«نذار ابهت هیچ آدم خبرهای تو رو بگیره! اون بهت میگه که: دوست عزیز، من بیستساله این کارهام»!، اما "آدم ممکنه کاری رو بیست سال تموم، غلط انجام بده."!
17.04.202509:35
تسلیمِ زندگی شدن رو تموم میکنم.
19.04.202506:16
از هر تعلقی گذشتم، تواناتر شدم.
18.04.202521:26
باید یه فکری به حال این بیحوصلگیم بکنم ولی باهاش مشکلی ندارم.
از دست رفتن صمیمیتها واقعا غمانگیزه و هیچوقت عادی نمیشه، مسخرهترین چیزی که یادآور این موضوع میشه اینه که کسی که نفر اول لیست شیر اینستات بود و هر چیزی رو باهاش به اشتراک میذاشتی، دیگه الان جزو ۹ نفر اول هم نیست.
17.04.202521:07
مغزم از زبالههای بزرگونه پر شده
17.04.202521:06
کاش میشد گاهی اوقات گوشهام رو در بیارم که دیگه نشنوم.
17.04.202514:19
هیچوقت فکرش رو نمیکردم بتونم از پس تنها موندن بر بیام.
17.04.202507:05
بیزاری مرز ندارد، میتواند مرز نداشته باشد. شاید در کمرگاهی از عمر بشود جلوِ بیزاری را گرفت و از او خواست خوددار باشد، اما اگر نتوانستی یا نخواستی که بتوانی یا نتوانستی قانعش کنی، بیزاری تا عمق نفرت پیش میرود و شخص را هلاک میکند.
از دست رفتن صمیمیتها واقعا غمانگیزه و هیچوقت عادی نمیشه، مسخرهترین چیزی که یادآور این موضوع میشه اینه که کسی که نفر اول لیست شیر اینستات بود و هر چیزی رو باهاش به اشتراک میذاشتی، دیگه الان جزو ۹ نفر اول هم نیست.
18.04.202511:10
«نذار ابهت هیچ آدم خبرهای تو رو بگیره! اون بهت میگه که: دوست عزیز، من بیستساله این کارهام»!، اما "آدم ممکنه کاری رو بیست سال تموم، غلط انجام بده."!
17.04.202521:07
مغزم از زبالههای بزرگونه پر شده
17.04.202521:06
کاش میشد گاهی اوقات گوشهام رو در بیارم که دیگه نشنوم.
17.04.202514:19
هیچوقت فکرش رو نمیکردم بتونم از پس تنها موندن بر بیام.
17.04.202509:35
تسلیمِ زندگی شدن رو تموم میکنم.
17.04.202507:05
بیزاری مرز ندارد، میتواند مرز نداشته باشد. شاید در کمرگاهی از عمر بشود جلوِ بیزاری را گرفت و از او خواست خوددار باشد، اما اگر نتوانستی یا نخواستی که بتوانی یا نتوانستی قانعش کنی، بیزاری تا عمق نفرت پیش میرود و شخص را هلاک میکند.