درود ها ......
صبح و ظهر تان بخیر
دوستان خوبم
امروز در کنارمیزصبحانه ی ما خانه پدری تبریزجای شما واقعا خالی بود .
بله من ازدیروز تبریزم ...زیراسمان ابی و افتابی و البته کمی سرد تبریز....
امروز صبح زود بلندشدم رفتم چند نان بربری تازه و برشته گرفتم ...
با پنیر لیقوان ؛ شیر تازه ؛ گردو ؛عسل ؛ خامه ؛ تخم مرغ و ...
حدس بزنید برای چی ؟
بله درسته .....
برای خوردن در وعد ه ی صبحانه ...
مشخصه ؛ اما !
اما کنار کی این مهمه ....!
من مامانم داشت تازه از سفر بر می گشت
مامان پری .....با برادرم مصطفی و همسرش
از سفر تفریحی ارمنستان ....
ازصبح زود دل تو دلم نبود
ازساعت 6صبح بلند شدم که برای مامان کهنسال و زیبایم یک صبحانه ی لاکچری و خوشمزه اماده کنم...باکمی ژامبون تفت داده و ....
اینه که پرسیدم برای چی ....
درضمن؛ کنارمیز صبحانه به یادتان بودم باچندلقمه ... همراه باموسیقی زیبای باکو که ازماهواره پخش می شد وعطر لطیف چند شاخه گل ....
بله دوستان عزیزم
تا لحظاتی دیگر بایک انرژی مضاعف که ازدیدا ر مامان پری دارم
سرمقاله اماده می شود تا تقدیم تان نمایم .لطفا کمی منتظر ....