+50 باشید
هنـَر، آتشیسـت کـہ دَر دِل عاشـِق جان میسـوزد،
دَر هـر رنـگ و خَـط، رازهاي دِل بَـر میگـشاید.
چـَرخش قلـم در دستِ هنَـرمند،
حـکایَت از دنـیاي عشـق و زیبایے دارد.
دسـتهایـَش، دَر اندیـشهـہای بـہ عـمق شَب،
نـقشهاي از خـیال و حقـیقت مـیآفریند.
هـَر رنگے کـہ بـر بـوم میریزد،
قلب عاشـِق را دَر آغـوش خـود میگیرد.
دَر صداي ساز، دَر موسیـقے جانسـوز،
یاد آن لحـظـہهایِ عاشـقان زنده میشود.
هنـر، همچـون عشقے بےپایان،
راهے به سـوی دلهای دورافتاده مـیسازد.
هَـر خط کـہ میکشد، هـر آهنگے کے مینوازد،
روحهای عاشـِق را بـہ سویِ ڪمال میبرد.
در هَـر اثـر، داستانے از جانِ هنـرمند،
نغمهاي از عـشق، در میان رنـگها و صداها.
آري، هنَـر همانند عشقے است کہ بیپایان میسوزد،
در دل هنـَرمند، شمعے روشـن از عشـق و هنـر همیشہ روشَـن است.