29.04.202514:12
22.04.202511:51
در این آشفته بازار زندگی ، در این تنگنای کوچه های شادی ها و رویاهایم ، چیزی جز خشم برایم نماند .
و حال باز از تو میپرسم ؛ کدام یک از ما لایق نبودیم ، منی از جنس حسرت یا تویی از جنس ترس ؟
و حال باز از تو میپرسم ؛ کدام یک از ما لایق نبودیم ، منی از جنس حسرت یا تویی از جنس ترس ؟
13.01.202522:42
مثلا کفتار
22.04.202512:01
« من سه دروغ شنیدم ؛
اول ، این بود که من را دوست داری ،
دوم ، زمانی که گفتی برای همیشه میمانی ،
اما امان از آخری ؛ گفتی واقعا میروی ، اما من تو را همه جا میبینم.»
اول ، این بود که من را دوست داری ،
دوم ، زمانی که گفتی برای همیشه میمانی ،
اما امان از آخری ؛ گفتی واقعا میروی ، اما من تو را همه جا میبینم.»
22.04.202511:45
اما من برایت با شانه هایم خانه میساختم ، با همین دستانم خاک های بدنت را پاک میکردم ، گوشت تنم را خرج معده ات میکردم ، در گرما اشک هایم را به جای بارانت جایگزین میکردم ، در سرما وجودت را پنهان میکردم .
حال فقط از تو میپرسم ؛ چرا ؟
حال فقط از تو میپرسم ؛ چرا ؟
22.04.202511:58
شاید این ها را در شخص دیگری میخواستی ؛
شاید دنبال شخص دیگری هستی ؛
شاید فقط من در چهاردیواری خانه ام خود را میسوزانم .
شاید دنبال شخص دیگری هستی ؛
شاید فقط من در چهاردیواری خانه ام خود را میسوزانم .


13.04.202520:51
22.04.202511:55
برایت همه چیز میشدم ،
برای شنیدن حرف هایت دیوار ، برای بوسه ی صورتت آفتاب ،
برای حفاظتت مانع ،
و برای اشک هایت دریا .
برای شنیدن حرف هایت دیوار ، برای بوسه ی صورتت آفتاب ،
برای حفاظتت مانع ،
و برای اشک هایت دریا .
06.03.202510:19
به محض اینکه به لیمیت رسید میزارم
显示 1 - 9 共 9
登录以解锁更多功能。