Cdrama edits

–خلاصه: هُو لیِنگ‌لونگ، دختر بزرگ عمارت لینگ‌لونگ، برای فرار از ازدواجی اجباری از خانه می‌گریزد. در مسیر فرار، با مردی مرموز در لباس سیاه روبه‌رو می‌شود که مهارت رزمی بی‌نظیری دارد، اما به‌شدت مجروح و تحت تعقیب گروه‌های مختلف دنیای جیانگ‌هو—چه خوب و چه شرور—است. با وجود جراحاتش، بارها جان هُو لیِنگ‌لونگ را از خطر نجات می‌دهد.

با کنجکاوی و احساسی در حال رشد، هُو لیِنگ‌لونگ درمی‌یابد که این مرد کسی نیست جز «قهرمان جنوب»، ژان ژائو. او به دلیل دست یافتن به مدارکی افشاگرانه علیه وانگ شیانگ‌یانگ، هدف حملات بی‌وقفه قرار گرفته است. ژان ژائو با وجود شکست دادن دشمنانش، در نهایت مسموم می‌شود و پیش از افتادن در کمین دشمن، مدارک مهم را به هُو لیِنگ‌لونگ می‌سپارد تا آن‌ها را نجات دهد.

وقتی دشمنان جان مردم بی‌گناه را تهدید می‌کنند، ژان ژائو مجبور می‌شود تسلیم شده و زندانی شود.

–خلاصه: جین‌شیو، پادشاه آسمان‌های مرکزی، می‌خواهد به دیو کاملیا، "هونگ نینگ"، کمک کند تا به جاودانگی دست یابد، اما سرنوشت آن‌ها به‌طرزی غیرمنتظره در هم گره می‌خورد. در جشنواره‌ی گل‌ها، هونگ نینگ عشق خود را به او ابراز می‌کند و آرزو دارد ملکه‌اش شود. اما با هشدار اینکه دیوها و خدایان نمی‌توانند با هم باشند، تصمیم می‌گیرد راه جاودانگی را در پیش بگیرد.

زمانی که به جاودانگی می‌رسد، درمی‌یابد که جین‌شیو قرار است با دیگری ازدواج کند. دل‌شکسته، از جاودانگی چشم می‌پوشد و وارد چرخه‌ی تناسخ می‌شود تا او را فراموش کند. اما جین‌شیو با سرنوشت می‌جنگد تا تولد دوباره‌ی او را ممکن کند و سوگند می‌خورد از او محافظت کند. در پایان بهار، آن دو دوباره با هم روبه‌رو می‌شوند، این بار درگیر عشقی جاودانه، آزمون‌هایی سخت، و سرنوشتی گریزناپذیر.

🍉شایعه پخش ماه می

–خلاصه: در شهر بارانی جنوبی، "چینگ‌یی"، آغاز می‌شود؛ جایی که "شو ژی"، اسب سیاه درخشان مدرسه "روی‌جون"، با "چن لوژو"، نابغه‌ای که با نمره‌ی کامل صدرنشین شده، آشنا می‌شود.

به‌خاطر یک سوء‌تفاهم، ماجرای رئیس سرسخت، "پرزیدنت ژی"، و شاعر احساساتی، "چن"، شکل می‌گیرد. در میان شوخی‌ها و کل‌کل‌های شیرینشان، فضای مبهمی بین آن‌ها شکل می‌گیرد؛ کشمکشی شدید از احساسات که مدام آن‌ها را به هم نزدیک و دور می‌کند. اما واقعیت ناگهان دکمه‌ی توقف را می‌زند: خانواده‌ی چن لوژو او را برای ادامه تحصیل به خارج می‌فرستند و شو ژی نیز برای تحصیل معماری به پکن می‌رود، و این دو از هم جدا می‌شوند.

با این حال، پیچ و تاب سرنوشت، همه‌چیز را تغییر می‌دهد. چن لوژو تحصیل در خارج را رها می‌کند و به چین بازمی‌گردد؛ آن هم به همان دانشگاهی که شو ژی در آن درس می‌خواند. پس از این جدایی طولانی، چن لوژو با شجاعت به احساساتش اعتراف می‌کند و با تمام وجود، به دنبال "دوست‌دختر سابقش"، شو ژی، می‌رود.