Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Believe Yourself*Ali avatar

Believe Yourself*Ali

دانشجو پزشکی بعد از ۴ سال کنکور،محمد علی
راه سختیه
ولی تلاش زیاد و مسیر درست ،نتیجه میده.
تمام چیزی که در 4 سال وضعیت مشابه تو یاد گرفتم.
کمکتون میکنم به هدفاتون برسید.
❤️بدونید ارزششو داره
TGlist 评分
0
0
类型公开
验证
未验证
可信度
不可靠
位置Іран
语言其他
频道创建日期Груд 25, 2020
添加到 TGlist 的日期
Бер 08, 2025

"Believe Yourself*Ali" 群组最新帖子

تو هنوز نفهمیدی اشکال از خستگی تو نیست
از اینه که وقتی باید می‌دویدی، نشستی فکر کردی.
اگر هدف اصلی و قطعی اردیبهشت دارید،
ترجبحا برای ده-دوازده روز آخر برنامه خاص پیشرویِ مرور یا آزمون های خاص نذارید‌.
اون بازه،بازه تورق سریعتونه.

بزودی کامل ویس میگیرم و توضیح میدم،(ویس های سال های پیش هم در کانال هستن.)
فعلا گفتم که حواستون باشه.
بدترین نوع حسرت اونیه که توی آرامش بعد کنکور میاد سراغت.

نه این روزای پرفشار،
نه شبای بی‌خواب،
نه آزمون‌های خراب،
هیچی به اندازه‌ی این فکر آدمو نمی‌سوزونه که
«من می‌تونستم بهتر باشم.»

آره... می‌تونستی بیشتر تست بزنی.
می‌تونستی کمتر با گوشی ور بری.
می‌تونستی یه بارم که شده با خودت روراست باشی و خودتو با بقیه مقایسه نکنی سر مقایسه های الکیت غصه دار نشی و شل بگیری.
می‌تونستی شب‌های آخر، به‌جای زل زدن به سقف، یکی از ضعفاتو جمع کنی.

«میتونستم و نکردم...»
این درد داره
نه آزمون جامعی که هنوز برای درست کردن درصداش وقت هست.
تو اومدی حق‌تو بگیری،نه فقط رد شی.
تو اومدی حق‌تو بگیری،نه فقط رد شی.
تو اومدی حق‌تو بگیری. نه فقط رد شی.
حس لحظه دیدن اولین سوالات سر جلسه
دست امروز خودته.

لحظه‌ای که یا به خودت افتخار می‌کنی، یا از خودت متنفری.
از گوشه‌ی این تاریکی، نور بساز
بیخیالِ نتیجه شو.
بیخیال این سؤال مسخره که:
به نظرت از الان می‌تونم پزشکی بیارم؟

به جاش یه سؤال واقعی‌تر:
تا کی می‌خوای با فکر کردن به آینده، حالتو نابود کنی؟

رتبه فلان رشته پارسال چقدر بود؟
تعهدی تا چه رتبه‌ای گرفت؟
اون یکی با سهمیه اومد، اون یکی با پارتی...

بســـــه.
بســـــه
فکر کن به تمام شب‌هایی که با فکرای بی‌حاصل خواب‌تو ازت گرفتن.

فایده‌ش چیه؟
داری جلو می‌ری؟ نه.
داری می‌سوزی؟ آره.

اوضاع خرابه؟
بیشتر بخون، درستش کن.
از بقیه عقبی؟
بیشتر بخون، درستش کن.
فرمول یادت رفته؟ لغتاتو فراموش کردی؟
بازم همونه:
بیشتر بخون، درستش کن.

هیچ راه دیگه‌ای نیست.
هیچ کلکی در کار نیست.
هیچ نبوغ پنهونی تو وجودت منتظر بیدار شدن نیست.
فقط یه راه داری:
بیشتر بخونی. پیوسته بخونی.

ببین، اگه قرار بود با فکر کردن درست بشه
الان تو فیزیکدان بودی.

ولی هنوز سرِ یه فصل مونده‌ای.
نه چون خنگی.
چون فکر کردی با فکر کردن، میشه راه رفت.

از فکر بیا بیرون.
بزن به دل کار.
هرچی هست، اینجاست. توی خوندن.
نه توی تله‌ی تحلیلِ بیش از حد.
یا می‌شی همونی که گفتی :نمی‌ذارم این سال مث سال قبلی بشه
یا می‌شی همونی که دوباره شب کنکور، زل زد به سقف و گفت:
من که می‌دونستم اینجوری میشه...


یا الان می‌سوزی...
یا یه عمر، اون زخم نسوخته‌ رو با خودت می‌کشی.
الان دقیقاً وقت عادت‌سازی برای روز کنکوره.

روزِ کنکور،
ساعت خواب و بیداری،
خیلی تعیین‌کننده‌ست.
نه فقط برای اینکه سرحال باشی، برای اینکه ذهنت بتونه درست کار کنه.


تو اون روز قراره چی بشه؟
صبح ساعت ۶ باید بیدار باشی.
صبحونه‌تو بخوری.
۸ صبحم آزمونت شروع بشه.

حالا اگه تو شب قبلش تا ۲-۳ بیدار مونده باشی، به نظرت چی میشه؟
ذهنت کُند میشه.
تمرکزت پایین میاد.
بدنت خسته‌ست، حتی اگه خودت فکر کنی بیداری،ذهنت بیدار نیست.


از الان خوابتو درست کن.
باید همون روالی که قراره شب کنکور داشته باشی رو اجرا کنی.

شب‌ها زود بخواب.
نه ساعت ۲ نصف شب، نه حتی ۱.
سعی کن قبل ۱۲ بخوابی، ترجیحاً حوالی ۱۱ شب.

و صبح‌ها بین ۵ تا ۶ بیدار شو.
حتی اگه اولش سخته، حتی اگه خوابت میاد، ادامه بده
چند روز که بگذره، بدنت عادت می‌کنه و حالت کلی عوض میشه.


آزمون بی‌خواب،
مساویه با استرس،
کندی ذهن،
پریدن مطالب از حافظه.



نصفه‌شب بیدار موندن الان نه افتخاره، نه نشونه تلاش زیاد.
نشونه‌ی بی‌برنامگیه.
بجای اینکه شب تا دیر وقت درس بخونی، سعی کن اتلاف بین روزتو کم کنی.
اون تایمای مرده‌ی روزتو مدیریت کن،
و شبو بذار برای استراحت.
یه استراحت باکیفیت.


ساعت خواب و بیداری، مثل یه کلیدیه که درِ آرامش روز کنکور رو باز می‌کنه.

از الان
درست بخواب
درست بیدار شو
این خیلی جدیه.
میخوای درست شه؟
دل بکن از «چرا خراب کردم.»

فقط دنبال این باش«حالا چی کار کنم.»
براتون مطلب اماده میکنم دقیقا چی شد
فعلا به کاراتون برسید و دنبال سرچ اخبار نباشید
توضیح میدم خودم
برنامه امروز رو کامل کن.
یازدهم مثبت شد
شکر...
درسته آخرا مسیره
ولی اگه درست کار کنی کنی،
شروعِ اتفاقای بزرگه.
می‌دونی؟ یه زمانی فکر می‌کردم اگه همه چیز طبق برنامه‌م پیش نره، یعنی باختم.
یعنی من اون آدمِ قَدَر نیستم که باید باشم...
ولی الان می‌دونم که زندگی قرار نیست همیشه با دکمه‌ی pause و play پیش بره. گاهی باید با یه دلِ خسته، روی خط شکسته، ادامه داد.


هیچکس نگفت اگر یه روز حال نداشتی،
آدم ضعیفی هستی.
هیچ مشاوری توی دفترش ننوشته که «بعضی روزها قراره هیچ انگیزه‌ای نداشته باشی و فقط با زور بیدار شی.»
اما واقعیت اینه که موفق‌ها هم گاهی از صدای آلارم بیزار می‌شن، گاهی وسط تست زیست، آهنگ غمگین گوش می‌دن، گاهی دلشون می‌خواد فقط یه چایی بخورن و به هیچ آینده‌ای فکر نکنن.

آره... ما آدمیم. نه ربات. نه ماشینِ تولید ساعت مطالعه.
و این، نقطه‌ی شروع فهمیدنه.


هی گفتم «باید بجنگی»، ولی نگفتم با کی؟
با کی باید بجنگی؟ با خودت؟ با ضعفت؟
نه...
تو قرار نیست دشمن خودت باشی. قرار نیست هر بار که کم آوردی، با باتومِ قضاوت بزنی توی سر خودت.
تو باید رفیقِ خودت باشی. هوای خودتو داشته باشی.
«قوی شدن»، با پذیرش «ضعف‌ها» شروع میشه.
نه با سرکوبشون.

بعضیا مسیر موفقیت رو پیچیده می‌کنن تا ازت پول بگیرن، تا حس کنن خاص‌ترن...
یه راز کوچیک این وسط هست:
مسیر تو،اگر آخر زوری که میزنی باشه، با تموم تفاوت‌هاش، درسته.
نه چون بی‌نقصه.
بلکه چون واقعی و مالِ توئه.


من دیدم کسایی که هر روز می‌خندیدن، ولی شب توی دفتر خاطراتشون از دلهره می‌نوشتن.

کسایی که ساعت مطالعه‌شون توی استوری، یه چیزه، ولی ته دلشون یه اضطراب بی‌نهایت دارن.

بفهم... نترس... اینا یعنی تو انسانی.
نه باید پاک باشی، نه همیشه قوی، نه همیشه باانگیزه.
باید ادامه بدی.
با هر حسی که داری.


ادامه بده وقتی بغض داری.
ادامه بده وقتی می‌خوای فریاد بزنی.
ادامه بده حتی اگه میخوای وسط تست ریاضی، فقط بشینی و یه لیوان آب بخوری و به هیچی فکر نکنی.


تو می‌تونی...
نه چون انگیزشی می‌گم...
نه چون توی کلیپ‌ها گفتن...
چون دیدم که آدمایی با دلِ شکسته، با ذهنِ خسته، با هزار تا اشتباه، خودشونو ساختن.
و چرا تو یکی از اونا نباشی؟
چی کم داری؟
فکر کن
چی؟
هیچی کم نداری‌.


اگه تا حالا کسی بهت نگفته، بذار من بگم:

حق داری گاهی گند بزنی به همه‌چی.
حق داری گاهی بی‌برنامه باشی.
حق داری گاهی فقط بخوابی.
منم کردم.
منم خیلی جاها بریدم.
فقط ول نکردم.
فقط جایی که توانم بود توانمو گذاشتم.
تنها چیزی که حق نداری، اینه که خودتو فراموش کنی.

اون نسخه‌ای که باید ازت ساخته بشه، همین الآن داره از دلِ همین درد، همین خستگی، همین اشک و لبخند ساخته می‌شه.

تو...
همینی که هستی...
کافیه برای شروع.

برگرد... از همین لحظه... از همین حال بد...
بزن به دلش...

خوب تموم شدن این راه
برای کسی نیست که هر روز ۱۷ ساعت درس خوند‌.
برای کسی نیست که روزی ۲ هزار تا تست زد.
برای اونی که
فقط هرچی داشت گذاشت.
ول نکرد،
تا لحظه اخر.
تو نمی‌رسی؟
باشه، قبول.
ولی یه سوال
اونی که رسید، دو تا مغز داشت؟
یا خانواده‌ش از این بچه‌زرنگا بود؟
شایدم فقط یه فرق کوچیک داشت با تو:
زد زیر گریه، ولی دست از خوندن نکشید.

تو اگه ببازی،
کسی نمی‌گه حقش نبود…
می‌گن: معلوم بود نمی‌رسه.
همون روزایی که داشت قر می‌داد وسط استوریای انگیزشی،
ما فهمیدیم تهش هیچه.


واقعاً از چی می‌ترسی؟
از اینکه یکی دیگه قبول شه و تو نشی؟
یا از اینکه بری توی آیینه نگاه کنی و ببینی…
حق با اونا بود؟
که گفتن «تو عرضه‌شو نداری.»

این درد داره، می‌دونم.
ولی یه دردی هست که خیلی وحشتناک‌تره:
اگه می‌خوندم، می‌شد...

این جمله رو سال بعد با بغض تو گلوت نگه می‌داری
یا الان با یه ساعت بیشتر درس خوندن می‌کُشیش؟
تو انتخاب کن.


ببین...
قرار نیست راحت باشه.
قرار نیست هیچ‌کس واست دست بزنه.
تو فقط باید خودتو بکُشی برای خودت.
چون آخرش که بزنی به هدف،
همونا که شک داشتن،
واست استوری تبریک می‌ذارن با یه لبخند زورکی.


پس بخون.
نه برای بقیه.
نه برای دیده شدن.
فقط برای یه نفر:
اون "تو"یی که همه دنیا مسخره‌ش کرد
ولی تهش نشون داد کیه.

记录

21.04.202523:59
21.4K订阅者
22.03.202523:59
100引用指数
09.04.202515:26
7.5K每帖平均覆盖率
01.04.202523:59
7.1K广告帖子的平均覆盖率
11.04.202523:59
17.49%ER
09.04.202515:26
38.87%ERR
订阅者
引用指数
每篇帖子的浏览量
每个广告帖子的浏览量
ER
ERR
БЕР '25БЕР '25БЕР '25БЕР '25КВІТ '25КВІТ '25КВІТ '25

Believe Yourself*Ali 热门帖子

21.03.202504:57
امروز،
همون فردایی که دیروز گفتی«از فردا درستش میکنم.»
پس امروز درستش نکنی،هیچ وقت درستش نمیکنی.
31.03.202512:25
ماه رمضان تمام شد...
ماهی که همیشه برایم رنگ و بوی دیگری داشت.
انگار لحظه‌ها در این ماه جور دیگری می‌گذشتند، هوا سبک‌تر بود، دل‌ها نرم‌تر، دعاها بی‌پرده‌تر.

سال‌ها سیگار میکشیدم،خیلی سنگین و وابسته‌تر از امروز، اما همین ماه برایم یک جور مأمن بود.
شاید خیابان‌گردی بدون دود سخت می‌شد، اما بوی سفره‌ی افطار که در خانه می‌پیچید، چیزی درونم را آرام می‌کرد.
افطارهایی که ساده بودند، نان و پنیر، چند لقمه‌ی کوچک، اما انگار خوشمزه‌ترین غذای دنیا بودند.
مزه‌ی صبر، مزه‌ی امید، مزه‌ی لحظه‌ای که آدم به خودش می‌گوید: شاید فردا بهتر باشد...


یادم هست آن روزهای کنکور...
چهار سال.
چهار سالی که هر روزش، لبریز از فکر بود.
چهار سالی که بارها زمین خوردم، بارها ناامید شدم، بارها خواستم که رها کنم... اما نشد.
چهار سالی که انگار تمامِ دنیا جلویم دیوار کشیده بود.


به نقطه‌ای رسیده بودم که حتی خودم را هم طاقت نداشتم.
شب‌ها که چشم‌هایم را می‌بستم، از ته دل آرزو می‌کردم که دیگر صبح را نبینم.
اما صبح‌ها، خورشید می‌تابید و من با غمی که تمام قلبم را می‌گرفت، با استرس بیدار می‌شدم.


با این حال،انگار همیشه یک امید ته دلم بود.
سر سفره‌ی افطار، به کسانی که روزه بودند، می‌گفتم:«برایم دعا کنید.»
انگار یک صدایی درونم زمزمه می‌کرد:«میدونم حالت بده، اما صبر کن... درست میشه.»


لحظاتِ قبل از اذان،
وقتی آن آهنگ معروف پخش می‌شد، همان که اسم‌های خدا را یکی‌یکی می‌برد، انگار بغض در دلم می‌نشست .
حاضربودم صدها بار، با هر اسمی که بلد بودم، صدایش بزنم و بگویم:

«دستمو بگیر... چند ساله حالم خوب نیست...»

وقتی نمی‌دیدم چیزی در آنی درست شود، فکر می‌کردم کسی نیست که بشنود.
ولی بود...

کسی که پشت هر سختی، نقشه‌ی قشنگ‌تری چیده بود.
کسی که لحظه‌های تلخم را می‌دید، اما برایم آینده‌ای می‌بافت که از تصورش هم جا بخورم.
کسی که اشک‌هایم را بی‌صدا می‌شمرد و در سکوت، اجابتشان را کنار می‌گذاشت.
کسی که می‌دانست چقدر خسته‌ام، اما صبر را مثل چراغی در دستم گذاشت تا راه را پیدا کنم.
کسی که امروز،آن لبخندش را که دستان دراز شده به سمتش را میدید،حس میکنم.
کسی که بودنش، یعنی هیچ بن‌بستی همیشگی نیست.
یعنی درست در لحظه‌ای که فکر می‌کنی دیگر تمام شده، تازه شروعی دیگر در راه است...


وسط آن همه اسم، یک اسم انگار بیشتر از بقیه در دل می‌نشیند:

رحیم

به من رحم کردی...رحم کن به دلی که حتی طاقت خودش را هم ندارد.


عید را تبریک نمی‌گویم.
اما برایتان دعا می‌کنم که آن عیدِ واقعی، همان روزی که سرتان را بالا می‌گیرید و لبخند از دل‌تان برمی‌آید، نصیبتان شود.

به امید آن عیدِ واقعی...|📖🖌محمد علی
02.04.202518:55
در این ۱۳ روز عید
و چند روز قبل از عید
سعی کردم به قول هام برای عیدتون کامل عمل کنم.

⬜️ویس های جمع بندی و آزمون جامع یا روش پیشروی حین جمع بندی،
برای هر دسته از بچه ها قرار داده شد.👇🏻

1⃣جمع بندی بچه هایی که چاله هایی در طی مسیر داشتن‌
.

2⃣جمع بندی بچه های قوی تر که در یک با دو درس مشکل داشتن.

3⃣جمع بندی و پیشروی بچه های شروع صفر.

4⃣جمع بندی بچه های دوازدهمی که عمومی را با مدرسه پیش آوردن.

5⃣نمونه برنامه با توجه به وضعیت خودتان در ویس های جمع بندی
⬛️سه لایو در کنارِ
دوستانی که خودشون سالها در مسیر شما بودن و نجات پیدا کردن، گرفتم.
تا بتونم راهبرد سه نفر که در شرایط متفاوتی بودن و ممکن بود شرایط مشابه شما رو داشته بودن رو بهتون بگم،
و هم حالتون رو خوب نگه دارم.

لایو ۲۹ اسفند(آیدا)


لایو ۴ فروردین(نارین)

لایو ۱۰ فروردین(ستایش)
⬜️ و شاید سخت ترین مسیری که
از ابتدا تاسیس این کانال روش کار کردم،
کانال اردو مجازی رایگان عید شد.
که درش هر روز،برای ساعت به ساعت روزهای عید، پارت بندی کردم،
باهاتون پیوسته سعی کردم صحبت کنم.
و گاها دو بار در روز ازتون گزارش بگیرم.

⬜️روتین زمین
روتین لغات ادبیات
پیوسته قرار داده شد.( که حتی اگر هنوز شروع نکردید اگر از امروز شروع کنیدشون تا کنکورتون کامل جمعش کردید.)
و تقریبا آخر های هردوش است که ادامش میدم.


تمام این کارهایی که در عید،
شاید درگیری فکری روز و شبم بود،
از ۲۰ اسفند امسال شروع شد.
که یک شب خیلی شدید،
یاد اون حجم استرس،
اون حجم فشار،
و اون حجم تنهایی
که خودم اون سالها در این روز های عید دچارش شدم افتادم.

و فقط دلم میخواست،
شده حتی برای یک نفر، کاری کنم که در شرایط اون روز های من نباشه.
و دستی باشم که روزی خودم نیاز داشتم تا دست منو بگیره.
شاید خیلی از اطرافیانم گفتن این کار رو با هزینه بکن،
ولی واقعا دلم نمیومد...

و از خیلی ها حرف خوردم،
که خیلی انگار حوصله و وقت اضافی داری،
یا چرا اینطوری هستی،
و خیلی حرف های دیگه،
ولی حداقل دل من به این کار آروم شد.



-شاید هر شب استرس ساعت ۶:۳۰ صبح رو داشتم که پارت ها اماده باشه و شروع کنیم،
-شاید ظهر ها استرس گزارش هایی رو داشتم که چک شدن یا نشدن،
-شاید خیلی زمان میگرفت تا سوالات بین گزارش هارو جواب بدم،
-شاید تنها روز هایی که فرصت داشتم تا استراحت قبل از دوران استاجری رو بکنم رو کامل به این کار گذروندم،
ولی مطمئنم صد خودمو برای این روز ها گذاشتم.
تا شما حداقل کمتر از حال بدی که خودم در عید تجربه میکردم رو تجربه کنید.

و بی هیچ منتی، خوشحالم که بازخورد مثبتتون رو میبینم و تونستم کمکتون کنم.
خودم هم فقط همینو میخواستم...


میفهمم که این روز ها سخت گذشت.
ولی این بار حتی در سختی، کارتون رو درست بکنید.
فقط این بار.
خودتون رو از کنکوری بودن نجات بدید.
و همچنان دعای همیشگی من،
آرزو عاقبت بخیری برای همتون میکنم.
20.04.202515:48
تو هنوز نفهمیدی اشکال از خستگی تو نیست
از اینه که وقتی باید می‌دویدی، نشستی فکر کردی.
06.04.202510:16
تو نمی‌رسی؟
باشه، قبول.
ولی یه سوال
اونی که رسید، دو تا مغز داشت؟
یا خانواده‌ش از این بچه‌زرنگا بود؟
شایدم فقط یه فرق کوچیک داشت با تو:
زد زیر گریه، ولی دست از خوندن نکشید.

تو اگه ببازی،
کسی نمی‌گه حقش نبود…
می‌گن: معلوم بود نمی‌رسه.
همون روزایی که داشت قر می‌داد وسط استوریای انگیزشی،
ما فهمیدیم تهش هیچه.


واقعاً از چی می‌ترسی؟
از اینکه یکی دیگه قبول شه و تو نشی؟
یا از اینکه بری توی آیینه نگاه کنی و ببینی…
حق با اونا بود؟
که گفتن «تو عرضه‌شو نداری.»

این درد داره، می‌دونم.
ولی یه دردی هست که خیلی وحشتناک‌تره:
اگه می‌خوندم، می‌شد...

این جمله رو سال بعد با بغض تو گلوت نگه می‌داری
یا الان با یه ساعت بیشتر درس خوندن می‌کُشیش؟
تو انتخاب کن.


ببین...
قرار نیست راحت باشه.
قرار نیست هیچ‌کس واست دست بزنه.
تو فقط باید خودتو بکُشی برای خودت.
چون آخرش که بزنی به هدف،
همونا که شک داشتن،
واست استوری تبریک می‌ذارن با یه لبخند زورکی.


پس بخون.
نه برای بقیه.
نه برای دیده شدن.
فقط برای یه نفر:
اون "تو"یی که همه دنیا مسخره‌ش کرد
ولی تهش نشون داد کیه.
10.04.202508:49
از گوشه‌ی این تاریکی، نور بساز
26.03.202514:45
دردناک‌ترین جای ممکن کجاست؟

اون که ول کرده، راحت شده.
دستاشو برد بالا، تسلیم شد، رفت سراغ زندگی عادی‌ش.

اون که داره می‌خونه، تهشو می‌دونه...
میدونه سختی داره، میدونه باید بجنگه، ولی میدونه تهش قراره چی بشه.
حداقل خیالش از مسیر کنکور راحت شده.


ولی تو... تو که بین این دوتایی، تو که نمی‌دونی قراره چی کار کنی... تویی که یه روز می‌خونی، یه روز نه... تویی که یه ساعت عذاب وجدانی، یه ساعت بی‌خیال...

دردناک‌ترین جای ممکن همینه.

جایی که نه اون‌قدر راحتی که بیخیال بشی، نه اون‌قدر قوی که تا تهش بری.
جایی که بین زمین و هوا موندی و هر روز بیشتر غرق میشی توی فکری که «نکنه دارم وقت تلف می‌کنم؟»

اگه قراره بخونی، پس درست بخون.
اگه قراره ول کنی، پس کامل ول کن.

ولی اگه قراره بین زمین و هوا بمونی،بدون که فقط داری خودتو شکنجه میدی.
شکنجه ای که تهش آزادی نیست.
21.03.202517:53
دی حالت بد بود و سخت بود؟
گذشت.
بهمن سردرگم بودی و فشار روت بود؟
گذشت.
اسفند استرس داشتی و فشار روت بود؟
گذشت.

یک فروردین سخت بود
ولی گذشت....
بعدشم میگذره
سخت یا اسون
میگذره.
ولی حسرت همون دی و بهمن و اسفند همین الان کم روت نیست.
فقط حسرت امروز رو دو ماه بعد نخوری.
11.04.202516:01
حس لحظه دیدن اولین سوالات سر جلسه
دست امروز خودته.

لحظه‌ای که یا به خودت افتخار می‌کنی، یا از خودت متنفری.
21.03.202506:30
صدای خنده‌های فامیل از توی پذیرایی میاد، بوی سبزی‌پلو و ماهی کل خونه رو گرفته...
همه لباس نو پوشیدن، سفره‌ی هفت‌سین چیده شده، مامان هی صدام می‌زنه که بیام پیش بقیه...
ولی من؟
پشت در بسته‌ی اتاقم نشستم،
سرم توی یه جزوه‌ی نصفه‌نیمه‌ست که حتی نمی‌دونم چرا بازش کردم...

نگاه می‌کنم به تقویم...
یک ماه تا کنکور اردیبهشت!
دو ماه تا امتحان نهایی!
سه ماه تا کنکور تیر!


نفسم سنگین میشه...
من آماده‌م؟
نه!
می‌تونم توی این مدت جمعش کنم؟
نمی‌دونم...
ولی یه چیزی رو خوب می‌دونم:

اگه همین الان حرکتی نزنم، سه ماه دیگه از همین امشب هم متنفر میشم.


میرم جلوی آینه...
به خودم زل می‌زنم...
این منم؟
چشمای پف‌کرده، پوست خسته، یه خروار استرس توی نگاهم...
من قرار بود یه آدم دیگه باشم، نه اینی که دارم می‌بینم...


ولی صبر کن...
اگه قراره بترسم، بترسم از این که امشب هم بگذره و هیچ غلطی نکنم.
نه از کنکور،
نه از امتحانا،
نه از چیزی که توی تقویم ثبت شده.
.
.
.
لباس عوض می‌کنم، یه لیوان آب می‌خورم، یه نفس عمیق می‌کشم...
این عید، برای خیلی‌ها وقت استراحته...
ولی برای من؟
برای من نقطه‌ی شروعه.
.
.
یه برگه برمی‌دارم، روش می‌نویسم:
امشب اولین شب پیروزی منه...
درستش میکنم...


اصلا چند ماه دیگه، وقتی نتیجه‌مو گرفتم...
همین امشب رو جشن می‌گیرم!
.
.
یازدهم اضافه شده؟ باشه!
یعنی چی؟
دیگه وقت نداریم برای غر زدن و ناله کردن که چرا اینجوری شد و چرا اونجوری نشد.

بازی هنوز تموم نشده، ولی قاعده‌ی بازی عوض شده!

از الان به بعد،
هر کسی که بتونه تمرکز کنه،
هر کسی که بتونه توی این فشار دوام بیاره، همونه که آخرش برنده‌ست.

نه اون که بیشتر جزوه داره، نه اون که کلاسای گرون‌تر رفته، نه اون که فلان مشاور داره...

اون که میتونه توی این شرایط درس بخونه!
حتی با استرس،
حتی با فشار،
حتی با خشم.


حرف اضافه ممنوع.
ناله ممنوع.
توجیه ممنوع.
بازی سخت شده، ولی جایزه هنوز همونه...
و مثل قبل ازین
قراره کسی برنده‌ش بشه که بیشتر از بقیه زور زده.
08.04.202510:13
می‌دونی؟ یه زمانی فکر می‌کردم اگه همه چیز طبق برنامه‌م پیش نره، یعنی باختم.
یعنی من اون آدمِ قَدَر نیستم که باید باشم...
ولی الان می‌دونم که زندگی قرار نیست همیشه با دکمه‌ی pause و play پیش بره. گاهی باید با یه دلِ خسته، روی خط شکسته، ادامه داد.


هیچکس نگفت اگر یه روز حال نداشتی،
آدم ضعیفی هستی.
هیچ مشاوری توی دفترش ننوشته که «بعضی روزها قراره هیچ انگیزه‌ای نداشته باشی و فقط با زور بیدار شی.»
اما واقعیت اینه که موفق‌ها هم گاهی از صدای آلارم بیزار می‌شن، گاهی وسط تست زیست، آهنگ غمگین گوش می‌دن، گاهی دلشون می‌خواد فقط یه چایی بخورن و به هیچ آینده‌ای فکر نکنن.

آره... ما آدمیم. نه ربات. نه ماشینِ تولید ساعت مطالعه.
و این، نقطه‌ی شروع فهمیدنه.


هی گفتم «باید بجنگی»، ولی نگفتم با کی؟
با کی باید بجنگی؟ با خودت؟ با ضعفت؟
نه...
تو قرار نیست دشمن خودت باشی. قرار نیست هر بار که کم آوردی، با باتومِ قضاوت بزنی توی سر خودت.
تو باید رفیقِ خودت باشی. هوای خودتو داشته باشی.
«قوی شدن»، با پذیرش «ضعف‌ها» شروع میشه.
نه با سرکوبشون.

بعضیا مسیر موفقیت رو پیچیده می‌کنن تا ازت پول بگیرن، تا حس کنن خاص‌ترن...
یه راز کوچیک این وسط هست:
مسیر تو،اگر آخر زوری که میزنی باشه، با تموم تفاوت‌هاش، درسته.
نه چون بی‌نقصه.
بلکه چون واقعی و مالِ توئه.


من دیدم کسایی که هر روز می‌خندیدن، ولی شب توی دفتر خاطراتشون از دلهره می‌نوشتن.

کسایی که ساعت مطالعه‌شون توی استوری، یه چیزه، ولی ته دلشون یه اضطراب بی‌نهایت دارن.

بفهم... نترس... اینا یعنی تو انسانی.
نه باید پاک باشی، نه همیشه قوی، نه همیشه باانگیزه.
باید ادامه بدی.
با هر حسی که داری.


ادامه بده وقتی بغض داری.
ادامه بده وقتی می‌خوای فریاد بزنی.
ادامه بده حتی اگه میخوای وسط تست ریاضی، فقط بشینی و یه لیوان آب بخوری و به هیچی فکر نکنی.


تو می‌تونی...
نه چون انگیزشی می‌گم...
نه چون توی کلیپ‌ها گفتن...
چون دیدم که آدمایی با دلِ شکسته، با ذهنِ خسته، با هزار تا اشتباه، خودشونو ساختن.
و چرا تو یکی از اونا نباشی؟
چی کم داری؟
فکر کن
چی؟
هیچی کم نداری‌.


اگه تا حالا کسی بهت نگفته، بذار من بگم:

حق داری گاهی گند بزنی به همه‌چی.
حق داری گاهی بی‌برنامه باشی.
حق داری گاهی فقط بخوابی.
منم کردم.
منم خیلی جاها بریدم.
فقط ول نکردم.
فقط جایی که توانم بود توانمو گذاشتم.
تنها چیزی که حق نداری، اینه که خودتو فراموش کنی.

اون نسخه‌ای که باید ازت ساخته بشه، همین الآن داره از دلِ همین درد، همین خستگی، همین اشک و لبخند ساخته می‌شه.

تو...
همینی که هستی...
کافیه برای شروع.

برگرد... از همین لحظه... از همین حال بد...
بزن به دلش...

خوب تموم شدن این راه
برای کسی نیست که هر روز ۱۷ ساعت درس خوند‌.
برای کسی نیست که روزی ۲ هزار تا تست زد.
برای اونی که
فقط هرچی داشت گذاشت.
ول نکرد،
تا لحظه اخر.
25.03.202518:02
زندگی خیلی جدی تر از این حرفاست
خیلی جدی تر…
23.03.202518:37
این مسیر فقط برای کسی نتیجه میده
که تا تهش بره.
23.03.202518:30
ببین، این که کنکور سخته؟ معلومه که سخته. یعنی چی؟
توقع داشتی نشستی گوشه خونه، با سه تا فیلم انگیزشی و چند تا هایلایت اینستاگرام، رتبه بشی؟ فکر کردی یه روز حال کنی، یه روز درس بخونی، بعد یهو معجزه بشه و یهویی پزشکی قبول شی؟
نه، عزیز من، همچین خبری نیست.

ولی قبول شدن توی کنکور پیچیده نیست، فقط یه چیز می‌خواد—ادامه دادن.
نه هوش عجیب‌وغریب، نه روشای فضایی، نه جزوه‌های «فقط مخصوص رتبه‌های برتر». فقط باید هر روز، مثل یه ماشین، همون کارایی که باید، توی همون زمانی که باید، انجام بدی.

نه نیازی داری شب تا صبح بیدار بمونی،
نه باید استراحتتو قربانی کنی.
ولی اگه هنوز دنبال یه راه آسون می‌گردی، بدون که هر چی می‌گذره، از موفقیت دورتر می‌شی.
یه نفر امروز یه فصل می‌خونه، یکی دیگه دو ساعت تو فضای مجازی دنبال این می‌گرده که چجوری بدون زحمت، رتبه برتر بشیم. حدس بزن کی قبول میشه؟

واقعیت تلخه، ولی ساده‌ست
میخوای تمومش کنی؟
هر روز همونی که باید باش، بدون ادا، بدون فیلم، بدون توجیه. و مهم‌تر از همه، به خودت اجازه نده که کم بیاری.
آره، می‌تونی جا بزنی، اشکالی هم نداره. فقط حواست باشه چند ماه دیگه که نتایج اومد، نقش قربانی بازی نکنی، غر نزنی که چرا من نشدم. چون اونایی که شدن، وسط راه بهونه نیاوردن، ادامه دادن.
02.04.202521:05
فعالیت این چنل
قطعا امسال هم تا آخر ادامه داره
و کنارتون هستم تا حد توانم.

پیام بالا مربوط به فعالیت عید بود.
登录以解锁更多功能。