این شهر را وحشیانه بمباران می کنند. این جنگ بین ناسیونالیست ها با پشتیبانی آلمان و ایتالیا، علیه جمهوری دوم اسپانیا و جمهوری خواهان اتفاق افتاد. جناح ناسیونالیست ها از سلطنت طلبان، فاشیست ها و محافظه کاران زمان تشکیل شده بود، که سر انجام به پیروزی رسیده و به حکومت دیکتاتوری فرانکو، که یکی از بیرحمانه ترین رژیم های قرن بیستم شناخته شده است ختم شد.
این کار پیکاسو به طرح پر آشوب و نا آرام زندگی در جنگ می پردازد و از دردمندی مردم در آن سخن می گوید. با استفاده از تصویر حیوانات در کنار مردگان و زندگان، پیکاسو قادر است از ضد زندگی بودن جنگ نقد کند. این روش مدرن که هم از نظر مکتب و سنت نقاشی و هم از نظر موضوع، متضاد با ایدئولوژی هنری فاشیست که بیشتر در مکتب رئالیسم و نئو کلاسیک به تبلیغ قدرت و نوستالژی گذشته ای پاک می پردازد، در تضاد است. سر انجام در شوک، افسر آلمانی از پیکاسو می پرسد: "تو این کار را کرده ای؟" پیکاسو با آرامش جواب می دهد: "خیر، شما این کار را کرده اید." از سایت ما دیدن کنید: www.writingswithoutborders.com با ما همراه باشید: https://t.me/negahideegar
این کار پیکاسو به طرح پر آشوب و نا آرام زندگی در جنگ می پردازد و از دردمندی مردم در آن سخن می گوید. با استفاده از تصویر حیوانات در کنار مردگان و زندگان، پیکاسو قادر است از ضد زندگی بودن جنگ نقد کند. این روش مدرن که هم از نظر مکتب و سنت نقاشی و هم از نظر موضوع، متضاد با ایدئولوژی هنری فاشیست که بیشتر در مکتب رئالیسم و نئو کلاسیک به تبلیغ قدرت و نوستالژی گذشته ای پاک می پردازد، در تضاد است. سر انجام در شوک، افسر آلمانی از پیکاسو می پرسد: "تو این کار را کرده ای؟" پیکاسو با آرامش جواب می دهد: "خیر، شما این کار را کرده اید." از سایت ما دیدن کنید: www.writingswithoutborders.com با ما همراه باشید: https://t.me/negahideegar
20.03.202518:21
ای بابا، تا سرمان را جنباندیم سال تمام شد. عید همگی مبارک. مطمئنیم که برایتان سلامتی و شادی آرزو شده. ما هم سالی پر از کنجکاوی برایتان خواستاریم.


02.05.202503:52
کانت: جرات کنید که بدانید.
نیچه: جرات کنید که آنچه را که میدانید قبول کنید.
https://t.me/negahideegar
Wildebeest
Birdbox Studio
نیچه: جرات کنید که آنچه را که میدانید قبول کنید.
https://t.me/negahideegar
Wildebeest
Birdbox Studio


03.04.202518:07
خجالت نکشید، بروید توی یک اتاق, در را ببندید, و از زیبایی فریاد بکشید... https://t.me/negahideegar Image Source: Dexter_davis
26.02.202506:50
از وقتی میهنم را ترک کرده ام، تشنه ام نمی شود. فقط دلم برای آب تنگ می شود.
https://t.me/negahideegar
https://t.me/negahideegar
26.04.202518:35
یک نکتۀ دیگر از ژیژک فیلسوف و منتقد فرهنگی :
« بنیاد گرا واقعا کیست؟ دانش بنیاد گرا بر مبنای باور به چیزی نیست. بلکه وی دانش مستقیم به آن دارد. به عبارت دیگر، هم لیبرال های-شکاک و بد بین و هم بنیاد گراها در یک ویژگی پایه ای مشترکند: از دست دادن توان باور کردن به مفهوم معنایی کلمۀ باور. برای هر دو، بیانات مذهبی، گفته های شبه-تجربی هستند که آنان از آن درک مستقیم دارند: بنیادگرایان این بیانات را آنطور که گفته شده است قبول دارند، در حالیکه لیبرال های مشکوک، این بیانات را مسخره می کنند. آنچه که برای هر دو غیر قابل تصور است عمل غریب تصمیم گیری است که هر باور موثق را تثبیت می کند. تصمیمی که در سلسلۀ منطقی و عقلانی دانش مثبت جای دارد.»
Slavoj Žižek :The Puppet and the Dwarf: The Perverse Core of Christianity (2003)
توضیح مختصر اینکه: لیبرال های پست مدرن اروپایی، که اینروزها در بین ایرانیان هم تعدادشان کم نیست، در شک و بد بینی خود گفته های مذهبی را مسخره می کنند زیرا آن ها را مانند بنیاد گرایان بدون نقد، گفته الاهی فرض می کنند که به آن درک مستقیم دارند. نقد اصلی ژیژک به این روشنفکران است که شهامت تصمیم گیری و انتخاب تفکری موثق را از دست داده اند. باور واقعی از نظر وی دانش نیست. یک تصمیم گیری غریب و خطر کردن است. زیرا درست بودن هیچ تصمیمی قطعی نیست. در نظر ژیژک، باور به یک مرام یا یک تفکر و یا به یک دوست و گروه، یک تعهد آزادانه می باشد بر مبنای داده های واقعی زندگی و انتخاب اخلاقیات وابسته به آن.
از نظر ژیژک، بنیادگرایان می دانند بدون آنکه باور کنند. لیبرال های بد بین مسخره می کنند بدون فهم واقعی تفاوت بین ایمان و باور.
با ما همراه باشید https://t.me/negahideegar
« بنیاد گرا واقعا کیست؟ دانش بنیاد گرا بر مبنای باور به چیزی نیست. بلکه وی دانش مستقیم به آن دارد. به عبارت دیگر، هم لیبرال های-شکاک و بد بین و هم بنیاد گراها در یک ویژگی پایه ای مشترکند: از دست دادن توان باور کردن به مفهوم معنایی کلمۀ باور. برای هر دو، بیانات مذهبی، گفته های شبه-تجربی هستند که آنان از آن درک مستقیم دارند: بنیادگرایان این بیانات را آنطور که گفته شده است قبول دارند، در حالیکه لیبرال های مشکوک، این بیانات را مسخره می کنند. آنچه که برای هر دو غیر قابل تصور است عمل غریب تصمیم گیری است که هر باور موثق را تثبیت می کند. تصمیمی که در سلسلۀ منطقی و عقلانی دانش مثبت جای دارد.»
Slavoj Žižek :The Puppet and the Dwarf: The Perverse Core of Christianity (2003)
توضیح مختصر اینکه: لیبرال های پست مدرن اروپایی، که اینروزها در بین ایرانیان هم تعدادشان کم نیست، در شک و بد بینی خود گفته های مذهبی را مسخره می کنند زیرا آن ها را مانند بنیاد گرایان بدون نقد، گفته الاهی فرض می کنند که به آن درک مستقیم دارند. نقد اصلی ژیژک به این روشنفکران است که شهامت تصمیم گیری و انتخاب تفکری موثق را از دست داده اند. باور واقعی از نظر وی دانش نیست. یک تصمیم گیری غریب و خطر کردن است. زیرا درست بودن هیچ تصمیمی قطعی نیست. در نظر ژیژک، باور به یک مرام یا یک تفکر و یا به یک دوست و گروه، یک تعهد آزادانه می باشد بر مبنای داده های واقعی زندگی و انتخاب اخلاقیات وابسته به آن.
از نظر ژیژک، بنیادگرایان می دانند بدون آنکه باور کنند. لیبرال های بد بین مسخره می کنند بدون فهم واقعی تفاوت بین ایمان و باور.
با ما همراه باشید https://t.me/negahideegar
01.04.202521:50
This non-proletarianised plebs has been racialist when it has been colonialist; it has been nationalist - chauvinist - when it has been armed; and it has been fascist when it has become the police force. These ideological effects on the plebs have been uncontestable and profound.
Michel Foucault
نوشته فوق از میشل فوکو، فیلسوف معاصر فرانسوی است. این نقلِ قولِ کوتاه قسمتی از سری سخنرانی هایی تحت عنوان « باید از جامعه دفاع شود» می باشد که وی در کالج فرانسه بین سال های 1975- 1976 انجام داد. این سری سخنرانی های فوکو در مورد جنگ، سیاست و قدرت می باشد.
در این قطعه فوکو به توده ای از مردم توجه دارد که کارگر مزد گیر صنعتی ، یا به قول مارکس «پرولتاریا» نیستند. پرولتاریا در ادبیات مارکسیست به کارگرانی گفته می شود که هیچ نوع سرمایه ای از خود ندارند و در سیستم مدرن سرمایه داری، فقط تن و نیروی کار خود را برای مبادله با سرمایه به بازار کار می آورند. از نظر مارکس، پرولتاریا به خاطر کار طاقت فرسا و متمرکز در کارخانه ها و مراکز تولید نظم یافته، و در ارتباط با یکدیگر می تواند تحت شرایط مشخصی، به شعور انقلابی دست یافته و برای بهبود اوضاع خود علیه سرمایه موضع بگیرد. در مقابلِ پرولتاریا، گروه دیگری در طبقات پایین اجتماع شکل می گیرد که بی عار و سرگردان است و تن به کار منظم تولید اجتماعی و صنعتی نمی دهد. مارکس این گروه را لومپن « Lumpen» می نامد. که از نظر وی، در نهایت، این گروه بر خلاف و ضد منافع پرولتارا عمل می کند.
در این نوشته فوکو این طبقه را وسیعتر از عده ای انگل و حاشیه نشین های اجتماعی تلقی می کند. با استفاده از کلمۀ « Plebs» به جای « Lumpen » فوکو به تودۀ وسیعتر طبقۀ پایین و مردم عادیِ اجتماع اشاره دارد که جزو طبقۀ کارگر نیستند. وی بر این نکته تاکید دارد که این طبقه بزرگ مردم در برهه های مختلف تاریخی و بنابر موقعیت اجتماعی خود ایدئولوژی های مختلف پذیرفته است. بنا براین عملکرد اجتماعی متفاوت داشته است.
به عبارت دیگر و بنا بر نوشتۀ فوق فوکو، وقتی که سیستم سرمایداری برمبنای استعمار بوده، این تودۀ اجتماعی نژاد پرست بوده است. یعنی توده از برتری نژادی بهره جسته است. پس ایدئولوژی نژاد پرستی را پذیرفته است. وقتی این توده مسلح شده و یا به ارتش راه یافته است، متعصب و فناتیکِ کشور پرست شده و علیه کشور های دیگر عملکرد داشته است. و چنانچه این توده، پلیس یا مسئول بر قراری قانون شده است، عملکرد فاشیستی داشته است. یعنی به استبداد و خشونت و زور و خودکامگی در برقراری قانون روی آورده است. فوکو معتقد است که این تاثیرات و تغییرات ایدئولوژیک تودۀ مردم در تاریخ، عمیق و غیر قابل انکار است.
https://t.me/negahideegar
برای خواندن مقالات ما به سایت ما مراجعه کنید:
https://www.writingswithoutborders.com
Michel Foucault
نوشته فوق از میشل فوکو، فیلسوف معاصر فرانسوی است. این نقلِ قولِ کوتاه قسمتی از سری سخنرانی هایی تحت عنوان « باید از جامعه دفاع شود» می باشد که وی در کالج فرانسه بین سال های 1975- 1976 انجام داد. این سری سخنرانی های فوکو در مورد جنگ، سیاست و قدرت می باشد.
در این قطعه فوکو به توده ای از مردم توجه دارد که کارگر مزد گیر صنعتی ، یا به قول مارکس «پرولتاریا» نیستند. پرولتاریا در ادبیات مارکسیست به کارگرانی گفته می شود که هیچ نوع سرمایه ای از خود ندارند و در سیستم مدرن سرمایه داری، فقط تن و نیروی کار خود را برای مبادله با سرمایه به بازار کار می آورند. از نظر مارکس، پرولتاریا به خاطر کار طاقت فرسا و متمرکز در کارخانه ها و مراکز تولید نظم یافته، و در ارتباط با یکدیگر می تواند تحت شرایط مشخصی، به شعور انقلابی دست یافته و برای بهبود اوضاع خود علیه سرمایه موضع بگیرد. در مقابلِ پرولتاریا، گروه دیگری در طبقات پایین اجتماع شکل می گیرد که بی عار و سرگردان است و تن به کار منظم تولید اجتماعی و صنعتی نمی دهد. مارکس این گروه را لومپن « Lumpen» می نامد. که از نظر وی، در نهایت، این گروه بر خلاف و ضد منافع پرولتارا عمل می کند.
در این نوشته فوکو این طبقه را وسیعتر از عده ای انگل و حاشیه نشین های اجتماعی تلقی می کند. با استفاده از کلمۀ « Plebs» به جای « Lumpen » فوکو به تودۀ وسیعتر طبقۀ پایین و مردم عادیِ اجتماع اشاره دارد که جزو طبقۀ کارگر نیستند. وی بر این نکته تاکید دارد که این طبقه بزرگ مردم در برهه های مختلف تاریخی و بنابر موقعیت اجتماعی خود ایدئولوژی های مختلف پذیرفته است. بنا براین عملکرد اجتماعی متفاوت داشته است.
به عبارت دیگر و بنا بر نوشتۀ فوق فوکو، وقتی که سیستم سرمایداری برمبنای استعمار بوده، این تودۀ اجتماعی نژاد پرست بوده است. یعنی توده از برتری نژادی بهره جسته است. پس ایدئولوژی نژاد پرستی را پذیرفته است. وقتی این توده مسلح شده و یا به ارتش راه یافته است، متعصب و فناتیکِ کشور پرست شده و علیه کشور های دیگر عملکرد داشته است. و چنانچه این توده، پلیس یا مسئول بر قراری قانون شده است، عملکرد فاشیستی داشته است. یعنی به استبداد و خشونت و زور و خودکامگی در برقراری قانون روی آورده است. فوکو معتقد است که این تاثیرات و تغییرات ایدئولوژیک تودۀ مردم در تاریخ، عمیق و غیر قابل انکار است.
https://t.me/negahideegar
برای خواندن مقالات ما به سایت ما مراجعه کنید:
https://www.writingswithoutborders.com


10.01.202522:23
این عکس یکی از برندگان تصاویر فکاهی است با نام: «تو که مادر من نیستی.» در مسابقه عکاسی:
The Nikon Comedy Wildlife Photography Awards.
You’re Not My Mother’ – Highly Commended Winner, The Comedy Wildlife Photography Awards 2024 / ©Randy Herman – (Red-bellied Woodpecker investigating Screech Owl nest)
https://t.me/negahideegar
The Nikon Comedy Wildlife Photography Awards.
You’re Not My Mother’ – Highly Commended Winner, The Comedy Wildlife Photography Awards 2024 / ©Randy Herman – (Red-bellied Woodpecker investigating Screech Owl nest)
https://t.me/negahideegar


20.04.202510:06
آنچه که زندگی را عمیقأ تراژیک وجانگداز می کند این نیست که تمامیت و اصل بقا بر مبنای بی رحمانه کشتن و خوردن دیگران بنا شده است. اینکه ما و تقریبأ کل موجودات جهان از خواب برمی خیزیم تا موجودات زندۀ دیگر را بخوریم. جانگدازی زندگی اینجاست که تک تک موجودات، چه آنکه از روی اجبار می کُشد تا زنده بماند، و چه شور بختی که کشته شده و خورده می شود، همه از احساسات عمیق زندگی برخوردارند. حس مهر در دل همگی موجود است. همه آزادند و از حبس بی زار. اکثریت قریب به اتفاق موجودات زنده، مسئولیت نگهداری از فرزند را به عهده می گیرند و به آنها فضای شادی و یادگیری فراهم می کنند. و همه از حس دردناک از دست دادن آگاهند. همهٔ وجود، از زخم های زندگی می نالد. برنده جایزه عکاسی سال ۲۰۲۲. نام عکس اشاره به طفل میمون دارد که هنوز مادر مرده اش را در آغوش دارد. لطفاً عکس را بزرگ کنید.
Holding On, by Spanish photographer Igor Altuna
https://t.me/negahideegar
Holding On, by Spanish photographer Igor Altuna
https://t.me/negahideegar
21.03.202519:21
مرز های یک کتاب هرگز بطور واضح روشن نیست: فرا تر از نام، خطوط اول، و آخرین نقطۀ پایانی، فرا تر از پیکره بندی درونی و شکل مستقل آن، کتاب در یک سیستم اشارتی و ارجاعی با کتب دیگر، با متون دیگر و با جملات دیگر گرفتار است: کتاب یک گره، یک برآمدگی در یک شبکۀ ارتباطی است. میشل فوکو
The frontiers of a book are never clear-cut: beyond the title, the first lines, and the last full stop, beyond its internal configuration and its autonomous form, it is caught up in a system of references to other books, other texts, other sentences: it is a node within a network.
Michel Foucault
https://t.me/negahideegar به ما بپیوندید
The frontiers of a book are never clear-cut: beyond the title, the first lines, and the last full stop, beyond its internal configuration and its autonomous form, it is caught up in a system of references to other books, other texts, other sentences: it is a node within a network.
Michel Foucault
https://t.me/negahideegar به ما بپیوندید


28.09.202416:16
" پس حالا"—نقاش ED RUSCHA هنرمند "پاپ" آمریکایی متولد 1937. توجه کنید که گویا تماشاچی از پنجره ای به بی نهایت می نگرد. ولی دنیای محدود و شکنندۀ ما، با چند لولۀ ضعیف باز و مستقر نگه داشته شده است. https://t.me/negahideegar
显示 1 - 12 共 12
登录以解锁更多功能。