28.01.202521:15
جشن سده یکی از جشنهای مهم ایران باستان و سنتهایش بسیار کهن است و البته جشنی پیشا زرتشتی است اما از جمله آيينهایی نبوده كه دستکم در متون زرتشتی رسميت داشته باشد. در اوستا و نوشتههای پهلوی از آن یاد نشده است. اگر در متون پهلوی ساسانی به جشن سده اشارهای نشده است، به این علت است که این جشن، جشن دینی نیست. اين گونه جشنها و آئینها در روزگاران بسیار کهن عموميت داشت و شاید به این دلیل در دین زرتشتی و متون پهلوی از آن یاد نشده، چون در خود عناصری از باورها و آئینها جادوئی كهن را همراه دارد. اگر این جشن را زرتشتی میدانند به این دلیل است که پس از ورود اسلام این جشن به دست فراموشی سپرده شده بود و تنها زرتشتیان که نگهبان سنتهای باستانی بوده و هستند و این جشن باستانی را بر پا میداشتند. به هر ترتیب یک رشته اعیاد/جشنهای کهن در سراسر ایران وجود داشته که برخی از آنها در دین زردشتی هم وجود دارند مانند جشن مهرگان و نوروز!
به نظر میآید که واقعه کیهانی نیز در پیدایش این آیین بیتاثیر نبوده است. جشن سده را درست چهل روز پس از شب یلدا که زادروز خورشید است برگزار میکنند. در واقع میتوان گفت سده؛ چلهی خورشید است. عدد چهل نیز در فرهنگ ایران تقدس دارد. بنابراین چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را داریم. اشارههای فراوانی که از داستانها و ترانههای عامیانه مردم وجود دارد، نشانگر به ستوه آمدن مردم از یخبندان و آرزوی آنها برای رفتن سرما و یا کاستنِ از شدت آن بوده و همین نکته مهمترین دلیل پیدایش این مراسم و بر افروختن آتشهایی در مبارزه نمادین با سرماست. آتش برپاکردن در واقع جادویی است برای بازگشت خورشید و گرم کردن جهان. در این هنگام است که چله کوچک تمام میشود. سردترین ماههای سال، چهل روز چله کوچک است. پس از چله کوچک معتقدند که زمین نفس میکشد. در چله بزرگ از سرما کاسته میگردد. درست در اینجا جادوی بالا آمدن گرمای خورشید را میبینیم، کپههای متعدد آتش روشن کردن، به نوعی باور برای تسریع کردن حرکت خورشید و جادوی گذر از سرما یا گرم کردن زمین است.
https://t.me/tariikh_va_andiishe
به نظر میآید که واقعه کیهانی نیز در پیدایش این آیین بیتاثیر نبوده است. جشن سده را درست چهل روز پس از شب یلدا که زادروز خورشید است برگزار میکنند. در واقع میتوان گفت سده؛ چلهی خورشید است. عدد چهل نیز در فرهنگ ایران تقدس دارد. بنابراین چهل روز پس از تولد خورشید، نوعی آیین جادویی آتش روشن کردن را داریم. اشارههای فراوانی که از داستانها و ترانههای عامیانه مردم وجود دارد، نشانگر به ستوه آمدن مردم از یخبندان و آرزوی آنها برای رفتن سرما و یا کاستنِ از شدت آن بوده و همین نکته مهمترین دلیل پیدایش این مراسم و بر افروختن آتشهایی در مبارزه نمادین با سرماست. آتش برپاکردن در واقع جادویی است برای بازگشت خورشید و گرم کردن جهان. در این هنگام است که چله کوچک تمام میشود. سردترین ماههای سال، چهل روز چله کوچک است. پس از چله کوچک معتقدند که زمین نفس میکشد. در چله بزرگ از سرما کاسته میگردد. درست در اینجا جادوی بالا آمدن گرمای خورشید را میبینیم، کپههای متعدد آتش روشن کردن، به نوعی باور برای تسریع کردن حرکت خورشید و جادوی گذر از سرما یا گرم کردن زمین است.
https://t.me/tariikh_va_andiishe
28.01.202507:31
چرا آقای خامنهای اهل عقبنشینی نیست؟
این تصور که رهبر نظام جمهوری اسلامی تحت فشار مجبور به عقبنشینی از مواضع همیشگی خود خواهد شد و مواضع معتدلتری در پیش خواهد گرفت تصور باطلی است.رهبر نظام از زمانی که یک نوجوان بود یک امپریالیسمستیز دو آتشه بود و هنوز هم هست.امپریالیسمستیزی به آقای خامنهای کمک کرد که پایههای قدرتش را به ویژه در این سیوپنج سال گذشته محکمتر کند.تندروی همیشه برای رهبران اقتدارگرا فواید زیادی داشته هر چند برای ملتها هرگز هیچ ثمری نداشته .مواضع تند یک رهبر اقتدارگرا به ویژه علیه یک «دشمن خارجی قدرتمند »باعث میشود که مخالفان بالقوه و بالفعل او دست از مخالفت خود بردارند یا مخالفت خود را علنی نکنند یا ابراز آن را به زمانی مناسبتر در آینده موکول کنند.وقتی یک رهبر اقتدارگرا درگیر یک منازعه بزرگ با «دشمن» خارجی است طبیعتاً هیچ کس جرات ابراز مخالفت با وی و حکومتش را ندارد و از همه انتظار میرود که در پشت سر او بایستند و وی را در رسیدن به هدف «,والا»یش علیه دشمن خارجی کمک کنند.از همین روست که در نظام های اقتدارگرا تندروی یک ضرورت حیاتی برای قوام و دوام حکومتها است.افزون بر این،رهبران اقتدارگرا به ویژه زمانی که به سنین کهنسالی میرسند نامنعطف تر از هر زمان دیگری میشوند و بسیار بعید است که از مواضع قدیمی خود دست بردارند.آنها سالها به همین شیوه حکومت کردهاند و در حفظ اقتدار خود نیز«موفق» بودهاند و بنابراین دلیلی نمیبینند که خود را به زحمت بیندازند و روشهای تازهای را برای حکمرانیشان بیازمایند.انها در واقع در سنین بالای عمر بیشتر به این فکر میکنند که میراثی از خود به جا گذارند و میراث آقای خامنهای چیزی جز همین ستیز ابدی و ازلیاش با آمریکا و غرب نیست که به نظرم تا آخرین دم حیات در حفظ آن خواهد کوشید.البته باید اذعان کرد که از ایشان انتظاری جز این نمیرود.رهبرانی که توانستهاند از مواضع قبلی خود برگردند و کشورشان را در مسیر متفاوتی قرار بدهند واقعا انگشت شمارند.انور سادات رهبر مصر یکی از همین معدود رهبران بود که توانست کشورش را از آغوش شوروی کمونیست بیرون بکشد و راه همکاری با غرب را در پیش بگیرد.یا رهبران ویتنام که تصمیم گرفتند پس از پایان جنگ با آمریکا راه مسالمت و دوستی با آمریکا را در پیش بگیرند و نهایتا هم آمریکا را به بزرگترین شریک تجاری خود بدل کردند.اما اینها جزو استثناهای تاریخ است و گمان نکنم آقای خامنهای هیچ علاقهای داشته باشد که جزو این استثناها قلمداد شود.
بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari
این تصور که رهبر نظام جمهوری اسلامی تحت فشار مجبور به عقبنشینی از مواضع همیشگی خود خواهد شد و مواضع معتدلتری در پیش خواهد گرفت تصور باطلی است.رهبر نظام از زمانی که یک نوجوان بود یک امپریالیسمستیز دو آتشه بود و هنوز هم هست.امپریالیسمستیزی به آقای خامنهای کمک کرد که پایههای قدرتش را به ویژه در این سیوپنج سال گذشته محکمتر کند.تندروی همیشه برای رهبران اقتدارگرا فواید زیادی داشته هر چند برای ملتها هرگز هیچ ثمری نداشته .مواضع تند یک رهبر اقتدارگرا به ویژه علیه یک «دشمن خارجی قدرتمند »باعث میشود که مخالفان بالقوه و بالفعل او دست از مخالفت خود بردارند یا مخالفت خود را علنی نکنند یا ابراز آن را به زمانی مناسبتر در آینده موکول کنند.وقتی یک رهبر اقتدارگرا درگیر یک منازعه بزرگ با «دشمن» خارجی است طبیعتاً هیچ کس جرات ابراز مخالفت با وی و حکومتش را ندارد و از همه انتظار میرود که در پشت سر او بایستند و وی را در رسیدن به هدف «,والا»یش علیه دشمن خارجی کمک کنند.از همین روست که در نظام های اقتدارگرا تندروی یک ضرورت حیاتی برای قوام و دوام حکومتها است.افزون بر این،رهبران اقتدارگرا به ویژه زمانی که به سنین کهنسالی میرسند نامنعطف تر از هر زمان دیگری میشوند و بسیار بعید است که از مواضع قدیمی خود دست بردارند.آنها سالها به همین شیوه حکومت کردهاند و در حفظ اقتدار خود نیز«موفق» بودهاند و بنابراین دلیلی نمیبینند که خود را به زحمت بیندازند و روشهای تازهای را برای حکمرانیشان بیازمایند.انها در واقع در سنین بالای عمر بیشتر به این فکر میکنند که میراثی از خود به جا گذارند و میراث آقای خامنهای چیزی جز همین ستیز ابدی و ازلیاش با آمریکا و غرب نیست که به نظرم تا آخرین دم حیات در حفظ آن خواهد کوشید.البته باید اذعان کرد که از ایشان انتظاری جز این نمیرود.رهبرانی که توانستهاند از مواضع قبلی خود برگردند و کشورشان را در مسیر متفاوتی قرار بدهند واقعا انگشت شمارند.انور سادات رهبر مصر یکی از همین معدود رهبران بود که توانست کشورش را از آغوش شوروی کمونیست بیرون بکشد و راه همکاری با غرب را در پیش بگیرد.یا رهبران ویتنام که تصمیم گرفتند پس از پایان جنگ با آمریکا راه مسالمت و دوستی با آمریکا را در پیش بگیرند و نهایتا هم آمریکا را به بزرگترین شریک تجاری خود بدل کردند.اما اینها جزو استثناهای تاریخ است و گمان نکنم آقای خامنهای هیچ علاقهای داشته باشد که جزو این استثناها قلمداد شود.
بیژن اشتری
@bijan_ashtari
转发自:
بیژن اشتری

28.01.202507:31
انقلاب سفید
شش بهمن شصت و دومین سالگرد «انقلاب سفید شاه و ملت » است که باید آن را گرامی داشت .این یک انقلاب واقعی بود که بدون خون و خونریزی رخ داد و ثمرات بسیار مثبتی داشت.ابتدا شش اصل داشت ولی به تدریج بر اصول آن اضافه شد:اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای ملاکین بین کشاورزان ؛حق شرکت زنان در انتخابات؛سپاه دانش؛ سپاه بهداشت و....
به نظرم مهمترین اصل این انقلاب همان اصل اولش بود :اصلاحات ارضی.تا پیش از انقلاب سفید فقط بیست درصد زمین های کشاورزی در دست روستاییان بود و مابقی در اختیار ملاکین و دولت و روحانیون بزرگ(زیر عنوان اوقاف).بگذارید از تجربه شخصی خانوادگی خودم برایتان بگویم.پدر من در روستای خلج(که حالا شهر شده) زمینهای بسیاری داشت.مادرم همیشه میگفت«نصف زمینهای خلج مال بابات بود.» بابا به پشتوانه این زمینها هیچ کاری نداشت جز شکار رفتن و خوشگذرانی با رفقا و ولخرجیهای آنچنانی.اما در اوایل دهه چهل که اصول« انقلاب سفید شاه و ملت» اعلام شد همه زمینهایش را گرفتند و دادند به کشاورزان محل.البته قرار بود که کشاورزان هر سال یک بهره مالکانه به مالک سابق بدهند.اما «مش رضا» ( کدخدای ده یا نماینده کشاورزان) هر بار که به خانهمان میآمد که بهره آن سال را بدهد ، در حالیکه چهارزانو دم در نشسته بود و سرش را پایین انداخته بود به پدرم میگفت: «ارباب کشت و کار امسال خیلی بد بود و ما همه ضرر کردیم و پولی برای عرضه به شما نداریم.» خلاصه پدر من در سن حدودا پنجاه سالگی برای گذران زندگی خودش و خانوادهاش مجبور شد کارمند دولت شود.اینجوری ما کلا از طبقه فئودال پرتاب شدیم به بیرون طبقه، که البته حقمان بود.شاید قرار بود که در طبقه بورژوا ادغام شویم که البته این توفیق نصیبمان نشد و به صف خردهبورژوازها پیوستیم (به قول چپها ) .
باری، همهاینها را نوشتم که بگویم آن انقلاب واقعی بود و شاه فقید واقعا موفق شد رژیم ارباب و رعیتی(فئودالبیسم)را به شیوهای آرام و متمدنانه الغا کند و این در حالی بود که مراجع دینی آن زمان با تمام قدرت در برابرش ایستاده بودند و کارشکنی میکردند و جالب اینکه حزب توده هم که مثل هر حزب کمونیستی قاعدتاً باید موافق تقسیم زمین بین کشاورزان باشد بدترین حملات را به شاه میکرد و انقلابش را قلابی و فریبکارانه مینامید.انقلاب سفید به تدریج از شش اصل به چهارده اصل رسید(از جمله تغذیه رایگان در مدارس، بیمه درمانی همگانی و....).حیف که طوفان انقلاب خونین پنجاه و هفت از راه رسید و اجازه نداد که اصول مترقی انقلاب سفید شاه و ملت ثمرات بیشتری را نصیب ملت ایران کند.
بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari
شش بهمن شصت و دومین سالگرد «انقلاب سفید شاه و ملت » است که باید آن را گرامی داشت .این یک انقلاب واقعی بود که بدون خون و خونریزی رخ داد و ثمرات بسیار مثبتی داشت.ابتدا شش اصل داشت ولی به تدریج بر اصول آن اضافه شد:اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای ملاکین بین کشاورزان ؛حق شرکت زنان در انتخابات؛سپاه دانش؛ سپاه بهداشت و....
به نظرم مهمترین اصل این انقلاب همان اصل اولش بود :اصلاحات ارضی.تا پیش از انقلاب سفید فقط بیست درصد زمین های کشاورزی در دست روستاییان بود و مابقی در اختیار ملاکین و دولت و روحانیون بزرگ(زیر عنوان اوقاف).بگذارید از تجربه شخصی خانوادگی خودم برایتان بگویم.پدر من در روستای خلج(که حالا شهر شده) زمینهای بسیاری داشت.مادرم همیشه میگفت«نصف زمینهای خلج مال بابات بود.» بابا به پشتوانه این زمینها هیچ کاری نداشت جز شکار رفتن و خوشگذرانی با رفقا و ولخرجیهای آنچنانی.اما در اوایل دهه چهل که اصول« انقلاب سفید شاه و ملت» اعلام شد همه زمینهایش را گرفتند و دادند به کشاورزان محل.البته قرار بود که کشاورزان هر سال یک بهره مالکانه به مالک سابق بدهند.اما «مش رضا» ( کدخدای ده یا نماینده کشاورزان) هر بار که به خانهمان میآمد که بهره آن سال را بدهد ، در حالیکه چهارزانو دم در نشسته بود و سرش را پایین انداخته بود به پدرم میگفت: «ارباب کشت و کار امسال خیلی بد بود و ما همه ضرر کردیم و پولی برای عرضه به شما نداریم.» خلاصه پدر من در سن حدودا پنجاه سالگی برای گذران زندگی خودش و خانوادهاش مجبور شد کارمند دولت شود.اینجوری ما کلا از طبقه فئودال پرتاب شدیم به بیرون طبقه، که البته حقمان بود.شاید قرار بود که در طبقه بورژوا ادغام شویم که البته این توفیق نصیبمان نشد و به صف خردهبورژوازها پیوستیم (به قول چپها ) .
باری، همهاینها را نوشتم که بگویم آن انقلاب واقعی بود و شاه فقید واقعا موفق شد رژیم ارباب و رعیتی(فئودالبیسم)را به شیوهای آرام و متمدنانه الغا کند و این در حالی بود که مراجع دینی آن زمان با تمام قدرت در برابرش ایستاده بودند و کارشکنی میکردند و جالب اینکه حزب توده هم که مثل هر حزب کمونیستی قاعدتاً باید موافق تقسیم زمین بین کشاورزان باشد بدترین حملات را به شاه میکرد و انقلابش را قلابی و فریبکارانه مینامید.انقلاب سفید به تدریج از شش اصل به چهارده اصل رسید(از جمله تغذیه رایگان در مدارس، بیمه درمانی همگانی و....).حیف که طوفان انقلاب خونین پنجاه و هفت از راه رسید و اجازه نداد که اصول مترقی انقلاب سفید شاه و ملت ثمرات بیشتری را نصیب ملت ایران کند.
بیژن اشتری
@bijan_ashtari
28.01.202507:51
✍️
سهراب شهید ثالث ۷ تیر ۱۳۲۲ در تهران به دنیا آمد. در نوجوانی ، استعداد و تواناییش را با نوشتن و اجرای چند نمایشنامه نشان داد. در سال ۱۳۴۲ ایران را به مقصد وین به منظور تحصیل در رشته سینما ترک کرد و در مدرسه کارگردانی "کراوس" وین مشغول به تحصیل شد، اما تحصیلات او به علت تشخیص نشانههای بیماری سل قطع شد. در میانه درمان، او به پاریس رفت تا تحصیلات سینمایی خود را در مدرسه کنسرواتوار مستقل سینمای فرانسه ادامه دهد. او سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد. در این دوران چند فیلم مستند با موضوع رقصهای محلی در میان اقوام مختلف ایران ساخت. شهید ثالث در دوران اقامتش در ایران دو فیلم : "یک اتفاق ساده (۱۳۵۲) "و "طبیعت بیجان (۱۳۵۳)" را ساخت که هر دو برنده ی جوایز معتبر بینالمللی شدند. سهراب شهیدثالث از نظر سیاسی، چپگرا و از اعضای حزب توده ایران بود.
زمانی که ساخت فیلم "قرنطینه" را شروع کرده بود، بعد از تولید حدود نیمی از کار، فیلم توقیف شد و شهیدثالث از ایران خارج شد.
با اقامت در آلمان از سال ۱۳۵۳ وی شروع به تولید مستندهایی برای رسانههای آلمانی کرد که این فیلمها برایش شهرت بینالمللی به ارمغان آورد.
شهید ثالث فیلمهای "در غربت" ، "زمان بلوغ"، "آخرین تابستان گرابه" و"یک زندگی، چخوف"و فیلم کمتر دیده شده "اوتوپیا" را در آلمان غربی در دهه هشتاد میلادی بعد از مهاجرتش از ایران ساخت.
اداره مهاجرت محل اقامت او در آلمان چند بار خواست او را از آلمان اخراج کند و در گذرنامه او مهری زدند با متن "اجازه اقامت جایگزین اجازه کار نیست"
بنابراین شهیدثالث از آلمان به چکسلواکی نقل مکان کرد. او مدتی پیش از مرگش به آمریکا رفت و در شیکاگو اقامت نمود و از آن پس نتوانست فیلمی بسازد.
سهراب شهیدثالث در دهم تیرماه سال ۱۳۷۷ به علت سرطان روده در شیکاگو درگذشت.
.
.
.
@danzh_eh
سهراب شهید ثالث ۷ تیر ۱۳۲۲ در تهران به دنیا آمد. در نوجوانی ، استعداد و تواناییش را با نوشتن و اجرای چند نمایشنامه نشان داد. در سال ۱۳۴۲ ایران را به مقصد وین به منظور تحصیل در رشته سینما ترک کرد و در مدرسه کارگردانی "کراوس" وین مشغول به تحصیل شد، اما تحصیلات او به علت تشخیص نشانههای بیماری سل قطع شد. در میانه درمان، او به پاریس رفت تا تحصیلات سینمایی خود را در مدرسه کنسرواتوار مستقل سینمای فرانسه ادامه دهد. او سال ۱۳۴۷ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد. در این دوران چند فیلم مستند با موضوع رقصهای محلی در میان اقوام مختلف ایران ساخت. شهید ثالث در دوران اقامتش در ایران دو فیلم : "یک اتفاق ساده (۱۳۵۲) "و "طبیعت بیجان (۱۳۵۳)" را ساخت که هر دو برنده ی جوایز معتبر بینالمللی شدند. سهراب شهیدثالث از نظر سیاسی، چپگرا و از اعضای حزب توده ایران بود.
زمانی که ساخت فیلم "قرنطینه" را شروع کرده بود، بعد از تولید حدود نیمی از کار، فیلم توقیف شد و شهیدثالث از ایران خارج شد.
با اقامت در آلمان از سال ۱۳۵۳ وی شروع به تولید مستندهایی برای رسانههای آلمانی کرد که این فیلمها برایش شهرت بینالمللی به ارمغان آورد.
شهید ثالث فیلمهای "در غربت" ، "زمان بلوغ"، "آخرین تابستان گرابه" و"یک زندگی، چخوف"و فیلم کمتر دیده شده "اوتوپیا" را در آلمان غربی در دهه هشتاد میلادی بعد از مهاجرتش از ایران ساخت.
اداره مهاجرت محل اقامت او در آلمان چند بار خواست او را از آلمان اخراج کند و در گذرنامه او مهری زدند با متن "اجازه اقامت جایگزین اجازه کار نیست"
بنابراین شهیدثالث از آلمان به چکسلواکی نقل مکان کرد. او مدتی پیش از مرگش به آمریکا رفت و در شیکاگو اقامت نمود و از آن پس نتوانست فیلمی بسازد.
سهراب شهیدثالث در دهم تیرماه سال ۱۳۷۷ به علت سرطان روده در شیکاگو درگذشت.
.
.
.
@danzh_eh
27.01.202521:39
اصلاحات ارضی
مستند افق ۱۳۴۳
احمد فاروقی قاجار، نوه احمد شاه (فرزند ایراندخت) تحصیلات خود را در زمینه سینما در فرانسه و آمریکا انجام داد سپس به ایران بازگشت و با وزارت فرهنگ و هنر همکاری نمود.
اغلب مستندهایی که فاروقی می ساخت، توقیف می شدند.
یکی از آثاری که از توقیف، جانِ سالم به در بُرد «افق ۱۳۴۳» نام دارد؛ با موضوع اصلاحات ارضی.
مستند تکتک اصول را از زبان شاه روایت میکند و سپس به سراغ اشخاص درگیر در این اصلاحات میرود تا ببیند برداشت و عملکرد آنها در اجرای این اصول چگونه است.
از روستاییان، کارگران و زنان تا کارفرمایان و سرمایهگذاران و کارمندان بلندپایهای که اجرای اصول اصلاحی را بر عهده داشتند.
در این فیلم، فاروقی با زیرکیِ تمام، دشمنی خود با حکومت و نظام پهلوی را نشان داد.
البته در آن زمان کسی متوجه این شیطنت فاروقی نشد و فیلم او از تلویزیون ملی ایران پخش گردید!
#مستند
https://t.me/tariikh_va_andiishe
مستند افق ۱۳۴۳
احمد فاروقی قاجار، نوه احمد شاه (فرزند ایراندخت) تحصیلات خود را در زمینه سینما در فرانسه و آمریکا انجام داد سپس به ایران بازگشت و با وزارت فرهنگ و هنر همکاری نمود.
اغلب مستندهایی که فاروقی می ساخت، توقیف می شدند.
یکی از آثاری که از توقیف، جانِ سالم به در بُرد «افق ۱۳۴۳» نام دارد؛ با موضوع اصلاحات ارضی.
مستند تکتک اصول را از زبان شاه روایت میکند و سپس به سراغ اشخاص درگیر در این اصلاحات میرود تا ببیند برداشت و عملکرد آنها در اجرای این اصول چگونه است.
از روستاییان، کارگران و زنان تا کارفرمایان و سرمایهگذاران و کارمندان بلندپایهای که اجرای اصول اصلاحی را بر عهده داشتند.
در این فیلم، فاروقی با زیرکیِ تمام، دشمنی خود با حکومت و نظام پهلوی را نشان داد.
البته در آن زمان کسی متوجه این شیطنت فاروقی نشد و فیلم او از تلویزیون ملی ایران پخش گردید!
#مستند
https://t.me/tariikh_va_andiishe
28.01.202507:48
🎞️
مستند " آیا"
ساخته : سهراب شهید ثالث
سال ۱۳۵۰
🎞️
این مستند کوتاه ، نمایشی از روش زندگی مردم ایران است و با جوانان درباره آموزش ، تفریح و ارتباطات هایشان.... گفتگو میکند.
•••••••••••••
سهراب شهید ثالث :
.
.
@danzh_eh
مستند " آیا"
ساخته : سهراب شهید ثالث
سال ۱۳۵۰
🎞️
این مستند کوتاه ، نمایشی از روش زندگی مردم ایران است و با جوانان درباره آموزش ، تفریح و ارتباطات هایشان.... گفتگو میکند.
•••••••••••••
سهراب شهید ثالث :
من به پاریس آمده ام تا لااقل در پاریس بمیرم.•••••••••••••
پایین قبر هدایت یک جای خالی است.
دلم می خواست آن جا چالم کنند
.
.
@danzh_eh
27.01.202521:39
مستند افق ۱۳۴۳
显示 1 - 9 共 9
登录以解锁更多功能。