. هر تجربه درونی بر مرز بین خود و دیگری استوار است.
میخاییل باختین
@dialogeschool @bashgahandishe
13.04.202521:37
«گفتوگو» فراسوی توهم «حقیقت»
📝 محمدرضا اسمخانی
❇️ در جهانی که خدایان یا غایباند یا به سبب تکثرْ مرجعیت کلاسیکشان را از دست دادهاند، و برخلاف توهم بسیاری، در جهانی که «حقیقت»ای هم در کار نیست و هرچه هست «تفاسیر انسانی» است براساس منظومۀ علایق/ارزشها/اهدافشان؛ انسانی-اخلاقیترین چارچوب برای پیشرفت «گفتگوگرایی» (conversationalism) یا «مذاکرهگرایی» است. «تفسیر از چشماندازی خاص» مبدء عزیمت همۀ طرحها است، و «گفتگو» تنها مجمعی است برای گردهمآوری و آمیزش این «تفسیر-چشمانداز»ها، و یگانه مجراست برای گذر از وضع طبیعیِ گرگسانِ «جنگ» به وضع انسانیِ «توافق».
این همان ایدئال/هنجاری است که فلاسفۀ مدرن پساکانتیای همچون هابرماس (عقلانیت ارتباطی-دیالوگی به جای عقلانیت مونولوگی)، فلاسفۀ پسامدرنِ پسانسبیگرایی همچون رورتی (گفتگو به جای شناخت) و فلاسفۀ علمی همچون پوپر (عقلانیت انتقادی) بدان رسیدهاند. روغنِ چرخهای ماشین گفتگو نیز عبارتاند از اعتقاد به خطاپذیری، یادگیری از دیگری، و رشد و مانند آن؛ خصمِ آن هم، همانطورکه بسیاری از فلاسفه تلنگر زدهاند، نیروهای مسدودکننده و مانعتراشاند: استبداد، خودرأیی، منافع شخصی، تحجّر و جزماندیشی.
🔅 از گفتگو/مذاکره نباید دوری کرد بخصوص اگر هدف «خیر جمعی» باشد؛ با دشمنی که اسلحه روی شقیقه گذاشته است مجبور به مذاکره میشوید؛ و اگر «حیوان عاقل» (بخوانید «حیوان دیالوگمدار») باشید، با مردمِ بُریده و بَری از شما نیز روزی به همین نتیجه خواهید رسید. در دو مقولۀ «حجاب» و «بشار اسد» چند دهه به گفتگو گوش سپرده نشد، تا زور ارادۀ جمعی چربید و خواستهاش را عملی کرد. همینسان، اگر بصیرت سیاسی میبود، پیغام آن «مرد ژاپنی» زیر سقف دلار دههزارتومانی دریافت میشد که امید فراوان بود به گشایشها؛ مسیر «نه جنگ نه مذاکره» برگرفته شد، تا اکنون تن داده شود به ترکیبِ «یا جنگ یا مذاکرۀ» ترامپ-نتانیاهو زیر سقف دلار صدهزارتومانی.
باری، از منظر فلسفۀ سیاسی، دو مدل اصلی برای ارتباط داخلی-خارجی وجود دارد: یا مدل «ما-آنها» که گفتگوی بیناسوژگیِ انسانها و «فضای دلایل» را مبنا قرار میدهد، و هدفش رشد دائمی خویشتن است در ارتباط برسازنده با دیگری؛ و یا مدل «دوست-دشمن»ای که با تشبث مداوم به حقایق ایدئولوژیکآلود مرزبندیهای «جنگ و صلح» را مشخص میکند. تاریخ-تجربه آموخته است که مقدم بر مدل دوم، که کارش همیشه به تهدید/استفاده از نیروهای فیزیکیِ (از باتوم تا بمبافکن) میانجامد، باید مدام کوشید در رئالیتهکردن گزینۀ ایدئال نخست...
. هر تجربه درونی بر مرز بین خود و دیگری استوار است.
میخاییل باختین
@dialogeschool @bashgahandishe
13.04.202521:37
«گفتوگو» فراسوی توهم «حقیقت»
📝 محمدرضا اسمخانی
❇️ در جهانی که خدایان یا غایباند یا به سبب تکثرْ مرجعیت کلاسیکشان را از دست دادهاند، و برخلاف توهم بسیاری، در جهانی که «حقیقت»ای هم در کار نیست و هرچه هست «تفاسیر انسانی» است براساس منظومۀ علایق/ارزشها/اهدافشان؛ انسانی-اخلاقیترین چارچوب برای پیشرفت «گفتگوگرایی» (conversationalism) یا «مذاکرهگرایی» است. «تفسیر از چشماندازی خاص» مبدء عزیمت همۀ طرحها است، و «گفتگو» تنها مجمعی است برای گردهمآوری و آمیزش این «تفسیر-چشمانداز»ها، و یگانه مجراست برای گذر از وضع طبیعیِ گرگسانِ «جنگ» به وضع انسانیِ «توافق».
این همان ایدئال/هنجاری است که فلاسفۀ مدرن پساکانتیای همچون هابرماس (عقلانیت ارتباطی-دیالوگی به جای عقلانیت مونولوگی)، فلاسفۀ پسامدرنِ پسانسبیگرایی همچون رورتی (گفتگو به جای شناخت) و فلاسفۀ علمی همچون پوپر (عقلانیت انتقادی) بدان رسیدهاند. روغنِ چرخهای ماشین گفتگو نیز عبارتاند از اعتقاد به خطاپذیری، یادگیری از دیگری، و رشد و مانند آن؛ خصمِ آن هم، همانطورکه بسیاری از فلاسفه تلنگر زدهاند، نیروهای مسدودکننده و مانعتراشاند: استبداد، خودرأیی، منافع شخصی، تحجّر و جزماندیشی.
🔅 از گفتگو/مذاکره نباید دوری کرد بخصوص اگر هدف «خیر جمعی» باشد؛ با دشمنی که اسلحه روی شقیقه گذاشته است مجبور به مذاکره میشوید؛ و اگر «حیوان عاقل» (بخوانید «حیوان دیالوگمدار») باشید، با مردمِ بُریده و بَری از شما نیز روزی به همین نتیجه خواهید رسید. در دو مقولۀ «حجاب» و «بشار اسد» چند دهه به گفتگو گوش سپرده نشد، تا زور ارادۀ جمعی چربید و خواستهاش را عملی کرد. همینسان، اگر بصیرت سیاسی میبود، پیغام آن «مرد ژاپنی» زیر سقف دلار دههزارتومانی دریافت میشد که امید فراوان بود به گشایشها؛ مسیر «نه جنگ نه مذاکره» برگرفته شد، تا اکنون تن داده شود به ترکیبِ «یا جنگ یا مذاکرۀ» ترامپ-نتانیاهو زیر سقف دلار صدهزارتومانی.
باری، از منظر فلسفۀ سیاسی، دو مدل اصلی برای ارتباط داخلی-خارجی وجود دارد: یا مدل «ما-آنها» که گفتگوی بیناسوژگیِ انسانها و «فضای دلایل» را مبنا قرار میدهد، و هدفش رشد دائمی خویشتن است در ارتباط برسازنده با دیگری؛ و یا مدل «دوست-دشمن»ای که با تشبث مداوم به حقایق ایدئولوژیکآلود مرزبندیهای «جنگ و صلح» را مشخص میکند. تاریخ-تجربه آموخته است که مقدم بر مدل دوم، که کارش همیشه به تهدید/استفاده از نیروهای فیزیکیِ (از باتوم تا بمبافکن) میانجامد، باید مدام کوشید در رئالیتهکردن گزینۀ ایدئال نخست...