«پناهگاه نهنگ»
"«پناهگاه نهنگ»" 群组最新帖子
18.05.202506:02
«سبز»
14.05.202515:02
13.05.202523:31
«من پیر شدم ولی تو شیدا نشدی
مجنونم و تو هنوز لیلا نشدی
تو یوسفی و پیر زنم می‌خوانی
خوشحالم از این غم که زلیخا نشدی.»
مجنونم و تو هنوز لیلا نشدی
تو یوسفی و پیر زنم می‌خوانی
خوشحالم از این غم که زلیخا نشدی.»
آرست
13.05.202523:15
«با من مدارا کن که بعد‌ها
دلت برایم تنگ می‌شود.»
دلت برایم تنگ می‌شود.»
علی صالحی
13.05.202520:04
رقص
13.05.202520:03
«ای خواجه گنه مکن که بدنام شوی
گر خاص توی گنه کنی عام شوی
بر رهگذرت دام نهاده است ابلیس
بدکار مباش زانکه در دام شوی.»
گر خاص توی گنه کنی عام شوی
بر رهگذرت دام نهاده است ابلیس
بدکار مباش زانکه در دام شوی.»
مولانا
13.05.202519:15
«گر همچو من افتاده‌یِ این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین، اگر نه بدنام شوی.»
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین، اگر نه بدنام شوی.»
حافظ
12.05.202518:17
«فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
ز حال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم.»
ز حال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم.»
شهریار
10.05.202516:08
10.05.202515:55
«بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منور است»
یا کاروان صبح که گیتی منور است»
سعدی
01.05.202518:55
اون روز تو نیاز به باز کردن پنجره‌ها نداری چون پنجره‌ی خونه‌ی پر از روح و قشنگت یه پنجره‌ی شفاف داره و همه‌ی چیزهای شگفت انگیز دنیا از پشتش معلومن. درست مثل قلب صاف و مهربونت. دیگه انقدر مثل حالا نمی‌دوئی. به جاش کنار دریا قدم میزنی و روی موهات بابونه میذاری.
-برای ساقی جانم.
-برای ساقی جانم.
07.04.202521:25
«اگر مرگ نبود فریادهای نا امیدی به آسمان بلند می شد، به طبیعت نفرین می فرستاد.»
صادق هدایت
07.04.202514:53
07.04.202514:52
«خوارم کنی و عزتم این بس که بگویی
کای بر درم افتاده، تویی خوار کسی تو»
کای بر درم افتاده، تویی خوار کسی تو»
امیرخسرو دهلوی
07.04.202514:51
«به یاد دارم آن شبی که با تو اشنا شدم
نشستم و کنار دل ز غصه‌ها رها شدم»
نشستم و کنار دل ز غصه‌ها رها شدم»
مولانا
记录
14.05.202523:59
165订阅者06.04.202523:59
0引用指数14.05.202503:09
37每帖平均覆盖率20.05.202505:08
0广告帖子的平均覆盖率14.04.202503:09
6.67%ER14.04.202503:09
23.08%ERR18.05.202506:02
«سبز»
14.05.202515:02
01.05.202518:55
اون روز تو نیاز به باز کردن پنجره‌ها نداری چون پنجره‌ی خونه‌ی پر از روح و قشنگت یه پنجره‌ی شفاف داره و همه‌ی چیزهای شگفت انگیز دنیا از پشتش معلومن. درست مثل قلب صاف و مهربونت. دیگه انقدر مثل حالا نمی‌دوئی. به جاش کنار دریا قدم میزنی و روی موهات بابونه میذاری.
-برای ساقی جانم.
-برای ساقی جانم.
登录以解锁更多功能。