Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
Proxy MTProto
Proxy MTProto
Notcoin Community
Notcoin Community
Whale Chanel
Whale Chanel
Proxy MTProto
Proxy MTProto
نقدآگین avatar
نقدآگین
نقدآگین avatar
نقدآگین
02.05.202519:25
📘عبودیت‌ بت‌پرستی‌ است
— نقدی بر خدا-آفرینی‌های ادیان و خدایان ضدّ مهرشان

✍🏻 #اردوان

🍂 در یادداشت «بسط تجربهٔ نبوی یا غصب آن؟» اشاره‌ای به این نکته رفت که هرگونه تفکر مکتبی مانع تجربهٔ زنده و زایندهٔ انسان از «خدا»ست. در ادامهٔ آن یاداشت می‌خواهم این نکته را هم بیفزایم که «خدا»، مفهومی‌ست که اگر در معرضِ «تجدید نظر» یا «بازاندیشیِ» مکرر انسان قرار نگیرد، برای بشریت سرانجامی جز بت‌پرستی به ارمغان نخواهد آورد.

🍂 خدا، «تصویری»ست که مدام باید در هم کوبیده شود تا راه آزادی انسان برای گسترش وجودی‌اش، در همهٔ زمینه‌ها گشوده شود. «پرستش خدا» اگر به معنای «عبودیت خدا» باشد، چیزی جز فروکاست انسان به مرتبهٔ یک عبد-برده نخواهد بود و این عبودیت، عین بت‌پرستی است؛ چون با عبودیت معنای انسان از دست می‌رود و مناسبات بین انسان و خدا، به یک مناسبت «خدایگان-بندگی» فروکاسته می‌شود.

🍂 مفهوم «احد» در ادیان توحیدی با مفهوم «بریدگی» انسان از «خدا» گره خورده‌است. میان انسان و خدا یک شکاف و گسل پرناشدنی‌ست. خدا و انسان «همگو و هم‌آواز» نیستند. خدایی که «همه‌بین» و «همه‌شنو» است، چون از انسان «بریده» است با انسان نمی‌گوید و نمی‌شنود، اما به او می گوید و او باید بشنود و این کار، فقط به یاری یک «واسطه» ممکن است. خدا فقط با «واسطه‌»اش، مستقیم سخن می‌گوید، اما این سخن او نیز از سنخ «هم‌پرسگی» نیست. خدایی که «همه‌توان» است با انسان گفت‌وگویی جز «امر» ندارد.

🔖 ۱۸۸۹ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۹ دقيقه
📌 مطالعۀ ادامهٔ جستار

.


#اسطوره‌شناسی #هستی‌کاوی

➖➖➖

🌾@Naqdagin
20.04.202516:55
📘معجزۀ روشنفکری دینی: زندگیِ برزخی میان عقلانیت و اسطوره‌باوری
نقد و بررسی سخنی از علیرضا معینی در دفاع از روشنفکری دینی
(۳/۴)
✍🏻#فریدون_فرخ

🔺همینطور، اگر به ریشه‌های قصۀ معجزۀ عیسی در کودکی و یا تولد او از یک باکره رجوع کنید، به فرآیند شکل‌گیری قرآن و اناجیل نیز آگاه می‌گردید، و عجیب است غلظت کفر/فروبستگی/خودکورسازیِ شدید مدعیان ایمان و خداپرستی‌ نسبت به این حد از حقایقِ نقیض در جهان مدرن:
📺 تحریفِ «پیش‌گویی اشعیای نبی» دربارۀ «تولد مسیح از باکره»
📺 انجیل خرافی/بی‌اعتبار توماس و خلق پرنده در کودکی


🍂 مشکل روشنفکری دینی آن است که پرسش‌گری با استقامت و صادقانه شیدای حقیقت نیست و می‌خواهد زود به پاسخ‌های موروثی برگردد و نقشِ یک منبری را برای قبیۀ خود ایفا کند.

🍂 اما دربارۀ ویدیوی پیوست. دربارۀ معجزهٔ مورد ادعای مسیحیان، نکته اینجاست که مسیحیت و یهودیت بر محور ادعای معجزات بوده‌اند، اما قرآن در فرآیندی نگارش شده که فرد مدعی نبوت، توان نشان‌دادن معجزه‌ای از آن سنخ که در کتب مقدس مذکور بوده، نداشته‌، و از این رو، برای توجیه این فقدان مهم، به انواع مغالطات توسل جسته‌است که هر ذهن مبتدی بدون سوگیری‌ای، با یک بار خواندنِ توجیهاتِ قرآن دربارۀ چراییِ فقدان معجزه، مثل اسپینوزا به شیاد بودنِ گویندۀ قرآن پی می‌برد، و غیرالهی بودن آن را تصدیق می‌کند. خدایی اگر وجود داشته‌باشد، بی‌شک مغلطه‌کار نیست.

📕بشارت‌تراشی‌ مسلمانان
(قسمت یکم) (قسمت دوم) (قسمت سوم)
📺 نام محمد در بایبل؟ (قسمت یکم) (قسمت دوم) (قسمت سوم)
🍂 جز این، مسیحیان ابدا منتظر یک نبی جدید، بعد از مسیح، بعنوانِ خدای زنده، خصوصا در صحرای حجاز، نبوده‌اند [ر.ک. به‌پست‌های مرتبط بالا👆🏻]، و اگر مانی و بعد، محمد آمد و ادعای نبوت کرد، باید لااقل برای چنین ادعای سترگی که ریشه‌ای در کلام عیسی نداشت، معجزاتی ارائه می‌کردند، اما می‌دانیم بدلیل شرایط تاریخی‌ای که این دو (با فرض وجود تاریخی محمد) در آن بوده‌اند، سخن از امکانِ معجزه‌ای در میان نیامد. این جدا از این است که مولف/مولفان قرآن، حتی در پاسخ به آزمون ۳ پرسشی اهل کتاب، شکست خوردند و نوع پاسخی که دادند (ر.ک. اینجا و اینجا)، خود گواهی آشکار بر منشاء غیرالهی قرآن دارد و اثباتی بر بشری بودن قرآن است.

🍂 نکتۀ دیگر بحث تثلیث است. در مسیحیت مهمترین عامل رهایی و نجات، تصدیق جایگاه نجات‌بخش و الوهیِ عیسی بوده و هست. قرآن و اسلام تحت تاثیر مسیحیت شرقی، این آموزه که محور و شرطِ ضروریِ سعادت بشر تلقی می‌شده‌است را به‌عنوان «محور شقاوت» دانسته‌‌اند و مصداق بارز شرک، که عامل تباهی تمام اعمالِ فرد و شکنجه‌های جهنمی جاویدان است، که بدون هرگونه امکانِ آمرزشی-برخلاف سایر گناهانِ کبیره نظیر قتل و زنا و...-، تلقی می‌شود؛ اما در قرآن برای رد این آموزۀ محوری و پیچیدۀ فلسفی، ما کمترین موفقیتی نمی‌بینیم، چرا که حتی در فهم و طرح موضوع تثلیث نیز بسیار سطحی و کودکانه و متناقض عمل می‌شود.

▪️مثلا درجایی از قرآن گفته می‌شود:
خدا همسری نداشته که فرزندی داشته‌باشد!

🔺یعنی مولف قرآن به مغلطۀ «پهلوان پنبه» تمسک می‌جوید؛ تو گویی باور مسیحیان بر اینکه عیسی پسر خداست، بر محور رابطۀ زناشویی بوده‌است!

🔺البته در همان قرآن، بالله از فوت‌کردنِ روح خود در واژنِ مریم می‌گوید! پس یعنی همسری هم داشته به یک معنای کاملا فیزیکی!! یا عیسی مسیح در قرآن، نه تولد یک بشر را دارد، نه کودکی یک بشر، و معجزاتش فراتر از معجزات انبیاست (قدرت الوهیِ خلق کردن، زنده‌کردن مردگان و غیب‌گویی)، بلکه حتی طبق روایت قرآن، مافوقِ صلیب‌کشیده‌شدن و مرگ است! عیسی در قرآن «کلمۀ الله» دانسته می‌شود که به مریم وارد می‌شود: «کلمته القاها الي مريم». این هیچ ربطی به رسولان در قرآن ندارد که بشری مثل مابقی بشرها هستند که می‌خورند، ازدواج می‌کنند، متولد می‌شوند، علم غیب ندارند، و بعد هم می‌میرند پس از به قتل رسیدن یا طی کردن محدودۀ عمری بشری [برای بررسی تناقض حیرت‌آور قرآن در این موضوع، ر.ک. مسیح در قرآن: خدایی که خدا نیست].

🍂 تثلیث طرح یک اندیشۀ انقلابی در میان یهودیان بوده که خدای وراجِ عبوس و دمدمی‌مزاج و قوم‌‌پرست و اهل عذاب‌های بزرگ و کوچک و تهدیدهای مکرر را، بوسیلۀ آن به قتل رساندند، و خدایی زمینی و انسانی و عاشق‌پیشه که خودش را برای گناه‌کاریِ بشر قربانی می‌کند، جانشین آن خدا کردند و خدای پدر، به یک خدای لالِ محو شده در کلام زیبا، عشق بی‌حد و اتوریتۀ عیسای ناصری بدل می‌شود.

🍂 اینکه محور مسیحیت دیگر شریعت خشن و پر از قواعد ریز و درشت یهود و عبادت روزانه و متکثر یهود نیست، و تنها در آخر هفته مردم در کلیسایی جمع می‌شوند، همه به همان انقلاب معرفتی در خداشناسی و قتل خدای تاریخی یهود با توطئه‌ای عاشقانه بازمی‌گردد، حتی دستاوردهای اخلاقی تمدن امروز غرب، از جمله حقوق بشر.

(ادامه دارد)
➖➖➖

🌾@Naqdagin
18.04.202521:35
📘آموختنِ زیستن در سپهر "ندانستن‌ها"
(۳/۳)
✍🏻 #علی‌_صاحب‌الحواشی

🍂 از بامداد تاریخ (که پس از انقلاب کشاورزی است) تا زمانه معاصر، "انسان" به زیستن در "قطعیت" خو کرده بود. او هیچ معرفت بسامانی نداشت، چه برسد به قطعیت! اما چه باک که او "خیال قطعیت" را که داشت! اساطیرش به او این خیال را می‌دادند: از ویشنو تا روح‌جهان تائویی، از اورمزد و اهریمن گرفته تا آتنا و پرسفون تا ملکوت عیسی‌مسیح تا امامی که هرکه او را نشناسد به مرگ جاهلی مرده باشد!
همین هم‌بود که با برآمدن "بنیاد علم" و درخشید بی‌چون او و دستاوردهای عظیم‌اش، که ضمنا نهادینه‌ حاملِ شکاکیت نیز بودند، دو واکنش اتفاق افتاد:
۱) سیانتیسم
۲) دشمنی با علم

۱) اگر بخواهم با ادبیات روانکاوی سخن بگویم، "سیانتیسم" به‌جای "خدا" نشاندن علم بود، خدایی که مرده بود و اینک باید "علم" برتختش می‌نشست و تاج سروری و حجیت بلامنازع او را بر سر می‌نهاد. این واکنش کودکانه، در سطح "خبرگان" دوام‌ چندانی نیاورد، همان اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم مُرد، اما در سطح عوام هنوز هم هست، کم هم‌نیست.
۲) واکنش دوم "روح رومانتیک" بود و صریح‌اللهجه‌ترین سخنگوی معاصرش مارتین هایدگر گشت که از همه‌نظر در همان امتداد رومانتیک‌ها مستقر بود. بهرحال انسان برنمی‌تافت که در جهانی عاری از قطعیت و حتی بدون داشتنِ چشم‌اندازی از رسیدن به قطعیت، زندگی بکند. هر دوی آن افراط و این تفریط‌ها از همین برنتافتن برخاست.

🍂 وقتی فاینمن در این کلیپ با تصور وجود یک "کلان‌نظریه" توضیح‌دهنده همه‌چیز شوخی می‌کند، دارد رانه‌های رومانتیکِ جویایِ "روح" [Geist در آلمانی] را دست‌می‌اندازد. و آنگاه که او فقدان قطعیت و چشم‌اندازش را چنین سهل و آسان دست می‌گیرد، دارد به ترجمانی ژرفانشینی شکاکیت مندرج در بنیاد علم به مخاطب عام این راحتی را القاء می‌کند که باید یادبگیرند که در سپهری از عدم‌قطعیت سَر کنند؛ نه‌فقط سر کنند که آن را بپذیرند؛ و نه فقط بپذیرند، که زیبایی‌های زیستن در عدم‌قطعیت را هم وجدان بکنند.

🍂 آنکه در جای دیگری گفتم "عالمی و آدمی دیگر در پیش روست"، در اینجاست که یک‌سویه مهم معنایی‌اش را باز می‌یابد. البته هنوز کار داریم به آن‌ پذیرایی و وجدان برسیم، ولی به رغم هایدگر، و به رغم سیانتیسمِ نادان و عوامانه، و حتی به رغم مغلطه‌افکنی‌های نوسوفیست‌‌های پست‌مدرن‌، داریم‌ در امتداد درستی سیر می‌کنیم.

🍂 بنیاد علم بی‌هیاهو به راه خود می‌رود و جریان پیوسته و انبوه دستاوردهایش را تحویل همگان می‌دهد، اما بیرون از او غوغاهاست، این‌که مبین، آن‌که مپرس. اما همین فروتنی سربزیر و بی‌جنجال علم در زمره فرهمندی‌های اوست.
خاکساری نه بنایی است که ویران گردد
سیل‌ها عاجز کوتاهی این دیوارند! (صائب‌تبریزی)


@sahebolhavashi
.


#فلسفیدن #نقد_ادیان

➖➖➖

🌾 @Naqdagin
18.04.202521:22
📺 دربارۀ ترس‌های بزرگ‌سالی (+)


📁 پست‌ مرتبط

📺 روان‌کاویِ فرافکنی بر فرزندان
.


#تجربه_زیسته

➖➖➖

🌾@Naqdagin
18.04.202513:59
📺 روان‌کاویِ فرافکنی بر فرزندان

🎙دکتر #محمدرضا_ابراهیمی


📺 روان‌کاوی «غرب‌ستیزی سنت‌گرایان»
📺 روانکاوی و رفتارشناسیِ پزشکیان
📺 روانکاویِ «ولادیمیر پوتین»

.


#زیست‌روان #جامعه #روان‌کاوی #افسردگی #روان‌شناسی

➖➖➖

🌾 @Naqdagin | @DrEbrahime
17.04.202510:22
📘«بردگانِ جنسی» در اسلام و قصه‌های پر دروغِ روشنفکری دینی

جواز س.کس گروپ در حضور دیگران در اسلام

کتاب حلیه المتقین، علامه مجلسی،نویسنده ۱۱۰ جلد کتاب در معجزات اهل بیت ع
@atheismt


🔻وقتی این صفحه از حلیه‌المتقین و احادیث ائمه دربارۀ روابطِ گروهی با زنان را خواندم، به این اندیشیدم که اگر ادعای رایج روشنفکران دینی مسلمان (بردگانِ مدرن اسلام)، از جمله امثالِ بیژن عبدالکریمی، ذره‌ای صادق بود که:
*ادیان توحیدی چه نگرشی به جامعه دارند؟ رویکرد اجتماعی اسلام با سایر ادیان چه تفاوتی دارد؟

عبدالکريمي: جواب به این سؤال مقداری دشوار است به این معنا که همه ادیان توحیدی نسبت به جامعه، نگرش و رهیافتی دارند و هیچ‌کدام از آن‌ها نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت نبوده‌اند اما از این نکته نمی‌توان نتیجه گرفت که ادیان توحیدی به دنبال ایجاد یک سیستم اجتماعی ثابت و خاص بوده‌اند، همه ادیان ابراهیمی و انبیای بزرگ آن‌ها جزو نقادان بزرگ اجتماعی بودند
و در وهله اول، با نظام برده‌داری، نظام طبقاتی و روابط غیرانسانی در می‌افتادند [اینجا]

حال در طول تاریخ، توده ها این تجربه بنیادین را آمیخته به جهالتها و انحراف ها می کنند. این سخن در خصوص همه حوزه ها مثل هنر، علم، مارکسیست و .... صادق است.

مسیحیت به نام مسیح جنگخای صلیبی راه انداخت و
به نام محمد به نوامیس مردم تجاوز کردند (به نام کنیز) انسان ها را شکنجه دادند (به نام تعزیز)، مردم را غارت کردند (به نام جزیه). این قصه فقط مربوط به حوزه دین نیست با علم نیز چنین کردند با هنر نیز چنین کردند. حال سوال این است: هنر چیست؟ علم چیست؟ آیا اگر کسی بگوید علم یعنی انفجار سلاح های هسته ای در هیروشیما و ناکازاکی یا هنر یعنی شهوت پرستی هالیوودی، مواجهه پدیدارشناسانه و درستی با پدیدارهایی چون هنر یا علم داشته است؟ بنابراین مسأله مسأله ای انسانی و جهانی است و به وجه تراژیک وجود بشر باز می گردد [اینجا]

🔺آیا امامانِ معصوم و دارای علم غیب شیعه و فرزندانِ محمد و علی، و خود محمد و علی، باید چنین اقوال و سیره‌هایی را از خود بجا می‌گذاشتند؟

🔺خوابیدن میان چند زن و کنیز (زن -شوهردار و غیرشوهردار- و دختر ربوده‌شده با زور) و رابطۀ معروف به «سک.س گروهی»، دقیقا چه نسبتی با ادعاهای گزاف این روشنفکران دینی، بمثابه تئولوژیست‌های مدرن، دربارۀ این اشخاص دارد؟ این افراد با چه رویی جهان مدرن را از موضعی بالا نقد می‌کنند؟

🔺عبدالکریمی‌ها واقعا نمی‌دانند کنیزگیری و ربایشِ زنان و دخترانِ دیگر اقوام/مذاهب با زور و تعرض، هیچ تناقض و تضادی با قرآن و احادیث صحیح ندارد؟ یا آگاهانه دروغ می‌فروشند؟

🔺بخاطر دارم که عبدالکریمی مدعی شده‌بود، نقل به مضمون، که اسلام با سیاستی حکیمانه، بصورتی تدریجی برده‌داری را برچید! و برای اسلام (که برده‌داری در قلمروش به یک تجارت پر رونق بدل شده‌بود -تا قبل از فشار کشورهای غربی- و بسیاری از جهادها و گسترش مرزهایش، مدیونِ وعدۀ غنائم کثیره (یعنی غارت‌ دیگری‌ها و بدل کردن انسان‌های آزاد به بردگان جنسی/بدنی) بود)، کرامت‌تراشی کرده‌بود! این حد از انحطاط اخلاقی، که افرادی اهل فلسفه، مثل آب‌خوردن، چون بردگانی بی‌اراده، برای تطهیرِ اربابِ زمینی‌شان (اسلام)، دست به هر دروغ و وارونه‌نمایی بزنند، خود از معجزاتِ جنابِ اسلام است که یکی از منابعِ جدیِ تولیدِ «اخلاقِ رمگان» بوده‌است.

🔺عبدالکریمی‌ها نمی‌دانند که مشی عیسا که حتی یک برده و همسر رسمی نداشت، با کسی که با کنیزها و زنان متعدد، بعضا در یک شب، می‌خوابید، و بردگان متعددی داشت و نوادگانش نیز چنین بودند، چه تفاوتِ کهکشانی‌ای دارد؟ و نمی‌توان با این آیات صریح و احادیث و سیره‌ها، تجاوز به زنان و دختران مردم (کنیزگیری) را به «مسلمانیِ بدِ» مسلمانان ربط داد و از اسلام یک امر ملکوتی مبری از ثمراتش ساخت؟

🔺عبدالکریمی‌ها نمی‌دانند که خدای قرآن حتی یک بار هم، ولو برای عوام‌فریبی، بردگان و کنیزهای تاریخ را مورد خطاب قرار نداده؟ و نگفته از رنجی که بابت تعرض/تجاوز و سرقت‌شان متحمل شده‌اند، اندوهگین است و خشمگین و ناراضی، و برده‌داران و برده‌فروشان و برده‌خران را دوست ندارد و نمی‌تواند آنها را مومنانی صادق و با وجدان بداند، ولو هزار بار دور آن خانۀ سنگی سیاه بچرخند، یا هزاران روز به پادشاهی خیالی که متصورند، نماز گذارند، یا همۀ روزهای سال را بنا به مازوخیسم، روزه بگیرند و به زیارت مقبره‌های مطلا بروند؟

🔺و این عدم خطاب کردنِ دلجویانه و آگاهی/آزادی‌گسترانۀ بردگان/کنیزان تاریخ، بسان امری مشترک در ادیان سامی‌، خود نشان از این دارد که اساسا مولفانِ این مذاهب، کمترین وقعی برای یکی از مهم‌ترین رذائل تاریخی بشر و یکی از بزرگترین ستم‌دیدگانِ تاریخ نمی‌نهادند و خودِ این گواهی جدی بر «تماما بشری» بودنِ این مذاهب و خدایِ پرادعا و گنده‌گویشان دارد؟

.


#نقد_اسلام #نقد_روشنفکران

➖➖➖

🌾@Naqdagin
26.04.202514:38
📘نقد چهارم بر جناب علیرضا معینی
(۲/۲)
✍🏻 #فریدون_فرخ

موضوع بحث ما «نیاز به دین» نبود! یا «کارکرد اجتماعی-تاریخی دین»! یا «نوع شکل‌گیری دین»! یک ذهن که اندکی کارآزموده باشد و فقط نخواهد وقت مخاطب را بستاند و فضل‌فروشی کند، آن هم با یاری هوش مصنوعی، به بحث‌ها بطور دقیقی می‌پردازد.

ما نیز اگر به نقد ادیان می‌پردازیم برای فهم ادیان است و برای اینکه دنبال این نیستیم که از نیاز و ضعف بشر سوءاستفاده کنیم و دروغی به او بفروشیم؛ چرا که خوشش می‌آید یا کارکردی دارد. دینداران بسیاری کانال ما را دنبال می‌کنند تا نگاهشان را با نقدی صادقانه/غیرمزورانه تصحیح کنند، و تناقضات نظری-عملی روشنفکری دینی که نمی‌تواند برخی از مسائل آنها را در عمل حل کند را، بفهمند و خود چاره‌ای بیاندیشند].

ب. استفاده از منابع تاریخی
نویسنده به اسلام‌پژوهانی مانند پاتریشیا کرون و مایکل کوک اشاره می‌کند، اما به نقدهای آن‌ها از کتاب بنایی نمی‌پردازد

[نقدآگین: در پاسخ قبلی نشان دادم که آن‌ها نقدی بر کتاب بنائی نداشته‌اند و اساسا یکی‌شان قبل از نشر کتاب مرده‌است و این را می‌افزایم که تجدیدنظرطلبان طیف‌های مختلفی دارند، و اینکه ایشان با توسل به طیفی از آن‌ها، یا با توسل به یک سنت‌گرای بی‌ربط به مباحث تاریخی مثل حسین نصر، با یک کپی‌پیست ناشیانه، ادعای تسلط علمی به موضوع و کتاب دکتر بنائی می‌کند، از رذیلت دروغ‌گویی ناشی شده‌است. اگر صادقانه و سقراط‌وار به جهل خود اذعان می‌کرد و خود را یک پهلوان همه‌چیزدان چون سروش تصور نمی‌کرد، درحالی‌که وزن مطالعاتی سروش را نیز ندارد، به این خطاهای اساسی در ادعا دچار نمی‌شد].

مثلاً کرون و کوک خود دیدگاه‌های بسیار انتقادی نسبت به تاریخ اسلام دارند.

اشکال: نویسنده باید به‌جای تأکید بر نام‌ها، به استدلال‌های آن‌ها و زمینه تاریخی نظراتشان بپردازد.

۵. مغالطات منطقی
الف. مغالطه پهلوان‌پنبه

نویسنده بارها ادعای بنایی را به شکلی ساده و افراطی بازنمایی می‌کند. مثلاً می‌گوید بنایی معتقد است که «نبود اسناد مادی به معنای نبود تاریخی است»، در حالی که چنین ادعایی در متن کتاب بنایی وجود ندارد.

[نقدآگین: بنائی اساسا ادعایش نفی محمد سیره‌هاست، نه نفی هرگونه محمد قابل تصور/محتمل و حتی پیامبری که ما چندان به حقیقت او دسترسی نداریم؛ ادعایش ایجاد تشکیک اساسی در تصور جزمی مسلمانان از شناختِ پیامبری‌ست که از توالت‌رفتن تا همبستری و سخنان عرفانی در معراج به ملکوت و شرح لحظات ترورهایش را می‌دانند (درحالی‌که کل این تاریخ دو سده بعد نوشته شده‌!)، اما وقتی نه کتاب‌ او را خوانده‌باشید، نه حتی پست‌های نقدآگین را محققانه بررسی کرده‌باشید، دچار چنین خطاهایی می‌شوید. وقتی حتی یک ارجاع جدی از کتاب نمی‌آورید تا نقد مستند کنید و کار را بطور اساسی به هوش مصنوعی می‌سپارید، همین می‌شود. در مورد معاویه نیز بحث فقط بحث سکه نیست، و سک و گزارش‌هایی وجود دارد. دربارۀ هاجریون و یا ساراسان‌ها نیز بنائی و دیگران در موارد مختلفی به موضوع پاسخ داده‌اند، و نمی‌توان از آن پیامبر اسلام و تصدیق تاریخ‌نگاری عباسی را بیرون کشید؛ بطور اجمالی بگویم ما با چند محمد در تاریخ‌نگاری مستقل روبروییم که ربطی به پیامبری جدید با آیین جدید ندارند]

ب. مغالطهٔ تعمیم بی‌رویه

نویسنده نتیجه‌گیری‌های گسترده‌ای از شواهد محدود ارائه می‌دهد. مثلاً با استناد به «موضع رازآلود» دانبار، به نتیجه‌ای درباره ضرورت دین برای تمدن انسانی می‌رسد، بدون اینکه به شواهد جایگزین توجه کند.

۶. نتیجه‌گیری: نقد کلی متن

متن تلاش دارد نقدی علمی و جامع ارائه دهد، اما دچار تشتت در موضوعات، تناقض‌های استدلالی، و ضعف در استناد به منابع معتبر است.

به‌جای تمرکز بر تحلیل دقیق کتاب بنایی، متن وارد موضوعات جانبی (مانند تحلیل تکامل ادیان) می‌شود که استدلال اصلی را تضعیف می‌کند.

اگر هدف نویسنده نقد علمی است، باید از ارجاعات دقیق‌تر، شواهد بیشتر، و تحلیل عمیق‌تر استفاده کند.

پیشنهادها برای بهبود متن

تمرکز بر یک موضوع خاص: بهتر است نویسنده تنها به تحلیل کتاب بناپی بپردازد و از وارد شدن به موضوعات جانبی پرهیز کند.

[نقدآگین: این نقدی بود که در سومین یادداشت خود بدان اشاره کردم. ایشان نوشتاری بشدت آشفته/شفاهی چون دکتر سروش دارد، منتها به توان ۱۰؛ دکتر سروش باز تا حدی انسجام منطقی در متونش هست، هرچند در گفتار، پرش مدام و اطناب از ویژگی‌های سخنوری‌اش است]

استفاده از منابع علمی معتبر: ارجاع به گفتگوهای غیرعلمی و منابع ضعیف باید با استفاده از پژوهش‌های آکادمیک جایگزین شود.

پرهیز از مغالطات منطقی: استدلال‌ها باید بر مبنای داده‌های دقیق و تحلیل بی‌طرفانه باشد.

شفاف‌سازی تناقض‌ها: نویسنده باید تضادهای موجود در تحلیل خود را روشن کرده و دیدگاه خود را به‌صورت شفاف‌تر بیان کند.


.


#نقد_روشنفکران #روشنفکری_دینی
➖➖➖

🌾 @Naqdagin‌
19.04.202513:07
🎧 پاسخی به نقد استاد مصطفی ملکیان بر «روشنفکری دینی»

🎙#علیرضا_معینی

📘نقدی بر پاسخ علیرضا معینی

✍🏻 #فریدون_فرخ

🔸جناب دکتر معینی صوتی را برای نقدآگین جهت انتشار ارسال کردند و من در اولین فرصت با دقت گوش دادم؛ شخصا از صوت ایشان پاسخ دقیق و مرتبطی به نقدهای مصطفی ملکیان دریافت نکرده‌ام. مصطفی ملکیان در این صوت و سخنان دیگرشان، کوشش‌های روشنفکران دینی و ثمرات مثبت آن‌ها در جوامع اسلام‌زده را نفی نکرده‌اند، بلکه به تناقضات بنیادینِ دین‌داری و مسلمانی با عقلانیت و اخلاق پرداخته‌اند.

🔸تقلیل تضادهای ذاتی اسلام و دینداری با جهان مدرن و اصول اخلاقی، حتی اصول اخلاقی در جهان سنت، که در این باب نیز در متون متعددی در نقدآگین بدان پرداخته شده، به مباحث سیاسی متاخر نیز خطای دیگر ایشان است.

🔸بسیار ساده، روشنفکری دینی به حقیقت به ما هو حقیقت پایبند نیست وگرنه نمی‌توانست این حجم از تناقضات قرآن و سنت نبوی با اخلاق و عقلانیت را نادیده بگیرد، یا مثل یک متکلم و آخوند هیچ وظیفه‌ای برای خود جز توجیه، ولو با انواع خاک‌پاشی به حقیقت، قائل نباشد. جالب اینجاست که روزی همین دکتر سروش‌ها، کنار مصباح یزدی‌ها، در صداوسیمای جمهوری اسلامی، مقابل گرفتاران احزاب چپ‌گرا، به حجم انبوهِ مفروضات و تناقضاتشان می‌پرداختند، ولی حال خود نقشی جز وکیل‌مدافعِ شبانه‌روزی و پاسخگویی به شبهات بوجود آمده در اذهان مومنین را قائل نیستند، و با این وجود، دوست دارند «روشنفکر» نیز خطاب شوند و از تناقضات روشنفکری با دینداری‌شان سخنی گفته نشود، و متکلم شناخته‌شدن را دون شان خود می‌دانند. چه اشکال دارد شما متکلم باشید و خود را متلکم بدانید؟ چرا دوست دارید یک عبارت برساخته و متناقض را بر خود بار کنید؟

🔸خود مواجهه ایشان با مثلا کتاب‌های دکتر محسن بنائی، که خود در ادامۀ یک سنت پژوهشی و جمع بزرگ پژوهشگران تاریخی بوده، گویای مواجهه متکلمانه و آخوندمسلکانۀ فوق‌الذکر است! مباحثی چنانی جدی را با دو دقیقه حرف زدن، کوشیدند پاسخ دهند و «شبهاتِ» را از «اذهان مومنین» خارج کنند! یک روشنفکر اینگونه عجول نیست و گاردی پیشینی نسبت به موضوع تحقیقش ندارد، البته یک روشنفکر مارکسیست، یا یک روشنفکر بهایی، اگر چنین توصیفی از روشنفکر صحیح فرض شود، چنین مواجهه‌ای با دگم‌ها و جزم‌های پیشینی خود می‌کند و خود را قبل از حقیقت، عبد و بندۀ باورهای پیشینی‌اش می‌داند و حاضر است با هر زور و ضربی که شده، خلافِ پژوهش‌های نقیضِ باورهای مقدسش سخنی بگوید و ساحتِ قدسی آن باورها را مصون از خطاها و تباهی‌های بنیادین جلوه بدهد، و اساسا خود را «وکیل مدافع ایدئولوژی» می‌داند.

🔸جناب معینی، اگر فقط اندکی جدی، آن‌گونه که مباحث دکتر سروش را دنبال کرده‌اند، مطالب کانال نقدآگین با هشتگ #بازنگری و #بازاندیشی و #نقد_قرآن (که به منابع تالیف قرآن و زبان قرآن و اشتباهات حاصل از نحوۀ خاص تالیف قرآن پرداخته‌اند)، نه حتی کتاب‌های دکتر بنائی و دیگر پژوهشگران همسوی ایشان را، دنبال می‌کردند، این‌چنین واکنش‌های سطحی و شتاب‌زده‌ای را روا نمی‌داشتند.

🔸مشکل بزرگ ایشان، «پهلوان پنبه» فرض کردن منتقدان و نگاه به «روشنفکران دینی و امثال دکتر سروش»، به‌مثابه پیامبران خدا/حقیقت و سخنگویان اوست. تمسک به «تواتر» در تاریخ اسلام (دقیقا مشابه مواجهۀ ساده‌انگارانۀ طلاب حوزۀ علمیه در کلاب‌هاوس و... در مواجهه با نقدهای تاریخی)، در موقعیتی که حدودا ۲ قرن فاصله است میان اولین تاریخ نوشته شدۀ اسلام و احادیثِ مکتوب شده، خود از معجزات و کراماتِ مکتبِ روشنفکری دینی است؛ که البته ایشان «معجزه» را بنا به تمسک به استاد و مولایِ محبوب‌شان، دکتر سروش، محتمل می‌دانند.

🔸نکتۀ دیگر آن است که قرآن معجزات را کاملا واقع‌گرایانه گزارش کرده و قصصی هم که بازگو کرده، کاملا واقع‌گرایانه گفته شده، و هزار سال چنین فهم شده توسط امامان و علما و مومنین، اینکه حال بعد از تحقیقات متاخر، روشن شده که فلان روایت قرآن از فلان خرافه‌سازی خاخام یا کشیشی اقتباس شده، یا ذهن عموم می‌فهمد مورچگان و پرندگان سخن نمی‌گویند، عده‌ای، مثل آخوندها، دست به کار شوند و همۀ این‌ها را استعاری و مجازی تاویل کنند تا بنیاد باور ناموجه‌شان به الوهیت منبع قرآن را موجه کنند، اسم‌شان هرچه باشد، روشنفکر نیست، خیلی ساده متکلم‌اند که درد حفظ دین و اصلاح آن را دارند، و خود این هم محترم است و ضروری.

📻 شبه‌علم: پژوهشکدۀ اناره یا اتکای غیرانتقادی به تاریخ اسلام؟
📺 قرآن: تجربۀ نبوی یا کپی‌پیست‌هایی ناشیانه؟
📺
ابراهیم در آتش: اشتباهات الله در کُپ‌زدن!
📕 سروش: متکلم یا فیلسوف؟
📕«بردگانِ جنسی» در اسلام و قصه‌های پر دروغِ روشنفکری دینی
📕نقد به‌مثابه روشنگری :(۱ تا ۱۱ | ۱۲ تا ۲۸| ۲۹ تا ۳۴ | ۳۵ و پاسخ دکتر محسن بنائی به اتهاماتِ مدرسه| ۳۶ تا تا ۴۶| ۴۷ تا ۶۱)
.


#نقد_روشنفکران #روشنفکری_دینی
➖➖➖

🌾@Naqdagin
18.04.202521:32
📘آموختنِ زیستن در سپهر "ندانستن‌ها"
(۲/۳)
✍🏻 #علی‌_صاحب‌الحواشی

🍂 شکاکیت در غرب (عملا) در قرن هفدهم با دکارت بدل به "جریانی" شد که بیخ پیدا کرد. از این‌روست که بسیاری اهل‌نظر، آغاز عصر روشنگری را دکارت می‌گیرند، نه چون اهل تاریخ نیمه دوم قرن‌هجدهم. دکارت هوشمندانه حواس‌اش به خطر دستگاه تفتیش‌عقاید کلیسا بود. می‌فهمید که بلندکردن پرچم "شکاکیت" خطر زنده‌ در آتش سوختن را دارد. حصر گالیله هم پیش چشم‌اش بود. از این‌رو "شکاکیت" خود را "روشی" اعلام کرد، تا کلیسا گمان نکند آن را زیاده جدی می‌گیرد. جابجا هم بر مومن‌بودن خودش تاکید می‌کرد، مبادا که احضار شود. اما در بین سطور اعتراف پی‌درپی‌اش به جزم‌های مسیحی، می‌توان به‌وضوح خلاف آن را خواند، چنان که اروپا خواند و شکاکیت دکارتی را کاملا جدی گرفت و جریان عصر روشنگری به‌راه افتاد.

🍂 نکته مهم، تفاوتی است که شکاکیت دکارتی با شکاکیت‌های پیش از خودش دارد. برخلاف شکاکیت‌های عصر باستان، شکاکیت دکارتی در جستجوی یافتن نقطه‌اتکایی برای معرفت بود. اگر شکاکیت‌های عصر باستان، شکاکیت‌های جدلی (سوفیست‌ها) و شکاکیت‌های نومید (اپیکوری و رواقی) بودند، شکاکیت دکارتی را باید شکاکیت "جستجوگر و امیدوار" دانست.

🍂 دکارت نقطه اتکای مورد نیازش را در "من" و در "ریاضیات/منطق" یافت. حالا اگر به این دو، شکاکیت تجربه‌گرای فرانسیس‌بیکنی را هم اضافه بکنیم، به اکسیر "عصر روشنگری" دست می‌یابیم. این اکسیر فرایند "جستجوی‌جهان" برای معرفت‌یافتن بدان را به‌راه انداخت. این جستجو سرشت و بن‌مایه‌ای "سکولار" داشت. زیرا بعد از تکوین این اکسیر، دانشمندان برای "دانستنِ‌جهان" به متن مقدس مراجعه نمی‌کردند، بلکه به خود طبیعت رجوع می‌کردند. بلکه فراتر از این، در جستجوی جهان حتی نیم‌نظری به متن‌مقدس،هم نمی‌افکندند.

🍂 تمام قرن هفدهم میدان جدال استقرار این "رویکرد نو" بود که بسیار هم به دشواری جا افتاد؛ به‌هر حال، کم چیزی هم نبود زیرا متضمن تغییر اساسی "مبنا" از مقدس به نامقدس بود. حتی فراتر از این، اینک فهم مقدس طفیل معرفت نامقدس می‌شد! یعنی فهم ما از جهان بود که نحوه فهم ما از منطوق کتاب‌مقدس را رقم‌می‌زد؛ درست وارونه آنچه پیش از این، از ابتدای قرون‌وسطا تا اواخر رنسانس بود.

🍂 هرچند که شکاکیت دکارتی "نقطه‌عزیمت" تحقق و استقرار این سرشت و بن‌مایه عصر روشنگری گشت، ولی این یک نقطه آغاز تاریخی/انگاره‌ای صرف نماند بلکه به‌عنوان هم "استراتژی" و هم "تاکتیک" در بنیاد علم‌ مدرن نهادینه گردید. (این چیزی است که جریان‌های "سیانتیستی" از آن غافل می‌شوند).

🍂 یعنی بنیاد علم دائماً آگاه به خصلت "غیرقطعی" یافته‌ها و فهم‌های خود است. از این‌رو علم (برخلاف الاهیات) کمترین شرم و نگرانی از بروز خبط و خطا در داوری‌هایش ندارد، بلکه بروز اشتباه در فهم جزئی از بازی علم است! همین‌ بی‌شرمی، بل روایی و رهایی از ترس خطا، است که تضمین‌کننده فرایند پیوسته خوداصلاحگر بنیاد علم است: شیمی فلوژیستونی که هوا شد زلزله‌ای اتفاق نیفتاد! بطلان فرنولوژی که معلوم شد به‌سادگی کنارش گذاشتند و گذشتند؛ نظریه الکترومغناطیسی که به نسبیت‌ آینشتاین رسید و نادرستی بنیاد فیزیک‌نیوتنی را نشان داد، فاجعه‌ای رخ‌نداد! روانکاوی که معروض نقدهای بزرگ شد، خون‌وخونریزی نشد! و از این قبیل‌.

🍂 اما در طول استقرار شکاکیت دکارتی در بنِ بنیاد علم یک امر دیگری هم اتفاق افتاد و آن وارفتن همه "هستی‌شناسی"های اساطیریی بود که در بنِ سازه‌های فرهنگ قرار داشت. این با خودش انحلال ناگزیر جزم‌های دینی را هم درپی آورد. اینجاست که ما با نوپدیدی در تاریخ هوموساپینس روبرو می‌شویم که از انقلاب کشاورزی (دوازده‌هزارسال پیش) تا اواخر قرن هجدهم‌میلادی که بنیاد علم صورت‌بندی گردید، مطلقا بدیع و بی‌سابقه بود.

(ادامه دارد)
➖➖➖

🌾 @Naqdagin
18.04.202521:22
18.04.202513:57
17.04.202510:15
26.04.202514:13
📘نقد چهارم بر جناب علیرضا معینی
(۱/۲)
✍🏻 #فریدون_فرخ

🍂 در نقد اول و دوم -معجزۀ روشنفکری دینی: زندگیِ برزخی میان عقلانیت و اسطوره‌باوری-، نقدهای مورد به موردی دربارۀ گزاره‌های ایشان نوشته‌شد، اما پاسخی دقیق و متناسب دریافت نشد.

🍂 اما در مواجهۀ نخست با متنی که نوشتند (و صرفا به بحث دکتر بنائی ورود کردند)، مطمئن شدم که متاسفانه کمترین شناختی از پیچیدگی‌های بحث تاریخی‌ای که وارد آن شده‌اند، ندارند. نمونه‌ای که در «روشنفکری دینی: جهاد دفاعی با تقلب‌ هوش مصنوعی؟» آوردم مبنی بر اینکه اکثر بحث را کپی کرده‌بودند از هوش مصنوعی و عملا به خطاهای فاجعه‌باری در ارجاعات رسیده‌بودند که متوجه نشده‌بودند، به همین جهت بود.

🍂 تقوای علمی یعنی در موضوعی که احاطۀ حداقلی ندارید و چند کتاب در آن زمینه از جلوی دیده خود نگذرانده‌اید و صاحب‌نظر نشده‌اید، متواضعانه سکوت کنید، یا لااقل طرح پرسش کنید، نه گزاره‌های جزمی را پرتاب کنید و منتقدان و محققان دگراندیش را پهلوان‌پنبه تصور و تصویر کنید و وقتی بی‌اطلاعی‌تان را نشان دادند و وارد جزئیات سخن‌تان نشدند، باز هم از موضع بالا متن‌شان را محقر و موهن بدانید، یا بگویید بار علمی ندارند منتقدان (در مقابل امثال سروش و..)! و بی‌دانشی خود در موضوعی خاص را به منتقدان فرافکنی کنید و یک جنگ خیر و شری میان قبیلۀ کفار و قبیلۀ مومنان به مدرسۀ روشنفکری دینی بسازید.

🍂 اما متاسفانه نقد من با احترام به خودشان را بمثابه توهین و تحقیر گرفتند، که من این را هم از اگوی بادکرده ایشان می‌دانم (با دیتاهای پراکنده/نامنسجم و تحت اثر آن حسی که امثال سروش در مریدان می‌دمد، بمثابه یک عارف همه‌چیزدان، و اینکه با ناقدان جدی خود رابطه‌ای خصمانه و از بالا برقرار می‌کند. کافی‌ست به مواضع ایشان در مقابل آرامش دوستدار و دیگر ناقدان جدی رجوع کنیم، که یا وارد دیالوگ متن‌محور نمی‌شوند و نام نمی‌برند (چند نامه که به محترمانه‌ترین نحو به ایشان نوشته شد و بدستشان رسید و کوچک‌ترین پاسخی ندادند)، یا با تحقیر نام می‌برند).

🔻متن ایشان را به همان هوش مصنوعی که از او مدد جستند می‌سپارم:

این متن، با ترکیبی از موضوعات تاریخی، فلسفی و الهیاتی، در عین حال ادعاهایی گسترده و اغلب متناقض را مطرح می‌کند. اجازه دهید به‌صورت ساختاری به تناقضات، مغالطات، و نقدهای جامع بپردازیم.

۱. ساختار کلی متن: ادعای جامعیت اما تشتت در استدلال

مشکل
متن مدعی است که به بازخوانی تاریخ اسلام، نقد کتاب «اسلام در مغاک تیره خاک»، و همچنین تحلیل تکاملی ادیان پرداخته، اما در عمل فاقد انسجام کافی است. متن در موضوعات مختلف پراکنده می‌شود و هیچ‌کدام را به‌طور جامع و مستند بررسی نمی‌کند.

تناقض:

از یک سو، از رویکرد علمی و پوزیتیویستی حمایت می‌کند (مانند استفاده از سکه‌شناسی)، اما از سوی دیگر، به اظهارنظرهای کلی و احساسی (مانند تمجید از دین به‌عنوان «چسب اخلاقی جوامع») می‌پردازد. این ترکیب، تمرکز متن را تضعیف کرده است.

ادعای نقد علمی دارد، اما ارجاعات به مکالمات کلاب‌هاوس و نقل قول‌های مبهم، استدلال‌های علمی را تضعیف می‌کند.

۲. نقد روش‌شناسی کتاب محسن بنایی

الف. استفاده گزینشی از شواهد
متن، کتاب بنایی را به استفاده گزینشی از داده‌های تاریخی متهم می‌کند. اما خود در ارائه شواهد، دقیق عمل نمی‌کند:

مثلاً به «سکه‌های دوره اموی با عبارت محمد رسول‌الله» اشاره می‌کند، اما این شواهد را در زمینه تاریخی آن توضیح نمی‌دهد. آیا این سکه‌ها واقعا نشان‌دهنده وجود تاریخی محمد است یا صرفاً نمادی از یک ایدئولوژی سیاسی؟

۲. تحلیل متناقض دین و تاریخ ادیان

الف. دوگانگی در ارزیابی دین
نویسنده از یک سو دین را بعنوان «چسب اخلاقی» جوامع ستایش می‌کند و آن را ضروری برای همزیستی انسان‌ها می‌داند. اما از سوی دیگر، مضرات آن مانند خشونت را می‌پذیرد. نویسنده تلاش می‌کند مضرات دین را با این استدلال توجیه کند که هیچ‌چیز بی‌نقص نیست و گل بی‌خار وجود ندارد. این توجیه، به‌جای بررسی عمیق مضرات دین (مانند خشونت)، آن را به حاشیه می‌برد.

تناقض: اگر دین ضروری و مفید است، چگونه می‌توان خشونت‌های ناشی از آن را نادیده گرفت؟ آیا نمی‌توان به سیستم‌های اخلاقی غیردینی اندیشید که این مشکلات را کاهش دهند؟

ب. تناقض در تحلیل تکامل ادیان

نویسنده از نظریه تکامل داروین برای توجیه پیدایش دین استفاده می‌کند، اما در عین حال، از «موضع رازآلود» انسان‌ها و نیاز آن‌ها به باور به نیروهای ماورایی دفاع می‌کند.

تناقض: اگر دین صرفاً نتیجه تکامل اجتماعی است، چرا باید آن را به نیروهای رازآلود نسبت داد؟ آیا نمی‌توان آن را صرفاً به‌عنوان یک ابزار اجتماعی-روانی توضیح داد؟

[نقدآگین: طرح بحث‌های بی‌ربط تنها از ذهنی آشفته می‌آید یا استفاده ناشیانه از هوش مصنوعی. من همین تحلیل متن هوش مصنوعی را در چندین جا حذف کردم.

(ادامه دارد)
➖➖➖

🌾 @Naqdagin‌
18.04.202521:30
📘آموختنِ زیستن در سپهر "ندانستن‌ها"
(۱/۳)
✍🏻 #علی‌_صاحب‌الحواشی

🍂 ریچارد فاینمن در اینجا البته از ذوق شخصی‌اش می‌گوید ولی آنچه بیان می‌کند، به‌هیچ‌وجه "شخصی" نیست، "روح عصر روشنگری" است! می‌خواهم در این یادداشت، نور متمرکز را بر "زیستن در شکاکیت" که فاینمن می‌گوید بیفکنم تا رونمایی از "عاطفه" مهمی کرده‌باشم که به معنایی پرچم "عصر روشنگری" بود.

🍂 شکاکیت البته تبارشناسی دیرینی دارد. کهن‌ترینی که می‌شناسیم، "سوفیست‌های" یونان باستان بودند. این‌ها که آماج اصلی سقراط و افلاطون بودند، اهل‌فکری که آموزگارانِ "فن خطابه/جدل" شدند.

🍂 سوفیست‌ها بر آن بودند که هیچ حقیقتی "دانسته" نیست، پس "سخن" تنها به‌کارِ بر کرسی نشاندنِ "اعتقادات"ای می‌آید که ما آدم‌ها داریم ولی هیچیک هیچ حجت محکمی بر درستی‌شان نداریم.
این، ایستاری "واقع‌گرا" بود، زیرا می‌دیدند که آدم‌ها در متن‌وبستر آن‌که "هیچ امر دانسته‌‌ی قطعی موجود نیست"، چگونه برای "برحق‌نمایی" مواضع‌شان استدلال می‌کنند تا حرف خود را پیش برند.

🍂 پروتاگوراس و گرگیاس از برجسته‌ترین سوفیست‌هایی بودند که به‌برکت رسائل افلاطون آنان را می‌شناسیم؛ والا سوفیست‌ها اهل نوشتن نبودند؛ چیزی نمی‌دانستند که بخواهند بنویسند! "فن‌خطابه/جدل" هم مهارتی عملی‌ برای تحت‌تاثیر قراردادن مخاطب بود که یاد می‌دادند، نوشتنی نبود.
از این‌نظر سوفیست‌ها فروشندگان مهارتِ مجاب‌کردن بودند، یعنی بیش از آن‌که "اندیشمندان" باشند "صنفی از آموزگاران جدل" بودند. البته همین هم نشان می‌دهد که در عصرطلایی یونان، کالایِ "سخن" چقدر خواهان داشت که این‌ها "صنفِ" فروشندگانش شدند؛ این کم نکته‌ای نیست!

🍂 جریان سقراط/افلاطون توانست کار این "صنف" را با رونمایی از "مغالطه‌کاری" آنان از رونق بیندازد. اندکی بعدتر ارسطو "منطق" را تدوین نمود تا تعریف دقیقی از "مغلطه" به دست دهد. چنین شد که سوفیستی معنای مغلطه‌افکنی داد و این نسبت بر ناصیه تاریخی آنان حک شد تا صورت مُعَرَّبِ‌اش، "سفسطه" و "سوفسطایی"، به ما نیز رسید. مثل این بیت مولانا:
از سبب‌سازیش من شیدایی‌ام
وز سبب‌سوزیش سوفسطایی‌ام

در این مصرع دوم مولانا "سوفسطایی" را در معنایِ حذف‌ شده به‌قرینه معنویِ "شکاکیت" به‌کار می‌برد، که بسیار درست هم هست. می‌گوید وقتی خداوند سبب‌هایی را که گمان می‌کردم کار می‌کنند، ناکار می‌کند [توجه جنبی به اشعریگری مولانا داشته باشید!] من‌نیز همچون سوفسطائیان در دُرستی علم خودم نسبت به سبب‌بودن آن‌ها دچار شکاکیت می‌شوم!

🍂 سوفیست‌ها ورافتادند، اما میراث شکاکیت آنان ورنیفتاد بلکه در عصر "یونانی‌مآبی" (پسافتوحات اسکندر) به درجات، به اپیکوریان و رواقیون رسید. این‌ دو گروه، اندیشمندانِ جدی بودند، "صنفِ" سخن‌فروش نبودند. اما نسیم شکاکیت در بُن اندیشه‌ورزی هر دو گروه وزان بود. سرانجام مسیحیت بساط هردو گروه را برچید و طی سه‌قرن اول میلادی با کوبیدن میخِ "جزم‌هایش" بر صحیفه دل‌های مردم نقطه پایانی بر اندیشه‌ورزی یونانی نهاد: از سقراط/افلاطون/ارسطو گرفته تا اپیکوریان و رواقیون همگی روبیده شدند [درست در اینجاست که کفرِ نیچه‌ای کف می‌کند و از او یک "ضدمسیح" تمام‌عیار می‌سازد!]. حق آن‌است که این مقطع را نقطه آغاز "قرون‌وسطی" بگیریم، نه آن موضع دلبخواهِ قراردادی را که اهل تاریخ‌ برمی‌گیرند.

🍂 در جهان مسلمان‌ها که "تفلسف" طی دوره یونانی‌مآبی در آن گُل کرد، ولی بزودی با غلبه جزم‌اندیشی اشعریان منکوب شد تا ما نیز وارد "قرون‌وسطای" خود شدیم که دیگر از آن بیرون نیامدیم. فارابی و بوعلی درباره "شکاکیت" بحث کردند ولی جدی‌اش نگرفتند. چنان بحث‌هایی نزد ایشان بیشتر وجه "آرایه‌ای" داشت تا واقعی. می‌خواستند گفته‌باشند که "حواس‌شان به شبهات شکاکان هست".

🍂 در این ميان امام‌محمدغزالی طرفه "جدلی‌"ای بود، آن‌قدر که استادش، امام‌الحرمین جوینی، هرگاه قرار بود بحث‌داغی در مجلسی طرح شود، غزالی را همراه می‌برد تا به جان حریفانش بیندازد! غزالی که از این‌کودک‌صفتی "بالغ شد"، دروغ ذاتیِ "جدل" را شناخت تا از این مهارت چشمگیرش "توبه" کرد. او هم متوجه بود که در بُن خطابه/جدل "غیاب‌حقیقت" است که مستقر است! غزالی درپی حقیقت بود.

(ادامه دارد)
➖➖➖

🌾 @Naqdagin
18.04.202513:30
📘دربارۀ کینه‌توزیِ کورِ چپ‌زدگان نسبت به زبان فارسی
قوم‌گرایان و روایت‌سازیِ ایدئولوژیک دربارۀ جایگاهِ زبان‌ها

✍🏻 #مزدا_محمددوست


.


#چپ_ایرانی #ایران #نقد_روشنفکران #نقد_چپ #استوری‌خوان

➖➖➖

🌾@Naqdagin
16.04.202519:50
🎧 «در دامگاه زبان و زمان؛ نااندیشه‌های جنبش مشروطه»
دربارۀ کتابِ جدیدِ دکتر محسن بنائی (+)

🎙گفتگو با دکتر #محسن_بنائی در انجمن ایرانیان دانمارک با حضور دکتر #ماشاءالله_آجودانی و #آرمین_لنگرودی


.


#آینه_تاریخ #ایران #سیاست #معرفی_کتاب

➖➖➖

🌾@Naqdagin
23.04.202509:26
🎧 جدالی درباب برهان علیت (+)
براهین وجود خدا

🎙#اشکان

🔸در این صوت گفت و گوی مفصلی داشتم با دوست عزیز درباب برهان علیت.

🔻کلا در چهار جهت می‌توان به این برهان نقد وارد کرد

▪️گزاره "هر معلولی علتی دارد" همان‌گویی و توصیفی درش نیست.

▪️محال بودن تسلسل ایرادی به گزاره بالا است.

▪️رابطه علیت در جهان حسی معنا دارد و نمی‌تواند محمول بر مفهومی متافیزیک شود.

▪️جهان به مثابه کل علت نمی‌خواهد. زیرا کل نیاز به علت ندارد زیرا یک مفهوم است.

👥 دعوت به مناظره در نقدآگین

📻 نقدِ کانت و هیوم بر برهان علیت
📻 برهان علیت و مسألۀ شر
📻 مناظره‌ای درباب «محمد و اسلام»
📻 مناظره‌ای درباب «محمد و اسلام»
📻 روشنفکری و دینداری: تناقض‌ها در کجاست؟
📺 بی‌نهایت محاله؟
📺 ذهنیت غربی و شرقی
📺 «باور» چیست؟
📺 چرا انسان‌ «دیوها/خدایان/اجنه» را ساخت؟
📺 مناظره هوش مصنوعی خداباور با هوش مصنوعی آتئیست
📺 آیا براهین وجود خدا قانع‌کننده‌اند؟
📺 شاید کس/کسانی ما را برای سرگرمی خود خلق کرد‌ه‌اند!
📺 بزرگ‌ترین چالش اعتقاد به خدا چیست؟

.


#فلسفیدن #نقد_ادیان #تفکر_انتقادی #مناظره #اثبات_خدا

➖➖➖

🌾 @Naqdagin | @fargasht22
19.04.202505:38
18.04.202521:30
18.04.202515:33
18.04.202513:28
16.04.202519:44
📺 «در دامگاه زبان و زمان؛ نااندیشه‌های جنبش مشروطه»
دربارۀ کتابِ جدیدِ دکتر محسن بنائی (+)

🎙گفتگو با دکتر #محسن_بنائی در انجمن ایرانیان دانمارک با حضور دکتر #ماشاءالله_آجودانی و #آرمین_لنگرودی

📻 فایل صوتیِ فشردۀ این گفتگو

.


#آینه_تاریخ #ایران #سیاست #معرفی_کتاب

➖➖➖

🌾@Naqdagin
显示 1 - 24 152
登录以解锁更多功能。