محتشم زادۀ با نخوت و جاه
می خرامید ظریفانه به راه
به تحیّر قدمی بر می داشت
وز تکبّر علمی می افراشت
عارفی پشت دو تا در ژنده
دلی از نور الهی زنده
گفت کای تازه جوان تند مرو
پند سنجیدۀ پیران بشنو
این روش نیست چو خوش پیش خدای
باز کش زین روش ناخوش پای
طبع او از سخن پیر آشفت
بانگ برداشت به نادانی گفت
کای ز گفتار تو بر من باری
می شناسی که کیم گفت آری
اوّلت بود یکی قطرۀ آب
که ازان شستن ثوب است ثواب
از شکم تا به کنار آمده (ای)
از ره بول دو بار آمده (ای)
و آخرت جیفۀ افتاده به خاک
کرده پنهان به یکی تیره مغاک
بر تو آن پرده به فرض ار بدرید
چشم نابسته کسان کم گذرید
در میانه که سرای خوشی است
روز و شب کار تو سرگین کشی است
تنت آراسته از گوهر و درّ
چون شکنبه شکم از سرگین پر
گر به خود نیست شناساوریت
لب گشادم به شناساگریت
از من این نکته فراموش مکن
مدحت مدح گران گوش مکن - ( جامی )
لیل بیست و هشتم شهر رجب المرجّب به جهة دوست معنوی و محبّ واقعی جناب افتخار الحاج حاجی محمّد ابراهیم حکّاک به عنوان یادگاری تحریر شد
لیکن در زمان اشتغال به ریاضت که روزها صائم و شب ها بیدار ترک حیوانی کرده شبانه روزی دو سیر نان خشک که نه نور در چشم و نه قوّت در دست مانده باز اطاعت نموده
العبد محمّد علی الشّریف
به تاریخ شهر رجب المرجّب ۱۳۱۷
هر کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
هر کس که نداند و بداند که نداند
ناچار خر خویش به منزل برساند
هر کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکّب ابد الدّهر بماند
ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد
من ابلهانه گریزم در آبگینه حصار - ( عرفی )
چند ای معلّم هر روز تا شب
باشد نگارم محبوس مکتب - ( جامی )
از بی کاری مشقی شد
به تاریخ فلان
( منتشر شده برای اوّلین بار )
#محمد_علی_شریف_شیرازی
#شکسته
#شکسته_قدما
@Calligraphy_Archive