زخمی که تو دیدار آخر رو قلبم افتاده بود و حتی جرئت این رو نداشتم که بهش دست بزنم؛ چه برسه به درمانش!┈─┈─┈─┈─┈─┈─┈─ ᴄᴏᴍɪɴɢ ꜱᴏᴏɴ..
به محض لمس شدنش، زخم سرباز میکرد و اتفاقات فیلم میشدن جلوی چشمام.
زخمی که تا آخر عمر باهام موند و شد تقاصم!
این نگاه، زمزمهای است که به من میگوید، هر چه باشد، تو اینجایی.