B𝐕ÇHE

- تو فکر میکنی من ده سال آزگار از روی ترحم بهت ماهی میدادم ؟ فکر میکنی من ده‌ سال تمومو از روی ترحم ، دنبالت راه افتادم ؟
+ خب چرا انجامش دادی ؟ تو فقط انجامش میدی و هیچی نمیگی ، مامان بزرگت بهت گفته بهم ماهی بدی و در عوضش چیزی نگی تا یه وقت با هم جفت و جور نشیم ؟
- من یه گدا رو نمیبوسم .
+ کی دوستت دارم رو اینطوری میگه ؟
- من قرار نیست با مامان بزرگم زندگی کنم ، من میخوام با تو زندگی کنم .
توی خودخواه چرا دستات رو میزاری توی جیب من ؟ چرا لبات اینقدر براقن ؟
+ یه چیزی به لبام زدم .
- چرا ؟
+ که آماده باشم ، من از ۱۴ سالگیم آماده‌ام .